یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

تازه‌ترین ترانه مهدی یراحی: در جدال با خاموشی، علیه فراموشی

کاوه روشنگر: خواننده ترانه‌های اعتراضی که با پابند از زندان آزاد شده در ترانه «خاموشی» با گوشه‌چشمی به شعر شاملو خاطرنشان می‌کند که بیداری در فضای اجتماعی حادث شده است و هم‌از ‌این روی صدای مردم را دیگر نمی‌توان خاموش کرد.

مهدی یراحی، خواننده ترانه‌های اعتراضی به تازگی به مناسبت سالگرد آبان ۹۸ قطعه‌ای منتشر کرده به نام «فراموشی». شعر این قطعه را مونا برزویی نوشته و در ساخت ملودی اثر نیز مسعود داهی با یراحی همکاری کرده است. طراحی آرت ورک (Artwork) اثر نیز کاری‌ست از استودیو شیفتِ دو.

قطعه‌ی «خاموشی» پس از آزادی موقتی یراحی با «پابند الکترونیکی» ساخته و در دو هفته‌ی گذشته به شکل موزیک ویدئو از کانال یوتیوبی او پخش شده است. یراحی در شبکه اجتماعی ایکس درباره این اثر نوشته بود:

که فریاد شاید قرق را شکست، در جدال با خاموشی، علیه فراموشی، با یادی از زنده یاد کیانوش سنجری، برای همه قربانیان و دربندان ستم.

«در جدال با خاموشی» نام شعر شناخته شده‌ای از احمد شاملو، شاعر فقید ایرانی‌ست که با این سطرها در بیان مفهوم «خستگی» آغاز می‌شود:

من بامدادم سرانجام
خسته
بی آنکه جز با خویشتن به جنگ برخاسته باشم.
هرچند جنگی از این فرساینده‌تر نیست،
که پیش از آنکه باره برانگیزی
آگاهی
که سایه‌ی عظیمِ کرکسی گشوده‌بال
بر سراسرِ میدان گذشته است:
تقدیر از تو گُدازی خون‌آلوده در خاک کرده است
و تو را دیگر
از شکست و مرگ
گزیر
نیست.

مهدی یراحی پس از خواندن ترانه «روسریتو» در حمایت از مبارزات ملت ایران، در ۶ شهریور ۱۴۰۲ با دستور دادستان تهران در محل سکونتش در تهران دستگیر شد. وکیلِ یراحی اعلام کرده بود که قوه قضائیه برای این هنرمند پیش‌تر سه پرونده با اتهاماتی چون تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به دلیل ترانه‌های اعتراضی‌اش در حمایت از کارگران و اعتراضات مردمی تشکیل داده بود.

او ابتدا به ۲ سال و ۸ ماه حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد که یک سال حبس او قابل اجرا بود. مدتی بعد یک سال حبس او با توجه به بیماری، به مراقبت‌های الکترونیکی با پابند تا شعاع حرکتی هزار متر تبدیل شد.

محسن چاوشی در صفحه اینستاگرامش از مهدی یراحی دفاع کرده و دستگیری او را محکوم کرده بود. کاوه آفاق نیز در صفحه شخصی اینستگرام خود به بازداشت مهدی یراحی واکنش نشان داده بود. ترانه علیدوستی هم خواهان آزادی یراحی شده بود.

 قطعه خاموشی که در دل خود غم عمیقی را جا داده است، با وضعیت مهدی یراحی که در حال حاضر با پابند آزاد است نیز بی‌ارتباط نیست. او با این ترانه یادآوری می‌کند که صدای معترضان خاموش نمی‌شود و ملت ایران به سکوت اجباری تن نمی‌دهند و مبارزات مدنی ملت ایران همچنان ادامه خواهد داشت.

ترانه‌ای با حس و حال حماسی

قطعه‌ی «خاموشی» با صدای دو گیتار الکتریک شروع می‌شود. یکی از گیتار‌ها ریتمی را می‌نوازد که در جلوتر باز هم تکرار می‌شود و گیتار دیگر ملودی را به ریتم گیتار اضافه می‌کند. با اضافه شدن ریتم درامز، صدای گروه کر در پس زمینه‌ی موسیقی اضافه می‌شود و فضای موسیقی بسیار باز می‌شود. ترکیب ریتم درامز و صدای گروه کر حسی حماسی را به وجود می‌آورد. مهدی یراحی پشت پیانو، با ریتم موسیقی همراهی می‌کند. موسیقی‌ای بین موسیقی بلوز و جز را می‌شنویم که با کیب شدن با اجرای مهدی یراحی و گروه کر نزدیک به یک موسیقی پاپ می‌شود. همچنین سولوی گیتار الکتریک سولوی متکی به تکنیک «بند» ( bend) است و با صدا‌های کش‌دار گیتار موسیقی تزئین می‌شود. صدا‌های کش‌داری که در طول موسیقی برای تشدید بار غم ترانه و موسیقی به خوبی از آن‌ها استفاده می‌شود.

هارمونی ابتدای موسیقی قبل از ورود ریتم درامز و ریتم درامز، یاد آور قطعه‌ی «لو موند» (le monde) از ریچارد کارتر است که در سال ۲۰۲۲ منتشر شده است و شاید سازنده‌ی قطعه برای پردازش و نوشتن ریتم و سیر هارمونیک این قطعه از آن اثر الهام گرفته است.

همچنین در طول ترانه یک ساز برنجی به سازبندی قطعه اضافه می‌شود که به تزئین بیشتر موسیقی کمک می‌کند و در پایان بعضی از مصرع‌های شعر به موسیقی اضافه می‌شود.

صدای گروه کُر و حس و حال حماسی موسیقی در میان آهنگ از میان می‌رود و ریتم موسیقی به همراه خواننده تنها می‌مانند؛ این تغییر سطح انرژی به خوبی انجام می‌شود و باعث سرزندگی دوباره‌ی موسیقی می‌شود چرا که با خلوت شدن فضای موسیقی از انباشته شدن صداها و تکرار هارمونی یکسان جلوگیری می‌شود‌.

تأکید بر عهد با مردم

قسمت اصلی ترانه که در دو قسمت میانی و پایانی ترانه می‌شنویم بسیار جالب توجه است و اجرای خواننده به خوبی با موسیقی ترکیب می‌شود. قسمت اصلی ترانه را با هم می‌خوانیم:

در این زندان اگر قلبی نلرزد
یک دم، یار من نیست
زیرِ هر سرنیزه؛ تلقینِ سکوت
خاموشی کار من نیست

شعر «در جدال با خاموشی» احمد شاملو بیانگر مفهوم از پاافتادگی زیر بار نظامی‌گری‌ و سرکوب است. شاملو می‌نویسد:

شعر دو بخش دارد. در بخش اول کوشیده‌ام شرح حالی از خودم بدهم اما این کوشش بی‌نتیجه می‌ماند. همان ابتدا، در شش سالگی، در باغ سربازخانۀ شهر نظامی خاش (در بلوچستان) ناگهان با دیدنِ اتفاقیِ مراسم شلاق‌خوردن سرباز بدبختی همۀ شادی‌ و نشاط و بی‌خبری کودکی‌ام را از دست دادم. این را جای دیگری نوشته‌ام. از آن پس خاطرۀ سربازی را که از یکی چون خود شلاق می‌خورد و آزار می‌برد و تحقیر می‌شد (…) تنها متر و معیار من برای سنجش هر مفهومی شد.

سپس در ادامه می‌افزاید:

بخش دوم شعر بیدار شدن در فضای اجتماعی است و بیان تمثیلیِ محکومیتی که در اجتماع بیمار بر انسان تحمیل می‌شود.

در ترانه یراحی، بیداری در فضای اجتماعی حادث شده است و اکنون شاعر (و خواننده) یک صدا خاطرنشان می‌کنند که با تهدید و اعمال خشونت و شلاق و جنون‌انگاری و محکومیت‌های طولانی‌مدت و محرومیت‌های اجتماعی نمی‌توان «خاموشی» را به مردم تحمیل کرد.

همسانی سرنوشت هنرمند با سرنوشت جنبش

به نظر می‌رسد که ترانه از زاویه‌ی دید مهدی یراحی نوشته شده است. در همان ابتدا یراحی می‌خواند:

نپرس عاشقانه نخواندم چرا
که بر قلب من کوهی انباشتند

و با این‌حال متن ترانه با جنبش مردم ایران و مبارزات مدنی آنان درآمیخته که خود نمایانگر این معناست که اگر سرنوشت هنرمندی با سرنوشت جنبش آمیخته باشد، درد شخصی او بیانگر درد اجتماعی‌ست. زبان غیر مستقیم و استعاری شعر کاملا با توجه به ویدئو قابل فهم است؛ برای مثال وقتی این دو مصرع خوانده می‌شود، مخاطب ممکن است تصویر سرکوبگران را در بحبوحه‌ی اعتراض‌ها پیش چشم بیاورد:

چه بسیار‌ها در بزنگاه ظلم
نقاب خود از چهره برداشتند

مهدی یراحی در این اجرا به خوبی از پتانسیل‌های صدای خود استفاده می‌کند و یک اجرای راک شنیدنی را از خود به جای می‌گذارد؛ قطعه پتانسیل آن را دارد که به یکی از ترانه‌های ماندگار سال‌های اخیر تبدیل شود چرا که متن ترانه برای مخاطبان ایرانی بسیار قابل همزادپنداری و قابل درک است.

منبع: زمانه

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *