یکشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۴

پایانِ اندوه‌بار یا اندوه بی‌پایان – انوش صالحی

 به تاریخ که رسیدیم از حملۀ اسکندر، اعراب، مغول، ترکان و این اواخر محمود افغان با خبر شدیم و هربار از خودمان می‌پرسیدیم پس مردم کجا بودند؟ وبعد خواندیم و دریافتیم که مردم هیچ‌گاه هویت وموجودیتی نداشته و توده‌هایی بی‌نام و نشان در پشت در و دیوار قلعه‌ها و دژهای نظامی بودند و فقط در هیئت سربازان و جان نثاران دربار به قلعه‌ها و دژها راه می‌یافتند و همین‌ها در کنار آن توده‌های بی‌هویت، آن‌قدر از زمامداران ظلم‌ و جور می‌دیدند که اگر با دشمن همراه نمی‌شدند ترجیح می‌دادند ناظران بی‌طرفی باشند به امید آن‌که دستی از غیب برآید و مرهمی باشد بر اندوه‌های بی‌شمارشان. سال‌ها و سده‌ها می‌گذشت و توده‌ها آوار خفت و ذلت زیر بار بیگانه را بسی سخت‌تر و حقارت آمیزتر از حاکمان قبلی در می‌یافتند و بر همین مدار روزگار چرخید تا یکی پس از دیگری ا زخودی و بیگانه آمدند و رفتند و آن توده‌های پشتِ درِ قلعه‌ها و دژهای قبلی و پنت هاوس‌های فعلی، نجات دهنده‌ای نیافتند.

  خواندن و نوشتن در این روزها چه دشوار است و چه بیهوده جلوه می‌کند، از توده‌های میلیونی چه انتظاری می‌توان داشت که برخلاف پیشینیان در صحنه‌های انقلاب و جنگ حاضر بودند و بعدتر خواستند با حاکمان بی‌مهر و خودشیفتۀ فعلی به هر قیمتی راه مصالحه را در پیش بگیرند، پای صندوق رای رفتند و دوم خرداد را رقم زدند ولی حاکمان با برکشیدن احمدی‌نژاد پوزخندی حواله‌شان کردند، مردم به نخست‌وزیر پاک‌دست دوران جنگ پناه بردند و جنبش سبز را آفریدند، سهم‌شان باروت و باتوم شد، و بعدتر حتی به  حسن روحانی رئیس شورای عالی امنیت ملی رضایت دادند تا شاید راه مصالحه همچنان باز باشد ولی در پسش از جعبۀ جادو آن رئیس‌جمهور دائم در سفر را بر کشیدند و وقتی کارشان به گره خورد به عمد یا غیرعمد در یکی از همان سفرها هم او را و هم خود را خلاص کردند. در دیگر سوی این ماجرا همین طیفِ حاکمان هستند که چهل و اندی سال فقط اهل گفتن بودند و نیازی به شنیدن در خود احساس نمی‌کردند و حال نیز همچنان بر همان مدار سیر می‌کنند.

 اکنون درضلع سوم این ماجرا سلطنت‌طلبان هویدا شده‌اند که به تکرار دو تجربه تاریخی معاصر یعنی کودتای اسفند ۱۲۹۹و برکشیده شدن رضاخان (با حمایت انگلیس) و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲و بازگشت محمدرضا شاه (با پشتیبانی آمریکا و انگلیس) چشم امید دوخته‌اند تا شاید بر ویرانی حاصل از این تهاجم مهیب، شاه سوم پهلوی را بر تخت بنشانند. مانده‌ام که برساختن ایرانی آزاد و دموکراتیک آن‌گونه که ادعایش می‌رود بر ویرانه‌های این خاک و رد خون صدها هزار ایرانی حتی از جنس و عقیده دیگر چگونه میسّر است و چگونه می‌تواند به چرخۀ کینه و نفرت و انتقام خاتمه بدهد. 

  راه برون رفت از وضعیت فعلی در بی‌اعتمادی مردم نسبت به رسانه‌ها و نهادهای حاکمیتی و در نبود جامعه مدنی و سازمان‌های سیاسی مقتدر در درون کشور شاید همان باشد که بارها و بارها تکرار شده است. جمع شدن نیروهای رانده شده از حاکمیت ولی همچنان باقی‌مانده در ساختار قدرت و محافل خانوادگی نزدیک به حاکمیت با مخالفان داخلیِ شاخص و زندانیان سیاسی در یک جبهۀ مشترک است تا بلکه با مسئولیت و راهنمایی‌های آن‌ها ایران از این بزنگاه با  آسیب‌های هرچه کم‌تر عبور کند غیر آن عرصه از آن جنگ‌طلبان مشکوک و نفوذی داخلی و شیفتگان فرودآمدن بیشتر و بیشتر بمب‌های نجات‌بخش در خارج از کشورخواهد بود تا سرنوشت میهن به گونه‌ای دیگر رقم  زده شود.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

2 پاسخ

  1. احمدی نژاد که خامنه ای نظرش به او نزدیکتر بود  از نادرترین افرادی بود که منکر هولوکاست شد و عربده “انرژی هسته ای حق مسلم ماست” و  “ان قدر قطعنامه بدهید که  قطعنامه دون تون  پاره بشه “را سر داد. سرمایه کشور را  با نفت بشکه ای ۱۳۰ $ به تاراج داد.رئیس جمهوری که سابقه طولانی ترور و آدمکشی و کهریزک سازی و همدستی با سعید مرتضوی(سال۸۸) دارد.
    “امام خوبیها” و “برادران قاچاقچی” هم که ۸ سال عربده “جنگ  جنگ تاپیروزی”! سر می دادند: بالاخره جام زهر را سرکشیده، قطعنامه  ۵۹۸ را قبول و ۵ هزار نفر را در ۲ ماه اعدام کردند.اما در این بلبشوی  جنگ بین ۲ حکومت جنگ طلب و  فاشیستی که سابقه چندین دهه نسل کشی در پرو نده هر کدامشان ثبت شده از آب گل آلود ماهی گرفتن و یادآوری “موسوی پاک‌ دست” نخست‌ وزیر دوران دهها هزار اسیر و اعدامی جای تعجب دارد. نخست‌ وزیری که وعده بازگشت به “دوران طلایی امام” را می داد تا رئیس جمهور شود.
    از سال ۹۶ فریاد:اصلاح طلب-اصولگرا دیگه تمامه ماجرا سراسر ایران را فرا گرفت.

  2. خامنه ای با بر کشیدن احمدی نژاد کینه اش را نسبت به حرکت دوم خرداد نشان داد
    خامنه ای با کودتای ۸۸ گفت هیچ تفکر اصلاحی را بر نمی تابم و کشور را سپرد دست گروهی که ولایت بخش او بودند که از این ولایت بخشانش فارغ التحصیلان جاسوسی بسیاری ساخته شد
    که این جاسوسان در پروژه هژمونی طلبی اسرائیل بسیار فعال شدند که این هژمونی اسرائیل بر منطقه می تواند موجودیت ایران را بخطر بیندازد
    که این حرکت اخیر می تواند مرگ خامنه ای و سیاست هایش را رغم بزند اگر حکومت تغییر شکل ندهد چه بسا این حرکت اخیر نجات جاسوسان اسرائیل نیز در بر داشته باشد
    اگر چه ممکنه است بعضی از جاسوس های سوخته در بین حذف شدگان توسط اسرائیل باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی