
استیو النر، استاد علوم سیاسی:
نقد از زاویهی چپ بر رئیسجمهور ونزوئلا، نیکولاس مادورو، ضرورتی انکارناپذیر است. بخشی از این نقدها حتی از سوی کسانی بیان میشود که در سطوح مختلف از دولت او حمایت کردهاند. امیلیانو تران مانتووانی و گابریل هتلند – که اخیراً مواضع مرا نسبت به مادورو نقد کردند – و من بر سر ضرورت چنین نقدی توافق دارم.
با وجود این نقطهی مشترک، اختلافهای اساسی میان ما باقی است؛ بهویژه دربارهی تأکید من بر اینکه خطاهای دولت مادورو باید در بستر و شرایط خود بررسی شوند و نباید تحلیلها را به دوگانهی سادهی «حمایت بیچونوچرا» یا «شیطانسازی مطلق» تقلیل داد.
این موضوعات پیامدهای گستردهای دارند. ناتوانی در قرار دادن خطاها در متن واقعی خود، بیتوجهی به تفاوتهای نسبی و اصرار بر الگوهای دوقطبیِ فکری، در نهایت به کوچکنمایی اثرات تحریمهای ایالات متحده و نادیدهگرفتن جنبههای مثبت دولت مادورو میانجامد. چنین دیدگاههایی همبستگی بینالمللی و مبارزهی ضد امپریالیستی را تضعیف میکند.
جنگ ایالات متحده علیه ونزوئلا در کانون تحلیل
تران مقالهاش را با این جمله آغاز میکند: «موضعم روشن است … این تحریمها از هر نظر محکوماند»؛ موضعی که او میگوید هم در میان چپ ونزوئلا و هم حتی نزد برخی روشنفکران و سیاستمداران لیبرال مخالف دولت پذیرفته شده است. اما این تأکید، نکتهی اصلی استدلال مرا نادیده میگیرد. نمیتوان گفت «من مخالف تحریمها هستم» و بلافاصله به سیاستهای دولت حمله کرد، گویی این دو موضوع هیچ ارتباطی با هم ندارند.
در مقالهام توضیح دادهام که چرا جنگ همهجانبهی آمریکا علیه ونزوئلا باید نقطهی آغاز هر تحلیل جدی از دوران ریاستجمهوری مادورو باشد. این جنگ تنها به تحریمها محدود نمیشود، بلکه طیفی گسترده از اقدامات برای بیثباتسازی و تغییر رژیم را دربر میگیرد. با این حال، هم تران و هم هتلند دخالتهای آمریکا را صرفاً به تحریمها تقلیل میدهند.
بدتر از آن، تران عملاً اثرات تحریمها را کوچک میشمارد. او مینویسد تحریمها «ریشههای» بحران اقتصادی کشور را توضیح نمیدهند و تنها «تأثیر منفی ثانویه» داشتهاند – آن هم در مقایسه با خطاهای مادورو و پیشتر چاوز.
نمونهی این نگاه او جایی است که میگوید: «النر به تحریمهای سال ۲۰۱۵ دولت اوباما اشاره میکند، اما اینها فقط به مسدود کردن داراییها و حسابهای بانکی محدود بود…» او این فرمان ریاستجمهوری اوباما را بیخطر و نمادین جلوه میدهد، حال آنکه چنین نبود.
اوباما در آن فرمان ونزوئلا را «تهدیدی غیرمعمول و فوقالعاده» علیه امنیت ملی آمریکا خواند. این بهروشنی نشانهای از تشدید خصومت واشنگتن بود. حتی هتلند، سالها پیشتر، نوشته بود که اوباما بانکهای آمریکایی و اروپایی را تحت فشار گذاشت تا از معامله با ونزوئلا خودداری کنند و این کشور را از منابع مالی حیاتی محروم ساخت. طبیعی است که وقتی رئیسجمهور آمریکا کشوری را تهدیدی برای امنیت ملی معرفی میکند، شرکتهای آمریکایی فعال در آن کشور – از جمله فورد و کیمبرلی-کلارک – فعالیتهای خود را متوقف کنند.
در پی آن، شرکتهای بزرگی چون جنرال موتورز، گودیر، کلاگ و بریجستون ژاپن نیز از ونزوئلا خارج شدند. به این ترتیب، حتی پیش از آغاز ریاستجمهوری ترامپ، یک نوع تحریم مالی کامل علیه ونزوئلا شکل گرفته بود.
کوچکنمایی اثرات این تحریمها، عملاً روایت مخالفان دولت را تقویت میکند که ادعا میکنند مادورو با مقصر دانستن واشنگتن، بحران اقتصادی را بهانهسازی میکند.
نه ستایش مطلق، نه محکومیت مطلق
نکتهی دوم اختلاف من با منتقدان این است که ارزیابی از دولت مادورو نباید بر اساس احکام مطلق باشد؛ نه تمجید بیقید و شرط و نه محکومیت کلی. واقعیت این است که دولت او در شرایطی بیسابقه، زیر فشار شدید قدرتمندترین کشور جهان در همان قاره، ناگزیر به تصمیمگیری بوده است. نادیده گرفتن این پیچیدگی، تحلیلها را سادهانگارانه میکند و اغلب به نتیجهگیریهایی نزدیک به مواضع راست سیاسی منجر میشود.
تران مرا متهم میکند که تحلیلهایم «یکسویه» است و از پیچیدگیها چشم میپوشد. حال آنکه در همان مقاله و در نوشتههای دیگر، بهصراحت به کاستیهای مادورو اشاره کردهام.
با این همه، تران و هتلند به من خرده میگیرند که با سکوت، سرکوبهای دولتی را توجیه میکنم. اما من توضیح دادهام که پذیرش نقش گستردهی مخالفان راستگرا و دخالتهای خارجی در اعتراضات پس از انتخابات ژوئیه ۲۰۲۴ به معنای انکار خشونت دولتی نیست؛ این دو میتوانند همزمان رخ دهند.
پرسش از «اپوزیسیون چپ»
تران در پایان میپرسد چرا نیروهای بینالمللی چپ، بهجای حمایت انتقادی از مادورو، برای ایجاد یک اپوزیسیون چپ در داخل کشور تلاش نمیکنند؟
اگر منظور او از اپوزیسیون چپ، نیرویی باشد که شرایط واقعی و فشارهای خارجی را در نظر بگیرد و همزمان از مقابلهی مادورو با تجاوز امپریالیستی حمایت کند، چنین پیشنهادی میتواند منطقی باشد. اما واقعیت این است که بیشتر نیروهایی که خود را «اپوزیسیون چپ» مینامند، مادورو را همانند راستگرایان شیطانی جلوه میدهند و در عمل به تضعیف جبههی چپ میانجامند.
سرنگونی مادورو در عمل به روی کار آمدن راست افراطی به رهبری ماریا کورینا ماچادو خواهد انجامید – کسی که آشکارا گفته است مادورو و خانوادهاش باید به زندان بیفتند – و این تغییر با حمایت آشکار یا پنهان واشنگتن همراه خواهد بود. تجربهی تاریخی در کشورهایی چون اندونزی ۱۹۶۷ و شیلی ۱۹۷۳ نشان داده که چنین تغییراتی معمولاً با سرکوبی خونین همراه بوده است.
دو درس برای جنبش همبستگی
از این جدل میتوان دو نتیجهی مهم برای جنبش همبستگی گرفت:
۱. شیطانسازی مادورو انگیزهی نیروهای همبستگی را تضعیف میکند. تجربهی من در دیدار با گروههای همبستگی در آمریکا و کانادا نشان میدهد که نگاه مثبت اما همراه با نقد نسبت به دولت مادورو، محرک اصلی کنشگری آنان علیه مداخلهی آمریکا بوده است.
۲. هر تحلیلی که خطاهای دولت را در متن جنگ تحمیلی قرار دهد، به این نتیجه میرسد که کاهش فشارهای خارجی به طور مستقیم با گسترش دموکراسی، تقویت جنبشهای اجتماعی و افزایش توان دولت برای اصلاحات در ارتباط است.
تجربهی تاریخ نشان میدهد که جنگ و دموکراسی اساساً با یکدیگر ناسازگارند. اما منتقدانی چون تران و هتلند با تمرکز بر شیطانسازی مادورو، این حقیقت ساده را نادیده میگیرند.
استیو النر، استاد بازنشستهی دانشگاه «اورینته» در ونزوئلا و از دبیران نشریه Latin American Perspectives است. او بیش از ۴۰ سال در ونزوئلا زندگی کرده است. تازهترین کتاب او «جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین و دولتهای مترقی: تنشهای خلاق میان مقاومت و همگرایی» است.
منبع: Links – International Journal of Socialist Renewal
برگردان برای اخبار روز: حمید پارسا





یک پاسخ
برای نتیجهگیری از سیاستهای چپگرایان در آمریکای جنوبی باید به مقاله دیگری در همین سایت در مورد انتخابات بولیوی مراجعه کرد و دلایل متعدد شکست سنگین سوسیالیستها را جستجو کرد. پس از سقوط دیکتاتوریها در آمریکای لاتین چپها به خوبی یاد گرفتند که مبارزه مسلحانه و بعضاً تروریستی و آدم ربایی را کنار بگذارند و در انتخابات پارلمانی شریک شوند. معذالک برخی از آنان از جمله اوو مورالس، دانیل اورتگا، و مادورو میخواهند قدرت اجرایی را گسترش داده و و به زور تغییر قانون اساسی دوباره رئیس جمهور شوند. نتیجه چنین سیاستی در بولیوی بعد از سه دوره ریاست جمهوری مورالس شکست سنگین چپها در انتخابات بود. استیو النر که ظاهرا از سندروم استکهلم و زندگی ۵۰ ساله در ونزوئلا رنج میبرد مفری جز مواجهه نهایی با یک بولیوی دیگر در ونزوئلا نخواهد داشت.