یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

به یاد بیدار باقر مؤمنی در نخستین سال خاموشی‌اش – ناصر مهاجر

(۱۴۰۲- ۱۳۰۵)

باقر مؤمنی در کرمانشاه به دنیا آمد. دانش‌آموز دبیرستان بود که به شعر و داستان و روزنامه‌نگاری دل بست و با روزنامه‌ی بیستون به همکاری برآمد؛ بیستونی که ابوالقاسم لاهوتی بنیان گذاشته بود. پس از پایان دبیرستان به تهران رفت و در دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد.

در فضای آزاد پس از شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی و برافتادن رضا شاه پهلوی، به کُنشگری سیاسی روی آورد. چندی با حزب ناسیونالیستی پیکار همراه گشت و سپس به حزب توده ایران پیوست. در خرداد ۱۳۲۷ رشته‌ی قضایی دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران را به پایان برد.

در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، و بگیر‌ و ببند آزادی‌خواهان و کمونیست‌ها، به زندگی مخفی روی آورد و به بازسازی جامعه‌ی حزبی از هم پاشیده، همت گماشت. در آبان ۱۳۳۵، با چهار تن دیگر از کنشگران حزب توده، دستگیر شد. کوشید از دست پایوران ساواک بگریزد، اما با تیراندازی آنان زخمی شد و به زندان ‌افتاد. در زندان هم از مقاومت و کار فرهنگی دست نکشید. به ترجمه روی ‌آورد و تا پایان سال ۱۳۳۶چندین شعر کلاسیک روسی را به فارسی بر‌گرداند؛ از آن میان قله‌ها و نیز بادبان لُرمانتوف.

باقر مؤمنی در مرداد ۱۳۳۷از زندان آزاد شد. یکسره از حزب توده بریده بود. دست در دست شماری از همبندهای‌ پیشین‌، گروه مارکسیستی مستقلی بنیاد گذاشت به نام اول ماه مه. این گروه در پایان تنفس سیاسی سال‌های ۱۳۴۲-‌۱۳۳۹ و بازگشت استبداد خشن سیاسی، از پیشرفت باز ماند. در این دوره باقر مؤمنی به پژوهش تاریخی روی ‌آورد، نگارش، ویرایش، و ترجمه‌ی برخی از متن‌های ارزشمند و اثرگذار اروپایی به فارسی؛ از آن میان: تاریخ قرون وسطی با همکاری صادق انصاری (۱۳۴۵)؛ نامه‌ای که هرگز فرستاده نشد! (۱۳۴۳)؛ ایران در آستانه‌ی انقلاب مشروطیت (۱۳۴۵)؛ پنج‌ لول روسی (۱۳۵۰)؛ تاریخ جهان باستان با همکاری صادق انصاری و علی‌الله همدانی (۱۳۵۴)؛ ادبیات مشروطه (۱۳۵۴) و… به کار ارجمند بازیابی و پیش‌گفتارنویسی بر نوشته‌های ‌روشنفکران مشروطه نیز پرداخت: سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم‌بیک (۱۳۴۴)؛ کتاب احمد (۱۳۴۶)؛ تمثیلات (۱۳۴۹) و… هدف، نشر و آموزش اندیشه‌ی ترقی و آزادی‌ بود در میان نسل جوان ناآگاه نسبت به تاریخ ایران‌زمین.

باقر مؤمنی در پائیز ۱۳۴۶ رهسپار فرانسه شد؛ در دانشگاه بُزانسون زبان فرانسه آموخت و در دانشگاه سوربن پاریس، تاریخ خواند. سال ۱۳۴۸ به ایران بازگشت. در مؤسسه‌ی تحقیقات و برنامه‌ریزی علمی و آموزشی استخدام شد. در شهریور ۱۳۴۹، با اکرم فرمهینی، طراح و گرافیست، پیمان زناشویی بست. تنها فرزند آن دو دلداده، انوشه، در سال ۱۳۵۰به دنیا آمد. با ناصر رحمانی‌نژاد که بسی جوان‌تر از باقر مؤمنی بود، انتشارات صدای معاصر را به وجود آورد؛ با این هدف که کتاب‌های خوب و ارزشمند را ارزان به چاپ رسانند و در دسترس نسل جوان بگذارند. بسیاری از نویسندگان و مترجمان جوان، از رهگذر صدای معاصر به جامعه شناسانده شدند. مؤمنی همچنین باور ژرفی داشت به همکاری با جُنگ‌ها و نشریه‌های پیشرو، همچون جُنگ سحر، که ساواک تاب تحمل‌شان را نداشت و در نطفه خفه‌شان می‌کرد.

در سال ۱۳۵۳ باقر مؤمنی بار دیگر رهسپار فرانسه شد. فراگیری رشته‌ی تاریخ را در دانشگاه سوربن ادامه داد و در سال ۱۳۵۵ دکترا گرفت. رساله‌ی دکتر‌ایش درباره‌ی اندیشه‌های آخوندزاده است. در بازگشت به ایران، پژوهش و نگارش را استوارتر و پُرمایه‌تر از پیش، پی‌‌گرفت. در سال ۱۳۵۶ سه کتاب به انتشار رساند که با استقبال کتاب‌خوانان و جوانان روبرو شد. نیز به کانون نویسندگان ایران پیوست که بار دیگر به پهنه‌ی مبارزه بر ضد سانسور بازگشته بود.

با اوج‌گیری جنبش انقلابی علیه دیکتاتوری شاه، باقر مؤمنی با مردمان ایران همراه شد. اندک‌زمانی پس از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷، با شماری از همرزمانش ـ صارم‌الدین صادق‌وزیری، بزرگ پورجعفر، یوسف قریب، ناصر رحمانی‌نژاد و… ـ هفته‌نامه‌ی صدای معاصر را به انتشار ‌رساند. این رسانه تنها با جمهوری اسلامی سرِ ستیز نداشت؛ بلکه حامیان این حکومت ارتجاعی را نیز ـ بیش از همه حزب توده ـ با سلاح نقد، آماج حمله‌های سنجش‌گرایانه‌ی خود قرار می‌داد. باقر مؤمنی در فروردین ۱۳۵۸ با تنی چند از مارکسیست‌های مستقل، نشریه‌‌ی تئوریک اندیشه را به راه انداخت که زمینه‌ساز شکل‌گیری گروه آزادی کار بود.

با جاافتادن نظام خودکامه‌ی اسلامی، شدت‌یافتن استبداد سیاسی و یورش بردن واپسگرایان حاکم به دگراندیشان، باقر مؤمنی نیز همچون بسیارانی دیگر به ترک وطن تن داد. همراه با خانواده‌اش به فرانسه پناهنده شد. در سال‌های نخستین زندگی در تبعید، سخت کوشید شماری از جرگه‌ها، جریا‌ن‌ها و چهره‌های چپگرای انقلابی و دموکرات را به هم نزدیک‌ کند و جنبشی‌ برپا سازد برای پیشبرد پیکار دموکراتیک در خارج و داخل کشور. هنگامی که به واقعیت تلخ ناممکن بودن چنین اتحاد و ائتلافی پی‌برد، نیرو و توان خود را در راه پژوهش در زمینه‌ی ریشه‌های شکست انقلاب بهمن به کار بست و نیز سویه‌های گوناگون اسلام سیاسی. ره‌آورد چهل سال تلاش فکری و تکاپوی خردورزانه، صدها مقاله و ده‌ها کتاب خواندنی‌ست؛ از آن میان کتاب دین و دولت در عصر مشروطیت (۱۹۹۳)؛ اسلام ایرانی و حاکمیت سیاسی (بدون تاریخ)؛ حکومت اسلامی و اسلام حکومتی (۲۰۰۴)؛ دنیای ارانی (۲۰۰۵)؛ راهیان خطر (۲۰۰۶)؛ نواندیشی و روشنفکری در ایران (۲۰۰۷)؛ سرزمین عرب در آستانه‌‌ی حاکمیت اسلامی (۲۰۱۲)؛ الله، محمد، ابلیس (۲۰۱۵) و بسیاری نوشته‌های دیگر.

باقر مؤمنی، روشنفکری بود پُرکار، زحمتکش و جسور. سخت سیاسی؛ اما مخالفِ سیاست‌بازی. تا روز‌های آخر زندگی، اخبار ایران و جهان را به دقت دنبال می‌کرد و به تحلیل رویدادها می‌نشست. از جمهوری اسلامی بیزار بود و ناقد نظام سرمایه‌داری. پای ثابت جنب ‌و جوش‌های اپوزیسیون برانداز به شمار می‌رفت. فردی پیشرو و متجدد بود؛ نیز دموکراتی راستین و پایبند به اصول. اهل دوستی بود و مدارا و مروت. برای دوست از هیچ‌ چیز فرو نمی‌گذاشت. همسرش را عاشقانه دوست می‌داشت و یگانه پسرش را پاره‌ی جانش می‌دانست. انسان بود؛ انسانی خوش‌رو، خوش‌خو و خوش‌پوش که زیبایی‌های زندگی و نیک‌کرداری را برمی‌کشید و سُفلگی، فرومایگی و نابکاری را برنمی‌تابید؛ و نیز خوارداشت آدمی را. تا به آخر آرمان‌خواه ماند و باورمند به سوسیالیسم، آزادی و رهایی بشر.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *