چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴

ارزیابی هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر): ایران، جامعه سکولار در برابر استبداد دینی

جامعۀ زنده و پویا عامل وحشت تاریک اندیشان

۱ـ  با تحولات شگرف چند دهۀ اخیر، جامعه امروز ایران تغییراتی بنیادین از سر می گذراند. ایران امروز، دیگر آن جامعه قبل از انقلاب نیست که ۷۰ درصد جمعیت اش روستانشین و ۳۰ درصد شهرنشین بودند. در سال ۱۳۹۵ از هر ۱۰۰ نفر جمعیت ایران، ۷۴ نفر در نقاط شهری ساکن بودند  و این رقم در سال ۱۴۰۴ به ۷۷ نفر رسیده است. تنها شهرنشنی مشخصه تحولات جدید در ایران نیست. بر پایه آمار ارائه شده از سوی شهیندخت خوارزمی،(روانشناس، نظریه‌پرداز شاخص‌های کیفیت زندگی و هیئت علمی و استاد پیشگام روابط عمومی الکترونیک) «نسل زد، ۱۵ تا ۳۰ ساله، پرشمارترین نسل در ایران است و بیش از نسل‌های قبلی جمعیت دارد. این گروه، ۲۵ درصد از جمعیت ایران را تشکیل می‌دهد که حدود ۲۲ تا ۵\۲۲ میلیون نفر می‌شود. این امر آنها را به نیروی اصلی تغییرات اجتماعی تبدیل کرده است. نسل آلفا، ۱ تا ۱۴ ساله در ایران با بحران جمعیتی روبه‌رو است. نرخ تولد پایین (به دلیل مشکلات اقتصادی و تاخیر در ازدواج) باعث شده جمعیت آن کمتر از میانگین جهانی باشد. این نسل ۶\۱۹درصد از جمعیت ایران و شامل ۵\۱۷ تا ۱۸ میلیون نفر است. در جمع، این دو نسل، بیش از ۴۲ میلیون نفر از ۸۹ میلیون نفر جمعیت ایران را در بر می‌گیرند. همین آمار نشان می‌دهد که این دو نسل چقدر اهمیت دارند. توجه داشته باشیم که نسل زد، سنت‌ها را از نو تعریف می‌کند، در قالب جامعه‌ای پویا، حتی برای زندگی تعریفی دیگر دارد. سبک زندگی را خودش تعیین می ‌کند و الگوهای جدید را در جامعه رواج می‌دهد. شادی برایش یک ارزش است. موسیقی او را به وجد می‌آورد و سالن‌های کنسرت را با هم‌آوایی با خواننده سرشار از شور می‌کند. در هنر و صنعت و اداره کسب‌وکار ایده‌های خلاقی دارد و این ایده‌ها را عملی می‌سازد. در ایران، نسل زد «شجاع، امیدوار و شکست‌ناپذیر» توصیف می‌شود. این نسل اعتراضات را رهبری می‌کند، آن‌هم در‌حالی که نسل زد جهانی، بیشتر بر تحول فردی تمرکز دارد».

۲ـ تحصیلات عالی نیز کیفیت جمعیت شهرنشین را به شکلی اساسی تغییر داده ، به گونه ای که  جمعیت دانشجویی ایران نسبت به قبل از انقلاب بیش از ۱۵ برابر شده است. تحصیلات دختران  کشور پس از انقلاب با بر طرف شدن مقاومت خانواده های سنتی و مذهبی، گسترش سایته و اکنون نزدیک به ۶۰ درصد دانشجویان کشور را دختران دانشجو تشکیل می دهند. علیرغم این جمعیت عظیم تحصیل کرده و در سنین اشتغال، که یکی از گرانبهاترین سرمایه های کشور محسوب می شود، نرخ بیکاری دانش‌آموختگان، ۴۰ درصد از بیکاران کشور را تشکیل می‌دهد که دو برابر نرخ بیکاری افراد بی‌سواد و کم سواد می باشد. به دیگر سخن،  ۵۱ درصد از دانش‌آموختگان مرد و ۶۰ درصد دانش آموختگان زن، بیکار هستند . این بیکاری گسترده بر متن بحران اقتصادی و ورشکستگی های ناشی از حکمرانی “شرکت سهامی غارتگران اسلامی” تحولات گسترده ای در نحوه نگرش جوانان به زندگی رخ داده است. آمار ارائه شده توسط مرضیه وحید دستجردی، دبیر ستاد ملی جمعیت کشور، بیانگر تحولات اجتماعی گسترده ای در نحوه زیست مردم  و نگاه جوانان به زندگی مشترک است. این تحولات هم ناشی از تغییر نگاه مردم و هم وضعیت اقتصادی ویرانگری است که حاکمیت اسلامی بر کشور و بی آیندگی جوانان تحمیل کرده است. بر پایه این آمار، در سال ۱۳۶۵، حدود ۱\۱ درصد زنان ۵۰ ساله دچار تجرد قطعی بودند یعنی در ۵۰ سالگی هنوز ازدواج نکرده بودند اما در سال ۱۴۰۲، این رقم (درصد زنانی که ازدواج نکرده بودند) به ۷.۷ درصد رسیده است یعنی ۷ برابر شده است. همین شیب در ازدواج هم وجود دارد. در سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲، حدود ۸۰۰ هزار ازدواج ثبت ‌شده؛ اما این رقم در سال ۱۴۰۳ به ۴۸۰ هزار ازدواج رسیده؛ یعنی حدود ۶۰ درصد کاهش یافته است. براساس داده‌های مرکز آمار تعداد ازدواج در فصل تابستان ۱۴۰۴ در ایران به ۹۷هزار مورد سقوط کرده تا برای اولین بار حداقل از سال ۱۳۸۰ به بعد تعداد ازدواج در یک فصل در ایران کمتر از ۱۰۰ هزار مورد باشد. با کاهش ازدواج به طور طبیعی فرزندآوری  نیز کاهش یافته است. در دهه‌ی ۶۰، مثلاً در سال‌های ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶، به‌طور متوسط ۸\۶ فرزند برای هر زن در سن باروری متولد می‌شد؛ اما اگر آمار سال ۱۴۰۳ را نگاه کنیم، این عدد به کمتر از ۵\۱ فرزند رسیده است. این نشان می‌دهد که با یک کاهش جدی و شیب کاهشی در فرزندآوری روبه‌رو هستیم. متوسط سن زنان در اولین فرزندآوری ۵\۲۷ سال و متوسط سن اولین فرزندآوری در تهران حدود ۳۰ سال است. شهرهای بزرگ و پایتخت معمولاً با چالش‌های جدی‌تری روبرو هستند. طبق آمار متوسط سن ازدواج زنان ایرانی ۵.۲۴ سال است، فاصله‌ی ازدواج تا فرزند اول حدود  ۵.۴ سال شده و فاصله‌ی فرزند اول تا دوم حدود ۶ سال است..

۳ ـ تحولات گسترده در جامعه تنها در زمینه آموزش یا ازدواج و تمایل به فرزندآوری نیست. نگاه جامعه به حاکمیت دینی و مرزبندی با آن نیز به شکل اساسی دگرگون شده است. پیمایش وضعیت فرهنگی کشور برپایه مؤلفه‌های مختلفی که نگرش‌ها و ارزش‌های جامعه را نشان می دهد از سال ۱۳۷۹ توسط وزارت ارشاد آغاز شده و تاکنون چهار پیمایش منتشر شده است. دومین موج این پیمایش در سال ۱۳۸۲ انجام شده و در سال ۱۳۹۴ سومین موج ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان انجام گرفته است. در سال ۱۴۰۲ چهارمین موج انجام گرفته و گزارش آن آبان سال گذشته در اختیار مسئولین قرار گرفته و هنوز به طور کامل منتشر نشده است. بر پایه چهارمین پیمایش که در سال ۱۴۰۲ انجام شد ۹۱ درصد مردم از وضعیت فعلی ناراضی هستند که بیانگر از دست رفتن مشروعیت دینی و فرهنگی حکومت است. در مورد حجاب اجباری نیز در سال ۱۴۰۲ بر اساس چهارمین پیمایش، ۴۵ درصد مخالف حجاب اجباری بودند و ۴۱ درصد موافق بودند اما مخالفان و موافقان با ۸۷ درصد جمعیت مورد مطالعه، مخالف برخورد با بی‌حجاب‌ها بودند و اصلاً گشت ارشاد و ستاد امر به معروف را قبول ندارند و معتقد به «لااکراه فی دین» هستند. این نگاه مترقی بیانگر نگرش کنونی جامعه به دین است که آن را امری شخصی تلقی می کند و خواهان جدایی دین از حکومت است. در پیمایش دوم در مورد سکولاریسم یعنی جدایی دین از قدرت، مخالفان با سکولاریسم ۶\۱ برابر موافقان بودند و اکثریت معتقد بودند که دین باید با سیاست ادامه یابد. در سال ۱۳۹۴ مخالفان سکولارسیم ۲\۱ برابر موافقان شدند. اما در سال ۱۴۰۲ قضیه برعکس شد و موافقان سکولاریسم ۲\۳ برابر مخالفان شده یعنی به رقم ۷۰ درصد رسیده است. جالب است بدانیم که نیکلاس پلهام خبرنگار اکونومیست در غرب آسیا و آدام رابرتس، ویراستار دیجیتال اکونومیست که تازه از ایران برگشته اند در نشست سردبیران این نشریه می گویند:« مردم ایران سکولارترین مردم خاورمیانه و یا بر اساس نظر بعضی ها سکولارترین مردم جهان هستند که تحت حاکمیت مذهبی ترین حکومت جهان قرار دارند». این تحول در نگرش مردم به دین و حکومت دینی، بیانگر تغییرات شگرف در زیر پوست جامعه،  پس از خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» است.

برای روشن شدن این حقیقت که رشد سکولاریسم در جامعه ایران نسبت به رشد سکولاریسم در جهان و بویژه نسبت به اروپا و آمریکا سریع تر و گسترده تر است و ایرانیان سکولارترین مردم جهان هستند، مقایسه آماری نقش و جایگاه مساجد در ایران  و کلیساها در اروپا و آمریکای شمالی می تواند بسیار گویا باشد.

 در مورد ایران آمار ابوالقاسم دولابی نماینده ویژه ابراهیم رئیسی در امور روحانیت در گردهمایی طلاب شهرستان خدابنده گویاست: «از ۷۵ هزار مسجد، درب ۵۰ هزار مسجد بسته است و این فاجعه‌ای است که باید بر آن خون گریست». بر پایه این آمار روشن می شود که دو سوم مساجد کشور تعطیل هستند. این آمار بالاترین رقم تعطیلی مراکز مذهبی نسبت به کشورهای اروپایی، آمریکا و کادانا است که آمار آن را در زیر می توان مقایسه کرد:

ـ هلند رکورددار خالی ماندن کلیساها شناخته می‌شود. به دلیل سرعت بالای کاهش پیروان مذهبی، تخمین زده می‌شود که تا دو سوم از کلیساهای کاتولیک در این کشور تا سال ۲۰۲۵ غیرفعال شوند.

ـ بلژیک وضعیتی مشابه هلند دارد. دولت‌های محلی (کمون‌ها) در حال تهیه برنامه‌هایی برای تغییر کاربری یا تخریب تعداد قابل توجهی از کلیساهای کاتولیک هستند تا هزینه‌های نگهداری را کاهش دهند

ـ  بریتانیا به ویژه انگلستان ، شاهد کاهش چشمگیر شرکت‌کنندگان در مراسم کلیسای انگلیکن و کاتولیک بوده است. صدها کلیسا در حال حاضر تغییر کاربری داده یا در انتظار آن هستند.

ـ فرانسه، طبق گزارش‌های مختلف، سالانه حدود ۲۰ تا ۳۰ کلیسای کاتولیک در فرانسه از تقدس خارج می‌شوند. این تعداد ممکن است در مقایسه با کل ۴۵,۰۰۰ کلیسا کم به نظر برسد، اما نشان‌دهنده یک روند است.

ـ آلمان مجموعاً حدود ۴۵,۰۰۰ تا ۵۰,۰۰۰ ساختمان کلیسایی بزرگ و کوچک دارد. از سال ۱۹۹۰، بیش از ۵۰۰ تا ۷۰۰ کلیسا ، غیرفعال (از تقدس خارج) شده یا تخریب شده‌اند.

ـ ایتالیا کمترین نرخ بسته شدن و خالی ماندن کلیساها را در اروپای غربی دارد. با اینکه ایتالیا نیز با روند سکولاریسم روبه‌رو است، اما سنت مذهبی، اهمیت فرهنگی و نقش واتیکان باعث شده تا کلیساها، به ویژه کلیساهای تاریخی، بسیار فعال باقی بمانند.

ـ لهستان یک استثنا در اروپای شرقی است. به دلیل هویت ملی قوی مرتبط با کلیسای کاتولیک، مراسم مذهبی به‌طور گسترده‌ای برگزار می‌شود و کلیساهای آن معمولاً پرجمعیت و فعال هستند

ـ اسپانیا و پرتغال،  این دو کشور جنوب اروپا هنوز پیوندهای قوی مذهبی دارند و اگرچه روند کاهش حضور وجود دارد، اما سرعت غیرفعال شدن کلیساها به اندازه هلند یا بلژیک شدید نیست.

ـ کانادا به مراتب سکولارتر از ایالات متحده است با رقم ۳۲ تا ۳۵ درصد جمعیت که خود را بی دین می دانند و تنها ۱۰ تا ۲۰ درصد جمعیت کشور به صورت هفتگی به کلیسا می روند وضعیت کلیساهای آن شباهت بیشتری به اروپای غربی دارد

ـ آمریکا وضعیت خالی ماندن کلیساها در قیاس با اروپا، بسیار متفاوت است، در حال حاضر ۳۸ تا ۴۵  درصد مردم آمریکا به صورت هفتگی در۴۰۰هزار کلیسای کشور حضور می یابند.

بر پایه این آمار می توان این واقعیت را اثبات شده تلقی کرد که مردم ایران در حال حاضر سکولارترین مردم جهان هستند که تحت مذهبی ترین فاشیسم دینی زندگی می کنند.

۴ـ تحولات در ایران تنها مربوط به عرصه های فرهنگی نیست. از سوی دیگر حاکمیت مافیا بر کشور باعث گسترش فقر و ویرانی اقتصاد کشور و نابودی تمامی امکانات زیست مردم شده است. در کشوری که بنا به اعتراف وزیر کارش ۶۰ میلیون نفر محتاج کالابرگ هستند، می توان به نقش حاکمیت در فقیرسازی جامعه و ویران کردن کشور پی برد. بر اساس  گزارش نابرابری جهانی ۲۰۲۶- نمایه ایران؛ تمرکز درآمد و انحصار ثروت را چنین به نمایش می گذارد: ۱۰ درصد از ثروتمندان ایران، ۴۶ درصد از کل درآمد ملی را به خود اختصاص می‌دهند. در مقابل، ۵۰ درصد پایین جامعه تنها با ۱۸ درصد از درآمد زندگی می‌کنند. در زمینه انحصار ثروت، مالکیت دارایی‌ها (سرمایه، زمین و مسکن) حتی انحصاری‌تر است. در حالی که ۱۰ درصد بالایی تقریبا ۶۳ درصد از کل ثروت و ۱ درصد بالایی به تنهایی ۲۹ درصد ثروت را در اختیار دارند، سهم نیمه پایین جامعه حدودآ ۴ درصد است. این نشان می‌دهد که ابزارهای قدرت اقتصادی کاملا در دستان اقلیت کوچکی متمرکز شده است. به عبارت دیگر بورژوازی حاکم و الیگاریشی مافیایی شامل «نهادهای ولایی»، منابع اقتصادی را در انحصار خود گرفته اند. حساسیت مردم در شرایط فقر گسترش یابنده در نگاه شان به مسائل مهم نیز تاثیر خود را بر جای گذاشته است. در بخش اول پیمایش چهارم در باره مهمترین مسائل کشور ، از پاسخگویان پرسیده شده که «به نظر شما در شرایط فعلی مهمترین مسئله کشور چیست؟» و پاسخگویان به ترتیب، گرانی و تورم با ۸۱/۹ درصد، بیکاری با ۴۷/۹ درصد، اعتیاد با ۲۶/۹ درصد، فساد اقتصادی و اداری با ۱۳/۱ درصد، مسئله مسکن با ۱۲/۱ درصد، مسئله حجاب با ۱۱/۹ درصد، مسئله ازدواج جوانان با ۱۰/۷ درصد، مسئله طلاق با۷/۱ درصد، کم‌آبی با ۵/۷ درصد و رعایت نکردن قانون با ۴/۷ درصد را به‌عنوان مهمترین مسائل کنونی ایران دانسته‌اند. در این بخش ۴/۲ درصد هم محدودیت آزادی بیان و مطبوعات و ۲/۶ درصد، آلودگی هوا، گرد و خاک و ریزگردها را مهمترین مسئله ایران دانسته‌اند. توجه داشته باشیم که این پیمایش متعلق به ۱۴۰۲ هست و قطعآ این نگرش ها و پاسخ ها امسال حتمآ تغییرات جدی را از سر گذرانده است.

۵ـ شورش جامعه علیه نظم مورد نظر طالبان شیعی، برای تاریک اندیشان و اصولگرایان تندرو گران آمده است. گزارش “وزارت اطلاعات” به رهبر رژیم در باره حجاب اختیاری و پوشش آزادانه زنان کشور و تحولات شگرف فرهنگی در زندگی مردم، بیانگر این نگرانی است. وزارت اطلاعات رژیم که در جنگ دوازده روزه شکست خفت آوری از “موساد” متحمل شد و معلوم شد بسیاری از ارکان امنیتی و حکومتی رژیم تحت نفوذ این سازمان جاسوسی اسرائیل است، یک بار دیگر علیه زنان شجاع کشور شمشیر کشیده است و در گزارش  به رهبر رژیم خواهان برخورد با زنان ایران زمین شده است. اقدامات دادستانی حکومت علیه برگزارکنندگان “ماراتون کیش” که ۵ هزار زن جوان با پوشش اختیاری در آن دویدند یا خط و نشان کشیدن های محسنی اژه ای رئیس قوه قضائیه رژیم، بیانگر این خشم تاریک اندیشان علیه پیشروی های مردم است. هجوم به خانه بازیگران و تجاوز به حریم خصوصی آنها و پخش اخبار جعلی با انتشار اسامی شان توسط ارتش سایبری با سیم کارت های “خط سفید” و انعکاس آن در رسانه های پروژه بگیر حکومتی، برای بسیج نیروهای پایه رژیم  در راستای فضاسازی علیه مردم صورت می گیرد. این اقدامات تاریک اندیش ترین و هارترین بخش های فاشیستی رژیم، چیزی جز اقدامات بی نتیجه از سر استیصال نیست. جامعه توسط مردم فتح شده  و عقربه زمان را نمی توان به عقب برگرداند.

۶ـ پیشروی جامعه و بروز جلوه های خشم مردمی از یک سو و شکست های حکومت در همه عرصه های حکمرانی از سوی دیگر، بحران در میان حاکمان را به شکل بیسابقه ای گسترش داده است. این بحران آن چنان گسترده است که هر روز شاهد بیرون ریختن بخشی از اسرار حکومتی از زبان نمایندگان جریانات گوناگون در مصاحبه های شان با پلاتفرم های جدید  هستیم که نقش و جایگاه صدا وسیما را نیز به چالش کشانده است. تبدیل دولت “وفاق” مسعود پزشکیان به دولت دوم رئیسی، خشم اصلاح طلبان و اعتدالیون را برانگیخته است. بخش بزرگی از رهبران اصلاح طلب از ضرورت تغییر رویکرد اصلاح طلبی و در پیش گرفتن سیاست “جامعه محور” سخن می گویند. اعتدالیون به رهبری حسن روحانی که با نشست های منظم ماهانه با اعضای دو کابینه اش، در مورد تمامی فعل و انفعالات کشور نظر می دهند و خود را برای تحولات غیرمنتظره آماده می سازند. جبهه پایداری و اصولگرایان هار و تندرو، به تدریج حتی در برابر سپاه و رهبر رژیم موضع گیری می کنند. حملات برخی از نمایندگان جبهه پایداری به پاره ای از فرماندهان سپاه، غیرمنتظره به نظر می رسد. آنها در برابر واکنش نهادهای امنیتی با خشم سخن می گویند. به نظر می رسد تجدید آرایش سپاه و ارتش پس از ضربات اسرائیل به سران این نیرو ها و نهادهای نظامی در جنگ دوازده روزه، به مذاق جبهه پایداری و مصباحیون خوش نیامده است. بروز اختلاف نظر در میان جناح های حکومتی تنها بر سر سیاست های داخلی و خارجی نیست. هر جریان به تدریج خود را برای دوران پسا خامنه ای آماده می سازد. هر گرایش و جناح سیاسی، حتی کاندیدای مورد نظر خود برای رهبری سوم را نیز در نظر گرفته است. جبهه پایداری و مصباحیون به دنبال بالا کشیدن سیّد محمّدمهدی میرباقری شاهرودی جانشین مصباح یزدی برای جانشینی خامنه ای است. دستگاه ولایت و سکانداران قدرت، علیرضا اعرافی، مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور، عضو شورای نگهبان، نماینده استان تهران و نایب ‌رئیس دوم مجلس خبرگان رهبری، مجتبی خامنه ای و یا محسنی اژه ای را در نظر دارند. اعتدالیون، حسن روحانی و اصلاح طلبان حسن خمینی  را مد نظر دارند. از این رو گسترش بحران در میان جناح های حکومتی نه تنها بر سر شیوه پاسخگویی به بحران های تشدید شونده داخلی و سیاست های در حال تغییر خارجی است بلکه بر سر بدست گرفتن سکان اصلی ترین اهرم قدرت مطلقه در کشور نیز هست.

جامعه انقلابی ایران راه خود را برگزیده است

۱ـ  بر متن شکست های آشکار حاکمیت مافیایی در عرصه های داخلی و سیاست بین المللی، جامعه امروز ایران با سرعتی شتابان راه مستقل خود را برگزیده و مُهر خود را بر تحولات می کوبد. جامعه امروز ایران دیگر جامعه چند دهه پیش و یا جامعه ایده آل حاکمیت تاریک اندیش نیست. فضای شهرها بشدت دگرگون شده ، کافی شاپ ها (قهوه خانه های مدرن) به محل ارتباطات و زندگی شاد مبدل گشته، کنسرت ها و تئاترهای خیابانی و دورهمی های ورزشی و هنری در کنار برگزاری ماراتون های زنان در کیش، جلوه جدیدی از زندگی مدرن در کشوری تحت حاکمیت طالبان شیعی را به نمایش می گذارد. در وصف این تحول بنیادین در زندگی شهری بویژه در کلان شهری همچون تهران نویسنده ای با نامی مستعار در فضای مجازی در مطلبی  تحت عنوان «حالا می‌توان گفت تهران، نیویورک، پاریس و لندن»، تهران امروز با  بیش از ۷۰۰۰ کافی شاپ سرزنده و شلوغ را این گونه به تصویر می‌کشد: « تهران از زیر خاکستر سال‌ها خستگی و فشار، دوباره شانه راست کرده و بال‌هایش را باز کرده است. تهرانی که در سکوت و بی‌سروصدا، اما با ضرباهنگی پیوسته و زنده، دارد به یک پایتخت هنر تبدیل می‌شود؛ نه هنرِ ویترینی و فرمایشی، بلکه هنری که از دل مردم، از پستوهای خانه‌ها، کارگاه‌های کوچک، سالن‌های خصوصی و حتی پیاده ‌روها بیرون می‌زند. هر شب در جای‌جای تهران، ده‌ها نمایش‌ روی صحنه می ‌رود و مخاطبان، از دانشجو و کارمند، و از نویسنده تا پدر و مادرهایی با بچه‌های نوجوان، بخشی از صحنه می‌شوند. این تپش عمومی و سیال در فضای هنری شهر و حتی بر روی بعضی پیاده ‌روها، یک گفتگوی زنده‌ میان جامعه و خودش است ». در چنین فضای تازه ای، جوانان با اتکا به تجارب عصر دیجیتال، از روزآمدترین تجارب سبک زندگی جهانی مطلع شده و با منطق خود، آن ها را در زندگی خود به کار می گیرند. این نسل جوان دیگر نمی تواند در قالب های کهنه و از مد افتاده در خانواده و مدرسه زندگی کند  و بنابراین علیه الگوهای کهنه شوریده است.

۲ ـ مقاومت جامعه تنها در عرصه دفاع از زندگی عرفی و جامعه مدنی خلاصه نمی شود. جنبش طبقاتی و مطالباتی نیز با قدرت تمام در عرصه های گوناگون برای خواست های خود می جنگند. بر این پایه، حاکمان جمهوری اسلامی نه تنها نان مردم را بریده اند، بلکه هوای پاک آنها  را نیز از میان برده اند و آب، این حیاتی ترین ماده زیست انسانی و طبیعت را نیز به کیمیا تبدیل کرده اند. چنین وضعیتی سبب شده تا جنبش های اعتراضی برای دفاع از محیط زیست، برای نجات تالاب ها و رودخانه ها ، برای دریافت حقوق های معوقه، برای حذف شرکت های مافیایی پیمانکاری، برای دسترسی به دارو ، درمان و آموزش مدرن ، روز به روز گسترده تر شود. گردهم آیی های اعتراضی مستمر بازنشستگان بخش های گوناگون، اعتراضات ۵ هزار کارگر ۱۲ پالایشگاه نفت و گاز و پتروشیمی با خانوده هایشان و حضورشان در جلو مجلس، اعتراضات پرستاران، معلمان و رانندگان حمل و نقل میانشهری از نمونه های اعتراضات مطالباتی مزد و حقوق بگیران و به صحنه آمدن چپ طبقاتی از اعماق جامعه است. نطق های آتشین و اعتراضی دانشجویان در سالروز ۱۶ آذر، روز دانشجو، درحضور مقامات حکومتی، خشم و اعتراض جنبش دانشجویی را نمایان می سازد.  تداوم کارزار “سه شنبه های نه به اعدام” در هفته نود و هشتم در ۵۵ زندان سراسر کشور، مقاومت ستایش برانگیز زندانیان و خانواده های دادخواه را به نمایش می گذارد. حضور گسترده مردم و فعالان مدنی در مراسم خاکسپاری خسرو علیکردی وکیل شجاع سبزواری، که به دستگیری نزدیک به ۴۰ تن از فعالان مدنی منجرشد، نیز بیان خشم فروخفته جامعه علیه سرکوب ها و جنایات پوشیده و آشکار حاکمیت اسلامی است. بر این پایه است که پیوند مدام نبرد برای آزادی و پیکار برای نان روز به روز گسترده تر می شود. جامعه تحت فشار ایران، زیر کمبودهای اساسی ترین نیازهایش؛ همچون هوای پاک، آب، گاز، برق، نان و سیاست های سرکوبگرانه رژیم اسلامی، روز به روز  خشم گین تر می شود. خشمی که ترس را در جان حاکمان و همه نیروهای طرفدار حاکمیتی انداخته که برای حفظ بقای خود چاره ای جز توسل به اعمال خشونت و سرکوب هر چه بیشتر ندارند  و توان مهارشان و تاثیر آن نیز روز به روز کمتر میشود.

۳ ـ جامعه کنونی ایران و جنبش انقلابی مردم در راه مستقل خود بر خواست های اساسی مدنی و اجتماعی خود تاکید می کند. در چنین شرایط خطیری که اعتراضات چپ طبقاتی ازاعماق جامعه درحال جوشش و فراهم ساختن زمینۀ سازمان یابی های هرچه وسیع ترمی باشد چالش های تعیین کننده ای در برابر نیروهای کمونیست و چپ انقلابی قرار دارد:

ـ تقویت همگرائی صفوف تمامی نیروهائی که از به صحنه آمدن چپ طبقاتی از اعماق جامعه و سازمایابی هر چه گسترده و عمیق تر آن در برابر فاشیسم مذهبی حاکم حمایت می کنند، در برابر تهدید جنگ و تجاوز نیروهای خارجی می ایستند و به افشای همه نیروهای نیابتی قدرت های سلطه جو می پردازند از اهمیت جدی و عاجلی برخوردار است.

ـ  مبارزه پی گیر و خستگی ناپذیر برای آزادی های بی قید و شرط  سیاسی و برقراری دمکراسی یعنی حق حاکمیت مردم و دست یابی به فرمانروایی «اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم». تردیدی نیست که حکومت مردمی بدون  برانداختن امتیازات رسمی وعملی اقلیت ثروت و قدرت نا ممکن است.

ـ برانداختن آپارتاید جنسی و جنسیتی و تامین برابری زنان کشور با مردان در همه زمینه ها از مطالبات اساسی انقلاب کنونی است که با شعار«زن، زندگی، آزادی» شجاعانه و آرام به پیش می رود. بر این نکته باید تاکید کینم که با زنانه شدن فقر، اکثریت زنان، محروم ترین و مظلوم ترین بخش های نیروی کار و زحمت به حساب می آید. بر پایه گزارش نابرابری جهانی ۲۰۲۶ نرخ مشارکت زنان در بازار کار ایران بسیار پایین و معادل ۲\۷ درصد است و «تقریبا هیچ پیشرفتی در یک دهه» نداشته است. این امر نیمی از جمعیت را به یک ارتش ذخیره دائمی کار تبدیل کرده یا آنها را به کار خانگی محدود می‌سازد؛ کاری که نیروی کار را بازتولید می‌کند اما استقلال اقتصادی به زنان نمی‌دهد. نرخ مشارکت نیروی کار زنان در ایران، جزو پایین‌ترین نرخ‌های جهان است. به دیگر سخن بیش از نود درصد زنان ایران خارج از بازار کاررسمی و بدون هرگونه پوشش قانون کار، مشمول ابربهره کشی دربازار کار غیررسمی  هستند.

ـ دفاع از حق تعیین سرنوشت ملیت های تحت ستم و تامین اتحاد داوطلبانه همه ملیت های ساکن ایران( از جمله از طریق فدرالیسم سرزمینی). بر این نکته نیز باید تاکید کنیم که اکثریت بزرگی از جمعیت ملیت های تحت ستم ایران به عنوان کارگران مهاجر در شمار نیروی کار فصلی، پیمانی و فاقد حداقل امنیت شغلی و استثمار مضاعف قرار دارند و اکثریت آنها جزء محروم ترین بخش های اردوی بزرگ کار و زحمت به حساب می آیند.

ـ  پایان بخشیدن به بحران زیست محیطی فاجعه بار کشور، تلاش برای حاکم کردن برنامه های مدافع زیست بوم کشور و برنامه ریزی برای جلوگیری از نابودی ایران از طریق تجدید نظر و بررسی تمامی برنامه ریزی های زیست محیطی که ضربات سنگینی بر طبیعت ایران وارد آورده است. تردیدی نیست که بحران زیست محیطی فاجعه بار کنونی در عرصه خاک، آب و هوا بخش هائی از کشور را غیرقابل زیست ساخته  و جمعیت های وسیعی از جنوب کشور و مناطق بحران زده را از جای کنده و آن ها را در اطراف شهرهای مرکزی به جمعیت حاشیه تولید و ذخیره ارزان بهره کشی نیروی کار مبدل می کند.  

ـ پیکار برای دمکراسی اقتصادی ـ اجتماعی برای تامین مطالبات اکثریت عظیم مزد و حقوق بگیران کشور، پایان دادن به بیکاری، حاشیه شدگی بخش عظیمی از شهروندان و برقراری تامین اجتماعی جامع، فراگیر و همگانی. به ویژه در شرایطی که بحران و فروپاشی اقتصادی و تاریک اندیشی مذهبی در سرکوب زندگی عرفی بخش های مهمی از جمعیت جوان کشور را به بی آیندگی محکوم ساخته است.

۴ـ سیاست سوسیالیستی براین واقعیت استوار است که طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی علیه  همه اشکال بهره کشی و تبعیض های پیچیده و تودرتوی طبقاتی و آپارتاید دینی، نیروی محوری و متحد کننده جنبش های پیکارجوی زنان، ملیت های تحت ستم و جوانان به حساب می آید زیرا بخش اعظم این سه نیروی اجتماعی به  طبقه کارگر تعلق دارند.

در بستر مبارزه جاری که گام به گام به مراحل تعیین کننده نزدیک می شود، ضرورت تجدید آرایش چپ برای شکل دادن به بدیل سوسیالیسم دمکراتیک ضرورت خود را بیش از پیش آشکار می سازد. تردیدی نیست که بدون تبدیل شدن سوسیالیسم دمکراتیک به نظرگاه مسلط نیروهای چپ، تشکل های حزبی سوسیالیستی نمی توانند نقش خود را در تقویت چپ طبقاتی بالنده کنونی که با قدرت وارد صحنه مبارزه طبقاتی شده است، ایفاء نمایند.

درهمین عرصه شاهد تلاش های چپ حزب- دولتی یا (چپ استالینی) برای  خروج از انزوا و رفع و رجوع سطحی برخی از مبانی ایدئولوژیک سوسیالیسم حزب- دولتی هستیم که بی ثمر بودن این نوع تلاش ها درهمه تجارب جهانی پس از فروپاشی سوسیالیسم “واقعا موجود” نشان داده شده است. واقعیت این است که سوسیالیسمی که هویت خود را در مخالفت با مبانی دمکراسی تعریف می کند نه فقط شانسی برای احیاء ندارد بلکه تنها نقش آن، خلع سلاح جنبش سوسیالیستی در برابر ایدئولوژی و بدیل های بورژوائی است.

همین واقعیت ها نشان می دهد که در بستر تحولات کنونی و ضرورت تقویت همگرائی  موثر صفوف تمامی نیروهائی که در مبارزه متحد برای آزادی، دمکراسی و برابری با هدف پشتیبانی از به صحنه آمدن چپ طبقاتی تلاش می کنند، هم زمان شاهد ورود به دوره ای هستیم که روشن شدن مرزهای تفکیک سوسیالیسم دمکراتیک به عنوان پیش شرط شکل گیری بدیل سوسیالیستی  که می تواند به نیروئی موثر در صحنه تحولات آینده مبدل شود و سوسیالیسم حزب- دولتی که نماد حاشیه شدگی و حذف می باشد،  وارد مرحله قطعی خود شده است. هیچ درنگی  از سوی نیروهای چپ برای  تقویت و شکل دادن به گرایش نیرومند سوسیالیسم دمکراتیک در این دوره حیاتی جایز نیست.

سه-شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ برابر با  ۱۶ دسامبر ۲۰۲۵

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی