یکشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۴

داستان یک پیروزی شگرف؛ اتحاد جماهیر شوروی و بار سنگین جنگ

پس از برافراشتن پرچم سرخ بر فراز سقف پارلمان آلمان، سربازان شوروی از سراسر اتحاد جماهیر شوروی حضور خود را با الفبای سیریلیک بر روی طاق‌های ساختمان جاودانه کردند و پایان پنج سال طولانی جنگ در اروپا را رقم زدند

در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱، ارتش آلمان نازی به خاک اتحاد جماهیر شوروی یورش برد. آنچه سپس روی داد، ۴۷ ماه نبردی بی‌رحمانه و بی‌سابقه بود که با بیش از ۲۰ میلیون کشته در جبهه شوروی همراه شد. جبهه شرقی نقش تعیین‌کننده‌ای در تسلیم نهایی آلمان نازی ایفا کرد.

اتحاد شوروی، ۸۵ درصد تلفات متفقین در اروپا را به دوش کشید

روزنامه «پراودا» در نهم مه ۱۹۴۵ سرمست از پیروزی نوشت:
«ملت شوروی هرگز این روز را فراموش نخواهد کرد؛ همان‌گونه که ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ را فراموش نخواهد کرد! گویی میان این دو تاریخ، یک قرن گذشته است… با اشتیاق در انتظار روزی بودیم که ضربه نهایی بر هیولای سیاه وارد شود، همان که به زندگی توهین می‌کرد. و ما این ضربه را وارد کردیم… آسمان شب‌هنگام مسکو گویی شادی سراسر کشور شوروی را بازتاب می‌داد. ما شاهد وقایعی بودیم که می‌توانند کتاب‌ها را پر کنند، اما امروز می‌توانیم همه آن‌ها را در یک واژه خلاصه کنیم: پیروزی!»

این پیروزی در ۲۴ ژوئن ۱۹۴۵ با رژه‌ای بزرگ از لشکریان پیروز در میدان سرخ مسکو جشن گرفته شد. پس از رژه، استالین در کرملین میزبان ۲۵۰۰ ژنرال و افسر ارتش سرخ شد. اما برخلاف انتظار، نخبگان نظامی مخاطب اصلی سخنان او نبودند؛ بلکه میلیون‌ها شهروند غیرنظامی شوروی، که در پشت جبهه با فداکاری و رنج بی‌پایان زمینه‌ساز این پیروزی شدند، شایسته‌ترین تحسین‌ها را دریافت کردند.

در حمله به شوروی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱، آلمان‌ها گمان می‌کردند که تنوع قومی و زبانی اتحاد شوروی باعث فروپاشی این کشور خواهد شد. اما چنین نشد. این دولت چندملیتی پابرجا ماند، به‌جز اقلیت‌هایی در کشورهای بالتیک و اوکراین که در سال ۱۹۴۰ به اتحاد شوروی ملحق شده بودند و شمار معدودی از آن‌ها با نازی‌ها همکاری کردند و در کشتار یهودیان و سرکوب غیرنظامیان و چریک‌ها دست داشتند. اکثریت مردم شوروی در کنار دولت، ارتش و حزب کمونیست ایستادگی کردند.

تنها در برابر دشمن، از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴

از ژوئن ۱۹۴۱ تا مه ۱۹۴۵، ارتش سرخ تقریباً به‌تنهایی بار جنگ را به دوش کشید. طبق آمار رسمی روسیه در سال ۲۰۰۹، تلفات نظامی شوروی در این مدت به ۱۱ میلیون و ۴۴۴ هزار نفر رسید. تلفات غیرنظامی از ۱۳ میلیون و ۶۸۴ هزار نفر نیز فراتر رفت. از این میان، ۷ میلیون و ۴۲۰ هزار نفر در مناطق اشغالی عمداً به قتل رسیدند؛ ۴ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر بر اثر قحطی، بیماری و شرایط طاقت‌فرسای اشغال جان باختند؛ و ۲ میلیون و ۱۶۴ هزار نفر نیز در اردوگاه‌های کار اجباری در آلمان کشته شدند.

در حالی که تلفات نظامی شوروی ۸۵ درصد تلفات متفقین در اروپا را شامل می‌شود، تلفات بریتانیا تنها ۳.۷ درصد، فرانسه ۲.۹ درصد و ایالات متحده ۲.۶ درصد بوده است. افزون بر آن، جبهه غربی که در ژوئن ۱۹۴۴ در فرانسه گشوده شد، تنها ۱۱ ماه به طول انجامید، در حالی که جبهه شرقی ۴۷ ماه از ژوئن ۱۹۴۱ برقرار بود.

بسیج عظیم کارگران شوروی

ارتش سرخ تا ۸۰ درصد نیروی زمینی ورماخت (ارتش آلمان نازی) را در جبهه شرقی درگیر نگاه داشت. در سال ۱۹۴۱، با ۱۹۰ لشکر آلمانی روبه‌رو بود؛ در زمان نبرد استالینگراد این تعداد به ۲۶۸ رسید؛ و در آغاز سال ۱۹۴۵ همچنان با ۱۸۹ لشکر مقابله می‌کرد، در حالی که ضربه‌های مهلکی به دشمن وارد کرده بود. در مقام مقایسه، متفقین غربی در سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۲ تنها با ۱۵ لشکر روبه‌رو شدند، و پس از پیاده‌سازی در نرماندی بین ۶۰ تا ۷۵ لشکر.

در مجموع، ۱۷۰۰ شهر، ۷۰ هزار روستا و ۳۲ هزار کارخانه صنعتی به کلی نابود شد. از مرزهای غربی بلاروس تا مسکو در شرق، از لنینگراد در شمال تا سواستوپل در جنوب، کشور چیزی جز ویرانه نبود. اما بسیج عظیم نیروی کار شوروی موجب شد که از تابستان ۱۹۴۱، بسیاری از کارخانه‌ها به سیبری و اورال منتقل شوند و در همان پاییز، دوباره تولید سلاح و تجهیزات ضروری را آغاز کنند.

گشایش دیرهنگام «جبهه دوم»

از همان ماه‌های نخست پس از حمله آلمان، در اوت و سپتامبر ۱۹۴۱، استالین بارها درخواست گشایش یک «جبهه دوم» در غرب، به‌ویژه در فرانسه را مطرح کرد؛ اما این خواسته بی‌پاسخ ماند تا ژوئن ۱۹۴۴، زمانی که پیروزی ارتش سرخ تقریباً قطعی شده بود و هیچ چیز نمی‌توانست پیشروی‌اش به سوی غرب را متوقف کند.

عملیات «باگراتیون»، از ۲۲ ژوئن (سالگرد حمله آلمان) تا ۱۹ اوت ۱۹۴۴، نمونه‌ای درخشان از این قدرت نظامی است. هدف عملیات، آزادسازی بلاروس و نابودی گروه ارتش مرکزی ورماخت بود. این عملیات موجب درگیر شدن نیروهای آلمانی در شرق شد، تا نتوانند به مقابله با متفقین تازه‌وارد در نرماندی بپردازند.

در این عملیات، ارتش سرخ ۱۷۸ هزار کشته و بیش از ۵۸۷ هزار زخمی داد، اما موفق شد بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ کیلومتر پیشروی کند، بلاروس را – سرزمین چریک‌ها و قربانی ۶۲۸ «اورادور» – آزاد سازد، به رود ویستولا در لهستان برسد و شهرهای ساندومیرژ و لوبلین را آزاد کند؛ جایی که کمیته آزادی ملی لهستان (PKWN) مستقر شد.

در ۱۹ اوت ۱۹۴۴، ارتش سرخ به دروازه‌های ورشو رسید. تنها ۶۰۰ کیلومتر تا برلین فاصله داشت. همان روز، در فاصله‌ای ۱۵۰۰ کیلومتری، در پاریس، خیزش مردمی با تصرف ساختمان پلیس در جزیره «سیته» آغاز شد؛ در فاصله‌ای بیش از هزار کیلومتر از پایتخت رایش.

۲۴ آوریل ۱۹۴۵، روزی که ارتش سرخ پیروزی‌ بر آلمان نازی را رقم زد

در ۲۴ آوریل ۱۹۴۵، ارتش سرخ وارد خیابان‌های برلین شد. پس از هشت روز نبرد تن‌به‌تن، نیروهای شوروی توانستند پیروزی خود بر نازی‌ها را جشن بگیرند. این آخرین نبرد، پایانی بر پنج سال جنگ خونبار در اروپا بود.

در روز دوشنبه، ۳۰ آوریل ۱۹۴۵، ساعت ۲۲:۵۰، گروهبان‌های ارتش سرخ «میخائیل یگوروف» و «ملیتون کانتاریا» پرچم سرخ شماره ۵ لشکر ۱۵۰ را بر فراز ساختمان رایشستاگ، پارلمان آلمان، برافراشتند. انتخاب آن‌ها تصادفی نبود؛ این استالین بود که شخصاً یک روس و یک گرجی را برگزید — دو کمونیست، همراه با همراهان دیگری از اعضای حزب و کومسومول (سازمان جوانان کمونیست اتحاد شوروی). پرچم ویژه‌ای برای این مناسبت تهیه شده بود: یک پرچم شوروی با داس و چکشی که «دست‌کم دو برابر اندازه معمول» بود.

اما عکس مشهوری که از این رویداد در جهان منتشر شد، در واقع تصویر یگوروف و کانتاریا نبود. «یوگنی خالدی»، عکاس سرشناس خبرگزاری تاس، نمی‌توانست در روز ۳۰ آوریل در آنجا باشد؛ چرا که نبرد هنوز در رایشستاگ و اطراف آن ادامه داشت. او عکس معروفش را در ۲ مه، پس از تسلیم برلین، از یکی از نماهای ساختمان و زیر گنبد گرفت.

میلیون‌ها شهروند در مسکو به خیابان‌ها می‌ریزند

در همان روز ۳۰ آوریل، در ساعات پایانی بعدازظهر، هیتلر — که ساعاتی پیش با «اوا براون» ازدواج کرده بود — با او به عمق «فوهرربانکر»، پناهگاه زیرزمینی صدر اعظم آلمان، پناه برد. براون با سم خودکشی کرد و هیتلر با گلوله‌ای به سرش پایان داد. اجسادشان به‌سرعت در یک گودال خمپاره‌خورده در باغ صدر اعظمی سوزانده شد. سربازان ارتش هشتم گارد شوروی تنها چند صد متر با محل فاصله داشتند. هنگامی که صبح دوم مه وارد حیاط صدر اعظمی شدند، «جسدی سوخته در قالیچه‌ای هنوز داغ» را یافتند که گفته می‌شود متعلق به هیتلر بود.

روز پیش از آن، «یوزف و ماگدا گوبلز» نیز پس از کشتن شش فرزند خود (بین ۴ تا ۱۲ سال) دست به خودکشی زدند. ژنرال‌های آلمانی «هانس کربس» و «ویلهلم بورگسدورف» نیز با سلاح خود به زندگی‌شان پایان دادند.

اول مه، روز جهانی کارگر، برای برلین روزی دیگر از نبردهای سخت بود. در داخل خود رایشستاگ، آخرین مدافعان در راهروها، پله‌ها و اتاق‌ها مقاومت می‌کردند — اغلب اعضای اس‌اس، و در میانشان داوطلبان خارجی نیز بودند، از جمله حدود ۳۰۰ فرانسوی از گردان «شارلمانی» تحت فرمان «آنری فنِه»، افسری که پس از پیوستن به میلیشیا، فرماندهی این واحد را در دست گرفته بود.

در همان زمان، میلیون‌ها شهروند در مسکو، هم‌زمان روز کارگر و «پابیِدا» (پیروزی) را جشن می‌گرفتند. همه می‌دانستند که پایان جنگ نزدیک است.

از فرانکفورت تا محاصره پایتخت رایش

دستور «به‌سوی برلین!» در ۱۵ آوریل صادر شد. متن ابلاغیه‌ای که میان سربازان توزیع یا خوانده می‌شد، چنین بود:

«زمان آزادسازی پدران، مادران، خواهران، برادران، همسران و فرزندان‌مان، که هنوز در آلمان زیر یوغ نازی‌ها رنج می‌کشند، فرا رسیده است. زمان محاکمه جنایات هولناکی که هیولاهای هیتلری در خاک ما مرتکب شده‌اند و مجازات مسئولان‌شان فرارسیده. زمان آن است که ضربه نهایی را وارد آوریم و این جنگ را با پیروزی به پایان برسانیم.»

در سحرگاه ۱۶ آوریل، نیروهای جبهه اول بلاروس به فرماندهی مارشال «ژوکوف»، از ناحیه فرانکفورت آن‌در-اودر — در ۶۵ کیلومتری شرق برلین — حمله را آغاز کردند. در جنوب، نیروهای مارشال «کونیف»، فرمانده جبهه اول اوکراین، با عبور از رود «نیسه» و در پناه دودهای سنگین، عملیات خود را آغاز کردند. آن‌ها ۱۴۵ کیلومتر با برلین فاصله داشتند. در شمال نیز، جبهه دوم بلاروس زیر نظر مارشال «روکوسوفسکی» در حال پیشروی بود.

محاصره برلین

چهار روز بعد، ارتش سرخ با تحمل تلفات سنگین، حلقه محاصره برلین را آغاز کرد. در ۲۰ آوریل، روز تولد ۵۶ سالگی هیتلر، او از پناهگاه بیرون آمد تا به شماری از جوانان هیتلری مدال اهدا کند — آخرین حضور رسمی و تصویربرداری شده‌اش.

در همین زمان، «هرمان گورینگ»، «هاینریش هیملر» و دیگر مقامات نازی از پایتخت گریختند؛ مردم برلین این فرار را «گریز قرقاول‌های زرین» می‌نامیدند.

ارتش سرخ با شدت بیشتری حمله را ادامه داد: تنها از ۲۰ آوریل تا ۲ مه، حدود ۱.۸ میلیون گلوله توپخانه از همه نوع، بر پایتخت نازی‌ها فرود آمد.

در ۲۴ آوریل، واحدهای زرهی گارد شوروی از شمال برلین را دور زدند و در غرب شهر به نیروهای جبهه اول اوکراین پیوستند. شهر کاملاً در محاصره بود. نبردها اکنون به نبرد خانه‌به‌خانه، خیابان‌به‌خیابان بدل شده بود. ژنرال «چوئیکوف» — قهرمان استالینگراد — تجربیات زیادی داشت، اما بسیاری از نیروهای تازه‌وارد بودند و تلفات بسیار بالا بود.

نبرد نهایی و تسلیم برلین

دفاع آلمان به نیروهایی محدود شده بود: حدود ۴۵ هزار نفر، متشکل از واحدهای اس‌اس، ارتش نهم آلمان، جوانان هیتلری، توپخانه ضد هوایی، پلیس نظامی، و داوطلبانی بسیار جوان که با موشک‌های «پانزر‌فاوست» به تانک‌های شوروی حمله‌ور می‌شدند.

در یکی از خاطرات ژنرال چوئیکوف آمده است: «۴۰۰ پسر بچه ۱۵ ساله یا کمتر، با یونیفورم مشکی، با پانزر‌فاوست روی شانه، به‌سمت خطوط ما آمدند. چاره‌ای نبود؛ مجبور شدیم آتش بگشاییم. بسیاری افتادند و بقیه گریختند.»

از ۲۶ تا ۳۰ آوریل، نبرد نهایی در منطقه رایشستاگ، صدر اعظمی و وزارتخانه‌ها جریان داشت. در ساعت ۱۸ روز ۳۰ آوریل، گردان کاپیتان «نئواسترویف» از لشکر ۱۵۰ تفنگ‌داران، رایشستاگ را تسخیر کرد.

در این میان، برخی نیروهای شوروی مرتکب غارت، تهدید، تجاوز و حتی اعدام‌های خودسرانه شدند. با ورود به خاک آلمان، انضباط در ارتش سرخ کاهش یافته بود. برای جبران کمبود نیروها، برخی از محکومان اردوگاه‌های کار به واحدهای تنبیهی «شتراب‌بات» پیوسته بودند — افرادی با سابقه سرقت، قتل و تجاوز.

فرماندهی عالی از این وضعیت آگاه بود و دستورات بازدارنده صادر شد، اما تأثیرش در میدان نبرد ناچیز بود. برای مقابله با این وضعیت، هسته‌های مقاومتی متشکل از اعضای حزب و کومسومول در جبهه‌ها ایجاد شدند.

استالین، در گفت‌وگویی با «تیتو»، گفت: «روح انسانی، روان آدمی، چیزی بسیار پیچیده است. ارتش سرخ، آن‌گونه که شما تصور می‌کردید، کامل نیست و نمی‌تواند هم باشد.»

دوم مه ۱۹۴۵: پایان نبرد برلین

در ساعت ۴ بامداد ۲ مه، ژنرال «وایدلینگ»، فرمانده سابق منطقه دفاعی برلین، آخرین فرمان خود را صادر کرد: «اکنون، همه مقاومت‌ها باید فوراً پایان یابد.»

نبرد برلین پایان یافت. ارتش شوروی ۳۶۱٬۳۶۷ نفر تلفات داد که از این تعداد، ۸۱٬۱۱۶ نفر کشته شدند. همان روز، ژنرال چوئیکوف می‌نویسد: «سکوت عجیب آن روز بیشتر گوش‌ها را آزار می‌داد تا صدای انفجارهای پیشین…»

منبع: مقالات روزنامه‌ی اومانیته

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

یک پاسخ

  1. با توجه به رشد سریع دوباره فاشیسم در آلمان امروزی با حزب AFD باید گفت که روس های شجاع بعد از تصرف آلمان هیتلری اشتباه کردند که کل آلمان را در تصرف خودشان نگه نداشتند. بعد از شروع دو جنگ جهانی توسط آلمان نباید این کشور را بازسازی می‌کردند تا دوباره فاشیزم شکل بگیرد و رویای شروع جنگ جهانی سوم که یکسری المان‌های درست ناشدنی در سر دارند دوباره به واقعیت برسد. ما در آلمان امروزی شاهد هستیم که چطور ناسیونالیسم را دارند دوباره زنده می‌کنند و میگن هیتلر بد نبود. روسیه باید قوی بماند تا خطر فاشیسم دوباره پیدا شد مبارزه کند. بعد از هشتاد سال که از جنایات آلمانی های نازی می‌گذرد این کشور را باید مسؤل پرداخت غرامت جنگی گذشته کرد و میلیونها نفری که کشتند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی