سه‌شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳
سه‌شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳

قهوه ی تلخ با شیر… خسرو باقرپور

خسرو باقرپور

انگشتِ اشاره ی تو بود انگار؛

که آن عریانی ی آرام و روشن را؛

در ظلماتی پُر جوش و پُر خروش،

زیستن بخشید

و مرا در شبی بی ستاره و تاریک

چشم انتظارِ سپیده،

بیدار نگاه داشت.

من پیر شدم!

در حسرتِ بامدادی که نیامد

هرچند که گاه گاه

خنکای نسیمِ پگاه را

بر گونه های سالخورده ی خود

احساس می کنم.

تنها نشسته ام

چشم انتظارِ سپیده ی فردا

یادِ روشنِ آوازت؛

انگار؛

چون شیر می چکد در فنجان قهوه ام

تیره ی غلیظ؛ رنگی مطبوع می گیرد

و صدای ظلمت زُدایِ تو؛

با این تلخِ قیر گون،

کارِ شیر می کند.

اسن. ۲۱ مهرماه ۱۳۹۹

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=51053 لينک کوتاه

قابل توجه نظردهندگان: از تاريخ 24 مهر 1403 هر کاربر می تواند تنها يک بار به اندازه 900 کاراکتر در زير هر مقاله ديدگاه بگذارد و يک بار نيز حق پاسخگویی به نظرات ديگری که در مورد اظهارنظر او منتشر شده باشد، خواهد داشت. چنانچه از حق پاسخگویی برای ادامه ی نظر قبلی و يا ارايه ی نظر مجدد استفاده شود، منتشر نخواهد شد. بخش ديدگاه به منظور اعلام نظرات در مورد مقالات منتشر شده می باشد و بحث و جدل های خارج از آن برای کاربران محدود شده است. چنانچه خوانندگان اخبار روز نظرات مشروح تری دارند می توانند آن را در قالب مقاله های مستقل برای انتشار ارايه دهند.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x