جمعه ۱۴ آذر ۱۴۰۴

کسی او را ندید – بهمن خدادادی کریم وند 

کسی او را ندید.

نه آن روز که از نانِ خود برید،

نه آن شب که از دردِ دیگری گریست .

کسی. ندانست

چند بار،

در آینه با خود گفت 

«باید ادامه داد»

او از قبیله‌ی نجیبِ شکست‌خوردگان بود،

از آنانی که

با دستِ خالی

می‌خواستند زمین را عادل کنند.

لبخندش خسته بود،

اما هنوز در چشمش

جرقه‌ای می‌درخشید

که هیچ زندانی خاموشش نکرد.

وطن؟

برای او فقط خاک نبود،

عدالتی بود که هرگز بر زمین نیامد.

و وقتی همه رفتند،

وقتی حتی امید

پشتِ پنجره سنگ شد،

او ماند،

بی‌فریاد،

بی‌دفاع،

اما پاک. 

اکنون نامش در باد می‌چرخد،

چون پرچمی پنهان،

بر دوشِ اندوه .

و ما دیر فهمیدیم  —

خیلی دیر—

که قهرمانان،

گاهی با سکوت می‌میرند،

نه در میدان .

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی