نویسندگان و منتقدانی که داستان کوتاه و رمان را با خط کشِ نوعی “ایدئولوژی” ادبی و ذهنیتی پنداربافانه و خودمحورانه قالب گیری می کنند ” ذات” متنوع، سّیال و رنگین کمانیِ ادبیات را نادیده گرفته اند.
در این که در همه ی انواع داستان کوتاه و رمان می باید پاره ای “اصول” عام، چه در شکل و چه در محتوی، رعایت شود بحثی نیست. بحث این است که مبادا این اصول ثابت وغیرقابل تغییرتلقی شوند. داستان کوتاه و رمان منزلگاه ناهمخوانی ها و ناپایداری های ذهن و واقعیت، و در عین حال نوعی یکپارچگی ی تمامیت ذهن و واقعیت است.
ذات هنر تغییر و دگرگونی و رنگارنگی است و ساختار ذهن آدمی ساختار تنوع و تفاوت است. اگر چه تاریخ ادبیات ما تاریخ مقبولیت، معروفیت و رشد شعر بوده است، اما چند دهه ای نیز هست که داستان کوتاه به ویژه رمان یکی از قلمروهای بازتابنده ی پیچیدگی ذهن و جامعه ی انسان ایرانی شده است. نگاهی به انگاره ها و حسب الحال ها و ترجمه ی احوال، افسانه ها، حکایت ها، مَتل ها و مَثل ها و قصه ها در عرصه ی ادبیات داستانی میهنمان و رسیدن مان به مفهوم و پدیده ی داستان کوتاه، تاریخ چنین رشد و پیچیدگی هایی ست.
داستان کوتاه و رمان مفهومی جهنده، انعطاف پذیر و سیال است. برای چنین مفهومی نمی توان چارچوب ها و قالب های تغییر ناپذیر قائل شد و بیانیه و مانیفست صادر کرد و هر داستان نویسی را موظف ومجبور به پیروی از آن کرد، و در صورت تمرد اثرش را از دریافت لوح افتخار داستان و رمان بودن محروم کرد. شیوه ی “خط دادن” و ” امر فرمودن” و ” دستور العمل” صادر کردن در عرصه ی داستان و رمان نویسی و پیش شرط و قرارداد های ثابت برای تولید این آثار قائل شدن نوعی بی حرمتی به ذهن و شعور نویسنده است، و نماد عدم درک دموکراتیک و پلورالیستی در عرصه ی ادبیات (و هنر). فرم های ادبی چنان متنوع و گسترده، و نیز افق ذهنی و معنوی در این عرصه چنان بی مرزاند که “کنترل” و ” حذف” شان با صدور بیانیه و مانیفست عملی نیست. تجربه نیز نشان داده است که در عرصه هنر گروهی این پسندند و گروهی آن، و از هر اثر ادبی می توان برداشت های متناقض و متعارض، و تاویل های گونه گون داشت. آنان که گمان می کنند دستگاه سنجه ی داستان و رمان شناسانه اند و “اصول دین” داستان نویسی می دانند در واقع دستگاه مولد قید و بندهای تازه اند. به یاد داشته باشیم که چگونه خودپسندان و میان مایگان، هنرمندان نوگرا و اندیشمند را بی مایه و پرت و پلا نویس خواندند. تجربه ی انتشار بوف کور و تمسخر و تخطئه و تحقیر صادق هدایت از سوی بسیاری از اهل قلم و فضلای آن دوران به هنگام انتشار نخستین نسخه ی این اثر، و ده ها اثر دیگر، پیش روی ماست.
بررسی ونقد داستان کوتاه و رمان به معنای برداشتن قید و بندهایی ست که دست و پای داستان کوتاه و رمان را برای یافتن ماهیت پیچیده حقیقت ها می بندد نه بازتولید قید و بندهای بیشتر.
بد نیست به ادبیات داستانی در امریکا توجه شود. امروز در امریکا حتی ادبیات گریز از واقعیت (و اندیشه) را دست کم و بی ارزش و “غیر داستان” نمی انگارند و از جرگه داستان نویسی و خالقان آنان را از جمع داستان نویسان اخراج نمی کنند، همان ادبیات بازاری یا “رئالیسم بازاری” وبه اقوالی ” آشپزخانه ” ای را که با تیراژهای میلیونی حتی در فروشگاه های مواد غذایی فروخته می شوند.
تولیدکنندگان و رهروان و پیروان ادبیات درک و فهم هستی بر ادبیات گریز از واقعیت چشم نمی بندند و تلاش در راه حذف و تحقیر آن نمی کنند، ادبیاتی را که ادبیات داستانی سرگرم کننده و تفریحی می دانند. اینان ضمن احترام به سلیقه ی صدها داستان نویس و میلیون ها خواننده این نوع داستان ها بر این باورند که بسیاری از این نویسنده ها و خوانندگان آثارشان، در آینده نویسندگان و خوانندگان ادبیات درک و فهم هستی یا ادبیاتی که برخی اندیشه ساز و”شعورمند” می دانند، خواهند شد، و مهم تر این که با همین منش و روش حرمت تنوع سلیقه و نوعی آزاداندیشی در این عرصه پاس داشته شده است.
داستان کوتاه و رمان رنگین کمانی از فرم ها، شیوه ها و پدیده های ساده و پیچیده روانی و عینی ست، و درک و فهم این مهم یعنی درک و فهم دموکراسی در این عرصه است.