پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

روزنامه‌نگاری‌ای از نوع جنگ سرد؛ حضور “جاسوسان قدرتمند” مسکو از الیزه تا کاخ سفید – برگردان: مهران نیابت محمدزاده 

از زمان حمله‌ی روسیه به اوکراین در فوریه‌ی ۲۰۲۲، صدها مقاله، مستند، برنامه‌ی رادیویی و تلویزیونی و تاکنون نزدیک به ده کتاب در فرانسه درباره‌ی قدرت عوامل اطلاعاتی کرملین هشدار داده‌اند؛ همان جاسوسانی که چنان خطاناپذیرند که نتوانستند شکست ارتش سرخ در افغانستان، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، و مقاومت اوکراین در برابر حمله‌ی روسیه را پیش‌بینی کنند.

زمستان با سر و صدای زیادی آغاز شد. در ۱۹ دسامبر گذشته، پرونده‌ای بیست‌وچهار صفحه‌ای در مجله اکسپرس (L’Express) اعلام کرد: «جاسوسان روسیه در قلب الیزه: از ژنرال دوگل تا امانوئل مکرون، افشاگری‌های ما». چند روز بعد، لوموند (Le Monde) مجموعه‌ای پنج‌قسمتی هر بار در دو صفحه‌ای منتشر کرد: «جنگ سرد: در دوران ” نفوذی‌های“ (موش‌های صحرائی) کا.گ.ب»(۱). هر دو فهرستی از شخصیت‌های مظنون به همکاری فعال یا منفعل با مسکو ارائه دادند: چهره‌های برجسته‌ی سوسیالیست مانند شارل ارنو (Charles Hernu) و کلود استیه (Claude Estier)، آندره فونتن (André Fontaine) مدیر سابق لوموند، کلود ژولین (Claude Julien) مدیر سابق لوموند دیپلماتیک (Le Monde diplomatique)، وزیران میانه‌رو مانند پیر سودرو (Pierre Sudreau)، یا رادیکال‌هایی چون پیر کو (Pierre Cot)، یکی از مدیران آژانس خبری فرانسه (AFP)، یک مجری سابق اخبار تلویزیونی، یک نماینده‌ی پارلمان از جناح گلیست، مشاور دیپلماتیک دوگل در دهه‌ی ۱۹۶۰ و غیره. تصویری از فرانسه‌ای که دهه‌هاست توسط عوامل کرملین دچار قانقاریا شده، پیش چشمان ما آشکار می‌شود.

در اکثر موارد، این تحقیقات چیزی را ثابت نمی‌کنند، بلکه تنها شبهه به وجود می‌آورند. اریک رولو (Éric Rouleau) مظنون است که حزب کمونیست فرانسه او را برای نوشتن گزارشی همدلانه درباره افغانستان انتخاب کرده است، اما پروژه «به نظر می‌رسد که ادامه نیافته است. هیچ مقاله‌ای، چه همدلانه و چه غیرهمدلانه، در آرشیو لوموند یا لوموند دیپلماتیک یافت نشده است». آیا کلود ژولین (Claude Julien) همان «آقای آندره»، نفوذی کا.گ.ب است؟ تاریخ تولد او با آنچه در آرشیوهای شوروی ثبت شده مطابقت ندارد، اما اکسپرس (L’Express) همچنان نام او را به یک اتهام خیانت پیوند می‌زند. پیر سودرو (Pierre Sudreau)، قهرمان مقاومت که توسط گشتاپو شکنجه و در بوخن‌والد (Buchenwald) زندانی شد، یک گلیست، میانه‌رو و سپس طرفدار ژیسکاردستن (Valéry Giscard d’Estaing)، «عامل نفوذی» کا.گ.ب معرفی شده و سپس به‌عنوان «فردی مشکوک» و «احمق مفید» توصیف می‌شود، صرفاً به این دلیل که «سیاست خارجی ایالات متحده را، به‌ویژه نفوذ آن در اروپا را نقد می‌کرد» و « بر تداوم سیاست تنش‌زدایی در روابط بین‌الملل تأکید داشت»، گناهی بزرگ در سال ۲۰۲۵، اما موضعی کاملاً عادی در دهه‌ی ۱۹۷۰. به محض انتشار، این «افشاگری‌ها» با ولع توسط رسانه‌ی خبری فرانس انتر (France Inter) جذب شده و سپس در مقاله‌ای در صفحه‌ی اول کَنَر آنشنه (Le Canard enchaîné) بازتاب می‌یابد.گویا موضوع باید بسیار جدی باشد. به یک تعبیر در واقع چنین است، اما نه به شکلی که به نظر می‌رسد.

این «افشاگری‌ها»ی تقریباً هم‌زمان لوموند (Le Monde) و اکسپرس (L’Express) به منابع یکسانی تکیه دارند. از جمله، اسناد واسیلی میتروخین (Vassili Mitrokhine). در سال ۱۹۹۲، این مسئول بایگانی سابق کا.گ.ب با چمدان‌هایی پر از اسناد شوروی که ابتدا با دست رونویسی و سپس تایپ شده بودند، به درهای سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیا کوبید. سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا بخش‌هایی از این اسناد را به همتایان خود منتقل کردند و سپس از سال ۱۹۹۹ به بعد، تحت نظارت یک تاریخ‌نگار «مورد اعتماد»، بخش‌های گسترده‌ای از آن را منتشر کردند. این اسناد تاکنون موضوع صدها مقاله و چندین کتاب بوده‌اند.

یک شاهد معظم اخلاقی نیز در هر دو «تحقیق» ظاهر می‌شود: روزنامه‌نگار تیری وُلتون (Thierry Wolton). او که یک فعال ضدکمونیست است، در کتاب خود به نام به کارگرفتن بزرگ (Le Grand Recrutement) که در سال ۱۹۹۳ منتشر شد، ژان مولن (Jean Moulin) را یک عامل شوروی معرفی کرد. در آن زمان، تاریخ‌نگار پیر ویدال-ناکِه (Pierre Vidal-Naquet) این کتاب را «تحقیقی متقلبانه» خواند و نویسنده‌اش را «تحریف‌گر» نامید، پیش از آنکه دانیل کوردیه (Daniel Cordier)، معاون ژان مولن در دوران مقاومت، نیز این نظریه را نکته‌به‌نکته رد کرد. لوموند (Le Monde) امروز وُلتون را به‌عنوان «پیشگام در زمینه‌ی تحقیقات درباره‌ی مداخلات شوروی» معرفی می‌کند. پیشگام؟ تاریخ‌نگار ژان-پیر ریو (Jean-Pierre Rioux) که همین روزنامه نقد این کتاب را به او سپرده بود، آن را بیشتر نوعی «نگاه پلیسی به مسیر وقایع» تلقی می‌کرد، که «در واقع، نقطه‌ی مقابل کار یک تاریخ‌نگار» است (۱۰ فوریه ۱۹۹۳). دو سال بعد، یک کمیسیون متشکل از چهار تاریخ‌نگار معاصر، یکی دیگر از اتهامات وُلتون را که این بار پیر کو (Pierre Cot)، وزیر پیشین «جبهه‌ی مردمی» را هدف قرار داده بود، بررسی کرد و به این نتیجه رسید که ادعاهای او براساس «شباهت‌های تاریخی» و «تحلیلی نادرست» است(۲). بااین‌حال، وُلتون توانست اعتبار خود را با انتشار کتاب «تاریخ جهانی کمونیسم» (Histoire mondiale du communisme) ( ، انتشارات گراسه (Grasset) بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ بازیابد؛ اثری سه‌جلدی که توسط برخی سردبیران تحسین شد و با زیرکی تحت عنوان « جلادان، قربانیان، همدستان» نام‌گذاری شده بود. هنگامی که یک تغییر ایدئولوژیک رخ می‌دهد، زیرکی بیش از حد، زیرکی را از بین می‌برد.

تأثیر افشاگرانه‌ی این دو پرونده بر برخی سوگیری‌های رایج استوار است. نخست. روزنامه‌نگاران به منابع محرمانه به میزانی که دسترسی به آن‌ها دشوار باشد اهمیت می‌دهند و فرض را بر این می‌گذارند که این منابع حقیقتی برتر از سایر اسناد در بر دارند؛ درحالی‌که تاریخ‌نگاران می‌دانند که سازمان‌های اطلاعاتی، که برای مشکوک بودن به همه چیز حقوق دریافت می‌کنند، تقریباً همیشه دامنه‌ی فعالیت‌های خود را بیش از حد بزرگ جلوه می‌دهند تا وجود و بودجه‌ی خود را توجیه کنند.

دوم، عدم تقارن: لوموند (Le Monde) و اکسپرس (L’Express) تقابل میان دو قطب جنگ سرد – شرق و غرب – را این‌گونه ارائه می‌کنند که به خطاهای یکی اشاره می‌کنند، اما از دیگری سخنی به میان نمی‌آورند. اما چگونه ممکن است ده‌ها صفحه را به نفوذ شوروی در فرانسه اختصاص داد، بی‌آنکه به عملیات‌های نفوذ ایدئولوژیک سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا اشاره‌ای کرد؟ عملیاتی چون تأمین مالی اتحادیه‌های ضدکمونیستی، نشریات، دانشگاهیان، جذب روزنامه‌نگاران و روشنفکران در چارچوب کنگره‌ی آزادی فرهنگ که در سال ۱۹۵۰ تأسیس شد، و ترویج نظریه‌ی «رشته‌ی سرخ » در دهه‌ی ۱۹۷۰ میان سیاستمداران و اهالی فرهنگ، که همه‌ی جنبش‌های مبارزه‌ی مسلحانه – از گروه ارتش سرخ در آلمان و بریگادهای سرخ در ایتالیا – را به«یک انترناسیونال» تحت هدایت مسکو برای بی‌ثبات‌سازی غرب مرتبط می‌ساخت. نه لوموند و نه اکسپرس از این تاریخ بی‌اطلاع نیستند، اما درباره‌ی آن سکوت می‌کنند.

جهت‌گیری سوم: داوری درباره‌ی گذشته بر اساس شرایط امروز، درحالی‌که هم زمینه‌ی تاریخی آن دوران و هم گسست‌های سیاست بین‌الملل نادیده گرفته می‌شوند. متهم کردن یک روزنامه‌نگار یا دیپلمات به جاسوسی برای “کا.گ. ‌ب” صرفاً به این دلیل که با یکی از وابسته‌های سفارت شوروی گفت‌وگو کرده است، یعنی حساب کردن روی بی‌سوادی تاریخی خوانندگان. چراکه اگر رسانه‌های فرانسوی امروز اتحاد جماهیر شوروی را صرفاً به ژوزف استالین و گولاک‌ها خلاصه می‌کنند، در بازه‌ی زمانی میان سال ۱۹۴۵ تا اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰ این تصویر کاملاً متفاوت بود: شوروی که با پیروزی بر نازیسم اعتبار یافته بود، در آن دوران به یک پایگاه دیپلماتیک، مالی و گاه نظامی برای جنبش‌های رهایی‌بخش جهان سوم تبدیل شده بود. مبارزانی که امروز همه آن‌ها را تحسین می‌کنند – ازجمله اعضای کنگره‌ی ملی آفریقا به رهبری نلسون ماندلا – اغلب در آلمان شرقی و کوبا مسلح و آموزش داده شدند. ماندلا بیست‌وهفت سال را در زندان گذراند، درحالی‌که ایالات متحده، فرانسه و اسرائیل از رژیم نژادپرست پرتوریا حمایت می‌کردند و آن را مسلح می‌ساختند. «جهان آزاد» در آمریکای لاتین کودتاهای نظامی ترتیب می‌داد و رژیم‌های دیکتاتوری به وجود می آورد، از «جنگ کثیف» فرانسه در هندوچین حمایت و از جنگ‌های پرتغال – که عضو دیگر سازمان پیمان آتلانتیک شمالی بود – برای حفظ امپراتوری استعماری‌اش در آفریقا پشتیبانی می‌کرد.

سیاست خارجی ژنرال دو گل گاه با سیاست‌های ایالات متحده در تضاد قرار می‌گرفت: مخالفت با جامعه دفاعی اروپا (ٰٰCED) که واشنگتن خواهان آن بود، به‌رسمیت شناختن جمهوری خلق چین در سال ۱۹۶۴، و خروج فرانسه از فرماندهی یکپارچه‌ی ناتو دو سال بعد. ممکن است کا.گ‌.ب این اقدامات را نقطه‌ی اوج عملیات نفوذ خود تلقی کرده باشد، درحالی‌که راست افراطی ضدکمونیست، گلیسم را مقدمه‌ای برای بلشویسم می‌دانست؛ اغلب، دو نوع پارانویا‌ی متضاد با یکدیگر تلاقی و حتی به هم نزدیک می‌شوند. این موضوع از چشم مدعیان امروز پنهان نیست: اکسپرس اشاره می‌کند که فردی که در اسناد آرشیوی به‌عنوان «تماس محرمانه» نام برده شده است،« لزومی ندارد که خودآگاهانه بداند کا.گ‌.ب قصد دارد او را تحت نفوذ خود قرار دهد». لوموند نیز می‌افزاید که: «گاهی کا.گ‌.ب برخی شخصیت‌ها را تحت نام مستعار رمزگذاری می‌کرد، بی‌آنکه هرگز ارتباطی با آن‌ها برقرار کرده باشد». صد خط که متهم می کند و دو خط که برای تبرئه گفته می‌شود: نتیجه ایجاد شک و گمان است که باقی می‌ماند.

لوموند که احتمالا از شکنندگی این پرونده آگاه است – چه اطلاعات سری مهمی این افراد درباره‌ی سیاست فرانسه فاش کرده‌اند که یک جاسوس نمی‌توانست با باز کردن روزنامه‌ی شبانه‌اش کشف کند؟ – خودش هم در مورد تأثیر واقعی عملیات‌های کا.گ‌. ب که ده صفحه به آن اختصاص داده، تردید دارد: «با قضاوت بر اساس محتوای صدها سند بررسی‌شده توسط لوموند، نتیجه‌ی کار کا.گ.‌ب تا حدی نامشخص به نظر می‌رسد».

همه‌ی این‌ها برای چنین نتیجه‌ی بی‌فایده‌ای؟ نه کاملا: این دو «تحقیق» بازتابی است از سراسیمگی فزاینده‌ی یک سرویس اطلاعاتی اروپایی که از تضعیف قاره‌ی کهن – تحقیرشده توسط ارباب آمریکایی- به هراس افتاده است. هدف آن دیگر فقط کمونیست‌ها نیستند، بلکه چهره‌های پیشین میانه و راست را نیز که زمانی با سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ی غرب مخالف بودند، در بر می‌گیرد. از خلال این تحقیقات که عمدتا گلیست‌ها، مسیحیان چپ‌گرا و بی‌طرفان اصیل را هدف قرار می‌دهد، لوموند و اکسپرس پیوندهای خود را با برخی از بنیان‌گذاران‌شان قطع می‌کنند. و تمام سیاستمداران یا روشنفکرانی را که با هم‌سویی فرانسه با مسیر نئومحافظه‌کارانه مخالفند، به اردوگاه متهمان می‌رانند. موضع بی‌طرفانه‌ای که امروز مورد نکوهش قرار می‌گیرد، برای مدت‌ها موضع لوموند بود. در اوایل دهه‌ی ۱۹۵۰، حتی موجودیت این روزنامه در معرض تهدید قرار گرفت، زمانی که یکی از مدیرانش،‌ رنه کورتن (René Courtin)، از اوبر بوو-مری (Hubert Beuve-Méry)، مدیر لوموند، خواست تا با راهبرد ایالات متحده همراه شود، به این بهانه که «از نظر دیپلماتیک، موضع لوموند ایالات متحده را به ترک اروپا وامی‌دارد و فرانسه را به فقر، ناامیدی و بلشویسم سوق می‌دهد». در آن زمان،«شاهین‌های » آتلانتیک‌گرا حتی ادعا می‌کردند که «همه‌ی ستون‌های لوموند در حقیقت یکی هستند: ستون پنجم»(۳).

در زمانی که دونالد ترامپ مبارزه برای «ارزش‌های غربی» را رها کرده و صرفا از منافع آمریکایی دفاع می‌کند، نخبگان فرانسوی، که خود را تنها احساس می‌کنند، گویی حسرت دوران خوش جنگ سرد را می‌خورند.

***

۱- Articles de Jacques Follorou parus dans Le Monde, 31 décembre 2024, 1er-2 janvier, 3 janvier, 4 janvier et 5-6 janvier 2025. L’Express du 19 décembre 2024 – 1er janvier 2025, dossier réalisé par Étienne Girard.

۲- « Pierre Cot n’était pas un agent soviétique », Le Monde, 25 janvier 1995.

۳- Cité par Patrick Eveno, Histoire du journal Le Monde, 1944-2004, Albin Michel, Paris, 2004.

نویسندگان:

Pierre RIMBERT پییر ریمبر ، جامعه شناس و مولف کتاب «لیبراسیون» ، از سارتر تا روتچیلد

Serge HALIMI دبیر هیئت تحریریه لوموند دیپلوما تیک

منبع: لوموند دیپلوماتیک

برچسب ها

آکسيوس در گزارشی به نقل از منابعی با اطلاعات مستقيم» نوشته است ایالات متحده منتظر پاسخ اوکراین در روز چهارشنبه به یک چارچوب صلح است که شامل به رسمیت شناختن کریمه به عنوان بخشی از خاک روسیه از سوی آمریکا، و نیز شناسایی غیررسمی کنترل روسیه بر تقریباً تمام مناطقی است که از زمان تهاجم سال ۲۰۲۲ اشغال شده‌اند. سندی یک‌صفحه‌ای که هفته گذشته در پاریس از سوی ایالات متحده به مقامات اوکراینی ارائه شد، این چارچوب را به عنوان «پیشنهاد نهایی» دونالد ترامپ معرفی کرده است

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

متاسفانه برخی از کاربران محترم به جای ابراز نظر در مورد مطالب منتشره، اقدام به نوشتن نظرات بسيار طولانی و مقالات جداگانه در پای مطالب ديگران می کنند و اين امکان را محل تشريح و ترويج نطرات حزبی و سازمانی خود کرده اند. ما نه قادر هستيم اين نظرات و مقالات طولانی را بررسی کنيم و نه با چنين روش نظرنويسی موافقيم. اخبار روز امکان انتشار مقالات را در بخش های مختلف خود باز نگاه داشته است و چنين مقالاتی چنان کاربران مايل باشند می توانند در اين قسمت ها منتشر شوند. ديدگاه هایی که از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز بيشتر شود، از اين پس منتشر نخواهد شد. تقسيم يک مقاله و ارسال آن در چند کامنت جداگانه هم منتشر نخواهد شد.

توجه: کامنت هایی که بيشتر از شش خط در صفحه ی نمايش اخبار روز باشند، به دليل نقض ضوابط حاکم بر بخش ديدگاه های اخبار روز منتشر نمی شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *