دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴

حس آرمانشهری – فردریک جیمسون

یک سال پس از درگذشت فردریک جیمسون؛ بازخوانی جستار او دربارهٔ حس آرمانشهری

فردریک جیمسون (۱۹۳۴–۲۰۲۴) فیلسوف و نظریه‌پرداز فرهنگی مارکسیست آمریکایی، یکی از برجسته‌ترین صداها در علوم اجتماعی، فلسفه و زیبایی‌شناسی انتقادی بود و آثارش الهام‌بخش نسل‌های متعدد پژوهشگران مطالعات انتقادی شد. او همواره تأکید داشت که برای فهم رابطه میان فرم‌های اجتماعی و فرم‌های زیبایی‌شناسانه، جایگاه پیوند میان مدرنیته و سرمایه‌داری را نباید دست کم گرفت. جیمسون با تمرکز بر مبارزهٔ طبقاتی، نشان می‌داد چگونه واقعیت‌های اجتماعی در ادبیات و فرهنگ بازتاب می‌یابند و فهم ما از تاریخ و هنر را غنی می‌کنند. شرح و تفسیر نوآورانهٔ او از جریان‌های مهم فلسفه و نقد ادبی، سهمی به‌سزا در تاریخ فکری مارکسیسم و تفکر اروپایی قرن بیستم داشته است.

در ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۴، فردریک جیمسون، نظریه‌پرداز برجسته فرهنگی مارکسیست، درگذشت. در این جستار، که او در سال پیش از مرگش نوشت، به کندوکاو تناقضات فراوان اندیشه و احساس آرمان‌شهری می‌پردازد.

حس آرمانشهری – فردریک جیمسون

«من می‌خواهم تلاش کنم تا بحث در مورد آرمان‌شهر و سودمندی سیاسی آن را روشن کنم. بیشتر مردم احتمالاً هم‌عقیده‌اند که آرمانشهریان اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم در اساس اهداف پیشرو داشتند، به این معنا که رؤیاها یا خیال‌پردازی‌هایشان معطوف به بهبود وضعیت بشریت بود. اما آن لحظه برای من جالب است که به این آرمان‌شهرها و پیروان پرشورشان نسبت داده شد که به‌ناچار به فاجعه می‌انجامند. بعدها در تاریخ استدلال شد که آرمانشهریِ انقلابی به خشونت و دیکتاتوری ختم می‌شود و همهٔ آرمان‌شهرها به‌نوعی به یوزف استالین منتهی خواهند شد – بلکه بهتر است بگوییم که خودِ استالین بزرگ‌ترین آرمانشهرگرا بوده است.

این استدلال را می‌توان در محکومیت انقلاب فرانسه از سوی ادموند برک نیز شنید. او یکی از درخشان‌ترین استدلال‌های ضدانقلابی را مطرح کرد: این‌که جایگزین کردن طرح‌های مصنوعی عقل به جای رشد آهسته و طبیعی سنت، نوعی غرور و سرکشی است و انقلاب به‌خودیِ‌خود همیشه فاجعه‌بار است. همۀ این‌ها در دوران جنگ سرد دوباره زنده شد: کمونیسم با آرمان‌شهر یکی گرفته شد، هر دو با انقلاب، و همۀ این‌ها با توتالیتاریسم. (گاه نازیسم نیز به این مجموعه اضافه می‌شد – اما نه چندان از راه شناسایی‌اش به عنوان یک آرمان‌شهر، بلکه بیشتر از رهگذر همسان‌سازی هیتلر و استالین و جدل های مدرسی دربارۀ این‌که کدام‌یک در مسابقۀ کشتار دست بالا را داشته است.)

به گمان من، این نسل‌های پس از جنگ جهانی دوم بودند که این معنا را وارونه کردند و آرمانشهری را به شعار و ندای مبارزه بدل ساختند. آن‌ها در آرمان‌شهر نه دنیایی رو به دیستوپیا، بلکه نفیِ وضع موجود را می‌دیدند. دیگر آرمانشهری را شکوفایی غرور و گناه نمی‌دانستند، بلکه برعکس، باور داشتند که آرمان‌شهر نقطۀ مقابل نظم مسلط است. در برابر پس‌زمینهٔ تهدیدکنندۀ رکود و قدرت نهادها و دولت‌هایی که از دل ضرورت‌ها و شرایط جنگی برخاسته بودند، آرمان‌شهر با خودِ تغییر پیوند خورد. ویژگی ایستایی که اغلب در ساختارهای سنتی آرمانشهری دیده می‌شد، نادیده گرفته شد؛ در عوض بر نسیم تازه‌ای که از پنجره‌های شکسته می‌وزید و آرمانشهری ظاهراً با خود می‌آورد، تأکید شد. این همان روح دهۀ ۱۹۶۰ بود که بیش از هر دورۀ انقلابی دیگری آرمان‌شهر را در شکل تازه‌اش احیا کرد.

البته، نظریه‌هایی در مورد این آرمان‌شهرگرایی جدید و پویا وجود دارد، که مهم‌ترین آنها اثر دایره‌المعارفی ارنست بلوخ است. در سوی دیگر، تلاش‌هایی جدی برای زنده‌کردن همان تشخیص‌های شوم قدیمی نیز به‌ویژه پس از فروپاشی اتحاد شوروی به چشم می‌خورد. با این‌همه، به نظر من این معانی متضاد سیاسیِ آرمان‌شهر ریشه در یک باور فلسفی ندارند، بلکه از تجربه‌ای وجودی (یا پدیدارشناختی) سرچشمه می‌گیرند: یعنی احساسی از امکان آینده‌ها. وضع موجود می‌خواهد اطمینان یابد که آینده اساساً شبیه حال خواهد بود. شعارش از این‌رو «پایان تاریخ» است؛ یعنی پایان آرمان‌شهر، پایان آینده و پایان دگرگونی.

آرمانشهری به این باور متکی است که از دل تجربهٔ زیسته برمی‌خیزد: این‌که تغییر اجتماعی و آینده‌ای کاملا متفاوت ممکن است. چنین باوری تنها در پرتو شرایط و موقعیت‌های اجتماعی پدید می‌آید. این باور به‌وسیلهٔ فلج سیاسی، نابودی احزاب رادیکال و از دست رفتن حاکمیت ملی که با روند جهانی‌شدن همراه است، خفه می‌شود.» (اتحادیهٔ اروپا، که در آن دولت‌های ملی به «کشورهای عضو» تقلیل یافته‌اند، نمونهٔ بارزی از این فرایند است.[ فرایندی که هرجا پدید آید، حس آرمانشهری و باور به آیندهٔ متفاوت را به محاق می‌برد.»])

منبع: ژاکوبن

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی