
زمانی که رئیس یک دولت که تحت تعقیب بینالمللی است، مدعی میشود میخواهد مردم کشوری دیگر را از زیر سلطهی یک رژیم دیکتاتوری نجات دهد، اجتنابناپذیر است که چنین ادعایی طعم تلخی به همراه داشته باشد. هفتهی گذشته، نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، دستور حمله به ایران را صادر کرد، جنگندهها را برای بمباران تأسیسات هستهای و مواضع موشکی فرستاد و اندکی پس از آغاز جنگ، در پیامی ویدئویی از مردم ایران خواست علیه رژیم اسلامی برخیزند.
او در این پیام اعلام کرد: «ما راه را هموار میکنیم تا شما به هدف خود برسید: آزادی.» بدین ترتیب، هدف دولت اسرائیل سرنگونی رژیم ایران است، با محرک حملات هوایی اسرائیل و با اجرای نهایی توسط خود مردم ایران. اما آیا این فرایند بر اساس نقشهای دقیق و مراحل اجرایی مشخص صورت میگیرد؟ یوشوع زارکا، سفیر اسرائیل در فرانسه، روز پنجشنبه در مصاحبه با شبکه فرانس۲۴ گفت: «سرنگونی رژیم ایران هدف رسمی این عملیات نیست.» اگر چنین باشد، فروپاشی احتمالی جمهوری اسلامی در نتیجهی بمبارانها، صرفاً بهعنوان اثر جانبی اقدام نظامی تلقی میشود.
نتانیاهو گفت: «رژیم شرور و سرکوبگر ایران هیچگاه به اندازه امروز ضعیف نبوده است. این فرصت شماست تا برخیزید. صدای خود را بلند کنید: زن، زندگی، آزادی – زن، زندگی، آزادی.» او گفت مردم اسرائیل در کنار ایرانیان هستند. با این حال، این سخنان احساسی بهسختی میتواند در میان مردم ایران تأثیرگذار باشد و بعید است در میان بارش بمبها کسی را به خیابانها بکشاند.
تهدیدهای بلندمدت ایران علیه اسرائیل از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ و برنامه هستهای غیرشفاف این کشور، که ادعای صلحآمیز بودن آن از سوی بسیاری زیر سؤال رفته، نهایتاً ایران را در موقعیتی قرار داده که در نبردی یکطرفه با دشمنی بسیار نیرومند قرار دارد؛ ارتش اسرائیل بسیار باتجربهتر و از نظر فناوری بهمراتب پیشرفتهتر است.
برای دولت راستگرای نتانیاهو، اکنون همهچیز ممکن به نظر میرسد. پس از حمله خونین حماس و داعش به غیرنظامیان و نظامیان اسرائیلی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل بهشدت ضربه خورد و اسطورهی شکستناپذیریاش تضعیف شد. واکنش به اشتباهات نهادهای امنیتی اسرائیل که این حمله را ممکن ساخته بودند، مشخص بود: جنگی بیرحمانه و نسلزدا با بیش از ۵۵٬۰۰۰ کشته مستند در غزه برای نابودی حماس و متحدانش و آزادی گروگانها.
آزادی گروگانها دیگر مدتهاست بهعنوان هدف جنگی در اولویت دوم قرار گرفته است. دولت اسرائیل در طول ۲۰ ماه گذشته، گامبهگام پیش رفت و آزمود که تا چه حد میتواند پیش برود. نیروهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل چندین دستاورد داشتند: در سپتامبر ۲۰۲۴، با انفجار هزاران پیجِر بمبگذاریشده در لبنان، شمار زیادی از اعضای حزبالله کشته شدند. ده روز بعد، حسن نصرالله در بیروت هدف حمله هوایی قرار گرفت و کشته شد. در ژوئیه ۲۰۲۴، اسماعیل هنیه در تهران کشته شد و در اکتبر، جانشینش یحیی سنوار از بین رفت. در پایان همان سال، رژیم بشار اسد نیز سقوط کرد.
ایران، با ضربه خوردن گروههای نیابتی مانند حماس و حزبالله که بخشی از استراتژی دفاع پیشدستانهاش بودند، به طور جدی تضعیف جدی شد و موقعیتش در منطقه کاهش یافت. جک خوری در روزنامه هاآرتص نوشت: «چنین چیزی به نام محور مقاومت یا اتحاد واقعی وجود نداشت. این یک خیال ژئوپلیتیک بود که همه طرفها از آن بهرهبرداری کردند.»
از دید اسرائیل و ایالات متحده، بازآرایی خاورمیانه اکنون در دسترس قرار گرفته است. این ایدهی قدیمی اسرائیل و آمریکاست که از دههها پیش گاه بهگاه زنده شده – گاهی آشکار، اغلب بهصورت غیرمستقیم از دل تحولات. روزنامه لوموند در مقالهای در اکتبر ۲۰۲۴ یادآور شد آریل شارون در سال ۱۹۸۲ دستور داد ارتش اسرائیل به لبنان حمله کند – نه فقط برای نابودی سازمان آزادیبخش فلسطین، بلکه برای رساندن متحدش، بشیر جمیل، به قدرت در بیروت و بیرون راندن نیروهای سوریه. اسرائیل سالها رؤیای تقسیم لبنان و ایجاد یک دولت مینیاتوری مسیحی تحت قیمومت خود را در سر داشت.
در سال ۲۰۰۳، این خیالپردازیها با حمله آمریکا به عراق بازگشت. سقوط صدام حسین باعث نفوذ بیشتر ایران در عراق شد و حمله اسرائیل به لبنان هم ناکام ماند.
هدف اسرائیل گسترش مرزها نیست، بلکه ایجاد تغییرات محدود در اطراف خود برای افزایش امنیت است. بمبارانهای مکرر در لبنان و سوریه، اشغال ناحیهای در بلندیهای جولان، حمایت از دروزیها و کردها برای تضعیف دولت مرکزی جدید در سوریه، همه در راستای این هدف است.
نتانیاهو گفت: «اسرائیل به قدرتی منطقهای بدل شده که در دهههای اخیر سابقه نداشته.» هدف این است که با دولتهای دوست احاطه شود، حتی با زور. همه چیز برای این هدف قربانی میشود: حقوق بشر، حقوق بینالملل، زندگی روزمره مردم منطقه. در غزه، شرایطی غیرانسانی برای اخراج فلسطینیان بازمانده ایجاد شده است. گسترش شهرکهای غیرقانونی در کرانه باختری نیز راه را برای الحاق کامل هموار میکند.
شاید جنگ با ایران آخرین کارتی باشد که نتانیاهو بتواند در داخل اسرائیل بازی کند. افکار عمومی از این جنگ حمایت میکند. نظرسنجی انستیتو دموکراسی اسرائیل نشان داد ۸۲ درصد یهودیان اسرائیلی از جنگ و زمان آن حمایت میکنند؛ ۱۰ درصد دیگر نیز جنگ را درست اما زمان آن را نامناسب میدانند. حتی در میان یهودیان چپگرا نیز ۵۷ درصد از حمله به ایران حمایت میکنند.
آمریکا و اروپا نیز در مسیر اسرائیل حرکت میکنند. نتانیاهو از دهه ۱۹۹۰ مدام هشدار میدهد ایران در آستانه ساخت بمب هستهای است. رافائل گروسی، مدیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در مصاحبه با سیانان گفت: «ما هیچ مدرکی مبنی بر تلاش سیستماتیک ایران برای ساخت سلاح هستهای نداریم.» اما این ادعاها در غرب بدون انتقاد تکرار میشوند و نقض آشکار حقوق بینالملل نادیده گرفته میشود. اینکه صدر اعظم آلمان، فریدریش مرتس، گفته بود اسرائیل «کار کثیف» را برای «ما» انجام میدهد، نشاندهندهی همسویی منافع غرب با اسرائیل است: اسرائیل نقش نگهبان غرب متمدن در خاورمیانهی وحشی را بازی میکند. بازآرایی قدرت در منطقه، برای تجارت خوب و تأمین انرژی، ظاهراً به نفع همگان است.
منبع: nd




یک پاسخ
در مورد نظر شما که اسرائیل برای امنیت خودش همه ایم جنایاتها رو انجام میده من کاملا مخالف این نظریه هستم. چون اسرائیل با کمک امریکا و اروپا میخواد سگ هار خاورمیانه باشه تا منابع طبیعی و از همه مهمتر انرژی رو بر روی دریای از خون ملتها و متزلزل کردن حکومتها افغانستان، عراق ،سوریه لیبی لبنان مصر اردن و کل اروپا با همکاری امریکا امکان پذیر کنه. وجود خود کشور اسرائیل یک علامت سوال بزرگه؟ اسرایئل هرگز نمیتونه ثبات و امنیت داشته باشه چون حقیقت وجودش بر پایه تجاوز و تصرف نه حق داشتن. تجاوز و نسلکشی فلسطینیها و نقش مستقیم و غیر مستقیم اسرائیل در همه اتفاقات خاورمیانه و حالا هم حمله و تجاوز به ایران