پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳

سقوط بشار اسد، پیروزی اسلامگرایان سنی و آینده تحولات سوریه – شورش کریمی

صحنه اتفاقات سوریه به سبب دخالت کشورهای منطقه ای ( ایران، ترکیه، قطر، عربستان، اسرائیل) ، فرا منطقه ای ( آمریکا و متحدانش و روسیه) و بازیگران داخلی ( بشار اسد، گروه های اسلامگرای جهادی، نیروهای سوریه دمکراتیک و ارتش ملی سوریه) بسیار پیچیده و به مانند یک جنگ جهانی در مقیاسِ جغرافیای سوریه است.

حکومت دیکتاتوری پنجاه و سه ساله خانواده اسد روز یکشنبه ۸ دسامبر به پایان رسید. جبهه گروه‌های اسلامگرای تحریر الشام در عرض نزدیک به یک هفته راه سیزده ساله جنگ داخلی را تا مرکز دیکتاتوری بشار اسد در دمشق پیموده و حکومت را در اختیار گرفتند. حکومت سرکوبگر بشار اسد سقوط کرد. حکومتی که اعتراضات مدنی را با سرکوب وحشیانه به خاک و خون کشید و در طول نزدیک به سیزده سال جنگ داخلی با کمک روسیه و حکومت اسلامی ایران هزاران نفر را قربانی ماندن در قدرت و میلیون ها نفر را آواره کرد.

کاروان‌ اتومبیل‌های غبارآلودِ جنگجویان اسلامگرایِ مردِ جبهه تحریر الشام که کلاشینکف در دست، ریش‌های بلند، قیافه‌های عبوس و شعارِ الله و اکبر یکی پس از دیگری شهرهای سوریه را به کنترل خود درآوردند، نه قرابتی با انقلاب به معنای کلاسیک آن داشت، نه مطالبات و شعارهای روشنی که گواهی بر آینده ای بهتر و رهایی  از دیکتاتوری های خونریز باشد. این روش تسخیر قدرت بیشتر شبیه به تسخیر قدرت از طرف گروه های اسلامگرای جهادی همانند طالبان در افغانستان و داعش در عراق بود.

تصاویر و ویدئو‌های منتشر شده از وقایع این چند روز بازتاب دهنده بیم‌ها و امیدها است. اینکه دیکتاتورها ابدی نیستند، اما هر سقوطی به معنای پیروزی جبهه ترقی، پیشرفت، رفاه و آسایش نیست. اینکه یک دیکتاتور می تواند سقوط کند، اما در صورت ناهوشیاری و کوتاه کردن دست جنبش های رادیکال مترقی مدنی توسط قدرت های خارجی سرمایه داری، می تواند به ضد خودش و جانشینی دیکتاتوری بعدی بینجامد.

زندانیان سیاسی از زندان‌ها آزاد شدند. سرباران خود را تسلیم کردند. رادیو و تلویزیون به کنترل تحریر الشام درآمد. مقرهای حزب‌الله و حکومت اسلامی ایران تسخیر شد. مجسمه‌های حافظ و بشار اسد به پایین کشیده شدند. بانک مرکزی سوریه تسخیر شد. در عرض چند ساعت در کاخ و مخفیگاه های بشار اسد اثری از نگهبان، دربان و محافظ و گارد ریاست جمهوری باقی نمانده بود و دسته دسته مردم با حیرت به اتاق‌های آن سرک می‌کشیدند. بخش بزرگی از مردم سوریه در خیابان ها پایان دیکتاتوری بشار اسد را جشن گرفتند. بخش دیگری خسته از بیش از یک دهه جنگ، آوارگی و سرکوب حکومت اسد، با تردید به اتفاقات آینده می‌نگرند.  گروه های ملیشای اسلامی نزدیک به ترکیه به مواضع نیروهای سوریه دمکراتیک حمله کرده و جنگ در مناطق منبج و اطراف آن همچنان در جریان است. اسرائیل با استفاده از فرصت پیش آمده بخش های از خاک سوریه را اشغال کرده است و در فاصله یکشنبه تا دوشنبه ۲۵۰ بار سوریه را بمباران کرده است.

حکومت سوریه همانند باقی دولت-ملت سازی های اجباری بعد از جنگ جهانی اول و بخشا تحت تاثیر قرارداد “سایکس پیکو” علاوه بر تناقضات طبقاتی و جنسیتی، بر پایه تمرکزِ قدرت در دستان یک اقلیت به قیمت تبعیض، بی حقوقی، سرکوب و انکار هویت های دیگر بنا شده است و به همین جهت خود منشاء تناقضات حل نشده و درگیری های هویتی مذهبی، زبانی، اتنیکی و ملیتی است. عرب ها، کردها، ترکمن ها، آشوری ها، ارمنی ها، چچنی ها و گروه های مذهبی مسلمانان سنی و شیعه، مسیحیان، دروزی ها و ایزدی ها از هویت های سوریه هستند که هر کدام به شکلی در درون ساختار حاکمیت حزب بعث سوریه مورد تبعیض و بی حقوقی قرار می گرفته اند. به عنوان نمونه بخشی از کردهای سوریه تا قبل از اعتراضات ۲۰۱۱ از دریافت هرگونه مدرک شناسایی، تابعیت سوریه، مالکیت ارضی، تحصیل رایگان، خدمات بهداشت عمومی، استخدام در بخش های دولتی و عمومی، ثبت ازدواج، تولد و دریافت گذرنامه محروم بوده اند.

علاوه بر این تبعیض های سیستماتیک، اقتصاد سوریه بعد از سیزده سال جنگ داخلی به شدت آسیب‌ دیده است. جنگ داخلی باعث نابودی زیرساخت ها، ابزارها، تولیدات صنعتی و کشاورزی شده است. بیش از ۵۰۰۰۰۰ نفر کشته شده‌اند و بیش از ۱۲ میلیون نفر از سوریه گریخته‌اند. اقتصاد سوریه در سال ۲۰۲۰ تقریباً ۶۰ درصد کاهش یافته بود و بیش از ۹۰ درصد جمعیت سوریه در شرایطی هستند که نیاز به کمک‌های انسانی دارند. این شرایط داخلی باعث شده بود که نه در ارتش، نه در وابستگان حکومت و نه در بشار اسد اراده ای برای مقاومت وجود نداشته باشد. ارتش سوریه مضاف بر اینکه  غافلگیر شده بود، انگیزه ای برای مقاومت نداشت و به نوعی دچار فروپاشی شد. ارتشی که در طول نزدیک به سیزده سال جنگ داخلی خسته و فرسوده شده بود.

متحدان خارجی بشار اسد، روسیه و حکومت جنایتکار اسلامی ایران نیز نتوانستند مانع از سقوط هم‌پیمانان قدیمی خود شوند.

حکومت اسلامی ایران از لحاظ نظامی بعد از شکست های پی در پی در نتیجه درگیری های منطقه‌ای با اسرائیل به لاک دفاعی فرو رفته است و از لحاظ  “استراتژی عمق بازدارندگی” که سالها برای آن میلیاردها دلار هزینه کرده است، با شکست‌های سنگینی روبرو شده است. در نبردهای بعد از ۷ اکتبر، حزب الله لبنان اصلی‌ترین نیرو از نیروهای پروکسی حکومت اسلامی ایران، نه تنها توانایی رزمی، موشکی و جنگی خود را تا حدود زیادی از دست داده است، بلکه تماما یا بخش بزرگی از رهبران از جمله سید حسن نصرالله و فرماندهان نظامی خود را نیز در این جنگ از دست داده است. بخش‌های وسیعی از جبهه‌های را که نیروهای تحریر الشام پیشروی خود را از آنجا آغاز کردند، پیشتر توسط نیروهای سپاه قدس و حزب‌الله پوشش داده می‌شد. سپاه قدس و حزب الله لبنان در یکسال گذشته نیروهای خود را به جبهه داخل لبنان برای جنگ با ارتش اسرائیل منتقل کرده بودند و عملا جبهه سوریه را رها کرده بودند. مضافا اینکه بشار اسد فاصله ای بین خود و درگیری های حکومت اسلامی با اسرائیل ایجاد کرده بود و عملا در برابر حملات اسرائیل به مواضع سپاه قدس در سوریه سکوت کرده بود.

از بعُد مالی نیز حکومت اسلامی ایران که با پمپاژ میلیاردها دلار از جیب کارگران و زحمتکشان ایران به دولت بشار اسد و سرپا نگه داشتن آن کمک کرده بود، خود با ابر بحران ها و ناترازی های هنگفتی در تامین بودجه روبرو است. از این لحاظ نیز امکان کمک های مالی هنگفت به دولت بشار اسد برای حفظ قدرت نیز وجود نداشت. حکومت اسلامی ایران و نیروهای موسوم به ” محور مقاومت” علاوه بر دلایل فوق، از مورد حمله قرار گرفتن در عراق و لبنان نیز می هراسند. آتش بس حزالله با اسرائیل موقتی ست و امکان شعله ور شدن دوباره جنگ میان دو طرف وجود دارد. خصوصا در شرایط فعلی که عملا راه ارتباط زمینی بین حزالله و حکومت اسلامی ایران بسته شده است و متحد قدیمی آنها بشار اسد هم سقوط کرده است. نیروهای اسلامگرایی جهادی در عراق ظاهرا دوباره به جنبش افتاده اند و رژیم اسلامی ایران از تسلیح و پشتیبانی این نیروها نیز می ترسد.

روسیه متحد دیگر دولت بشار اسد نیز که خود با یک جنگ فرسایشی با اکراین درگیر است، نتوانست معادلات منطقه را در سوریه تغییر دهد و کمکی به بشار اسد بکند. در حالی که تاکنون هیچ اطلاعات مشخصی از یک توافق رسمی بین ترکیه، روسیه و گروه تحریر الشام وجود ندارد، اما امکان توافقی بین این نیروها منتفی نیست.

آینده تحولات

اکنون آینده مردم سوریه در دستان محمد الجولانی امیر گروه تحریر الشام است. گروهی که از پشتیبانی ترکیه و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و چراغ سبز آمریکا و اسرائیل برخوردار است. گروهی که پیشتر به دلیل جنایت هایش در لیست ترور کشورهای غربی بود ولی اکنون و به یکباره ظاهرا تغییر ماهیت داده است. الجولانی که در درون گروه های اسلامگرای داعش و القاعده پرورش یافته است و سعی می کند چهره ای معتدل از خود به نمایش بگذارد. فردی که پیشتر دولت آمریکا برای هر اطلاعاتی که مکانش را لو دهد، ده میلیون دلار جایزه تعیین کرده بود. چنین روندی بسیار کم سابقه نیست. مثلا در هنگامه به قدرت رسیدن خمینی در ایران به کمک آمریکا و متحدانش تلاش می شد که چهره ای معتدل از جریان اسلامی شیعه به نمایش گذاشته شود و به شکلی وعده آزادی های فردی و جمعی داده می شد.  یا در نتیجه توافق دوحه بین طالبان افغانستان و آمریکا و تحویل دوباره قدرت به آنها، صحبت از اصلاح طالبان و تشکیل دولتی فراگیر بر اساس حقوق بشر بود. اما آنچه بعد از تثبیت قدرت اتفاق می افتد، کاملا بر عکس وعده و وعیدهاست.

تا اینجای کار هنوز آینده سوریه روشن نیست. اگرچه گروه تحریر الشام از تامین حقوق اقلیت ها، تحمیل نکردن حجاب اجباری و حکومتی شبه فدراتیو صحبت می کند، اما بنا به ماهیت، گذشته این گروه ها در حکومتداری در استان ادلب و کشورهای پشتیبان آنها سخت است که آینده ای بهتر از حکومت دیکتاتوری بشار اسد برای سوریه متصور شد.

جدا از گروه تحریر الشام که اکنون قدرت مرکزی را در اختیار دارد، ما با مناطق تحت کنترل نیروهای سوریه دمکراتیک نیز روبرو هستیم. مناطقی که از پشتیبانی آمریکا و متحدانش برخوردار است و نقش به سزایی در شکست داعش داشته اند. این مناطق خود را کانتون های خود مدیریت روژآوا تعریف کرده اند و در زمینه همزیستی هویت های متنوع، آزادی و برابری جنسیتی دستاوردهای خوبی داشته اند. در هفته گذشته که منتهی به سقوط بشار اسد شد، ارتش سوریه از مناطق مرزی با کشور عراق در حومه جنوبی فرات در دیرالزور به سمت دمشق عقب‌نشینی کرد و نیروهای سوریه دموکراتیک(SDF) کنترل این مناطق را در دست گرفتند. تحت کنترل درآوردن این مناطق در آینده تغییر و تحولات می تواند نقش بسزایی داشته باشد.

از این منظر که اتفاقات کنونی سوریه بخشی از اتفاقات جهانی و منطقه ای ست، تحولات آتی این منطقه به بازی های منطقه ای گروه های حاضر در صحنه نیز مربوط است. دولت ترکیه بزرگترین پشتیبان گروه تحریر الشام از هم اکنون جنگی را بر علیه مناطق تحت تسلط نیروهای سوریه دمکراتیک به رهبری کردها آغاز کرده است. هدف ترکیه از بین بردن کل ساختارهای کانتون های روژآوا است. آمریکا اگر چه متحد نیروهای سوریه دمکراتیک است و در بخش های از این مناطق مستقر است، اما تاکنون موضع روشنی در قبال آینده سوریه و مناطق تحت کنترل نیروهای سوریه دمکراتیک نگرفته است. احتمال اینکه آمریکا چشم خود را بر جنایت های دولت و ارتش ترکیه و نیروهای وابسته به آن ببندد، از هم اکنون وجود دارد.

حکومت اسلامی ایران گرچه در سوریه شکست خورده است، اما هنوز در عراق از نفوذ بالایی برخوردار است. جنگ ترکیه علیه حزب کارگران کردستان منطقه ای ست و شامل ترکیه، عراق و سوریه می شود. بنابراین حفظ مناطق مرزی بین سوریه و عراق به نیروهای سوریه دمکراتیک امکان خروج از محاصره و بازی با کارت های منطقه ای را می دهد. به سبب همین پیش بینی هاست که آمریکا و متحدینش چشمان خود را بر حملات دولت ترکیه و گروه های اسلامگرایی وابسته به آن بسته اند.

آینده سوریه هنوز ناروشن است و باید دید در هفته های آتی چه بالانس قدرتی شکل می گیرد. کشوری که از لحاظ اقتصادی فروپاشیده است و در نتیجه سیزده سال جنگ داخلی اکثر زیرساخت های اقتصادی و کشاورزی خود را از دست داده است و اکنون گروه های سابقا داعشی و القاعده قدرت را در دست گرفته اند.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *