یکشنبه ۶ آبان ۱۴۰۳
یکشنبه ۶ آبان ۱۴۰۳

درباره کتاب «صدای آزادی»؛ قوم‌پرستی، افراط‌گرایی دینی و زن‌ستیزی در افغانستان

کتاب «صدای آزادی» مجموعه‌ای از یادداشت‌ها و نوشته‌های فعالان زن افغانستانی است که محمدآصف سلطان‌زاده؛ نویسنده افغان و زینب انتظار؛ نویسنده، خبرنگار و کارگردان سینما آنها را گردآوری کرده‌اند

کتاب «صدای آزادی» مجموعه‌ای از یادداشت‌ها و نوشته‌های فعالان زن افغانستانی است که محمدآصف سلطان‌زاده؛ نویسنده افغان و زینب انتظار؛ نویسنده، خبرنگار و کارگردان سینما آنها را گردآوری کرده‌اند. انتشار این متن‌ها برای نویسندگان آنها و خانواده‌های‌شان خالی از خطر نبوده است، اما تمام نویسندگان ترجیح داده‌اند و اصرار داشته‌اند که نه با نام مستعار که با نام اصلی خود در این مجموعه حاضر باشند.

در این کتاب با روایت‌های متنوع از زندگی زنان افغان مواجه می‌شویم و جلوه‌های متنوع ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را که زیردستی زنان را توجیه و عملی می‌کنند، درمی‌یابیم. در تضاد آموزه‌های طالبانی با حقوق انسانی و حقوق بشر تردیدی نیست، اما پرسشی که با خواندن این مقالات در مخاطب برانگیخته می‌شود، این است که چگونه جامعه افغانستان برای بار دوم از یک سوراخ گزیده شد؟ چگونه طالبان توانست از قالب یک گروه تروریستی و باعث و بانی آن‌همه انفجار و قتل مردم بی‌گناه، به‌شکل جنبشی مورد استقبال مردم درآید که امروزه طلبکارانه مدعی می‌شود که مردم را بخشیده است؟

آیا در این میان باید گناه را به گردن دولت‌های غربی انداخت که با حمله به افغانستان، حس مورد تجاوز واقع شدن را تشدید کردند؟ یا نه، این دولت‌های ناکارآمد و هیئت حاکمه فاسد بود که با بی‌تدبیری در اداره کشور و بی‌برنامگی و سستی در مقابله با طالبان نتوانستند از فرصت بادآورده کمک‌های خارجی و تزریق صدها میلیارد دلار به این کشور استفاده کنند و برعکس، با دامن‌زدن به فسادی مزمن، هم غربی‌ها و هم مردمان عادی را از امکان بهبود وضعیت کشور نومید ساختند؟ 

محمد آصف سلطان‌زاده که در ایران نویسنده نام‌آشنایی است و اسم او با جوایزی در جایزه داستان‌نویسی هوشنگ گلشیری گره خورده است، در مقدمه‌ای که بر این مجموعه نگاشته است، در کنار توجه به نقش عوامل خارجی و ضمن انتقاد از رفتار غیرمسئولانه کشورهای غربی و شرقی در قبال تحولات افغانستان و سازش آنها با طالبان، از سه خصلت بارز ویرانگر و کشنده در انسان افغان امروز هم سخن به‌میان می‌آورد که به‌زعم او «تا زمانی که افغان‌ها، آنها را از خویش دور نسازند، محال است روی آرامش را ببینند، به پیشرفت و سعادت که اصلاً نباید فکر کنند.» آن سه خصلت از این قرار هستند؛ قوم‌پرستی، افراط‌گرایی دینی و زن‌ستیزی. 

در تکیه طالبان بر قوم پشتون و ضدیت معناداری که برای نمونه با هزاره‌ها و شیعیان افغانستان وجود دارد، گزارش‌های متعددی وجود دارد. می‌دانیم که طالبان در همین مدت نیز بر برگزاری جشن نوروز و مراسم عزاداری محرم محدودیت‌هایی روا داشته است. خود این محدودیت‌ها هم ریشه‌های قومی و زبانی دارد، هم برآمده از خوانش تنگ‌نظرانه‌ و خلاف مقاصد شریعت است که در مدارس دیوبندیه تدریس می‌شود و طالبان مشتریان عمده آن هستند. سلطان‌زاده بر آن است که این مدارس در مقایسه با حوزه‌های علمی دیگر جهان اسلام نظیر حوزه بخارا، الاظهر، قم و نجف حرفی برای گفتن ندارد و تولیدات تفکرشان هم‌تراز حوزه‌های یادشده نیست. 

استقبال مردسالاران از طالبان

در حوزه زن‌ستیزی اما ریشه‌های مردسالارانه مندرج در فرهنگ افغان بسیار ستبر است. همین امر نیز باعث دشواری بهبود وضعیت زنان در این جامعه می‌شود، زیرا همانطور که در نوشته و خاطرات نویسندگان این مجموعه نوشته شده است، فعالان حقوق زن در جامعه افغانستان فقط با نیروهای سیاسی‌-مذهبی چون طالبان روبه‌رو نیستند، بلکه بسیاری از مردان و زنان افغانستان هم حضور و بروز زن در جامعه را برنمی‌تابند و آن را امری معادل برگشتن از دین و فحشاگری می‌پندارند.

در چنین فرهنگی، «مردان افغان درک درستی از آزادی زن‌ها ندارند» و «استقلال مالی زنان را خطری برای اقتدار خود در خانواده می‌دانند.» در وضعیت کنونی و با محدودیت‌های اعمال‌شده، گویی مردان افغان خرسند هستند که «اقتدار نسبتاً ازدست‌رفته مرد به‌عنوان تنها نان‌آور و سرپرست خانواده» به ایشان بازمی‌گردد: «همین که زن برای بیرون رفتنش از خانه به همسرش نیازمند است، به مرد اقتدار بخشیده است.

پس استمرار امارت طالبان، به‌گونه‌ای، به پذیرش ناخودآگاه مردان از قوانین طالبانی ارتباط دارد. اگر هم مردانی از امارت نارضایتی داشته باشند، بیشتر برای آن است که زمینه معیشت و کار برای آن‌ها چندان فراهم نیست. مردان از زنان معترض حمایت نمی‌کنند، زیرا نوک پیکان اعتراضات زن‌ها، رفتار زن‌ستیزانه مردان را نیز نشانه رفته است»

در چنین اوضاعی، وقتی روایت شیما صدیقی را می‌خوانیم که با پدرشوهر سنتی خود در دوران حکومت جمهوری اسلامی درباره حضور در جامعه اختلاف‌نظرهایی بنیادین دارد، درمی‌یابیم که بسیاری از مردان افغان از حکومت جمهوری اسلامی افغانستان دل خوشی نداشتند، زیرا برآوردشان این بود که در آن حکومت، زنان «چشم سفید» و بنابراین «کافر» شده بودند.

به جملات پدرشوهر شیما دقت کنیم: «خوب شد که طالبان آمدند تا زن‌ها را خانه‌نشین بسازند. خیلی شاخ کشیده بودید. حکومت زنانه شما پایان یافت. تا حالا هرچه کردید از این به‌بعد حکومت اسلامی آمد، یا خود را در چوکات (چارچوب) اسلام عیار کنید یا اینکه نابود شوید. دعا کنیم که اسلام پابرجا شود… پیروزی از آن طالبان است. حکومت زن‌ها را برای همیشه برچیدند.»

ممنوعیت‌های طالبان علیه زنان

اسلامی که این مرد سنتی افغان از آن دفاع می‌کند، البته قرائتی بسیار خاص از دین اسلام است. کافی است به محدودیت‌هایی که طالبان برای زنان وضع کرده‌اند، نگاهی انداخت تا دریافت چگونه دین نزد این گروه به قشری‌ترین شکل ممکن تفسیر می‌شود. «زنان نباید بدون محرم و نیز بدون برقع از منزل بیرون بیایند. زنان باید از پوشیدن کفش پاشنه‌بلند اجتناب کنند، زیرا صدای پای زن باعث تحریک جنسی مردان خواهد شد.

زنان نباید با صدای بلند در ملأعام صحبت کنند تا نامحرمان با شنیدن صدای آنها به گناه نیفتند. شیشه‌های تمام پنجره‌های منازل مسکونی باید رنگ‌آمیزی یا پرده کشیده شود تا زنان ساکن خانه از دید رهگذران در امان باشند. عکاسی و نمایش تصاویر زنان در رسانه‌ها ممنوع است. رفتن زنان به پارک‌های زنانه ممنوع است. تحصیل دختران بالای هشت سال ممنوع است. دوچرخه‌سواری و موترسایکل برای زنان ممنوع است حتی اگر با محرم باشند. حضور زنان بر پشت پنجره‌ها و بالکن خانه‌ها ممنوع است. اشتغال زنان در محل کار مختلط با مردان و کلاً اشتغال زنان ممنوع است. سوارشدن زنان در تاکسی‌ها بدون محرم ممنوع است.»

با این همه، طالبان نیز البته متوجه شده است که اینک بر کشوری متفاوت حکم می‌راند و به همین دلیل است که جنبش طرفدار طالبان راه انداخته است و می‌کوشد از طریق کسانی چون فاطمه گیلانی و خانم کاکر، خود را در میان زنان، حکومتی مقبول جلوه بدهد.

چنین ترفندی مورد نقد فعالان زن افغانی است که در این کتاب بارها تاکید می‌کنند که هدف‌شان نه پناهندگی به جهان غرب است و نه خودنمایی‌های شخصی. آنها در پی حق آزادی و برابری حقوقی هستند و با  وجود چنین محدودیت‌هایی پیشگام مقابله با تحجر و استبداد شده‌اند. تیتر متن‌های آنها خود گویای ذهنیت‌شان است: «آزادی دور است، اما ناممکن نیست»، «راه‌های رسیدن به آزادی زیادند»، «شب هرگز پایدار نخواهد ماند»، «ستیز با فرهنگ اسارت»، «ماییم که سرنوشت طالبان را رقم می‌زنیم»، «نه فراموش می‌کنیم و نه می‌بخشیم»، «نسل‌های بعدی هم با ما هستند»، «راه درازی در پیش است»، «آزادی، آن ارزشمندترین، تنها با مبارزه به دست می‌آید» و «آزادی این‌بار با نام زن‌ها رقم خواهد خورد». 

این آخرین حرف دل سلطان‌زاده نیز هست: «به‌طور قطع باور دارم که زنان در دنیا سکان تغییرات سیاسی و فرهنگی را به دست گرفته‌اند و زنان افغانستان نیز این مهم را در سرزمینی با فرهنگ مردانه، به‌شدت محافظه‌کار و مقاوم در برابر تغییر به‌عهده خواهند گرفت. مردان دنیا خسته از کار در اتاق‌های فکری سیاسی جهانی و گمشده در پیچ‌وخم دیپلماسی میان کشورها از یافتن راه‌حل مشکلات بشری مأیوس شده‌اند. جنگ می‌آفرینند و از مدیریت آن ناتوان می‌شوند. از این پس زنان تحولات و انقلاب‌ها را رقم خواهند زد و صدای آزادی این‌بار زنانه است.»

منبع: هم میهن – فرزاد نعمتی

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=254332 لينک کوتاه

قابل توجه نظردهندگان: از تاريخ 24 مهر 1403 هر کاربر می تواند تنها يک بار به اندازه 900 کاراکتر در زير هر مقاله ديدگاه بگذارد و يک بار نيز حق پاسخگویی به نظرات ديگری که در مورد اظهارنظر او منتشر شده باشد، خواهد داشت. چنانچه از حق پاسخگویی برای ادامه ی نظر قبلی و يا ارايه ی نظر مجدد استفاده شود، منتشر نخواهد شد. بخش ديدگاه به منظور اعلام نظرات در مورد مقالات منتشر شده می باشد و بحث و جدل های خارج از آن برای کاربران محدود شده است. چنانچه خوانندگان اخبار روز نظرات مشروح تری دارند می توانند آن را در قالب مقاله های مستقل برای انتشار ارايه دهند.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x