رباعیات درهم – هادی خرسندی

بی تو نه أمور این جهان لنگ شده
نه بین زمین و آسمان جنگ شده
نه کوه شده آب و نه دریا شده خشک
اما دل من برای تو تنگ شده

روزی که به خاک تیره پنهان بشوی
شاید که گیاهی از گیاهان بشوی
از گور تو گر سر بزند تنباکو
با اینهمه وزن، دود قلیان بشوی

دنیا به دروغ دوز و پسدوز شده
روزش به دغا شب و شب اش روز شده 
گویند حقیقت همه جا پیروز است
این نیز دروغیست که پیروز شده

ایراد گرفتن ز کسان مشکل نیست
کشف نیوتون هم آنچنان کامل نیست
آن سیب رسیده بود و افتاد به خاک
پس جاذبه سیب کال را شامل نیست

کرمی دیدم میان سیب نیوتون
میگفت که این منم رقیب نیوتون
نالید عجب که ضربه را من خوردم
شد شهرت جاذبه نصیب نیوتون

کرمی سر اسحاق چنین میزد داد
کای کاشف بی رقیب باغت آباد
افتادن سیب بابت جاذبه نیست
سنگینی من بود که آن سیب افتاد

من پیرم و پیرتر ازین خواهم شد
لائیکم و لائیک ترین خواهم شد
از دین شما اگر ببندم طرفی
بیمار چو زین العابدین خواهم شد

در مذهب تو هرآنچه آداب خلاست
با ارزشتر ز چهارصد شمش طلاست
گویند ثواب یک خلا رفتن خوب
اندازه شش زیارت کرب و بلاست

گر تابع مذهبی و گر بنده دین
شک را بگذار و ملتجی شو به یقین
این دین مبین واضع آداب خلاست
باید که درست رید در دین مبین

آئین شما هنوز خونریزان است
با کشتن خلق حالتان میزان است
خون می چکد از دشنه پیغمبرتان
وز عدل علی طناب آویزان است

از مال جهان مرا نه نقدی نه چکی
میلیون که بجای خویش حتی نه یکی
وقتی به سلامتی ز دنیا رفتم
بر سنگ مزارم بنویسید زکی

در لندن در اداره بیکاری
گفتند تو پول نفت خیلی داری
اینجا به گدائی از چه رو آمده ای؟
گفتم که خدا شاهده آی ام ساری

————

هادی – لندن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *