بازنشستگان تامین اجتماعی با تجمع دوباره در شهرهای دستکم ۱۱ استان ایران نسبت به وضعیت معیشتی خود اعتراض کردند. از جمله سایر مطالبات بازنشستگان ارائه خدمات درمانی-رفاهی رایگان و کافی و اعمال حق مشارکت در تعیین سرنوشت و تشکلیابی آزاد و مستقل عنوان شده است.
بر اساس گزارشهای منتشرشده، بازنشستههای کارگری در تهران و مراکز استانهای فارس، کردستان، البرز، قزوین، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، همدان، لرستان، اصفهان و خوزستان در مقابل ساختمان ادارهکل تامین اجتماعی برای چندمین بار تجمع و نسبت به سطح پایین مستمری خود اعتراض کردند.
در بیانیه پایانی بازنشستگان اشاره شده که خواسته آنها متناسبسازی عادلانه حقوق، پرداخت بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی و افزایش مستمری به میزان هزینههای زندگی است. آنها همچنین به دریافت حقوق پایینتر از «خط فقر» انتقاد کردهاند.
در بخشی از این بیانیه ضمن اشاره به نامه نگاری و پیگیریهای قبلی نوشته شده است: «با تمامی اینها، باز هم راهی به جز تجمع، آنهم در این شرایط کرونایی نداریم.» آنها بر استفاده از حق برگزاری تجمع در صورت عدم رسیدگی به مطالباتشان تاکید کردهاند.
ویدیوهایی از تجمعها در خرمآباد، تبریز، کرج، شوش دانیال، اهواز، مشهد، سنندج، قزوین، تهران و شیراز منتشر شده است. در برخی از این تجمعها بازنشستگان ضمن حمل پلاکاردهایی شعار میدهند «فقط کف خیابون، بدست میاد حقمون»، «کشتی بازنشسته، دیگر به گل نشسته»، «روحانی حیا کن، تحریمارو رها کن».
از جمله سایر مطالبات بازنشستگان ارائه خدمات درمانی-رفاهی رایگان و کافی و اعمال حق مشارکت در تعیین سرنوشت و تشکلیابی آزاد و مستقل عنوان شده است.
جمعی از افراد حاضر در تجمعها بازنشستگان مشاغل سخت و زیانآور هستند که نسبت به عدم اجرای صحیح طرح همسانسازی و پاداش و عیدی خود معترضند.
پیش از این نیز در آذرماه با کاهش برخی محدودیتهای مربوط به شیوع کرونا، صدها نفر از بازنشستگان در دستکم هشت استان کشور دست به تجمع مشابه زده بودند.
در تیرماه هم دور دیگری از تجمعهای مشابه برگزار شده بود که همزمان با آن اتحاد سراسری بازنشستگان در بیانیهای اعلام کرد: «درخواست بازنشستگان برای تجمع خیابانی علاوه بر نشان شجاعت و دلیلی بازنشستگان شریف مملکت، نشان جان به لب رسیدن آنها تحت فشار هزینههای سرسامآور تورمی است.»
با شیوع بحران کرونا و تشدید فشار تحریمها بر اساس آمار منتشرشده خط فقر یک خانوار چهار نفره به ۱۰ میلیون تومان رسیده، دستکم دو میلیون نفر بیکار شدهاند و میزان مصرف گوشت، برنج و میوه در ۷۰ درصد خانوارهای بیکارشدگان به صورت چشمگیر کاهش یافته است.
کارگران متحد، متحزب و مسلح شوید! تا رها گردید!
باید حزبی موجودیت یابد که تمامی این مبارزات را متمرکز نموده و کانالیزه برای پیشبُرد جنگ طبقاتی و به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی، درهم شکستن دولت کنونی و ایجاد دیکتاتوری پرولتاریای مسلح نماید و اکر نه، این مبارزات هر چند از جان گذشتانه باشند، راه به جائی نمی برند! در حال حاضر چنین حزبی نیست! پاشنه آشیل مبارزات پرولتارها همین است! به نشریات و بیانیه های احزاب، سازمان ها و جریانات باصطلاح کمونیست نگاه کنید، آیا شعار های : مرگ بر سرمایه، مرگ بر دولت سرمایه داران، پیروزی باد انقلاب قهری کمونیستی، زنده باد دیکتاتوری پرولتاریا و زنده باد کمونیسم! را می بینید! مارکس از سال ۱۸۵۲ حداقل خود را با دیکتاتوری پرولتاریا تعریف می کند: در نامه ای به “ژوزف وایدمایر” به سال ۱۸۵۲می نویسد: “تا آنجا که به من مربوط میشود، هیچ امتیازی به واسطۀ کشف وجود طبقه ها در جامعۀ مدرن، یا کشفِ پیکار میان آنها ازآن ِ من نمیشود… کاری که من انجام دادم و تازگی داشت، نشان دادن این نکته ها بود:
۱- هستی طبقه ها صرفاً وابسته به مرحلۀ تاریخی ِخاصی در تکامل تولید است۲ – پیکار طبقاتی به طور ضروری به دیکتاتوری پرولتاریا منجر می شود.
۳- این دیکتاتوری صرفاً پایۀ گذار به انحلال تمامی طبقه ها و استقرار یک جامعۀ بدون طبقه خواهد بودند.”
این را نیز متذکر شوم که لنین در دولت و انقلاب می نویسد:
“کسی که فقط مبارزۀ طبقاتی را قبول داشته باشد، هنوز مارکسیست نیست و ممکن است هنوز از چارچوب تفکر بورژوایی و سیاست بورژوایی خارج نشده باشد. محدود ساختن مارکسیسم به آموزش مربوط به مبارزۀ طبقات – به معنای آن است که از سر و ته آن زده شود، مورد تحریف قرارگیرد و به آنجا رسانده شود که برای بورژوازی پذیرفتنی باشد. مارکسیست فقط آن کسی است که قبول نظریۀ مبارزۀ طبقات را تا قبول نظریۀ دیکتاتوری پرولتاریا بسط دهد. وجه تمایز کاملاً عمیق بین یک خرده بورژوای عادی (و همچنین بورژوازی بزرگ) با یک مارکسیست در همین نکته است. با این سنگ محک است که باید چگونگی درک واقعی و قبول مارکسیسم را آزمود.” لنین، دولت و انقلاب، اوت – سپتامبر ۱۹۱۷. یا
تعریف لنین از دیکتاتوری بطور کلی و دیکتاتوری پرولتاریا بطور اخص : ” دیکتاتوری قدرتیست که مستقیما متکی به اعمال قهری است و بهیچ قانونی وابسته نیست. دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا قدرتیست که با اعمال قهر پرولتاریا علیه بورژوازی بچنگ آمده و پشتیبانی می گردد و قدرتیست که بهیچ قانونی وابسته نیست.”
و یا باز هم، لنین از زبان مارکس و انگلس :
[ مارکس… “اگر کارگران دیکتاتوری انقلابی خود را جایگزین دیکتاتوری بورژوازی می نمایند… تا مقاومت بورژوازی را درهم شکنند… بدولت شکل انقلابی و گذرنده می دهند.”…
انگلس…” حزب پیروزمند» (در انقلاب) «بالضروره» ناچاراست سیادت خود را از طریق رعب و هراسی که سلاح وی در دلهای مرتجعین ایجاد می کند، حفظ نماید. اگر کمون پاریس به اتوریته مردم مسلح علیه بورژوازی متکی نبود؛ مگر ممکن بود بیش ازیک روز دوام آورد؟ آیا ما محق نیستیم اگر بالعکس کمون را، به علت اینکه از اتوریته خیلی کم استفاده کرده است، سرزنش نمائیم”…
هم او میگوید: ” از آنجا که دولت فقط مؤسسه گذرنده ایست که در مبارزه و انقلاب باید ازآن استفاده کرد، تا دشمنان خود را قهرا سرکوب ساخت، لذا سخن گفتن در بارۀ دولت خلقی آزاد خام فکری خالص است. مادامکه پرولتاریا هنوز به دولت نیازمند است، این نیازمندی از لحاظ مصالح آزادی نبوده، بلکه بمنظور سرکوب دشمنان خویش است و هنگامی که سخن گفتن در بارۀ آزادی ممکن می گردد، آنگاه دولت بمعنای اخص کلمه دیگر موجودیت خود را از دست می دهد”…] ، لنین – انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد. بدون پیروزی انقلاب قهری پرولتری یا قهری کمونیستی، رسیدن به دیکتاتوری پرولتاریا محال است! بدون دیکتاتوری پرولتاریا، رسیدن جامعه کمونیستی و جامعه انسان های آزاد، انسان هائی به قدر نیرو و لازم و ضروری فعالیت میکنند و به قدر نیازشان برداشت میکنند، غیر ممکن است و همین وضعیت هر روز بدتر شونده ادامه مییابد تا مرگ سیستم موجود- درهم پاشی سیستم سرمایه داری امپریالیستی و مرگ نسل انسان!