یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

رضا پهلوی/ها، در ایران آزاد فردا، به جرم خیانت، محاکمه خواهد/ند شد – محمود دلخواسته

در قانون اساسی آمریکا، تنها یک جرم وجود دارد که به آن صریحا اشاره شده است و آن «جرم خیانت» است.  در بخش ۳، بند ۱، به آن پرداخته است.  جرمی که بنا بر شدت و حدت آن و اینکه «خائن» در کدام ایالت محاکمه شود، (۱) حداقل مجازات آن ۵ سال و حداکثر آن اعدام می باشد. قانون اساسی، خیانت را اینگونه تعریف می کند:

SECTION 3. Clause 1. Treason against the United States, shall consist only in levying War against them, or in adhering to their Enemies, giving them Aid and Comfort. (2)

ترجمه:

«خیانت به امریکا عبارت است از: اقدام به جنگ با آن ها، یا پیوستن به دشمنان آن ها و اعطاى کمک و اسباب راحتى به آن ها.»

اقدام به جنگ به آمریکا، ابعاد مختلف دارد و درجه مجازات ربط مستقیم دارد به انداره شرکت در این جرم.(۳)

اشتباهی اساسی در انقلاب بهمن

یکی از اشتباهات اساسی ما در انقلاب ۵۷ این بود که کسانی را که در کودتای ۲۸ مرداد دست داشتند را دستگیر و محاکمه نکردیم. (۴) اینگونه بود که آش انگیسی ولایت فقیه، در آشپزخانه «حزب زحمتکشان » مظفر بقایی انگیسی که نقشی اساسی در کودتای بر علیه دموکراسی و مصدق بازی کرد، پخته شد.  این غذای زهر آلود، بوسیله دکتر حسن آیت، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله بهشتی، رفسنجانی و خامنه ای، در مجلس خبرگان به پیش نویس قانون اساسی حقته شد و اینگونه «مردم/جمهوریت» که در این قانون به عنوان تنها منبع قانونیت و مشروعیت بودند، دارای «هوو» یی شدند که رفته رفته جای همسر اول را گرفت، خود را مطلقه کرد و به همسر اول نقشی نمایشی داد  .  

شدت مخالفت کمیته حزب مرکزی حزب زحمتکشان با تصویب اصل ولایت مطلقه فقیه آنگونه بود که مظفر بقایی را به آستانه استعفا کشاند. (۵)  پاسخ به سوال اینکه چرا با وجود چنین مخالفتی، مظفر بقایی با ریسک ریاست خود، این اصل را از تصویب گذراند را می شود نه در گرایشهای مذهبی، که هیچ در ایشان وجود نداشت، که در اجرای دستوری که به او رسیده بود یافت. 

اینگونه، کودتاچیان ۲۸ مرداد فرصتی دوباره یافتند تا بار دیگر، حق حاکمیت را از مردم سلب کنند و با انجام کودتا در قانون اساسی، استبداد را اینبار نه با کراوات و ریش دوتیغه زده که با ریش و یقه آخوندی باز سازی کنند و در واقع همان جریانی که نقشی محوری در کودتای ۲۸ مرداد باز کرد، حال با کودتای دوباره خود، اهرمهای دولت و حکومت را در دست و با به سر انجام رساندن آن در کودتای خرداد ۶۰ و بر کناری رئیس جمهور مصدقی که حاضر نبود در برابر وعده قدرت بیشتر عهد خود را با مردم شکسته و دست از دفاع از آزادی ها بر دارد، استبداد را و اینگونه نه با چکمه که با نعلین سرنوشت وطن کردند.

تکرار تاریخ؟

حال طرف دیگر کودتای ۲۸ مرداد و اینبار در ردای آقای رضا پهلوی، علنا به دولت آپارتاید اسرائیل که مشغول نسل کشی/جنوساید و پاکسازی قومی است می گوید که جنگ با حماس و حزب الله وقت تلف کردن است چرا که سر اختاپوس و سر مار در ایران است و اگر آن زده شود کار آنها هم تمام خواهد شد و اینکه ما هستیم و خلاء ایجاد شده را پر خواهیم کرد.  (6)

البته ایشان و هم پالکی هاشان تنها نیستند و دیگر در خدمتان رقیب، مانند خانم مسیح علینژاد، نیز خواستار نقض تمامیت ارضی وطن و بمباران تاسیسات اتمی ایران می شود. (۷)

این در حالیست که دیگر خائنان به مام وطن نیز از طریق رسانه های وابسته بر همین طبل می کوبند و تبلیغ می کنند.  وضعیت گونه ای شده است که بر خلاف زمان قاجار که روسو فیلها و انگلو فیلها از ترس بی آبرو شدن شبها به سفارتخانه های مربوطه می رفتند تا گزارش بدهند و دستور بگیرند، حال این بی شرمهای زمان، در علن، در به خدمت این و آن قدرت در آمدن، با یکدیگر مسابقه می گذارند و پز نوکر و کلفت شدن آن را هم می دهند.

علل این همه بی همه چیز شدن چیست؟  دکتر فاطمی گفته بود که اگر ما در ایران خائن نداشتیم، قدرتهای خارجی هیچ غلطی نمی توانستند بکنند. در مورد علل آن قبلا نوشته ام و علت اصلی آن را روانشناسی زیر سلطه که در دو قرن اخیر وطن را به میدان تاخت و تاز قدرتهای انیرانی که از روسیه و انگستان شروع و با آمریکا ادامه پیدا کرد باید جست و عقده حقارتی که نتیجه آن می باشد باید جست.  یعنی انسانهایی که با درونی شدن حقارت، خود را مانند شیر علم مولوی می فهمند که تنها با باد قدرت انیرانی بودنی می یابند و تکانی به خود می دهند.  به همین علت است که بارها گفته ام که محال ممکن است که در میان دخیل بستگان به ضریح کاخ سفید و دیگر رنگها و جیره خوار آنها شدن حتی یک نفر را بیابید که مملو از عرق ملی و غرور انسانی باشد و باز چنین حقارتی در سفله گری و ریزه خوار سفره انیرانی بودن را به خود بخرد.

درس گرفتن از تجربه

بنا بر این اگر قرار بر درس گرفتن از تجربه باشد، باید به آقای رضا پهلوی و هم پالکی هایشان و دیگر وابستگان، که خواستار نقض استقلال و تمامیت ارضی وطن و حمله نظامی بوطن شده بودند باید گفت که اگر قرار باشد چیزی از آمریکا بیاموزیم وارد کردن جرم «خیانت بوطن» در قانون اساسی ایران فردا خواهد بود و از هم اکنون اعلام کرد که در جمهوری شهروندان فردا در وطن مستقل و آزاد، اینها به به جرم «خیانت» بوطن و به خدمت قدرت خارجی در آمدن، در دادگاه های مستقل محاکمه خواهند شد. 

ایران مردمسالار، آزاد و مستقل فردا را تنها ایرانیانی خواهند ساخت که امواج عرق ملی و غرور انسانی در رگهای آنها بدود.  انسانهایی که خود و دیگر انسانها را دارای کرامت و حقوق انسانی و حقوق شهروندی و حقوق ملی می دانند. 

(۱) https://law.justia.com/constitution/us/article-3/43-levying-war.html

(۲) https://law.justia.com/constitution/us/article-3/43-levying-war.html

(۳) https://law.justia.com/constitution/us/article-3/43-levying-war.html#:~:text=%E2%80%9COn%20the%20contrary%2C%20if%20war,general%20conspiracy%2C%20are%20to%20be

(۴) البته در آن زمان معلوم نبود که شخص آقای خمینی هم، حداقل، از طرفداران کودتای ۲۸ مرداد بوده است.  باید بر خورد با رئیس جمهور و تقاضای بنی صدر برای انجام رفراندم و اینکه آیا مردم ایران رای به مردمسالاری می دهند یا «دیکتاتوری صلحا» ی آقای بهشتی، پیش می آمد تا آقای خمینی در ۲۵ خرداد ۶۰ بگوید که مصدق از اسلام سیلی خورد. آقای رفسنجانی هم بگوید که بنی صدر دست به مصدق بازی زده است، تا نقاب از چهره کودتاچیان بیافتد و بعدها خاطرات آیت الله منتظری و آیت الله دکتر مهدی حائری یزدی، منتشر شود تا نقش آیت الله خمینی در کودتا و همکاریش با آیت الله کاشانی و آیت الله بهبهانی انگیسی معلوم شود. در هر حال، به ضرس قاطع می شود گفت که اگر در آن زمان امثال مظفر بقایی ها دستگیر شده بودند، آقای خمینی و فرصت طلبی که ایشان بود، با موج همراه می شد.  همانگونه که بعدها مظفری بقایی دستگیر شد.

(۵) Islamic discourses of power and freedom in the Iranian Revolution, 1979-81.

Delkhasteh, Mahmood (2007) Islamic discourses of power and freedom in the Iranian Revolution, 1979-81. PhD thesis, London School of Economics and Political Science.

https://etheses.lse.ac.uk/2143/1/U613375.pdf

page: 159 Dr Baghaei, Ankeh na goft [The one who said no] (Rafi Zadeh, 1984 [1363]), pp. 7-16

(۶) https://youtu.be/KQ0JG2-Wrck?t=545

(۷) https://www.afintl.com/202311202791

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

2 پاسخ

  1. این سومین مقاله همزمان در پاسخ به اظهارات اخیر رضا پهلوی در همین سایت است. در هر سه مقاله طبق معمول پس از تدریس تاریخ اخیر با بد و بیراه به رضا پهلوی و این یکی هنوز کاره ای نشده پشت بام مدرسه رفاه دیگری را نه برای جنایتکاران رژیم که برای شهروندی که هیچ مسؤلیت حقوقی نداشته و اسلحه ای بدست نگرفته از اکنون برپا کرده اند. هر سه نویسنده که خود قادر به جمع کردن ده نفر نیستند از کسی ایراد میگیرند که حتا اگر حکومتی استبدادی چون پدرش را بازگرداند صدها بار از جمهوری اسلامی بهتر خواهد بود. با وجود اپوزیسیونی چون شما باید رضا پهلوی را روی تخم چشممان بگذاریم.

    1. جناب نیک، چقدر تنگ نظری لا مذهب ! دهها رسانه چندین دهه در حال رهبر تراشی برای مردم رنجدیده ایران هستند . دیگر لازم نیست نام ببرم. حتما نام آنها را بهتر از من بلدی. حالا گیر دادی به سه تا مقاله .
      البته جناب دلخواسته خودش بخاطر حمایت بیدریغ از یکی از بازوهای فاشیسم تا خرداد ۶۰ یعنی بنی صدر باید پاسخگو باشد. تا زمانیکه پسر شاه سابق سینه چاکانی مانند چماقداران فاشیست حزب ایران نوین
      را دارد، شما خود را خسته نکن! نظرات خود را در سایتهای دست راستی مثلا گویا نیوز بنویس کلی لایک میگیری. خداوند سایه سپاه پاسداران مجهز به سلاح سنگین را از سر رضا پهلوی و بالعکس کم نکند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *