جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳

جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳

نامه‌ی سرگشاده به خانم نسرین ستوده لنگرودی و آقای رضا خندان! – امیرجواهری لنگرودی


با احترامی از صمیم قلب به دو عزیز خانواده

بعد از یک دوره‌ی طولانی بیماری و کسالت، به تازگی نامه نسرین جان ستوده (۱) در دفاع “حقوقی” از خانم فائزه هاشمی را در فضای مجازی و ازجمله سایت «اتحاد کارگران انقلابی ایران» و «اخبار روز» خواندم و پس آنگاه در سایت‌های گوناگون موضوع و مباحث پیرامونش را دنبال کردم. به جرأت می‌توانم بگویم بیش از۱۰۰صفحه را طی چند روز خوانده‌ام تا بهتر و دقیق‌تر در جریان وقایع قرار بگیرم. این‌که شخصیتی مثل نسرین خانم ستوده به دفاع از فائزه هاشمی علیه زندانیان مطلبی نوشته باشد، ابتدا باور کردنی نبود و بعد پرسش برانگیز شد و در نهایت مأیوس کننده می‌نمود تا بر آن شدم این سطور را برای او و همسرش(رضا جانِ خندان) بنویسم. اگرچه بر آنم اوضاع برآشفته و جنگی این روزها که ناشی از حماقت خامنه‌ای در شرایط گرانی و تحمیل فقر و گرسنگی بر توده‌ی رنج و کار جامعه است، آنچنان نگرانی‌آور است و افکار عمومی را مشغول ساخته که جای مناسبی برای توجه به فائزه هاشمی و دفاعیه نسرین ستوده، نمی ماند، ولی من به حرمت زندگی نسرین ستوده، همشهری و فامیلم به نقد او برمی‌آیم.

با احترامی عمیق به فامیل محترمم نسرین خانم ستوده به پاس پایداری، ایستادگی، مقاومت در سال‌های سخت و پرمرارتی که در دفاع از حرمت آزادی و مسلک حرفه‌ای قضاوت در زندان سپری کرده‌ای، جوایز و نشان‌هایی‌هایی چون ساخاروف، حقوق بشر پارلمان اروپا و انجمن قلم آمریکا و توخولسکی و دیگر جوایز را به حق دریافت کرده‌ای، جزو صد زن تأثیر گذار جهان به انتخاب مجله‌ی تایم در سال ۲۰۲۲ هستی (۲) و بسی ارجمندتر از این القاب و افتخاراتی که به گفته آقای لاهیجی در پاریس یک دیواره بلند خانه‌اش را به نام تو اشغال کرده است… (۳) بر خود لازم دانستم این نامه را بنویسم.

از منظر من؛ تلاشت در دفاع از داده‌های نهادینه شده در منشور حقوق بشر مهم و مؤثر و ستودنی‌ست.با احترام به آقای «رضا خندان» همسر بردبار و شریف نسرین ستوده که در تمامی مدت زمانی که نسرین در زندان بود، بار مسئولیت زندگی و فرزندان رشیدشان “مهراوه” که خانمی شده و گل پسر خانواده، آقا “نیما” را بر دوش کشیده. کار بایسته شما در شرایطی که نسرین خانم ما به دفعات در زندان بود برای حفظ خانواده و فامیل برای ما افتخار آمیز بوده و هست. از زمانی که فعالیت‌های خانم ستوده رسانه‌ای شد، هیچ خبری را در رابطه با او از دست ندادم. به‌راستی از همه نظر سمبل مقاومت زن ایرانی است. اما به عقیده ی من آن چه او را منحصر به فرد می‌کند، شما هستید. مردی که همه جا با اوست. مردی که همه‌ی معیارهای شرقی را ندیده گرفته، کار و زندگی خودش را در مرحله‌ی دوم دیده، راه را باز کرده و به همسرش اطمینان داده که هست. سال‌ها ی سال از زن ایرانی چنین چیزی را می‌خواستند و بسیاری از زنان ما خواسته و ناخواسته به آن تن دادند. جامعه حتی وظیفه‌ی زن می‌دانست که دنبال شوهرش برود ولی برعکس را هیچ وقت تاب نمی‌آوردند. فشار سنگین و همه جانبه توان زنانی را که انگیزه، دانش و قدرت رهبری جریان‌های سیاسی و اجتماعی را داشتند در هم شکست. محکوم به جدایی از همسر شدند و یک عمر غم دوری از فرزند زندگیشان را تلخ کرد. آقای خندان عزیز مبارزه شما و خانم ستوده مبارزه با این فرهنگ عمومی جامعه است.

 خواستم بگویم تا بدانید چقدربه نقش‌تان در جنبش مردم ایران احترام می‌گذارم و به وجودتان به عنوان یک مرد ایرانی متفاوت افتخار می‌کنم.

این نامه‌ی سرگشاده‌‌ی انتقادی درباره‌ی یادداشت نسرین خانم ستوده در حمایت از آن‌چه فائزه هاشمی علیه همبندی‌های خود در زندان نوشته (۴) را هم با قلبی سرشار از علاقه و احترام به شما و خانواده‌ی محترمتان نوشتم و نوشتن آن را به دلیل انتقاد از خودمان لازم دیدم. از شما دو عزیز خواهش می‌کنم فقط و فقط این واکنش‌ها از میان ده‌ها واکنش رکیک و سخیف به نامه‌ی فائزه را بخوانید تا حرف‌هایم را به شما بنویسم…

چهره‌ی منفوروفراری و نوکر انگلیس «عطاالله مهاجرانی» در یادداشتی که درروزنامه‌ی اصلاح طلب اعتماد چاپ تهران منتشر شده نوشته: «فائزه هاشمی سخنی را به بهترین وجه ممکن و در مناسب‌ترین زمان مطرح کرده است. بسیاری از کسانی که تجربه زندان داشته و دارند، همان سخن را تأیید می‌کنند منتها به دلایلی آنان این سخن بُرّنده و تعیین‌کننده را در فضای عمومی مطرح نکرده‌اند…» این بندباز بی اعتبار نوشته: «به‌ویژه جوانانی که با امید و آرزو و آرمان به عنوان یا با توهم مبارزان راه آزادی و دموکراسی به زندان افتاده‌اند در زیر چرخ دنده این گنگ‌ها یا کلوها به روایت عبدالحسین زرین‌کوب در «از کوچه رندان» نفس‌شان می‌گیرد. فرد اگر در کمال عمر و تجربه خویش باشد و از سرمایه اجتماعی – سیاسی معتبری بهره‌مند باشد به ناگزیر مثل فائزه هاشمی فریاد بر می‌آورد و از «طبل‌های توخالی و دیکتاتورهای حقیر» سخن می‌گوید. این مبارزان نخست باید در درون خویش غنا پیدا می‌کردند. باید نخست از دست خویش آزاد می‌شدند تا بعد ادعای آزادی ملت و کشور را داشته باشند و گرنه: ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که بود هستی‌بخش؟ بگذریم از اینکه این جماعت دچار یک توهم و مالیخولیای غریب بوده و هستند و صد البته جای فائزه هاشمی در زندان نیست!» (۵)

فائزه که یک روز پس از انتشار نامه‌اش از زندان آزاد شده، در گفت‌وگویی با وب‌سایت ایران وایر می‌گوید که «به‌هیچ‌وجه قصد آزادی از زندان را نداشته است و آزادی او از زندان با مقاومت همراه بوده و مسوولان زندان، به‌نوعی او را از زندان بیرون کرده‌اند…» (۶)

کار به جایی رسید که هر ناکسی هم مثل «شاهین نجفی» که روزگاری ظاهراً چپ می‌زد و پس از آن‌که گذارش به اسرائیل افتاد و فیلش یاد هندوستان کرد و در رادیو همبستگی با بهرام رحمانی به مدیریت سعید افشار – رفیق سالیانم – گفتگو داشتند، امروز به هواخواهی و سخنگویی شازده پهلوی نائل آمده و هر چه بدتر خودش است به بهانه‌ی نامه‌ی فائزه با وقاحت دروغ‌گویی قهار درباره‌ی “چپ” می‌گوید. (۷)

و نمونه‌ی حقیرتر از او «عبدالرضا داوری» نامی که از مشنگان مشهور نظام ولایی‌ست که دنباله‌ی آن نامه‌ی کذا را گرفته و در توئیتی که بعدش به غلط‌کردن افتاده و گویا پاکش کرد؛ چپ‌ها را «کثافت و وطن فروش» و «بزرگ‌ترین دشمن ایران» نامید و خواستار قتلعام چپ‌ها مانند سال ۱۳۶۷ شد. (۸)

 نسرین گرامی، فائزه دختر هاشمی رفسنجانی، شخصیت مستقل و بی ارتباط با پدر نبوده… هاشمی رفسنجانی موسوم به سردار سازندگی نظام جمهوری اسلامی، مسبب و بانی تعدیل ساختاری، واعظ قراردادهای موقت، تعدیل نیروی کارگران (عنوانی مجعول برای اخراج کارگران) نماد شرکت‌های پیمانکار نیرو (دلال‌های نیروی کار) و بسیاری ستم‌های دیگری‌ست که در این چهار دهه بر مردم و زحمتکشان رفته است.

مسئله شخص فائزه هاشمی نیست (هر چند که حول خود او هم می‌شود زیاد صحبت کرد) مسئله طبقه‌ای است که او نمایندگی می‌کند. دیدن او بدون دیدن این نمایندگی چشم فرو بستن بر همه‌ی روابطی که هاشمی نماینده‌ی آن بوده است. او بخشی از خاندان قدرت و ثروت در حکومت ولایت فقیه بوده و هست. گرچه در مقطعی در زندان لازم دید در کنار زندانیان تحول طلب زن درون زندان بیانیه‌ی مشترکی هم امضا کند…

نسرین عزیز، همشهری سرفراز شهر سر سبز شمالی ما لنگرود، تو به عنوان حقوقدانی برجسته این‌ها را می‌دانی و نوشتن دیگر باره‌ی من به تو به قولی زیره به کرمان بردن است و من صرفاً برای ثبت در حافظه تاریخ می‌نویسم.

فائزه در نامه‌اش تصویری دهشناک از همبندی‌های خود در زندان زنان ارائه داده، اما خود و سلاله‌اش را در آن نمی‌بیند. به همین دلیل نوک پیکان را به سوی زندانیان چپ و فعالین حقوق‌بشر که زندانی هستند، گرفته است. امروز دفاع از نامه فائزه، توسط کوچک ابدال‌هایی از نوع «ایرج مصداقی» که تا دیروز لنگ انداز سازمان مجاهدین بود و امروز شیشه‌ی اتوبوس قراضه‌ی شازده‌ی پهلوی را می‌شورد، انجام شده. مصداقی که بد دهن و مسخره هم متاسفانه مانند شما مدعی دفاع حقوقی از نامه‌ی فائزه است. (۹)

از منظر من به عنوان یک فعال سیاسی چپ، این نامه یک بیانیه سیاسی مطلق است. من نه حقوق خوانده‌ام و نه حقوقدانم؛ دانش آموخته رشته جامعه شناسی‌ دانشگاه تهران ام و می‌دانم که تو نسرین عزیز در تند پیچ فلان ماده و تبصره حقوقی می‌توانی مرا با یک پاتک ضربه فنی کنی و شانه‌ام را به خاک بمالی! ولی نامه فائزه دفاع حقوقی نمی خواهدو دفاع حقوقی بر نمی تابد!

یکی از زنان چپ زندانی، خانم گلرخ ایرایی آن نامه را دیکته شده از طرف «نهادهای امنیتی و سازمان زندان‌ها علیه زندانیان سیاسی» دانسته و پاسخی به آن نوشته که حتماً خوانده‌ای. گلرخ ایرایی زندانی سیاسی در بخشی از یادداشت خود نامه فائزه هاشمی را «سیاه‌نمایی» از شرایط بند زنان و در عین حال سفید شویی از سازمان زندان‌ها و قوه قضاییه و به نفع حکومت دانسته است و با تشبیه آن به «ندامت‌نامه»، می‌نویسد: «فائزه هاشمی مدعی شد “قرار است توسط هم‌بندیان خود به قتل برسد” و نوکِ پیکانِ حمله را به سوی چپ‌ها و فعالانِ حقوق بشریِ بند گرفت و آنان را «طبل‌های توخالی و دیکتاتورهای کوچک» خطاب کرد. (۱۰)

خانم ریحانه انصاری نژاد، کارگر زندانی فائزه را «دیکتاتور بزرگ» نامیده و تفسیر او از عبارت «دیکتاتور کوچک» درباره‌ی زندانیانی که فائزه مدعی شده به او اجازه ندادند رأی بدهد را ناشی از «ذهنیت فاشیستی» بر می‌شمرد که حتی برای فحش‌ها و مخاطبان فحاشی‌اش هم جایگاه طبقاتی قائل بود و آنان را «کوچک» خطاب کرد. (۱۱) و ده‌ها و صدها واکنش از شخصیت‌هایی گوناگون با نطرات مختلف که حتماً خودت بیشتر در جریانی، مسئله «چرا»ی نامه‌ی فائزه نیست، «چیستی» آن است؛ به قول معروف نیش عقرب نه از ره کین است؛ اقتضای طبیعتش این است و از دختر آن سفاک جنایتکار که همچنان پای در راه غارتگری پدر دارد، انتظار بیش از این نمی‌رود. اما چیستی نامه مسئله‌ی ماست. نگاه طبقاتی نویسنده‌اش و حمله به بندیان بی‌گناه و ناتوان از دفاع از خود، چهره هایی همچون ( زینب جلالیان- سپیده قلیان- آنیشا اسدالهی- ریحانه انصاری نژاد- گلرخ ایرانی – مریم اکبری منفرد- شریفه محمدی- پخشان عزیزی – وریشه مرادی – نسیم علامی سیمیاری- مهوش عدالتیعلی آبادی – شیوه اسماعیلی- نرگس منصوری- بهاره هدایت- ویدا ربانی- ناهید تقوی- نرگس محمدی- سپیده کاشانی- فرحناز نیکخو- شکیلا منفرد- نیلوفر بیانی- نسرین خضری جوادی- مهوش شهریاری- فریبا کمال آبادی- سها مرتضایی – سروناز احمدی و … )   در حالی که دست ‌کم سه زن با اتهام «چپ» زیر حکم اعدام هستند، انسانی نیست و دفاع از این کار هم ناشایست است. به عنوان یک وکیل مدافع حقوق بشر آیا انتقاد از خطاهای فردی و حتی گروهی عده‌ای زندانی سیاسی در شرایط بسته و فشار زندان مهم است یا حمایت از آن‌ها و دفاع از افرادی که ناعادلانه و ظالمانه زیر حکم اعدام هستند؟

من به عنوان همشهری و دوست‌دارت که سال‌هات به دلیل تفکر چپ و فعالیت سیاسی رنج تبعید را تحمل می‌کنم، هرگز از فائزه هاشمی و امثالهم که پوست و گوشت و خون و استخوانشان پروده‌ی این نظام جنایت‌کار است، انتظار رأفت و همدلی ندارم اما از تو همشهری و فامیل و رفیق آشنا که افتخار ما برای دفاع از حقوق بشر هستی، چرا!

نامه‌ی فائزه هرگز نمی‌تواند آن‌طور که نوشته‌ای: «نقد خودمان از خودمان باشد» (۱۱) چرا که او به این «ما»ی جمعی که تو از آن می‌نویسی باور ندارد و «از فضای بند زنان زندان اوین انتقاد» نکرده، بلکه اتهاماتی کذب و یکسویه وارد کرده و در ازای آن آزادی‌اش را پاداش گرفته… گناهیش هم نیست از جنم دیگری‌ست. هم او و همفکران او هستند که چهار دهه کشور ما را به بزرگترین زندان دنیا تبدیل کرده‌اند و هر صدا و اندیشه‌ای را در نطفه خفه کرده و می‌کنند، چنان‌که در همین نامه‌ی اخیرش و دنباله‌روهایش دیدی و نمونه‌هایی هم در آغاز آوردم. دستشان برسد همه‌ی دگر اندیشان و مخالفان خود را از دم تیغ می‌گذرانند و پیش‌تر هم چنین کرده‌اند. یادم نمی‌آید حتی یک بار فائزه یا هرکدام از خانواده‌ی هاشمی رفسنجانی علیه کشار و قتلعام دگر اندیشان و سرکوب مطبوعات مستقل و دستگیری( وکلا، فرهنگیان – کارگران سندیکای شرکت واحد- کارگران سندیکای هفت تپه- فولاد- کاران نفتگیر و هدف  – ئتنشج.ویان- بازنشستگان – کولبران و سوختبران- کانون نویسندگان و … )حرفی زده یا اعتراضی کرده باشد.

نوشته‌ای: «کارکرد آزادی بیان همین است» یعنی فائزه حق دارد چنین بنویسد و شما هم البته در «نقد خودمان» در حمایت از او بنویسی. البته که نه کسی می‌تواند جلوی حرف زدن فائزه را بگیرد و نه کسی جلوی نامه‌ی شما ایستاده و منکر آزادی بیان و مانع انتشار آن شده است. اما مسئله اصولاً در حیطه‌ی آزادی بیان نیست. ایراد اتهام قتل که در نامه‌ی فائزه هاشمی آمده به زندانیانی که زیر حکم اعدام هستند، در تکمیل بهانه ی حکومت برای کشتاری دیگر کاربرد می‌یابد نسرین عزیزم؛ و بهتر است به این نکته به عنوان یک حقوقدان دقت بیشتری کنی که حمایت از کشتار دیگر در حوزه‌ی «آزادی بیان» نیست، عمل است و این نظام نشان داده که عملی‌ست. ده‌ها فیلم و کتاب و مقاله در توجیه قتلعام زندانیان سیاسی ساخته و منتشر کرده‌اند که همین لاطائلات فائزه را در آن‌ها هم می‌توانی ببینی و حتما می‌دانی.

مسئله این است که در چه سمت تاریخ و در حمایت از چه کسی ایستاده‌ایم. مطمئنم شما دو عزیز( نسرین و رضا)،هیچ‌کدام و هیچ‌گاه دنبال سود و منفعت شخصی خود نیستید و ابداً چشمی به حمایت امثال فائزه ندارید و هرگز نداشتید. شأن و منزلت و جایگاه انسانی تو نسرین عزیز و رضا خندان ارجح بر آن مناسبات آلوده و ناسالم سیاسی جناح‌های حکومتی‌ست و شما عزیزان هم هیچ‌وقت خود را آلوده به این‌ها نساختید. پس باید در سمت درست تاریخ که سمت مردم است بایستیم و به هیچ بهانه از ظالمان و ستمگران دفاع نکنیم که قابل دفاع هم نیستند. البته که چپ‌ها مانند هر انسان و تشکل‌هایی که فعالیت می‌کنند، چون فعالیت می‌کنند خطاهایی دارند، اما این دلیل بر حقانیت فائزه نیست که همواره در سمت غلط تاریخ در کنار سودجویان شکم‌باره ایستاده است که با غارت مردم و منابع سرزمینمان ارتزاق می‌کنند و اگر بنا بر کمیت و کیفیت خطاهای فردی و گروهی باشد، پر واضح است که همراهان دستگاه قدرت و حکومت در این چهار دهه و نیم گذشته بیش از همه خطاکارند، خطاهایی که نابخشودنی و جبران نشدنی است. تعمدی و برای حفظ قدرت است، چنان‌که اتهامات فائزه به زندانیان سیاسی نه از زاویه‌ی همراهی و انتقاد از خودع که برای خوش‌امد قدرت بود و مجوز بازگشت او به حزب متبوع کارگزران سازندگی برای ادامه ی غارت کشورومملکت و سهم‌خواهی بیشتراست.
نسرین عزیز امیدوارم آن نامه ناشی از خوش‌قلبی و سوءتفاهمی باشد و می‌دانم دفاع از تهمت قتل و همراهی با ظالمان زمان نمی‌تواند اعتقادات قلبی تو باشد که عاشق بشریتی و می‌دانم همراه همسر و فرزندانت تاوان عشق به انسان را داده‌ای. با آرزوی سلامتی و بهروزی برای تو و آزادی همه‌ی زندانیان سیاسی.

دوست‌دار شما
امیرجواهری لنگرودی
سوئد – گوتنبرگ
چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳ برابر با ۰۲ اکتبر ۲۰۲۴


منابع:

۱) نسرین ستوده: فائزه هاشمی شرافتمندانه حبس می‌کشید
https://iranwire.com/fa/news-1/133903
۲) از معرفی نسرین ستودهدر وی‌کی پدیای فارسی
https://fa.wikipedia.org/wiki
۳) گفتگو با دکتر کریم لاهیجی در پی نصب تصویر بزرگی از نسرین ستوده در مقر شورای ملی کانون‌های وکلای فرانسه در پاریس
https://rfi.my/4EIk
۴) خبرگزاری میزان قوه قاضاییه – فائزه هاشمی: ما مبارزین طبلی توخالی و دیکتاتورهای حقیری بیش نیستیم
https://www.mizanonline.ir/fa/news/4792660
۵) یادداشت عطااله مهاجرانی برای روزنامه اعتماد ۱/۷/۱۴۰۳
https://www.etemadonline.com/tiny/news-675270
۶) ایران وایز: فائزه هاشمی: من نمی‌خواستم آزاد شوم، به‌زور از زندان بیرونم کردند
https://iranwire.com/fa/features/134078
۷) کانال یوتوب شاهین نجفی: نامه فائزه هاشمی و آزادی‌اش از زندان
https://youtu.be/YxGTtD_j5wo?si=xcFaAZOWmLNLe9Yu
۸) اقتصاد ۲۴: مشاور پیشین احمدی‌نژاد خواستار قتل چپ‌ها شد
https://eghtesaad24.ir/fa/news/258691/
۹) ایرج مصداقی، رو در رو با فائزه هاشمی و «عبرت روزگار»
https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-48071.html
۱۰) نامه گلرخ ایرایی از بند زنان_زندان اوین در پاسخ به فائزه هاشمی
https://x.com/golrokhiraee/status/1836345743440753030
۱۱) ریحانه انصاری‌نژاد، در حاشیه یک دیدار (همه باهم برای؟)
https://etthadkargaran.com/2024/09/20/ma-610/

https://akhbar-rooz.com/?p=252058 لينک کوتاه

3.5 8 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x