
گرگور گیزی از برلین میآید، او در یک مدرسه سخنرانی کرده و سپس در کنگرهای پزشکی صحبت کرده است. دیتمار بارتش صبح در تسویکاو بوده و بودو راملو ابتدا در وایمار و سپس در کمنیتس. حالا بعدازظهر است و آنها در لایپزیگ گرد هم آمدهاند. بر روی بنر بزرگی بر نمای کافه رینگ نوشته شده: «مبارزه با فاشیسم! لایپزیگ سرخ باقی میماند!». روبرو، در دانشگاه، تابلوئی از اتحادیه دانشجویی نصب شده که میگوید: «رأی دهید!». بسیاری از دانشجویان قصد این کار را دارند.
«مو نقرهای ها» میآیند – این نام شاید شبیه به یک گروه موسیقی قدیمی پاپ باشد، اما در واقع بیشتر به راکاندرول میماند. آنها شهر را تکان میدهند، همانطور که حزب چپ روی پوسترهایش مینویسد. آنها هفتههاست در تور هستند، گاهی تنها، گاهی دو نفره یا سه نفره، و اغلب همراه با دیگر نامزدهای انتخاباتی حزب. در لایپزیگ، از زورن پلمن، رئیس مشترک گروه پارلمانی حزب چپ حمایت میکنند که میخواهد برای سومین بار در حوزه انتخابیه خود پیروز شود. این نه تنها مسئله پرستیژ، بلکه احتمالاً برای بقای حزب چپ حیاتی است، حتی اگر در نظرسنجیهای فعلی وضعیت به طرز شگفتآوری خوب باشد.
گیزی، راملو و بارتش با وجود سن بازنشستگی، با اشتیاق و بیوقفه در حال فعالیت هستند. آنها بخشی از یک داستان موفقیت آمیز هستند که چهار ماه پیش کسی آن را ممکن نمیدانست. شاید این سه نفر کمی یادآور «گروه اولسن» (از فیلمهای کمدی-جنایی دانمارکی) باشند، سه دزد کوچک دوستداشتنی که با وجود تمام مشکلات، به دنبال هدف بزرگ خود هستند. اما برخلاف آنها، مونقرهای ها قصد دارند بخشی از ثروت ثروتمندان و سوپرثروتمندان را نه برای منافع شخصی، بلکه برای عدالت اجتماعی بگیرند.
گرگور گیزی، کوچکترین و در عین حال رهبر این گروه، از رویایی لذت میبرد که هرجا ممکن است آن را تعریف میکند: به عنوان رئیس سنی پارلمان آینده، مراسم افتتاحیه بوندستاگ را بدون محدودیت زمانی برگزار کند و در سخنرانی خود به مسائلی مانند بیعدالتی در اتحاد آلمان، بحران اقتصادی، نابرابریهای اجتماعی، بیگانهستیزی، گذشته نازی و خشونت راستگرایان بپردازد – گویی زمان از سال ۱۹۹۴ تاکنون متوقف شده است. اما این سه نفر یک هدف مشترک دیگر نیز دارند: با کسب کرسیهای مستقیم، اهمیت ملی حزب چپ را تضمین کنند.
وقتی گیزی در اکتبر سال گذشته «مأموریت مونقرهای ها» را در کنگره حزب اعلام کرد، نمایندگان هورا کشیدند. رسانهها با لبخندی ملایم واکنش نشان دادند و آن را ایدهای دوستداشتنی اما ناامیدانه خواندند. عناوینی مانند «آخرین تلاش» منتشر شد و برخی در حزب چپ پرسیدند چرا سه مرد سفیدپوست مسئول باید این کار را انجام دهند. با وجود افزایش اعضا، نظرسنجیها مدتها تغییری نشان نمیداد.
تا اینکه یک روز گیزی ویدیوئی دید که در آن یک زن جوان با یکی از سخنرانیهای او در پارلمان میرقصید. او از راملو پرسید: «این خوب است یا بد؟» راملو پاسخ داد: «از نوههایت بپرس.»
اکنون دیگر کسی نمیخندد، بلکه همه شگفتزده هستند. راملو میگوید: «آن زمان در نظرسنجیها ۳٪ بودیم، مانند بطریای که در گلوگاه گیر کرده باشد. در کنگره حزب، این گلوگاه را باز کردیم و مأموریت مونقرهای ها همان صدای «پاپ» بود.» از زمانی که این سه مرد بهطور منظم و سازمانیافته در قالب «گروه عملیاتی مونقرهای ها» به تور رفتند، گزارشهای مثبت رسانهها آغاز شد. اما هیچکس پیشبینی نمیکرد که هیجان دیگری نیز به زودی شعله ور شود.
در کافه رینگ لایپزیگ، سهچهارم ساعت قبل از شروع برنامه تمام صندلیها پر شده است. صدها نفر در سرمای بیرون به مدت دو ساعت ایستاده و از طریق بلندگو به بحث داخل سالن گوش میدهند. بسیاری از شنوندگان جوان هستند، دانشجویان دانشگاه یا دیگر مؤسسات آموزشی شهر. در میانه برنامه، گیزی، راملو و بارتش به بالکن میروند تا مستقیماً با مردم بیرون صحبت کنند. وقتی گیزی به میکروفون نزدیک میشود، کسی شوخی میکند: «حالا جمهوری سوسیالیستی اعلام میکند.»
این اتفاق نمیافتد. آنها در تور خود درباره مشکلات روزمره مردم صحبت میکنند: اجارهبها، حقوق بازنشستگی، قیمت مواد غذایی. حزب چپ با این موضوعات به قلب مسائل مردم رسیده و بحث توزیع ثروت را به سطح بالاتری کشانده است. در حالی که دیگر احزاب به آلمانی های کمدرآمد القا میکنند مهاجران مقصر شرایط هستند، حزب چپ به سراغ ثروتمندان رفته و مالیات سنگینتر بر سوپرثروتمندان را خواستار است. شعار «Tax the Rich» (ثروتمندان مالیات بدهید) روی تیشرت یان فن آکن، رهبر حزب، به نمادی تبدیل شده است.
در این کمپین دیگر مانند سال گذشته از «عدالت آبوهوایی» صحبت نمیشود، زیرا حزب چپ در انتخابات پارلمان اروپا با این محور موفقیتی کسب نکرد. اما گیزی از بالکن به تظاهرکنندگان طرفدار محیط زیست که از مقابل کافه رینگ میگذرند، کلمات تشویقآمیزی میگوید. تظاهرکنندگان بلندگوهای خود را روشن میکنند و این سه سیاستمدار مسن با ریتم موسیقی به آرامی تکان میخورند. اگرچه حرکات آنها کمی خشک به نظر میرسد، اما ویدیوی این صحنه به سرعت پخش میشود.
در اواخر تابستان گذشته، هنگامی که حزب در پایینترین سطح محبوبیت بود، این سه نفر ایده «مونقرهای ها» را پرورش دادند. آنها به سرعت به چهرههای محبوب رسانهها و نمادهای جذابیت تبدیل شدند – سه پیرمرد شوخطبع و خودانتقادگر که میخواهند یک بار دیگر همه را شگفتزده کنند. آنها نماد فرازونشیبهای حزب چپ و پیشینیان آن (PDS) در سه دهه گذشته هستند.
آخرین بحران، حزب را تا لبه پرتگاه کشاند. اختلافات مداوم بر سر زارا واگنکنشت و مواضع او درباره مهاجرت، جنسیت و دیگر موضوعات، حزب چپ را به سمت افول کشاند. تنها زمانی که واگنکنشت در پاییز ۲۰۲۳ با هوادارانش حزب را ترک کرد – اقدامی که خود حزب چپ جرأت انجامش را نداشت – آرامش نسبی بازگشت.
اما این آرامش به معنی موفقیت نبود. این آزادی با تأخیر همراه بود. حزب چپ در سال ۲۰۲۴ تحت سایه حزب جدید واگنکنشت (BSW) شکستهای انتخاباتی دردناک و تقریباً وجودی را تجربه کرد. اگرچه اعضای جدید زیادی جذب شدند، اما این موضوع در حمایت انتخاباتی منعکس نشد. تا اینکه در پاییز ۲۰۲۴ «قطار سالمندان» به راه افتاد و همزمان اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد. اگرچه حزب چپ با هایدی رایشینک (رئیس مشترک گروه پارلمانی) و کارن لای (متخصص مسکن) دو سیاستمدار زن داشت که در شبکههایی مانند تیکتاک فعال بودند، اما این فعالیتها در حد معمول باقی ماند.
تا اینکه در پارلمان آلمان، اختلافات بر سر طرحهای ضد مهاجرت اتحادیه و همکاری احتمالی با حزب راستگرای AfD اوج گرفت. رایشینک در چند سخنرانی کوتاه و پرشور در پارلمان، اینترنت را منفجر کرد. او به چهرهای داغ با میلیونها بازدیدکننده تبدیل شد و حزب چپ به رقیبی جدی برای AfD (که پیشتر در تیکتاک پیشرو بود) بدل گشت. این موفقیت نتیجه سرمایهگذاری گسترده رهبری حزب چپ در کار با رسانههای دیجیتال بود. راملو میگوید: «این یک کمپین انتخاباتی کاملاً متفاوت است.»
همزمان، جوانان آشنا با فضای مجازی در اطراف حزب چپ، پتانسیل این حزب را کشف کردند. یک روز ویدیوئی روی گوشی گیزی ظاهر شد که در آن زن جوانی با یکی از سخنرانیهای او در پارلمان میرقصید. او با تعجب از راملو پرسید: «این چیه؟ خوبه یا بد؟» راملو گفت: «از نوههات بپرس.» و نوهها پاسخ دادند: «این باحاله!» از آن زمان، مونقرهای ها کمی هم میرقصند و حتی از اجرای آوازهای کوتاه هم ابایی ندارند.
راملو سال گذشته در کمپین انتخاباتی تورینگن این روش را آزمایش کرده بود. یک پارودی موسیقی به پربازدیدترین ویدیوی حزب چپ تبدیل شد. او میگوید رایشینک او را «مجبور به استفاده از تیکتاک» کرد و حالا حزب چپ در این پلتفرم در میان جوانان از حزب راستگرا پیشی گرفته است.
این تلاشها نتیجه داده است: در انتخابات اخیر زیر هجده ساله ها برای بوندستاگ (که توسط اتحادیه جوانان برگزار شد)، حزب چپ با حدود ۲۰٪ آرا در صدر قرار گرفت. در نظرسنجی Forsa میان جوانان ۱۸ تا ۲۹ سال، این حزب با ۱۹٪ آراء همرده سبزهاست – رقمی که بسیار بالاتر از سالهای گذشته است. راملو میگوید: «قبلاً از سالمندان میخواستیم نوههایشان را قانع کنند به حزب چپ رأی دهند. حالا نوهها پدربزرگ و مادربزرگهایشان را قانع میکنند.»
و آنها در تعداد انبوه به رویدادها میآیند – نه فقط در لایپزیگ، بلکه در بسیاری از شهرها. سالمندان قدیمی که قبلاً همیشه حاضر بودند، اکنون در میان جوانان کمرنگ شدهاند. حزب در مدت کوتاهی دهها هزار عضو جدید جذب کرده، تا جایی که گاهی کارتهای عضویتش تمام میشود. در لایپزیگ، پس از حضور مونقرهای ها، تقریباً ۲۰۰ عضو جدید ثبتنام کردند. شمار اعضای شعبه شهر اکنون به ۳۷۵۰ نفر رسیده، در حالی که تابستان گذشته کمتر از ۲۰۰۰ نفر بود. فعالان انتخاباتی میگویند بسیاری از جوانان بلافاصله میخواهند در غرفههای اطلاعاتی و توزیع برگهها مشارکت کنند.
البته این یک ماجراجویی بزرگ و آزمایشی است که حزب چپ – که تا چندی پیش مرده پنداشته میشد – اکنون تجربه میکند. جذب این حجم از علاقه چالش بزرگی است. بسیاری از جوانان جدید، دیدگاهها، تجربیات و انتظارات متفاوتی دارند که نیاز به ساماندهی دارد. گیزی در لایپزیگ به جوانان میگوید: «درخواستی از شما دارم: اجازه دارید اشتباه کنید، اما نه اشتباهات قدیمی ما را. من میخواهم شما اشتباهات خودتان را مرتکب شوید.» این جمله، با آن حکمت زندگی، میتواند بخشی از سخنرانی یک رئیس سنی پارلمان باشد.
عصر آن روز، گیزی به کوسویگ نزدیک درسدن میرود تا در برنامه ای با حضور هارالد اشمیت (مجری مشهور) شرکت کند. بارتش زودتر به راه افتاده، چرا که در ماگدبورگ منتظر او هستند. راملو آن شب برای اولین بار فرصت استراحت دارد – اما این در این روزهای پرتلاطم یک استثناست.
nd – برگردان برای اخبار روز: سینا بهزادی