یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۴

یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۴

فراسوی ترامپ و خامنه‌ای: راه سومِ ”چپ” برای رهایی از امپریالیسم و دیکتاتوری ولی فقیه – سیامک کیانی

پیش‌گفتار

با آغاز دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۵، سیاست خارجی ایالات متحده در برابر جمهوری اسلامی گام  به یک مرحله‌ای پرتنش گذاشته‌است. دولت ترامپ با تکیه بر سیاست «فشار حداکثری» و با شیوه‌های تحریم‌های اقتصادی و دیپلماتیک، تلاش می‌کند جمهوری اسلامی را به گفت‌وگو وادار کند. ولی جمهوری اسلامی، که بخشی از مشروعیت درون- و برون مرزی خود را بر گفتمان ضدآمریکایی استوار کرده و منافع ویژه خود را دارد، در برابر این فشارها ایستادگی می‌کند. 

این درگیری، تنها  یک نبرد سیاسی یا ایدئولوژیک نیست، بل‌که ریشه در منافع مادی و طبقاتی هر دو سو دارد. از یک سو، امپریالیسم آمریکا به دنبال نگه‌داشت هژمونی خود در خاورمیانه، پشتیبانی از اسرائیل و کنترل منابع انرژی است، و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی هم چون یک نظام سرمایه‌داری پیرامونی، با ساختارهای نئولیبرالیستی و سرکوب‌گرانه، به دنبال پاسبانی از منافع طبقه‌های فرمانروای خود است. در این میان، تحریم‌های آمریکا نه تنها نتوانسته است جمهوری اسلامی را به زانو درآورد، بل‌که فشار اصلی آن بر دوش طبقه‌های کار و رنج و لایه‌های  فرودست و میانه جامعه افتاده‌است. 

این نوشته نشان می‌دهد که چگونه هر دو سوی با دشمن‌تراشی و بحران‌آفرینی، به دنبال منافع خود هستند. هم‌چنین، تضادهای درون حکومت میان بورژوازی نظامی و بورژوازی بوروکراتیک بررسی می‌شود و نشان داده می‌شود که چگونه این کشمکش‌ها بر سیاست‌گذاری‌های درونی و برونی تأثیر می‌گذارد. در پایان، این نوشته به این پرسش پاسخ می‌دهد که جایگاه نیروهای ”چپ” و مردمی در این میانه کجاست و چه راه‌کاری می‌تواند ما را از دوگانه‌ی «ترامپ یا خامنه‌ای» برون آورده و آینده‌ی جنبش انقلابی را پیروزمندانه کند.

درگیری میان ترامپ و جمهوری‌اسلامی

یک تحلیل مارکسیستی از درگیری دولت ترامپ با جمهوری اسلامی باید به بررسی منافع مادی و طبقاتی و هم‌چنین تضادهای درونی جمهوری اسلامی و امریکا بپردازد.

در یک سو این درگیری ریشه در منافع امپریالیستی امریکا دارد، که در آن طبقه فرمان‌روا برای کنترل منابع، بازارها و نفوذ ژئوپلیتیکی تلاش می‌کند. ایالات متحده، یک کشور سرمایه‌داری نیرومند است که تلاش می‌کند هژمونی خود را در خاورمیانه، منطقه‌ای که از با  نفت و گاز خود و جایگاه استراتژیک خود برجستگی ویژه‌ای دارد، نگه داشته‌باشد. تحریم‌های آمریکا علیه ایران یک زورگویی اقتصادی امپریالیستی است که پیامدهای آن به‌جای ضربه زدن به رژیم، بیش‌تر بر دوش طبقه‌های فرودست سنگینی می‌کند. این تحریم‌ها تورم، بیکاری، و شکاف طبقاتی را افزایش داده است، طبقه‌ی فرمان‌روا و سرمایه‌داران وابسته جمهوری اسلامی هم‌چنان به دنبال انباشت سرمایه می‌روند.

جمهوری اسلامی، هم چون یک قدرت منطقه‌ای با برنامه‌های خود، هژمونی امریکا را به چالش می‌کشد. کارزار فشار بیشینه (حداکثری) دولت ترامپ، مانند تحریم‌ها بخشی از راه‌برد امپریالیستی آمریکا برای کم توان کردن جمهوری اسلامی و وادار کردن آن به سرسپردگی است. هدف آمریکا، کاهش نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی و دستورپذیری جمهوری اسلامی است.

جمهوری اسلامی به ویژه  بورژوازی نظامی و بازرگانی خواهان پاسبانی و گسترش نفوذ خود در خاورمیانه است و به خواسته‌های آمریکا که می‌تواند جایگاه آن را در منطقه کم توان کند تن در نمی دهد.

منافع اقتصادی طبقه فرمان‌روای جمهوری اسلامی نقشی پایه‌ای در برابر پذیرش خواسته‌های ایالات متحده بازی  می‌کند. نخبگان سیاسی و اقتصادی منافع بزرگی در  کنترل خود بر بخش‌های کلیدی مانند صنعت نفت و انرژی دارند. حتا لاریجانی رییس پیشین مجلس از پزشکیان خواست که جلوی کنش‌های اقتصادی نهادهای امنیتی را بگیرد. پذیرش خواسته‌های آمریکا می‌تواند بازرگانی خارجی را بیش‌تر خصوصی‌ کند، که به زیان منافع لایه‌هایی از  بورژوازی است.  برخی از بخش‌های بورژوازی نظامی و بورژوازی بازرگانی از تحریم‌ها سود می‌برند، چراکه با سازوکارهایی مانند قاچاق و بازارهای سیاه سازگار شده‌اند. بورژوازی نظامی (مانند سپاه پاسداران) از این رویارویی سود می‌برد، چراکه کنترل بخش‌های کلیدی اقتصاد را در دست دارد و به بهانه “تهدید دشمن خارجی”، قدرت خود را استوار می‌کند. در برابر آن، بورژوازی بوروکراتیک و بورژوازی مالی به دنبال گفت‌وگو با آمریکا برای حل شدن سراسری در نظام سرمایه داری جهانی هستند.

افزون بر این، منافع اقتصادی با ساختار ایدئولوژیک و سیاسی در پیوند است  و پذیرش خواسته‌های آمریکا پایه های اجتماعی این لایه‌ها را می لرزاند.  احساسات ملی‌گرایانه و اسلام گرایانه به مشروعیت‌بخشی این لایه‌ها  کمک می‌کند. همان‌گونه که دیده ایم این لایه‌ها به دلیل شعارهای ضدآمریکایی خود توانستند، حتا در میان برخی از ”چپ”ها  پایگاه درست کنند.

به ویژه بورژوازی نظامی و بازرگانی در میان مردم با این سیاست پایگاه بزرگی ساخته‌اند که اگر چه هر روز کوچک‌تر می‌شود ولی هم‌چنان برای این دو لایه بورژوازی مهم است. این جنگ  ایدئولوژیک، پذیرش خواسته‌هایی که هم‌سویی با هنجارهای غربی است را برای این لایه‌های بورژوازی انگلی دشوار می‌کند. فشار سیاسی از سوی نیروهای مذهبی در میان پایگاه این لایه‌ها که ایستادگی مقاومت در برابر آمریکا را بخشی از هویت خود می‌دانند را نباید از یاد برد.

امپریالیسم امریکا هیچ دشمنی با زیربنای اقتصادی جمهوری اسلامی و روبنای دینی آن ندارد. جمهوری اسلامی با پیاده کردن یکی از ددمنشانه‌ترین اقتصاد نئولیبرالیستی در خاورمیانه در گردان سرمایه‌داری و در کنار امریکا ایستاده‌است. امریکا برای حق زنان و زندانیان سیاسی ما حتا تره هم خرد نمی‌کند و عربستان سعودی رژیم واپس‌گراتر از جمهوری اسلامی  را با آغوش باز پذیرفته‌است. تنها نگرانی امریکا تنش‌آفرینی جمهوری‌اسلامی در برابر رژیم فاشیستی اسرائیل، پاسبان امپریالیسم امریکا در خاورمیانه است.

خطر جنگ جدی است ولی نه فوری

خطر جنگ هر چند که جدی است، ولی هنوز فوری نیست. شرایط کنونی جهان به ویژه در امریکا و اروپا آن چنان نیست که امپریالیسم بتواند برای هدف‌های نظامی و اقتصادی  خود جنگ تازه‌ای را آغاز کند.

امپریالیسم امریکا به دنبال پشتیبانی از اسرائیل، نگه‌داشت سرکردگی ژئوپلیتیکی خود در خاورمیانه، منطقه‌ای استراتژیک به‌ویژه به دلیل سرچشمه های انرژی و جایگاه جغرافیایی‌اش، است. جمهوری‌اسلامی این نفوذ را به چالش می‌کشد، و وزنه‌ای در برابر اتحادهای آمریکا با کشورهایی مانند اسرائیل و عربستان سعودی شده‌است.  ایالات متحده که جمهوری اسلامی را برای پابرجایی منطقه زیان‌بخش می‌داند، می‌خواهد که به‌ویژه برنامه هسته‌ای و پشتیبانی جمهوری اسلامی از گروه‌های نظامی را زیر ضربه بگیرد. امریکا می‌خواهد که با رویارویی با جمهوری‌اسلامی پیامی درباره پشتیبانی از متحدان خود مانند اسرائیل و کشورهای خلیج فارس بفرستد.  

دولت دوم دونالد ترامپ هم‌کاری‌های خود را در دامنه نظامی، امنیتی، دیپلماتیک و اقتصادی با اسرائیل در برابر جمهوری‌اسلامی گسترش داده‌است. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در دیدار با مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، بر خواست دو کشور برای جلوگیری از دست‌یابی ایران به جنگ افزار هسته‌ای و کاهش نفوذ منطقه‌ای آن پافشاری  کرد.

نتانیاهو گفته‌است که اگر امریکا نتواند پیمانی با جمهوری اسلامی در باره برنامه هسته‌ای ایران ببندد، یورش هوایی علیه پایگاه‌های  هسته‌ای ایران انجام خواهد شد. اگرچه ترامپ دوست دارد که با شیوه دیپلماتیک به حل این چالش بپردازد، ولی گزینه نظامی را دست کم برای ترساندن جمهوری اسلامی به کنار نگذاشته‌است. این سخنان نشان‌دهنده هم‌کاری نزدیک و هماهنگی استراتژیک میان آمریکا و اسرائیل در برابر  برنامه هسته‌ای و نفوذ منطقه‌ای جمهوری‌اسلامی است. 

اتحاد آمریکا و اسرائیل یکی از پایه‌های استراتژی واشنگتن برای کم توان کردن جمهوری‌اسلامی است. اسرائیل، پاسبان منطقه‌ای امپریالیسم آمریکا، با گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه سر سازگاری ندارد. این اتحاد، تنش‌های منطقه‌ای را افزایش و بخت صلح را کاهش می‌دهد. هدف ایالات متحده، وادار کردن ایران به سرسپردگی، کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای، پشتیبانی نکردن از گروه‌های منطقه‌ای (مانند حزب‌الله و حماس) و هم‌سویی سیاست خارجی ایران با منافع آمریکا است. این استراتژی، بازتاب خواست طبقه فرمان‌روای  آمریکا برای از میان بردن هرگونه چالش علیه هژمونی خود است.

با این همه، رفتار پیش‌بینی ناپذیر ترامپ نگرانی‌هایی را برای نتانیاهو فراهم کرده که دلیل اصلی سفر او به واشنگتن در فوریه بوده است. نتانیاهو تنها در باره ی جنگ اسرائیل در غزه و افزایش فشار بر ایران با ترامپ گفت‌وگو کرد. با این همه، ترامپ از پشتیبانی یورش اسرائیل به ایران خودداری کرده و به جای آن از گفت‌وگو با افزایش فشار اقتصادی سخن گفت. نتانیاهو ناکام به اسرائیل بازگشت ولی از نقشه خود دست بر نداشت.

نتانیاهو به دنبال یورش گسترده‌است، ولی ترامپ نگران پیامدهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی یک جنگ بزرگ با ایران است. به گزارش اسپوتنیک‌نیوز پوتین و ترامپ در باره ی ایران با هم گفت‌وگو کردند. پوتین به ترامپ گفت که ایران تهدیدی برای اسرائیل نیست و سخنان اسرائیل درباره برنامه هسته‌ای ایران بی‌پایه است.

ترامپ نماینده‌ی بورژوازی بخش فن‌آوری و صنعتی و انحصارهای نفتی- گازی راست‌گرایانه است که با کاهش مالیات شرکت‌ها، و جلوگیری از پیش‌رفت اقتصادی چین به میدان آمده‌است. در دولت کنونی ترامپ بورژوازی نظامی به رهبری انحصارهای جنگ افزارسازی به اندازه دو لایه دیگر بورژوازی نیرومند نیست. لایه‌های بورژوازی در حاکمیت کنونی امریکا جنگ‌خواه نیستند و در برابر بورژوازی نظامی بسیار بزرگ‌تر هستند. تسلا، اکسان موبیل و شورون ۱۵ بار بزرگتر از لاکهید هستند. دولت ترامپ می‌خواهد که هزینه‌های دولتی هنگفتی که برای جنگ‌هایی که مستقیم با امنیت امریکا در پیوند نیست را کاهش دهد. تا ان‌جایی که بورژوازی نظامی با فروش جنگ‌افزارها اقتصاد امریکا را پرتوان می کند دولت ترامپ پشتیبان آن است ولی برای سودورزی بورژوازی نظامی امریکا هزینه جنگ‌افروزی در گوشه وکنار جهان را نمی خواهد بر دوش بگیرد. این هزینه‌ها باید برای صنعتی سازی و نبرد با پیش‌رفت اقتصادی چین به کار برده‌شود. 

نقشه ترامپ یک جنگ نیست. مگر این‌که جمهوری اسلامی با دیوانه‌بازی و تنش‌آفرینی بی‌جا دست به یک خودکشی نظامی بزند که این‌کار با عمل‌گرایی که ما از سران جمهوری می‌شناسیم در تضاد است.

به گزارش اسپوتنیک، استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا در خاورمیانه گفت که پیام ترامپ به خامنه‌ای یک پیام صلح بود. به گفته ویتکاف، ترامپ در پیام خود نوشت که او رییس جمهوری صلح خواه و آماده گفت‌وگو با جمهوری اسلامی است

به گزارش رویترز، ترامپ در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای پیشنهاد گفت‌وگو کرده است. با این همه، خامنه‌ای این پیشنهاد را نپذیرفت  و آن را «فریب» نامیده است. مایکل سینگ، مدیر اجرایی مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، گفت که دولت دوم ترامپ سیاست‌های سخت‌گیرانه‌تری را در برابر جمهوری اسلامی پیاده خواهد کرد و گزینه‌های آن را برای گریز از گفت‌وگو کاهش خواهد داد. دولت دوم ترامپ به دنبال افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران است تا بتواند به پیمان دل‌خواه خود دست یابد. این سیاست‌ها می‌تواند تأثیر ژرفی  بر اقتصاد و جامعه ایران داشته باشد و تنش‌ها در منطقه را افزایش دهد.

نقشه امپریالیسم امریکا با آشنایی که به سرشت عمل‌گرایانه رژیم ولایت فقیه دارد، فشار اقتصادی برای سرسپردگی است.  وابستگی جمهوری اسلامی به سرکوب و پیاده کردن سرمایه‌داری ددمنشانه، ناخشنودی مردم را حتا میان لایه‌های هوادار رژیم گسترش داده است و برای همین آسیب‌پذیری جمهوری اسلامی را در برابر فشارهای امریکا افزایش داده‌است. فراموش نشود که جمهوری اسلامی برای زنده ماندن حتا می‌تواند حق طبیعی میهن ما را برای بهره‌برداری صلح آمیز از انرژی هسته ای را بفروشد.

وزارت خزانه‌داری آمریکا در هفته‌های گذشته گفت که تحریم‌هایی را علیه وزیر نفت جمهوری اسلامی و برخی از کشتی‌هایی که پرچم هنگ کنگ به ایران در پنهان‌سازی فروش نفتی خود کمک می‌کنند، انجام داده است. وزارت خزانه‌داری همچنین افزود که باک نژاد «بر صادرات نفت ایران به ارزش ده‌ها میلیارد دلار نظارت دارد و همچنین مقادیر زیادی نفت را به نیروهای مسلح ایران، برای صادرات، تخصیص می‌دهد.

سید جلال ساداتیان، سفیر پیشین جمهوری اسلامی در انگلستان، تحلیلگر مسائل بین‌الملل، درباره خطر جنگ میان جمهوری‌اسلامی و آمریکا گفت که “دونالد ترامپ به دنبال کسب امتیاز از ایران بدون ورود به درگیری نظامی است.”  او می‌گوید که ترامپ در دل جمهوری اسلامی ترس می‌کارد تا به هدف های سیاسی خود دست یابد.

ساداتیان می گوید که “رئیس‌جمهور آمریکا به خوبی می‌داند ورود به جنگ با ایران، حتی با قدرت نظامی بالا، پیامدهای گسترده‌ای در منطقه خواهد داشت”. “چنین درگیری‌ای می‌تواند موجب افزایش تنش‌ها و فاصله گرفتن کشورهای عربی از اسرائیل شود، که این برخلاف منافع آمریکا است. به همین دلیل، ترامپ ترجیح می‌دهد از طریق فشارهای سیاسی و اقتصادی به اهدافش برسد.”

اگر فرمان‌روایان آمریکایی در این کار پیروز نشوند، فشار اقتصادی را ان چنان افزایش می‌دهند  که رژیم از درون بترکد و  کنترل شرایط به دست نیروهای هوادار امریکا در درون جمهوری اسلامی و برون آن بیفتد.

همه‌ی رویدادها نیز نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی هم خواهان جنگ نیست، ولی می‌خواهد هزینه پذیرش یک پیمان هسته‌ای را برای خود، به ویژه برای بورژوازی نظامی، را کم کند.

برای نمونه، به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمود واعظی بنیان‌گذار حزب اعتدال و توسعه، وزیر دولت یازدهم  در بخشی از گفت‌گوی خود با خبرآنلاین گفت: بیانات رهبری صرفا ناظر به منع مذاکره مستقیم با آمریکا بود و ایشان هیچ اشاره ای به منع مذاکره رفع تحریم با سایر کشور های ذیربط را نداشتند و ایشان اذن مذاکرات به دولت سیزدهم هم داده بودند و این مذاکرات ادامه خواهد یافت. 

عراقچی وزیر خارجه جمهوری اسلامی، در گفت‌وگو با روزنامه «ایران» از «احیای کانال مذاکره غیر مستقیم مسقط» سخن گفت و گفت: «کشورهایی که حاضر نبودند با همدیگر مستقیم صحبت کنند، غیرمستقیم صحبت کردند. بنابراین مذاکره غیرمستقیم انجام شدنی است. این طور نیست که نشدنی باشد و این مدل خیلی محل ایراد نیست.»

همان‌گونه که می‌بینیم جمهوری اسلامی آماده سازش است، ولی به دنبال کاهش هزینه‌های چنین سازش است.

به گزارش خبرگزاری «ایسنا»،اسماعیل بقائی، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی گفت که جمهوری اسلامی «پیش‌شرط‌های ناموجه و غیرقانونی» را نمی‌پذیرد.

به دنبال هشدار دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده به ایران درباره پشتیبانی از حوثی‌ها، حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران ایران، گفت که «حوثی‌ها تصمیمات راهبردی و عملیاتی خود را به‌صورت مستقل اتخاذ می‌کنند». عباس عراقچی، در پیامی در شبکه اجتماعی «ایکس» گفت: «دولت ایالات متحده هیچ حقی برای دیکته کردن به سیاست خارجی ایران ندارد.»

او گفت: «آمریکا باید تحریم‌ها را لغو کند، اما زمانی وارد مذاکره مستقیم خواهیم شد که در شرایطی برابر و بدون فشار و تهدید باشیم.»

به زبان دیگر، حاکمیت جمهوری اسلامی به دنبال خریدن زمان است و به دنبال سازشی می‌رود که تحریم‌ها را بردارد و دربرگیرنده نکته‌های دیگری فرای کاربرد جنگی فن آوری هسته‌ای نباشد. ولی هم زمان باید به یاد داشت که حاکمیت جمهوری اسلامی یک دست نیست و در برابر این چالش هم دیدگاه های گوناگونی در حاکمیت جمهوری اسلامی هست.

تضاد درونی در حاکمیت بورژوازی جمهوری اسلامی

در ساختار اقتصادی و سیاسی ایران، تضاد میان لایه‌های بورژوازی نقش مهمی در سیاست‌ها به ویژه در سیاست برون‌مرزی بازی می‌کند. بورژوازی نظامی دربرگیرنده نهادها و نظامی‌ها و امنیتیها که به سرمایه هنگفت اقتصادی دست‌رسی پیدا کرده از تنش‌ها و درگیری‌های منطقه‌ای سود می‌برد. از سوی دیگر، بورژوازی بوروکراتیک کسانی هستند که در ساختار دولتی و اداری نفوذ داشته و با جایگاه دولتی، پیمان‌ها ، خصوصی سازی و رانت‌های اقتصادی به منافع خود دست می‌یابند. این گروه به دلیل وابستگی به روابط بین‌المللی و نیاز به دادوستد با اقتصاد جهانی، خواهان کاهش تنش‌ها و سازش با ایالات متحده است.

بورژوازی نظامی (مانند سپاه پاسداران) از درگیری با آمریکا سود می‌برد؛ چراکه این رویارویی، ابزار سرکوب در درون و گسترش کنترل اقتصادی آن‌ها را فراهم می‌کند. بورژوازی بوروکراتیک تلاش می‌کند که با گفت‌وگو با آمریکا، تحریم‌ها را کاهش دهد و با بورژوازی غربی پیوند بخورد. اما این لایه نیز بخشی از نظام سرمایه‌داری فرمان‌روا است و به بهره‌کشی کارگران و رانت‌خواری می‌پردازد. این تضاد آشتی پذیر، نشان‌دهنده درگیری‌های درونی سرمایه‌داری جمهوری اسلامی است.

این ناسازگاری هیچ‌گاه ستیزه‌جویانه و آشتی‌ناپذیر نبوده‌است و نخواهد شد. بی‌گمان بورژوازی بوروکراتیک و مالی می‌خواهند که تنش و ماجراجویی در سیاست برون‌مرزی را افسار بزنند. ولی این خواست به آن اندازه بزرگ نیست که این لایه‌ها برای سرنگونی ولایت فقیه بخواهند نظام سرمایه‌داری را به خطر بیندازند.

ناسازگاری منافع میان بورژوازی نظامی و بورژوازی بوروکراتیک بازتابی از تضادهای کلاسیک در تحلیل مارکسیستی است، جایی که بورژوازی نظامی با دنبال کردن درگیری بهره می‌برد، هم‌زمان بورژوازی بوروکراتیک به دنبال راه‌حل‌هایی برای استواری و منافع بلندمدت خود با سازش است.

بورژوازی نظامی و بازرگانی خواستار تنش با امریکا هستند، ولی به آن اندازه دیوانه نیستند که خطر جنگ را بپذیرند و ایران و مردم ما را به هم‌راه خود نابود کنند. برای همین همیشه در تلاش هستند که امریکا را آرام نگه دارند ولی به شرایط صلح‌آمیزی هم نرسند.

به تازگی ما نمونه‌هایی دیده‌ایم که در آن بورژوازی بوروکراتیک نمک بر زخم باز حاکمیت می‌ریزد. حسن روحانی با روزنامه «ایران» گفت که ” فرصت طلایی توافق با بایدن از دست رفت. او گفت که دولت بایدن می‌توانست در اسفند ۹۹ به برجام بازگردد و تحریم‌های ترامپ، از جمله تحریم بیت رهبری و سپاه، لغو شود”. روحانی افزود که گفت و گو با ترامپ بسیار پیچیده است. به زبانی دیگر او می‌گوید که دیگر لایه‌های بورژوازی نگذاشتند که بورژوازی بوروکراتیک کار برجام را با بایدن به پایان برساند و همه‌ی لایه‌های بورژوازی را از خطر نجات دهد.

یکی دیگر از نمایندگان سیاسی بورژوازی بوروکراتیک حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس پیشین کمیسیون سیاست خارجی مجلس، است . او می‌گوید که جمهوری اسلامی و آمریکا باید «یک میز قرمز» برای گفت‌وگو بسازند تا از جنگی که به دلیل گروه‌های دیگر می‌تواند شکل بگیرد، جلوگیری شود.

فلاحت‌پیشه هم‌چنین با زبانی نرم از تنش‌آفرینی بورژوازی نظامی در منطقه انتقاد کرد و گفت که وابستگی امنیت جمهوری اسلامی به رفتار گروه‌های منطقه‌ای نادرست است و ایران باید روابط دیپلماتیک با آمریکا را برای کنترل تنش در خاورمیانه پرتوان کند. فلاحت‌پیشه همچنین گفت که میانجی‌گران دیگر نمی‌توانند چالش ایران و آمریکا را حل کنند. جمهوری اسلامی باید  گروه‌های پیش‌بینی‌ناپذیر را از خود جدا کند و سپس گفت‌وگوی امنیتی برای کاهش تنش انجام دهد.

او گفت که نشست‌های ایران با چین و روسیه تنها «وقت‌کشی» است. ایران نمی‌تواند روی پشتیبانی آن‌ها حساب باز کند. سخنان او در باره‌ی پافشاری چین بر حق ایران برای کاربرد صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای و خواست این کشور برای  پایان تحریم‌های یک‌جانبه است. یادآوری شود که روسیه نیز تحریم‌های ایران را غیرقانونی خواند و گفت  که تهران هرگز درباره ساخت جنگ افزار هسته‌ای سخن نگفته است.  

ما از یک سو نشان دادیم که امپریالیسم با زورگویی می‌خواهد در باره‌ی سیاست‌های درون ـ و برون مرزی جمهوری اسلامی برنامه‌ریزی کند. از سوی دیگر ما نشان دادیم که لایه‌هایی از بورژوازی انگلی در حاکمیت جمهوری اسلامی خواهان شرایط نه صلح و جنگ برای پاسبانی از منافع طبقاتی خود هستند.

پس جایگاه اپوزیسیون در این میان کجاست؟

چه باید کرد؟

دشمنی آمریکا با برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی نه به دلیل نگرانی واقعی درباره گسترش جنگ‌افزار هسته‌ای، بل‌که به دلیل کنترل منطقه و نگرانی در باره ی امنیت اسرائیل است. ایالات متحده و دوستانش (مانند اسرائیل) با تحریم ها از چالش هسته‌ای هم چون ابزاری برای تنها کردن جمهوری اسلامی در منطقه بهره‌برداری می‌کنند.

دیدگاه‌های گوناگون در برخورد ترامپ با جمهوری اسلامی است. دو دیدگاه نادرست سایه‌ای تاریک بر جنبش توده‌های مردم ایران انداخته و آن را از راه درست به دور می‌کند. دیدگاه نخست دیدگاه پادشاهی‌خواهان و مجاهدین خلق است که از هرگونه پرخاش‌گری  ترامپ علیه جمهوری‌اسلامی تا جنگ علیه مردم ما پشتیبانی می‌کنند. این دیدگاه، ضدمردمی و در راستای منافع امپریالیسم است.

دیدگاه دوم، پشتیبانی از سپاه پاسداران است که از سوی هواداران جمهوری اسلامی، شوربختانه بخشی که خود را ”چپ” می‌دانند،  زیر پرچم “محور مقاومت” انجام می‌شود.

ما کاری با مجاهدین و شاهنشاهی خواهان نداریم. ولی در این جا می‌خواهیم که دیدگاه این ”چپ”ها را بازشکافی کنیم.

این ”چپ”ها بر این باور هستند که سپاه نقش مهم پیشرو در اقتصاد و سیاست خارجی ایران بازی می‌کند و تنش‌آفرینی آن را در  منطقه را دفاعی پیش‌گیرانه می‌خوانند و آن را به سود مردم ایران می‌دانند. برخی از این‌ها خواهان دوری از چپ‌گرایی هستند و از ”چپ” و دیگر نیروهای میهن‌دوست می‌خواهند که زیر عبای ”ضدامپریالیستی”  خامنه‌ای گرد هم آیند. این دیدگاه از هرگونه واکاوی طبقاتی پرهیز می‌کند و سخنی از ماهیت طبقاتی حاکمیت و وابستگی آن به اقتصاد نئولیبرالیستی نمی‌گوید.

این ”چپ”ها پافشاری دارند که نه تنها باید از نبرد با جمهوری اسلامی دوری گزید بل‌که با هم‌یاری و هم‌کاری با طبقه‌ها و گروه‌های سیاسی درون آن، راه رهایی را یافت. این گروه‌ها گزینش بورژوازی نظامی در برابر بورژوازی بوروکراتیک و مالی را از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین وظیفه ”چپ” می‌دانند.

این گروه‌های می‌خواهند با بزرگ‌کردن یک رویداد یا یک سوی یک پدیده پیچیده، درستی سیاست سربزیری و زیر سایه بورژوازی ماندن را به ما نشان دهند. آن‌ها فراموش می‌کنند که اگر کنکاش درباره داده‌ها و دریافت‌ها بخواهد از منطق روزمره به منطق دیالکتیکی فراروید، باید تک‌رویدادها را در پیوند با یکدیگر و با پیرامون خود و در زمینه کلیت آن پدیده و در روند تاریخی آن بررسی کرد. بدین‌گونه، دیدن یک روی یک پدیده یا نمای برونی آن، سرشت درونی آن را آشکار نمی‌کند. راستش این است که حاکمیت با همه شعارهای ضد امپریالیستی خود، یک دیکتاتوری دینی است که با خصوصی‌سازی‌های گسترده، سیاست‌های نئولیبرالیستی و انباشت پول در دستان بورژوازی انگلی به پیاده کردن بدترین و ددمنشانه‌ترین گونه سرمایه‌داری پرداخته است. وابستگی رژیم به سرکوب و افزایش نابرابری اقتصادی بخش‌های بزرگی از مردم، مانند کارگران، دانشجویان و گروه‌های پیرامون نشین، را از پایگاه اجتماعی حاکمیت به دور کرده‌است و مشروعیت آن را کاهش داده‌است.

ساختار طبقاتی جمهوری اسلامی دربرگیرنده بورژوازی نظامی، بورژوازی بوروکراتیک، بورژوازی تجاری و بورژوازی مالی است که اقتصاد کشور را در چنگ خود دارند. این ساختار پیچیده، اقتصاد ایران را به اقتصاد جهانی وابسته کرده و تولید داخلی را نابود کرده است. بورژوازی نظامی با اقتصاد “سپاهی” و بورژوازی بوروکراتیک در دستگاه دراز دولتی در هم تنیده شده و یک شبکه بزرگ رانت‌خواری و فساد آفریده‌اند.

تجربه جهانی نشان می‌دهد که نبرد با پرخاش‌گری امپریالیست‌ها تنها در توان دولت‌های سوسیالیستی و حکومت‌های ملی و دموکراتیک است. این حکومت‌ها با درپیش‌گیری یک  اقتصاد سوسیالیستی یا ملی و  دموکراتیک و شرکت دادن دادن توده‌ها در نهادهای تصمیم‌گیری میهن خود را در برابر یورش امپریالیست‌ها بیمه کرده‌اند. باید یادمان باشد که هم در عراق و هم در لیبی و هم در سوریه پیش زمینه‌های یورش امپریالیسم با پیاده کردن سیاست‌های نئولیبرالیستی آغاز شده‌بود.

تردیدی نیست که جمهوری اسلامی همه تلاش خود را می‌کند تا توده‌ها را زیر پرچم ناسیونالیستی- شیعوی گرد آورد و با سوار شدن به روی موج ضدامپریالیستی کشتی حاکمیت را از دریای خروشان به ساحل امن برساند. ولی نیروهای پیش‌رو باید با روشن‌گری در باره‌ی این ترفند و هم‌زمان با روشن‌گری در باره‌ی هدف‌های جنگی اسراییل با کمک امریکا در کنار دیکتاتورها نایستند. گفتن این که اگر امریکا یورش کند ما باید در کنار برادران سپاه با سربازان آمریکایی بجنگیم (با همه‌ی احساس زیبای میهن دوستی ما) برای سیاست روشن‌گری ما بسیار زیان‌بخش خواهد بود. چنین جمله‌هایی توده ها را به این باور می‌رساند که راه سومی میان ترامپ و خامنه‌ای نیست.

پایان سخن

میهن ما، مانند همه کشورها، حق برخورداری از انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز را برای پیش‌رفت خود دارد. تا زمانی که جهان از جنگ افزار هسته‌ای پاک نشده‌است، باید این حق را به یک دولت ملی و دمکراتیک داد که در برابر دشمنان برون‌مرزی به دنبال دستیابی به فن‌آوری هسته‌ای باشد. 

درگیری میان دولت ترامپ و جمهوری اسلامی، تنها یک نبرد سیاسی یا ایدئولوژیک نیست، بل‌که بازتابی از تضادهای ساختاری در نظام سرمایه‌داری جهانی و مناسبات نابرابر قدرت است. از یک سو، امپریالیسم آمریکا به دنبال پاسبانی از سرکردگی  خود در خاورمیانه است و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی با این که گفتمان ضدآمریکایی به کار می برد، ولی به دنبال پاسبانی از  ساختار طبقاتی کنونی در حاکمیت است. آن‌چه در این میان قربانی می‌شود، منافع مردم میهن ما است؛ مردمی که هم از سرکوب  و سیاست‌های نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی رنج می‌برند و هم زیر فشار تحریم‌های آمریکا کمرشان شکسته است و سال‌هاست که زیر سایه جنگ می‌زیند. 

تحلیل مارکسیستی این درگیری نشان می‌دهد هیچ یک از دو سوی این نبرد، نماینده‌ی منافع واقعی توده‌های مردم نیستند. بورژوازی فرمان‌روا در جمهوری اسلامی، چه لایه نظامی آن با سپاه و نهادهای امنیتی و چه در لایه بوروکرات‌های آن در دستگاه دولتی، به دنبال انباشت سرمایه و استواری جایگاه خود در نظام جهانی هستند. از سوی دیگر، دولت ترامپ نیز نه به دنبال آزادی مردم ایران و برپایی یک اقتصاد ملی، بلکه در پی ساختن یک نظام سرسپرده در میهن ما است. 

راه رهایی از این بن‌بست، نه در پشتیبانی از جمهوری اسلامی زیر پرچم «ضدامپریالیستی» است و نه در هم‌راهی با سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ی آمریکا. تنها آلترناتیو واقعی، نبرد طبقاتی  مستقل است؛ رزمی که هم‌زمان علیه دیکتاتوری جمهوری اسلامی با اقتصاد نئولیبرالیستی و امپریالیسم پیش می‌رود و چشم‌انداز آن نه سازش با ترامپ یا سرسپردگی در برابر خامنه‌ای، بل‌که برپایی یک نظام ملی- دموکراتیک و عدالت‌خواهانه است. 

تجربه‌ی تاریخی نشان داده است که تنها با سازمان‌دهی مردمی، آگاهی طبقاتی و پیش‌برد یک برنامه‌ی اقتصادی-سیاسی مستقل و ملی آلترناتیو می‌توان از چرخه‌ی ویران‌گر «تحریم و سرکوب» بیرون آمد. جنبش کارگری، زنان، دانشجویان و دیگر گروه‌های زیر ستم باید با درک دیالکتیکی از شرایط کنونی، راه سومِ یعنی راهی ضد رژیم ولایت فقیه و دوری از اقتصاد نئولیبرالیستی و ضدامپریالیستی را در  پیش بگیرند. 

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن کامنت های بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را در اختيار تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. کامنت هایی که طول آن ها از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

2 پاسخ

  1. نکته اصلی مطلب
    “امپریالیسم امریکا هیچ دشمنی با زیربنای اقتصادی جمهوری اسلامی و روبنای دینی آن ندارد.”

    ظاهرا امریکا قصد دارد جمهوری اسلامی را نجات دهد! ، مجبورش کند از جنگ منطقه ای عقب نشینی کند ” زیر رهبری آمریکا” و به داخل بپردازد.

  2. جناب کیانی من با کلیت نظر شما موافقم اما در پایان سخن شما با تناقضی روبرو هستیم. میفرمائید ” میهن ما، مانند همه کشورها، حق برخورداری از انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز را برای پیش‌رفت خود دارد…. باید این حق را به یک دولت ملی و دمکراتیک داد که در برابر دشمنان برون‌مرزی به دنبال دستیابی به فن‌آوری هسته‌ای باشد.”شما از میهن ما صحبت میکنید یا دولت غیر دمکراتیک ایران؟ وقتی شما از ” حق برخورداری از انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز” میگویید اما آنرا ” در برابر دشمنان برون‌مرزی” مطرح میکنید، داشتن سلاح اتمی را برای حفظ حاکمیت نه انرژی صلح آمیز تداعی میکنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *