دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴

سودان، گرسنگیِ سازمان‌یافته و بن‌بست فرار – برگردان: فرهاد صفاری

بیش از ۲۰ ماه پس از آغاز جنگ سراسری میان نیروهای مسلح سودان (SAF) و نیروهای واکنش سریع (RSF)، پایتخت دارفور شمالی به کانون یک محاصره خفه‌کننده بدل شده است؛ محاصره‌ای که به‌گفته منابع محلی و نهادهای بین‌المللی، فرار غیرنظامیان را به «قمار با مرگ» تبدیل کرده است. نیروهای واکنش سریع از آوریل ۲۰۲۴ ال‌فاشر را به‌طور مؤثر در حلقه‌ای از خاکریزهای صحرایی بسته و هم‌زمان، شبکه خروجی‌ها و جاده‌های پیرامونی را مسدود کرده است؛ راهبردی که آزمایشگاه تحقیقات بشردوستانه دانشگاه ییل با استفاده از تصاویر ماهواره‌ای آن را «ایجادِ یک جعبهٔ مرگ واقعی» توصیف کرده است.

بنابر داده‌های ییل، حدود ۳۱ کیلومتر برم (خاکریز) تازه اطراف ال‌فاشر احداث شده: ۲۲ کیلومتر از غرب تا شمال شهر به شکل نیم‌دایره و ۹ کیلومتر دیگر در شرق که مسیرهای گریز را می‌بُرد. ارتفاع این دیوارهای شنی، به‌گفته خبرنگاران محلی، حدود ۳ متر است؛ عبورش بدون کمک عملاً ناممکن، و مسیرهای دیگر نیز با ایست‌وبازرسی‌ها یا موانع نیروهای واکنش سریع بسته شده است. نتیجه: حتی کسانی که حاضرند همه چیز را رها کنند تا به شهر تاویلا (۷۰ کیلومتری شرق) برسند، در میدان مینِ تهدیدها گرفتارند—از بازداشت و اعدام‌های صحرایی مردان به ظنِ جنگجو بودن، تا آدم‌ربایی و اخاذیِ زنان و کودکان.

مسیرهای گریز عملاً به معبر مرگ و غارت بدل شده‌اند: شاهدان می‌گویند فراریان مجبورند برای عبور، نفر-به-نفر حدود ۳۰۰ دلار به جنگجویان نیروهای واکنش سریع بپردازند و زیورآلات و دارایی‌های همراه را نیز تسلیم کنند. اما حتی پس از پرداخت، مردانِ در سن جنگی در معرض بازداشت و قتل هدفمند قرار دارند. همین الگوی خطر باعث شده صدها هزار نفر ترجیح دهند در شهر بمانند؛ بمانی و از گرسنگی و گلوله بمیری، یا فرار کنی و در خاکریزها گرفتار شوی—انتخابی که عملاً انتخاب نیست.

هر دو طرفِ جنگ به نقض فاحش حقوق بشر متهم‌اند، اما نیروهای واکنش سریع—که بسیاری آن را امتداد ساختاریافتهٔ میلیشیاهای «جنجوید» می‌دانند—طبق ارزیابی‌های ناظران محلی و سازمان ملل با اتهاماتی چون کشتارهای جمعی، اعدام‌های فراقضایی و خشونت جنسی سیستماتیک روبه‌روست.

در ۲۲ اوت، سازمان ملل نیروهای واکنش سریع را به اعدام ۱۶ مرد از کمپ آوارگان ابوشوک (شمال‌غرب ال‌فاشر) متهم کرد—حمله‌ای که ده‌ها کشته برجا گذاشت.

در آوریل، یورش به کمپ زمزم (جنوب ال‌فاشر) موجب بی‌خانمانیِ حدود نیم‌میلیون نفر و بیش از هزار کشته شد. اکنون فعالان محلی هشدار می‌دهند «سناریوی زمزم» با گلوله‌بارانِ توپخانه‌ای از چند جهت، نفوذهای مکرر و موج آدم‌ربایی در ابوشوک در حال تکرار است.

محاصره، بُعدی دیگر هم دارد: گرسنگی سازمان‌یافته. سازمان‌ ملل می‌گوید ذخایر غذایی در ال‌فاشر تقریباً به صفر رسیده و حتی کاروان‌های کمک هدف حملات پهپادی قرار می‌گیرند.

خانواده‌ها برای زنده‌ماندن به برگ درختان و خوراک دامی موسوم به «امباز»—خمیرِ تفاله بادام‌زمینی و آفتابگردان—متوسل شده‌اند؛ توشه‌ای که آن هم رو به پایان است.

شبکه‌های مردمیِ اتاق‌های پاسخ اضطراری (ERRs) هنوز تلاش می‌کنند با خرید محدود غذا، آشپزخانه‌های جمعی و تهیه دارو، حفره‌های بحرانی را پُر کنند؛ اما به‌گفته داوطلبان محلی، اکنون فقط ۵ آشپزخانه فعال مانده که هرکدام روزانه حدود ۳ هزار وعده می‌دهند—قطره‌ای در دریای ۲۶۰ هزار گرفتارِ شهر.

از منظر پزشکی، مقصدِ اضطراریِ فراریان—تاویلا—خود درگیر همه‌گیری وبا است؛ یعنی از «چاله» محاصره به «چاه» بیماری.

در زمین، جامعه غیرنظامی به سه جبهه تقسیم شده: نیروهای مقاومت محلی پشتیبانی‌شده توسط نیروهای مسلح سودان که خطوط تماس را پوشش می‌دهند؛ شبکه‌های امدادیِ مردمی که با حداقل منابع، یک وعده غذا، کمی دارو و اندکی امید تأمین می‌کنند؛ و گروه‌های مستندساز که برای ثبت نقض‌ها—از اعدام تا آدم‌ربایی و تجاوز—جانشان را کف دست می‌گیرند. مردانِ جوان—به‌دلیل ریسک بالای هدف‌گیری—کمتر امکان خروج دارند؛ خانواده‌ها گاهی زنان و کودکان را به امید نجات راهی می‌کنند و خود در شهر میان گلوله و گرسنگی می‌مانند.

از ژانویه ۲۰۲۴ که نیروهای واکنش سریع چهار ایالت دیگر دارفور (جنوب، شرق، مرکز و غرب) را—در امتداد پیشروی‌های برق‌آسا—تسخیر کرد، ال‌فاشر به آخرین سنگرِ دارفور شمالی بدل شد؛ سقوط آن عملاً پیوستگی جغرافیایی نیروهای واکنش سریع در دارفور را تکمیل و دستِ برتر نظامی/سیاسی به این گروه می‌دهد. از همین رو، محاصرهٔ چندلایه—نظامی-امنیتی (خاکریز و ایست‌وبازرسی) و اقتصادی-لجستیکی (اختلال در کمک‌رسانی و مواد غذایی)—توأمان دنبال می‌شود.

حفاظت از غیرنظامیان: الگوی حمله به کمپ‌ها، مسدودکردن خروج، و هدف‌گیری گزینشی گروه‌های سنی/جنسی، الزامات حقوق بین‌الملل بشردوستانه را به‌طور جدی نقض می‌کند.

گرسنگی به‌عنوان ابزار جنگ: جلوگیری عمدی از دسترسی به غذا/آب/دارو می‌تواند ذیل ممنوعیت «گرسنگی‌دادنِ غیرنظامیان» تفسیر شود.

ریسک پاکسازی قومی: تداوم حملات به جوامع «غیراعرب» در کنار الگوهای خشونت جنسی سازمان‌یافته، هشدارهای نسل‌کُشی را تشدید کرده است.

از آوریل ۲۰۲۳ به این سو، بیش از ۴ میلیون نفر از مرزها گذشته و به کشورهای همسایه گریخته‌اند؛ موجی که فشار بر چاد، سودان جنوبی، اتیوپی و مصر را افزایش داده است. در عین حال، انقطاع دسترسی میدانی سازمان‌های امدادی و خطر حملات پهپادی/زمینی علیه کاروان‌های کمک، ظرفیت پاسخ بین‌المللی را از کار انداخته است.

چشم‌انداز کوتاه‌مدت: چند گره اصلی

گشودن کوریدورهای امن و پایدار: بدون مسیرهای منظم و تضمین‌شده خروج/ورود (برای غیرنظامیان و کمک‌ها)، محاصره به فاز مرگ‌بارتری می‌رود.

مکانیسم‌های پاسخگویی: مستندسازی مستقل و پیگرد مبتنی بر صلاحیت جهانی برای جنایت‌های ادعایی، می‌تواند کفه هزینه‌ها را تغییر دهد.

فشار هماهنگ بر طرف‌ها برای توقف حملات به مراکز غیرنظامی: به‌ویژه کمپ‌ها، آشپزخانه‌های جمعی و تأسیسات آب/بهداشت.

حمایت فرامرزی از شبکه‌های مردمی (ERRs): تزریق منابع نقدی و کالاییِ هدفمند به کانال‌های محلی که ثابت کرده‌اند اثرگذارترین خطِ بقا هستند.

ال‌فاشر امروز آزمایشگاهی از جنگ‌های مدرنِ شهری-قبیله‌ای در سایه فروپاشی دولت است: محاصرهٔ چندبعدی، خشونتِ گزینشی، اقتصاد جنگ، و گرسنگیِ ابزارمند. خاکریزهای تازه نیروهای واکنش سریع شهر را به قفسِ شنی بدل کرده و گریز را به گزینش میان مرگ‌های متفاوت. اگر کوریدورهای امن باز نشود، کمک‌ها وارد نشود و مکانیسم‌های بازدارنده فعال نگردد، جعبهٔ مرگِ ال‌فاشر تنها بسته‌تر و کشنده‌تر خواهد شد—و هزینه آن را پیش از همه کودکان، زنان و سالخوردگان می‌پردازند.

منبع: الجزیره – برگردان برای اخبار روز: فرهاد صفاری

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی