
اورزولا کرشل، نویسنده و شاعر برجسته آلمانی، با دریافت جایزه گئورگ بوشنر ۲۰۲۵ به دلیل آثارش که با نیروی ادبی و موضعی روشن با زخمهای تاریخ و دشواریهای زمان حال روبهرو میشوند، مورد تقدیر قرار گرفت. آثار او پژوهشی سیاسی ـ شاعرانه در تاریخ معاصر است و خواننده را با خود در بازبینیهای تاریخی، همراه میکند. کرشل توانسته است با ترکیب پژوهش تاریخی، روایت شاعرانه و جستارهای تأملبرانگیز، صدای انسانی و اخلاقی خود را به جهان ادبیات معاصر تحمیل کند و مسائل جهانی مانند تبعید و مهاجرت را با حساسیت و دقتی ویژه مورد بررسی قرار دهد.
اورزولا کرشل نویسندهای است که با ترکیب پژوهش تاریخی، شعر و نثر، خشمی سیاسی و فرهنگی را در آثار خود میآورد و خواننده را به هوشیاری، همدلی و بازشناسی بحرانهای انسانی دعوت میکند. آثار او نه تنها تجربه تاریخی تبعید و مهاجرت را ثبت میکنند، بلکه پیامی روشن برای مواجهه با چالشهای اجتماعی، حقوق بشر و وضعیت پناهجویان در جهان امروز ارائه میدهند. کرشل نمونهای برجسته از نویسندهای است که تاریخ و ادبیات را با اخلاق و عدالت اجتماعی پیوند میدهد و نشان میدهد که ادبیات میتواند نیرویی فعال در شکلدهی به آگاهی اجتماعی و فرهنگی انسانها باشد.
تبعید، آوارگی و مهاجرت در آثار کرشل
هماکنون، بیش از ۱۲۲ میلیون نفر در سراسر جهان بهطور اجباری از خانههای خود آواره شدهاند.
مهمترین عوامل افزایش آوارگی در سالهای اخیر عبارتند از: جنگها و درگیریها، مانند جنگ در سودان، اوکراین و افغانستان. خشونت و آزارهای قومی یا مذهبی، مانند درگیریها در میانمار و اتیوپی. نقض حقوق بشر، مانند سرکوبها در کشورهای مختلف.
کشور سودان در این میان، بزرگترین بحران آوارگی جهان با بیش از ۱۴ میلیون نفر آواره را تجربه میکند. سوریه با وجود بازگشت حدود یک میلیون نفر، همچنان بیش از ۱۳ میلیون نفر آواره باقیماندهاند. آوارگان افغانستان را حدود ۱۰ میلیون نفر برآورد میکنند که در داخل و خارج کشور آواره هستند. در جنگ روسیه با اوکراین حدود ۸.۸ میلیون نفر اوکراینی آواره شدهاند.
کودکان حدود چهلدرصد از جمعیت آوارگان را تشکیل میدهند، که این امر نشاندهنده آسیبپذیری بالای آنها در برابر خشونت، بهرهکشی و مشکلات روانی است.
پناهجویان میآیند؛ از زمین و دریا، از کوه و صحرا، از میان جنگل، رودخانه و آب. هدف رسیدن به مکانی امن است؛ جایی که جنگ نباشد، زور نباشد، کار باشد و زندگی در آرامش بگذرد.
بهطور کلی؛ بحران آوارگی جهانی به یکی از چالشهای اصلی بشری در قرن ۲۱ تبدیل شده است. برای مقابله با این بحران، نیاز به همکاریهای بینالمللی، افزایش کمکهای بشردوستانه و ایجاد راهحلهای پایدار برای بازگشت آوارگان به خانههایشان احساس میشود.
یکی از مهمترین موضوعات آثار کرشل، تجربه تبعید و مهاجرت است. در کتاب «از آسم قلبی تبعید»، که جستاریست بلند، او مفهوم تبعید، آوارگی و بازگشت ناممکن به وطن را بررسی میکند و تجربه تاریخی مهاجران و راندهشدگان دوران نازی را با بحران پناهجویان امروز اروپا و جهان در پیوند قرار میدهد. کرشل به موضوع «مهاجرت دوباره» (Remigration) توجه میکند که این روزها بر زبان راست افراطی در غرب جاری است و نشان میدهد که سیاستهای راست افراطی، از مارین لوپن در فرانسه تا جورجا ملونی در ایتالیا و آلیس وایدل در آلمان، با بیتوجهی به حقوق انسانی، زندگی مهاجران را به خطر میاندازند.
او خشمی عمیق نسبت به بیعدالتی دارد که در تمام آثارش قابل مشاهده است. این خشم، هم تاریخی و هم سیاسی است و از دل پژوهشهای مستند تاریخی و تجربههای شخصی کرشل سرچشمه میگیرد. خاطرات شخصی او، مانند بازجویی اشتباه در فرودگاه نیویورک در ۱۹۷۷، که او را به اشتباه به عنوان یک تروریست بازداشت کردند، نشان میدهد که چگونه تجربه تبعید میتواند به زندگی روزمره افراد نفوذ کند و احساس بیوطنی و اضطراب را شکل دهد. خود میگوید که از همان دوران جوانی این خشم را در خود احساس کرده است. این خشم متأسفانه هیچگاه نتوانست فرونشیند. این همان خشم پایداری است که خود را سرانجام در کتاب “از آسم قلبی تبعید” مکتوب کرده است. در این اثر اما خشمی دیگر نیز احساس میشود. این خشم تلخ همانا سیاستهای کشورهای اروپایی است در رابطه با پناهندگان. پنداری دیگر هیچ راه حلی جز اخراج سریع آنان و بستن مرزها وجود ندارد.
هیاهوی امروز غرب در برابر پناهجویان، نادیده گرفتن سرکوب و شکنجه و اعدام در جهان نیز هست که در کنار دیگر مشکلات موجب رانده شدن از کشور میشوند. کرشل میکوشد این مشکل را در بُعدی تاریخی بازبیند و پلی بزند از دیروز به امروز تاریخ. از جهان باستان تا دوران نازیسم و از آنجا به غرب امروز.

عنوانی برگرفته از توماس مان
توماس مان در سال ۱۹۴۵، در نامهای سرگشاده به همکار نویسندهاش والتر فون مولو، که در روزنامه مهاجران Aufbau منتشر شد، چنین نوشت: «چرا من بازنمیگردم!». در این نامه او از «آسم قلبی تبعید» سخن میگوید؛ وضعیتی از بیوطنی و ریشهکَن شدن که با علائم جسمانی همراه است. عنوان مقاله کرشل نیز برگرفته از همین اصطلاح است — توصیفی که توماس مان از دوران مهاجرت خود در آمریکا، که از سال ۱۹۳۸ آغاز شده بود، ارائه میدهد.
کرشل مینویسد چرا یک تبعیدی نباید اجازه داشته باشد به خانهاش بازگردد. او در این میان به جستوجوی نشانههای مشترک در هستی تبعیدیان و مهاجران روی میاورد و موضوع را در هستی کسانی از مارکس تا توماس مان، از تبعیدی دیروز تا پناهجوی امروز دنبال میکند تا به اینجا برسد که بیخوابی و اضطراب از جمله، نشانههای مشترک تبعیدیان است. آنکه از کشور خویش رانده شده، پیوستهایام دلنگران و بیتاب زندگی میکند. در چنین موقعیتهاییست که امروز میتوان گفت: «نه گفتن به مهاجرت، آری گفتن به نژادپرستی است».
اگر در دیگر آثار کرشل رگههایی از تبعید، مهاجرت و فرار را میتوان دنبال کرد، “از آسم قلبی تبعید” سراسر به همین موضوع اختصاص دارد. پنداری تبعید ریسمانیست که بیشتر شخصیتهای آثار او به آن آویختهاند تا جایی برای رسیدن به آرامش، برای خویش در این جهان بیابند. در این اثر که با رویکردی به تاریخ فرهنگ نوشته شده است، میتوان هم به گفتوگوهای مهاجران آلمانی در اثر گوته گوش فرا داد و هم به تماشای دردآور و تلخ جسد غرقشده آن پسرک پناهجو بر ساحل دریای مدیترانه چشم دوخت.
در بیانیهٔ هیئت داوران جایزه بوشنر آمده است که آثار کرشل «خوانندگان را برمیانگیزد تا ردهای گذشته را در زندگی روزمرهٔ امروز بیابند و وضعیت کنونی جامعهٔ آلمان را آنگونه که هست، نپذیرند». خواندن این اثر در همین راستا خشمی را در خواننده برمیانگیزد که میتواند به نیرویی توانمند بدل گردد در بازنمایی هستی انسان این عصر در سیمای تاریخ. این اثر بیآنکه خود بخواهد به یک بیانیه سیاسی تبدیل شده است در دفاع از انسانیت.
کرشل تبعید و فرار را تجربهای تاریخی میداند و میکوشد تصویری از این تجربه در تاریخ ارایه دارد، تجربهای که مردمان در هر گوشهای از جهان کمو بیش، با آن روبهرو بودهاند، تجربهای که سالهاست دارد تکرار میشود. نویسنده هشیاری انسان را به این موضوع میطلبد و به همین علت این کتاب را نوشته است.
آثار کرشل تنها بازتاب تاریخ نیستند؛ آنها خواننده را دعوت میکنند تا تجربه تبعید، آوارگی و مهاجرت را در جهان امروز بازشناسد. او با روایتهایش، همدلی با انسانهای راندهشده و آواره را تقویت میکند و مخاطب را فرامیخواند تا هوشیار و مسئول نسبت به بحرانهای انسانی و اجتماعی جهان باقی بماند. این موضع در رمان او، «خانم وزیر محترم»، نیز دیده میشود؛ کتابی که زندگی زنان را در برابر تاریخ طولانی سلطه مردانه بررسی میکند و نشان میدهد چگونه عدالت، حقوق بشر و حکومت قانون هنوز در بسیاری از جوامع تهدید میشوند.
زندگی و مسیر حرفهای
اورزولا کرشل در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد و مسیر حرفهای خود را در کلن، دارمشتات و فرانکفورت آغاز کرد و اکنون در برلین زندگی میکند. او از دهه ۱۹۷۰ با فعالیت در جنبش زنان و ادبیات زنان به شهرت رسید. زندگی شخصی و محیط پیرامون او در برلین، جایی که یادبود قربانیان نسلکشی در خیابانها حضور دارد، الهامبخش بسیاری از آثارش بوده است.
کرشل ابتدا به عنوان شاعر شناخته شد و مجموعههای شعری او، از جمله «آسیبپذیر، همچون بهترین زمانها» (۱۹۷۹) و «یادگیری از آتش» (۱۹۸۵)، تجربه شخصی و اجتماعی را با آگاهی زبانی و فرمی بالا ترکیب کردند. در مجموعه «روشهای خواندن» (۱۹۸۲)، کرشل به بررسی آثار شاعران پیشین، از کارولینه فون گیندروده تا گرتروت کولمار و از شکسپیر تا نلی زاکس، پرداخت و نشان داد که چگونه میتوان سنت و تجربه تاریخی را با صدای مدرن ترکیب کرد.
سهگانه و بازخوانی تاریخ معاصر
در آستانه شصتسالگی، او وارد مرحلهای از نوآفرینی شد که با رمانهای سهگانه او آغاز شد. رمان «شانگهای، دور از هر جا» (۲۰۰۸) روایت مهاجران یهودی است که در گتوی شانگهای از هولوکاست جان سالم به در بردند و تجربهای گسترده و دشوار پژوهشی را بازتاب میدهد. این رمان آغاز دوره متأخر خلاقیت ادبی او بود که توانست با مهارت داستان و تاریخ را در هم بیامیزد و یک جهان مستقل ادبی بسازد.
دو اثر دیگر از سهگانه کرشل شامل «دادگاه ایالتی» (۲۰۱۲) و «قطار ارواح» (۲۰۱۸) هستند. «دادگاه ایالتی» سرنوشت تلخ قاضی یهودی ریچارد کورنیتسر را روایت میکند که پس از تبعید کوبایی به آلمان بازمیگردد و در دوران آدناویر با نومیدی برای اعاده حیثیت میجنگد. «قطار ارواح» گستردهترین اثر این سهگانه است و داستان یک خانواده سینتی را در شهر زادگاه کرشل، تریر، از دوران نازیها تا جمهوری فدرال روایت میکند. بازماندگان دوباره با ارواح گذشته روبهرو میشوند و این بازخوانی تاریخی، نشانگر زخمهای نهفته در جامعه و اهمیت یادآوری گذشته برای فهم امروز است.
ویژگیهای ادبی و فرهنگی
کرشل سبک خاصی دارد که پژوهش تاریخی، روایت شاعرانه و تأملات شخصی را ترکیب میکند. او با نیروی زبان، خشم و انزجار از بیعدالتی را به ادبیات تبدیل میکند و همواره به نقد پیشینیان زن و اهمیت اخلاق نویسندگی پرداخته است. آثار او، از شعر تا رمان و جستار، نشاندهنده توجهی عمیق به تاریخ، فرهنگ و مسائل اجتماعی است و خواننده را به بازشناسی گذشته و وضعیت امروز فرا میخواند.
اورزولا کرشل پیشتر جایزه کتاب آلمان را برای «دادگاه ایالتی» دریافت کرده بود و اکنون جایزه گئورگ بوشنر را در ۲۰۲۵ کسب کرده است. هیئت داوران جایزه بوشنر تأکید کردهاند که آثار او «خوانندگان را برمیانگیزند تا ردپای گذشته را در زندگی روزمره بازیابند و وضعیت کنونی جامعه را همانگونه که هست نپذیرند». این ارزیابی نشان میدهد که آثار کرشل نه تنها ادبی، بلکه فرهنگی، تاریخی و سیاسی هستند و خواننده را به تفکر، مسئولیتپذیری و همدلی با انسانها و مهاجران جهان امروز فرا میخوانند.






