می باید هراسِ مرگ را
فراسویِ گورلانهیِ هستن آزموده باشی،
و خود نعشِ خویش را
در سیلِ سرشکِ دریغ
غسل داده باشی،
و تشییعِ لاشهیِ خود را به نظاره در آمده باشی
تا انگیزهیِ “جان باختن ” حماقت به گمان بیاید،
و لفظِ سترونِ “ایثار”
به تمسخر بر زبان گنجد.
***
در نبردگاهِ کین و تعصب
بی مایه برشمردنِ جانِ خویشتن،
یعنی:
سربازیدن به نیّتِ اجری مجهول
انجمادِ محضِ شعور است.
***
تا خنجرِ تزویر
بر حنجرِ فریاد
بیداد میکند،
و تا جان بازی به اشتیاق
“شهادت” را داو میطلبد،
گردونه به محورِ غرقابِ خرافه چرخ میزند
و اوراقِ نکبتِ تاریخ
همچنان به سرخابِ خون رقم میخورد.
تیبوران-۴ اکتبر ۲۰۲
جهانگیر صداقت فر
گردونه به محورِ غرقابِ خرافه چرخ میزند
و اوراقِ نکبتِ تاریخ
همچنان به سرخابِ خون رقم میخورد!
جهانگیرعزیز، دست مریزاد، حقیقت محض!