
سیاست گمرکی ترامپ، تنها در میان مدافعان سرمایه داری محل اختلاف نیست. چپ ها نیز در مورد این سیاست اتفاق نظر ندارند. دو نگاه متفاوت چپ به سیاست گمرکی ترامپ، در این نوشته به اختصار می آید. یک نظر، از یانیس واروفاکیس وزیر دارایی پیشین یونان است که پیش از تسلیم کابینه دولت حزب سیریزا در برابر سیاست ریاضت کشی اتحادیه اروپا، در این دولت حضور داشت. نظر متفاوت، از ریچارد وولف استاد اقتصاد آمریکایی است که برنامه های ویدیویی او در میان فعالان چپ سراسر جهان، طرفداران زیادی دارد.
در پایان، آنچه در ارتباط با سیاست گمرکی ترامپ به ذهن نگارنده خطور کرده است، خواهد آمد.
واروفاکیس: اعمال تعرفه های سنگین گمرکی در آمریکا بی سابقه نیست
شبکه انگلیسی بی بی سی چند ساعت پیش از اعلام جزئیات تعرفه های گمرکی جدید در مورد واردات آمریکا از تقریبا همه کشورهای دیگر، مصاحبه ای با یانیس واروفاکیس، وزیر دارایی پیشین یونان و از اقتصاددانان پرطرفدار چپ پخش کرد. این مصاحبه زمانی انجام شد که صرفنظر از جزئیات درصد عوارض گمرکی در مورد کشورهای مختلف، معلوم بود که سیاست گمرکی دولت ترامپ به چه سمت خواهد رفت.
واروفاکیس در پاسخ به این پرسش که تاثیر سیاست گمرکی آمریکا مانند بحران مالی سال ۲۰۰۸ خواهد بود یا نه، گفت بهتر است تغییر سیاست بازرگانی آمریکا با مشی مشابهی که در سال ۱۹۷۱ از سوی ریچارد نیکسون، رئیس جمهور وقت آمریکا، اتخاذ شد، مقایسه شود. واروفاکیس این مقایسه را دلیلی بر این دانست که اعمال تعرفه های سنگین گمرکی در آمریکا، بی سابقه نیست. وی افزود سیاست گمرکی نیکسون، با اهدافی بسیار شبیه به اهداف کنونی دولت ترامپ صورت گرفت. به گفته واروفاکیس، در سال ۱۹۷۱ نیکسون سیاست گمرکی سخت گیرانه ای علیه اروپا و ژاپن در پیش گرفت. از نظر واروفاکیس، آنچه بر اقتصاد جهان طی پنجاه سال اخیر رفته است، به نوعی نتیجه همان شوک گمرکی نیکسون بود. اکنون از نظر واروفاکیس، ترامپ نسخه ای از شوک ۱۹۷۱ نیکسون ارائه داده است.
واروفاکیس با اشاره بدین که اورزولا فون در لاین رئیس آلمانی کمیسیون اتحادیه اروپا و مارک کارنی نخست وزیر جدید کانادا در موضع گیری هایی مشابه، اعلام کرده اند با وضع تعرفه های متقابل گمرکی بر واردات از آمریکا، مقابله به مثل خواهند کرد، خاطر نشان کرد در شرایط عدم موازنه تجاری، طرفی که بیشتر صادرات دارد، در جنگ گمرکی در هر حال بازنده است، چرا که واردات زیادی ندارد که با کاهش آن، بر طرف مقابل فشار بیاورد.
راه حلی که واروفاکیس به کشورهای لطمه دیده از سیاست گمرکی ترامپ پیشنهاد کرد، این است که به جای مقابله به مثل در عرصه تعرفه ها، الگوی اقتصاد خود را با شرایط جدید وفق دهند تا بدین حد وابسته به صادرات به آمریکا نباشند. واروفاکیس در پاسخ به این پرسش که موافق سیاست احتراز از مقابله مثل است که ستارمر نخست وزیر بریتانیا اعلام کرده است، گفت این یکی از موارد بسیار معدودی است که او با نظر ستارمر موافق است.
واروفاکیس به عنوان مخاطبان پیشنهاد خود از اتحادیه اروپا، بریتانیا و چین نام برد و افزود این کشورها باید حجم سرمایه گذاری در اقتصاد خود را به گونه ای افزایش دهند که اقتصادشان دیگر وابستگی شدید به صادرات به آمریکا نداشته باشد. مجری برنامه بی بی سی از واوفاکیس پرسید با توجه به حجم بزرگ صادرات به آمریکا، پیشنهاد واروفاکیس تا چه حد واقع بینانه است. واروفاکیس پاسخ داد هیچ سیاست دیگری واقع بینانه نیست. واروفاکیس افزود سیاستهای جدید آمریکا در آینده پس از ترامپ نیز دنبال خواهد شد، و کشورهای دیگر باید بیاموزند که در شرایط جدید اقتصاد جهان، دیگر نخواهند توانست رکود اقتصادی خود را به آمریکا صادر کنند. واروفاکیس گفت موافق صادرات بیشتر است، اما به شرطی که واردات هم بیشتر شود.
واروفاکیس به ویژه به مدل اقتصادی آلمان اشاره کرد و گفت این الگو، تا کنون متضمن این بوده است که به بهای کاهش رفاه اقشار پایینی و میانی آلمان، این کشور با قیمت تمام شده نازل، کالاهایی را تولید و به کشورهای دیگر صادر کند. واروفاکیس گفت چنین الگویی، وابستگی به سیاستمدارانی دم دمی مزاج مانند ترامپ ایجاد می کند.
در مورد کشورش یونان، واروفاکیس گفت این کشور هر چند صادرات چندانی به آمریکا ندارد، اما به خاطر وابستگی یونان به اتحادیه اروپا و به ویژه آلمان، از شرایط جدید لطمه خواهد دید. واروفاکیس افزود علایم از کار افتادن الگوی اقتصادی آلمان، نمایان است. وی به عنوان نمونه ای از ناکارآیی الگوی آلمان، عدم توانایی رقابت این کشور با چین در عرصه هایی مانند اتومبیل برقی و صنایع سبز را ذکر کرد. واروفاکیس، این ناتوانی را ناشی از سطح نازل سرمایه گذاری در اروپا طی سالهای گذشته دانست. وی گفت فون در لاین رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا و نیز فریدریش مرتس صدر اعظم آینده آلمان، خواهند کوشید سیاستهایی را که تا کنون بر اتحادیه اروپا حاکم بوده است ادامه دهند، در حالی که شرایط تغییر کرده است و تلاش آنها شکست خواهد خورد.
واروفاکیس در پاسخ به پرسشی در این مورد که ترامپ تا چه حد به سیاست گمرکی جدید خود پایبند می ماند، گفت اگر چه ترامپ دم دمی مزاج است، اما گرایشی به این وجود دارد که به این اعوجاج در اعمال ترامپ پر بها می دهد، در حالی که نوسانات در اظهارات ترامپ، حساب شده و بخشی از نقشه اوست. واروفاکیس افزود تعرفه های جدید گمرکی وضع شده از سوی ترامپ، پابرجا خواهد ماند و علیه همه کشورهای دیگر اعمال خواهد شد، چه دوستان و چه رقبای آمریکا. واروفاکیس امری را پیش بینی کرد که چند ساعت بعد همه شاهد آن بودند، و آن این بود که معدل تعرفه های گمرکی آمریکا از دو و نیم درصد به متوسطی در حد ۲۵ درصد افزایش خواهد یافت. واروفاکیس افزود سپس ترامپ به طور جداگانه با همه کشورهای دیگر، از اعضای بریکس گرفته تا اتحادیه اروپا و کره جنوبی و بریتانیا و ژاپن، مذاکره خواهد کرد. چنین مذاکرات جداگانه ای، طرفهای معامله آمریکا را متفرق می کند و در موضع ضعف قرار می دهد. به عنوان نمونه، ترامپ از ژاپن خواهد خواست طلب بیش از هزار میلیارد دلاری خود از آمریکا را به نوعی وام بسیار درازمدت تبدیل کند، و از آلمان خواهد خواست که شرکتهای آلمانی به سرمایه گذاری صنعتی در ایالات متحده بپردازند. واروفاکیس در خاتمه گفت بر خلاف این تصور رایج که ترامپ فاقد نقشه ای دقیق است، این کشورهای دیگرند که دچار ندانم کاری شده اند.
یکی دیگر از اظهارنظرهای اخیر واروفاکیس، که در یک مقاله کتبی آمده است، این است که بانکهای مرکزی کشورهایی که بر اثر عوارض گمرکی بالای آمریکا دچار رکود خواهند شد، برای تشویق سرمایه گذاری، نرخ بهره بانکی را پایین خواهند آورد. در نتیجه، سرمایه ها به حوزه دلار جذب خواهند شد و نرخ برابری دلار افزایش خواهد یافت. این امر، تاثیر تورمی عوارض گمرکی بالا در آمریکا را خنثی خواهد کرد، یعنی برای مصرف کنندگان آمریکایی بهای دلاری محصولات خارجی افزایش چندانی نخواهد داشت.
وولف: تاثیر تعرفه های سنگین گمرکی قابل پیش بینی نیست
پروفسور ریچارد وولف پس از اعلام تعرفه های سنگین گمرکی آمریکا توسط ترامپ، مصاحبه ای با ایمی گودمن مجری برنامه ویدیویی دمکراسی – اکنون داشت. وولف از این آغاز کرد که ترامپ درست می گوید و سیاستهای جدید او، نقطه عطفی در تاریخ آمریکا و جهان است، اما نه آن گونه که ترامپ تصور می کند. وولف گفت بر خلاف ادعای ترامپ، هیچ کشور خارجی در تجارت بین المللی به آمریکا اجحاف نکرده است، بلکه بر عکس، آمریکا بیش از هر کشور دیگری از وضعیت اقتصاد جهان طی پنجاه سال اخیر سود برده است. آمریکایی ها و به ویژه بالایی ها در آمریکا، شامل خود ترامپ، در این مدت بر ثروت خود بسیار افزوده اند.
وولف مهمترین فاکت اقتصادی را در این دانست که اقتصاد آمریکا دچار مشکل است و امپراتوری آمریکا رو به افول است. وولف افزود سیاستمداران آمریکا به جای این که به این واقعیت اذعان کنند، راه حاشا و انداختن همه تقصیرها به گردن بیگانگان را در پیش گرفته اند. وولف گفت آمریکا هم به مسیری افتاده است که امپراتوری بریتانیا و همه امپراتوری های دیگر طی کردند. وولف افزود قرن بیستم، قرن شکوفایی آمریکا بود و قرن بیست و یکم دیگر چنین نخواهد بود. به گفته وولف، سیاستمداران آمریکایی به جای روبرو شدن با این واقعیت، ضمن تایید مشکلات، ادعا می کنند این دشواری ها نتیجه اجحاف دیگران است، پس باید دیگران را مجازات کرد.
وولف افزود مابقی جهان منفعلانه با شرایط جدید برخورد نخواهند کرد، زیرا آمریکا قدرتی را که در قرن بیستم کسب کرد، دیگر ندارد. وزیر بازرگانی آمریکا که در سخنرانی دوم آوریل ترامپ برای اعلام تعرفه های جدید گمرکی حضور داشت، به کشورهای دیگر هشدار داد مقابله به مثل نکنند، زیرا هر مقابله به مثلی، واکنش متقابل آمریکا را به دنبال خواهد داشت و تنش تجاری شدیدتر خواهد شد. وولف با اشاره بدین سخنان، گفت هیچ چیز مانند عدم واکنش کشورهای دیگر، به تنش تجاری دامن نخواهد زد، زیرا عدم واکنش سایرین، ترامپ را در ادامه راهی که در پیش گرفته است، جری تر خواهد کرد.
وولف گفت ترامپ همان گونه که به نادرستی ادعا کرد هزینه احداث دیوار در مرز آمریکا و مکزیک را مکزیک خواهد پرداخت، اکنون مدعی است کشورهای خارجی تعرفه های گمرکی را خواهند پرداخت، در صورتی که واردکننده آمریکایی و در نهایت، مصرف کننده آمریکایی این عوارض را پرداخت خواهد کرد. وولف افزود ابعاد تحول را وقتی می توان دریافت که در نظر گرفته شود حزب جمهوریخواه آمریکا که به مدت صد سال مخالف سرسخت مالیات بود، اکنون مدافع بزرگترین مورد تحمیل عوارض به آمریکایی هاست. وولف گفت ممکن است سیاست جدید آمریکا به برخی از اهداف خود برسد، اما در مجموع شکست خواهد خورد، زیرا آمریکا دیگر قدرت آن را ندارد که اراده خود را به جهان تحمیل کند.
وولف از موضع یکی از روسای اتحادیه های کارگری آمریکا در حمایت از تعرفه های گمرکی ترامپ،انتقاد کرد. وولف افزود افزایش تعرفه های گمرکی، قیمتها را در آمریکا افزایش خواهد داد، زیرا با تضعیف رقابت از سوی واردکنندگان، تولیدکنندگان داخلی آمریکا بر بهای کالاهای خود خواهند افزود. به گفته وولف، افزایش تورم بیش از هر کس به طبقه کارگر آمریکا فشار وارد خواهد کرد. وولف افزود همچنین بخشی از کارگران آمریکایی، وابسته به صادرات این کشورند و از اقدام متقابل کشورهای واردکننده کالا از آمریکا لطمه خواهند دید. وولف گفت هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند شمار مشاغل ایجاد شده بر اثر تعرفه های بالای گمرکی بیشتر خواهد بود یا تعداد مشاغلی که این سیاست جدید، از بین خواهد برد. وولف گفت ریسکی که ترامپ بدان دست زده است برای کارگران آمریکا خطرناک است زیرا ممکن است با افزایش تورم، کار به رکود اقتصادی در آمریکا نیز بکشد.
وولف، سیاست ترامپ را تیری در تاریکی نامید که آن را تنها می توان با عمق مشکلات اقتصاد آمریکا توضیح داد.
وولف گفت ممکن است در شرایط جدید، اروپایی ها متحدتر از قبل عمل کنند. وی افزود چین و ژاپن و کره جنوبی نیز که سابقه طولانی دشمنی با هم دارند، به هم نزدیک خواهند شد تا راهی جدید برای خود در موقعیت تازه بیابند. در یک کلام، آمریکا دارد همه را علیه خود متحد می کند. وولف به نمونه ویتنام اشاره کرد که ترامپ بالاترین عوارض گمرکی را در مورد محصولات این کشور وضع کرده است. به گفته وولف، اقدام علیه ویتنام، کشوری با سابقه تاریخی آسیب دیدن از آمریکا، اصل ماجرا را نشان می دهد: آمریکا در حال افول، دست و پا می زند و هر چه در توان دارد، علیه دیگران انجام می دهد.
وولف در پاسخ به پرسشی در مورد نگاه واوفاکیس به سیاست گمرکی آمریکا، گفت با این که در مواردی، همکاری نزدیکی با واروفاکیس داشته است، با دیدگاه او در مورد عوارض گمرکی ترامپ موافق نیست. وولف گفت ممکن است آنچه واروفاکیس در مورد امکان افزایش نرخ برابری دلار گفته است، تحقق یابد، اما تعرفه های گمرکی چیز جدیدی نیستند و پیشینه ای صدها ساله دارند. وولف افزود هر استاد اقتصاد به دانشجویان خود می آموزد که عواقب بالا بردن تعرفه های گمرکی، قابل پیش بینی نیست، زیرا به بسیاری از عوامل بستگی دارد، مانند نرخ بهره های بانکی، نرخ برابری ارزها و صعود یا افول اقتصاد کشورهای مختلف. این پیچیدگی، مانع از آنست که کسی از قبل، به عواقب افزایش عوارض گمرکی واقف باشد، چیزی که چنین کاری را به ریسکی بزرگ تبدیل می کند. وولف افزود پنجاه سال است آمریکا برنده اصلی چیزی بوده است که به آزادی تجارت، نئولیبرالیسم و جهانی سازی معروف شده است. این دوران به سر رسیده است و آمریکا دیگر نمی تواند برنده اصلی این جهانی سازی باشد. در نتیجه، آمریکا به ناسیونالیسم اقتصادی بازگشته است. وولف گفت پنجاه سال در میان اقتصاددانان اتفاق نظر وجود داشت که از آنچه ترامپ اکنون می کند، پرهیز کنند. وولف افزود برخی این گونه می اندیشند که آنچه همه طی پنجاه سال می گفتند، خطا بود و حق با نابغه ای به نام ترامپ است. به گفته وولف، کار ترامپ یک قمار است که نتیجه اش معلوم نیست. وولف افزود محتمل تر این است که هدف اصلی ترامپ، بقای سیاسی است. از این روست که ترامپ با یک اقتصاد در حال افول مواجه می شود، بدون این که اعتراف کند این اقتصاد رو به افول است. وولف گفت سیاست ترامپ کارساز نخواهد بود. تنها نتیجه قابل پیش بینی این سیاست از نظر وولف، تنش میان بلوکهای اقتصادی جهان، شامل آمریکا، اروپا و آسیاست.
وولف در خاتمه برای مستدل کردن گزاره اش در مورد افول امپراتوری آمریکا، گفت مجموع تولید ناخالص داخلی آمریکا و متحدانش در گروه هفت، حدود ۲۸ درصد اقتصاد جهان است، در حالی که مجموع تولید ناخالص داخلی کشورهای بریکس، شامل چین، هند، روسیه، برزیل و دیگر اعضای این گروه، به ۳۵ درصد اقتصاد جهان رسیده است. از نظر وولف، هر کشور جهان در تلاش برای تامین مالی پروژه هایی مانند احداث راه آهن، سابقا نمایندگانی به واشینگتن و لندن می فرستاد. چنین متقاضیان وام، ممکن است کماکان با آمریکا و متحدانش مذاکره کنند، اما همزمان، نمایندگانی به پکن، دهلی و سائوپولو خواهند فرستاد و از این طریق، به شرایط بهتری دست خواهند یافت. وولف سخنان خود را چنین پایان داد که آمریکا می تواند خود را با شرایط جدید وفق بدهد، به شرط آنکه مانند یک معتاد به الکل، اول قبول کند که مشکلی به نام الکل دارد. حال آنکه آمریکا به مثابه یک کشور، هنوز حاضر نیست واقعیت جدید را بپذیرد.
حق با واوفاکیس است یا با وولف؟
کاملا قابل درک است که واروفاکیس و وولف، از دو زاویه متفاوت به تحولات اقتصادی بین المللی اخیر بنگرند. مخاطب اصلی واروفاکیس، نیروهای چپ و طرفدار زحمتکشان در کشورهایی است که آمریکا جنگ تجاری علیه آنان را شدت بخشیده است. واروفاکیس با نظرات خود، می کوشد بر سیاست این کشورها و در وهله اول بر سیاست اتحادیه اروپا تاثیر بگذارد. همان گونه که واروفاکیس در مصاحبه با بی بی سی گفت، طرح او افزایش سرمایه گذاری داخلی در اتحادیه اروپاست، کاری که اگر صورت گیرد، به طبقات پایینی و میانی در اروپا فوایدی خواهد رساند. از این روست که واروفاکیس می خواهد در مورد امکانات اروپایی ها برای وادار کردن ترامپ به عقب نشینی، توهم زدایی کند. واروفاکیس نمی خواهد اروپایی ها بدین امید ببندند که سر ترامپ به سنگ خواهد خورد، آمریکا سر عقل خواهد آمد و دوران طلایی اتحاد اقتصادی آمریکا و اروپا باز خواهد گشت.
مخاطب اصلی وولف، طبقه کارگر آمریکا و مدافعان آنست. وولف نیز به نوبه خود می خواهد در میان طبقه کارگر آمریکا، که ده ها میلیون نفر از آنان به ترامپ رای داده اند، توهم ها نسبت به عواقب سیاست های ترامپ را بزداید.
من نمی دانم کدام پیش بینی، پیش بینی واروفاکیس یا پیش بینی وولف، تحقق خواهد یافت و جنگ تجاری جدید، اگر برنده ای داشته باشد، آن برنده در کدام کشور است. حتی وولف نیز که برخلاف من، عمری را به تدریس و تحقیق در اقتصاد گذرانده است، می گوید عواقب سیاستهای تجاری جدید آمریکا قابل پیش بینی نیست.
اما اگر پیش بینی دقیق دشوار است، توضیح علل آنچه پیش آمده است، ممکن است.
نظام اقتصادی ده ها ساله حاکم بر جهان، بر این استوار بوده است که سرمایه، به ویژه سرمایه آمریکایی، بدون هیچ مانعی بتواند دور جهان بگردد و هرجا سودش بیشتر باشد، تولید کند. در نتیجه، کشورهایی به کارگاه های اقتصاد جهان تبدیل شدند که در آن، نیروی کار از جای دیگر ارزان تر است. این کشورها، به ویژه در آسیا و آمریکای لاتین، کالا به ایالات متحده صادر کرده اند. عواید این صادرات، به جیب سرمایه داران دولتی و خصوصی سراسر جهان، از سرمایه داران آمریکایی گرفته تا همتایان چینی و اروپایی و برزیلی و غیره آنها رفته است. بهای کالاها را سرمایه داران به دلار آمریکا دریافت کرده اند. آنها با این هزاران میلیارد دلار درآمد، چه کرده اند؟ بخشی از آن را صرف گسترش صنایعی کرده اند که با آن سود می کنند. اما این صنایع، ظرفیت جذب این همه سرمایه را ندارد. پس هزاران میلیارد دلار دیگر در خود آمریکا سرمایه گذاری شده اند، به صورت وام به دولت، بخش خصوصی و شهروندان آمریکا. از آنجا که اختیار گردش دلار، واحد اصلی پول در اقتصاد جهان، به طور انحصاری در دست دولت آمریکاست، این دولت از نظر سرمایه گذاران در سراسر جهان، بالاترین اعتبار را داشته است. در نتیجه، ظرف بیست سال اخیر، بدهی کل کشور آمریکا ده برابر شده و اکنون به بیش از سی و پنج هزار میلیارد دلار رسیده است. بدهی دولت فدرال آمریکا هفت برابر بودجه سالانه آن است. یک مقایسه: بدهی دولت فدرال آلمان، حدود سه و نیم برابر بودجه سالانه آن است.
آمریکا که خود بیشترین سود را از موقعیت جهانی دلار برده است، در عین حال در تبدیل دلار به سلاح سیاسی، زیاده روی کرده است. بسیاری از کشورهای جهان، یا تحت تحریمهای دلاری آمریکا قرار گرفته اند یا با تهدید شدن از سوی آمریکا، به خواستهای مختلف آمریکا گردن نهاده اند. این شرایط، شمار فزاینده ای از کشورها را به فکر مستقل شدن از دلار انداخته است. شکل گیری گروه هایی مانند بریکس و افزایش اعضای بریکس، این گونه قابل توضیح است.
جهانی سازی، هر جا که نیروی کار گرانتر بوده، بازندگانی از میان طبقه کارگر داشته است، از جمله در خود آمریکا. به مدت ده ها سال، شمار این بازندگان در حدی قابل تحمل برای محافل حاکمه آمریکا بود. این امکان وجود داشت که ثبات سیاسی داخلی آمریکا علیرغم وجود ده ها میلیون بازنده جهانی سازی در ایالات متحده، حفظ شود. این جمعیت، مایوس از هر گونه گشایشی در وضع خود، علاقه ای به شرکت در انتخابات نشان نمی دادند.
جنبش راست افراطی به رهبری ترامپ، این شرایط را تغییر داد. ترامپ در سال ۲۰۱۶ و به میزان بیشتری در سال ۲۰۲۴، توانست ده ها میلیون رای دهنده را بسیج کند. به آنها قول احیای عظمت آمریکا را داد، چیزی که رای دهندگان ترامپ، آن را به احیای شرایط رفاهی ترجمه کردند که از پدران و مادران خود وصف آن را شنیده یا حتی خودشان آخرین بقایایش را تجربه کرده بودند.
سیاست گمرکی ترامپ، چیزی نیست جز عمل به وعده ای که در انتخابات به ده ها میلیون نفر داده است. حمایت برخی از اتحادیه های کارگری آمریکا از عوارض گمرکی بالا، ناشی از ناآگاهی یا فریب خوردن اعضا و رهبران این اتحادیه ها نیست. این امکان واقعی وجود دارد که این یا آن کارخانه در آمریکا دوباره درهای خود را بگشاید و مشاغلی در این کشور احیا شود. اما همان گونه که وولف می گوید، کسی نمی تواند پیش بینی کند ایجاد برخی مشاغل، تاثیر بیشتری بر وضع اکثریت مردم آمریکا خواهد داشت یا از بین رفتن مشاغلی دیگر و آثار تورم زای سیاست ترامپ.
ترامپ، وعده های دیگری هم داده است. او به همان ده ها میلیون نفر هوادارانش گفته است به جنگهای گران قیمت پایان خواهد داد. رئیس جمهور آمریکا می کوشد در اوکرایین یعنی گرانترین جنگ آمریکا در سالهای اخیر، به توافقی با روسیه برای قطع این جنگ برسد.
وعده دیگر ترامپ، قولی است که در ازای گرفتن صدها میلیون دلار، به حامیان اسرائیل داده است. او دارد به این قول خود هم عمل می کند که خودش در کارزار انتخاباتی چنین خلاصه کرد: بگذریم نتانیاهو کار را تمام کند. اتمام کار هم یعنی ادامه نسل کشی تا پاکسازی قومی کامل غزه، و اگر این پروژه موفق شد، پاکسازی قومی کرانه غربی رود اردن. این نسل کشی و پاکسازی قومی، با هزینه ای میلیاردی برای آمریکا همراه است، اما نه در حدی که فشار زیادی به اقتصاد چند هزار میلیارد دلاری آمریکا وارد کند.
در مورد جنگ بزرگ در غرب آسیا، ترامپ محتاط تر است و ممکن است همه انتظارات اسرائیل و حامیان آن را در این مورد برآورده نکند، ضمن آنکه ترامپ و دستیارانش از سوی لابی اسرائیل بسیار برای جنگ با ایران تحت فشارند.
و بالاخره، از میان بدهی هایی که ترامپ به حامیان انتخاباتی اش دارد، مهمترینش را فراموش نکنیم: ترامپ به میلیاردرهای آمریکایی، تامین کنندگان اصلی هزینه کارزارهای سیاسی اش، قول داده است که بخشودگی های مالیاتی وضع شده در دوره نخست ریاست جمهوری او تمدید شود. بدین منظور است که ترامپ، ایلان ماسک را مسئول کوچک کردن دولت فدرال و کاستن هزینه های آن کرده است. در عین حال، عواید گمرکی جدید آمریکا می تواند امکان بیشتری برای تمدید بخشودگی های مالیاتی به میلیاردرها و مولتی میلیونرها فراهم کند.
نتیجه گیری من از آنچه بر شمردم، این است که بر خلاف تبلیغات مدافعان آمریکایی و اروپایی سیاستهای ده ها ساله غرب، ترامپ نه دیوانه است و نه قربانی مزاج پرنوسان خود. این سخن واروفاکیس که ندانم کاری را باید در میان رقبای اقتصادی آمریکا جستجو کرد و نه در کاخ سفید، بسیار قانع کننده است.
منابع:
یک پاسخ
مقاله ای جالب !