یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳

یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳

استاندارد دوگانه چپ نماها در دیاسپورا – جیران مقدم 

وقتی این” آنها” ی دشمن هجوم آورنده، یکسری افراد نا آگاه هستند که مواجهه باهاشان نه بهایی دارد ، نه تاوانی و نه عواقبی، ‌از “آنها” فیلم می‌گیرند، شکایت می‌کند، می‌کشانندشان دادگاه و سنگ فضای دموکراتیک را به سینه می زنند، ولی وقتی همین “آنها” از یک مشت لمپن سطح پایین، تبدیل می شوند به گردانندگان حکومتی تا بن دندان مسلح و فضای دموکراتیک هم می شود جامعه ی جهانی، آن وقت کنششان عوض می شود؛ برای همان لمپن‌ها که حالا در دستگاه حکومتی هستند، رای جمع می کنند و به جای تلاش برای بردنشان به دادگاه، تمام تلاششان را برای مشروعیت بخشی بهشان انجام می دهند

    

 بازی انتخابات با نتیجه ای قابل پیشبینی تمام شد و طبق معمول در بحبوحه ی وعده های پر شر و شور و دعواهای زرگری جناحهای صاحب قدرت در ایران، که در کنار هدف اصلی شان (کشاندن هرچه بیشتر افراد پای صندوقهای رای)، عموما هدف دومی را نیز دنبال می کنند که انحراف افکار عمومی از  تمرکز بر صدور احکام ناقض حقوق بشر است،  عملی کردند: برای شریفه محمدی فعال کارگری حکم اعدام صادر شد، ستاد ناظر بر پرونده ی مریم اکبری منفرد، که پانزده سال زندان بدون یک روز مرخصی اش، در آستانه ی اتمام است، مجددا به جرمی واهی برای وی درخواست تمدید حکم و ضبط اموال خود و اطرافیان به نفع ستاد اجرای فرمان امام را داد و یازده فعال مدنی بازداشت شده در رشت به بیش از شصت سال زندان محکوم شده‌اند بدون اینکه این اخبار بخصوص در خارج از کشور، که باید صدای فعالان گلو بریده ی ایران باشد توجهی درخور برانگیزند یا اعتراضی چشمگیر به آن‌ها صورت بگیرد.

این روزهای پر تب و تاب با حاشیه هایش اما، نکاتی جدید در مورد کنشگران خارج از کشور و معیارهایشان به دست داد و فصلی شد در مقیاس کلان برای تشخیص سره از ناسره ی ناباورمندان و باورمندان به رژیم اسلامی و در مقیاس خرد برای مطالعه ی نحوه ی کنشگری افراد در این بزنگاه. فصلی بی شک بسیار مهم، که شک های جدی و ریشه ای درباره ی تحقق رویای تشکیل جبهه ای واحد و خواستار گذار از رژیم اسلامی و حرکت به سوی دموکراسی که پس از خیزش زن زندگی آزادی شکل گرفته بود را مطرح می‌کند. حقیقت زشت و برهنه باز بر آرمانگرایی پیروز شد و نشان داد که نیروهای خارج از کشور چنان متشتت و خواسته ها، رویکردها و شیوه ی عمل کنشگران چنان متفاوت است که برای تشکیل جبهه ای واحد باید منتظر تغییری رادیکال در تفکرات یا با دید واقع بینانه تر، منتظر تغییر نسل سازندگان گفتمان دیاسپورا ماند.

 در همین مقیاس خرد وعینی برخورد نیروهای حاضر در (یا بهتر است بگوییم دم در) نمایندگیهای رژیم بازتابی از نوع کنشگری افراد درگیر یا حد اقل مدعی درگیری و دغدغه مندی مسائل ایران به دست داد.

در روزهای رای گیری، طبق عادت مالوف یک تعداد از مخالفان رای دادن، از جناح های مختلف، عموما شاهدوست، جمع می شوند و به کسانی که برای رای دادن آمده اند فحش می دهند وتوهین می کنند. عکس العمل آن‌هایی که برای رای دادن می روند هم طبعا عصبانیت است وبعضا درگیری، و جواب دادن فحش با فحش که بسیار هم طبیعیست. در عین حال  کسانی هستند که بر خود کنترل بیشتری دارند، اصلا به روی خودشان نمیاورند فحش ‌ها را و سعی می کنند با متانت برخورد کنند و رایشان را بدهند و برگردند. آنچه غیر طبیعی بود در این دوره اما رفتار دسته ی سومی بود که شاید بتوان آنها را لمپن های خود کنشگر پندار نامید. کسانی که از آنهایی که فحش می دادند هم وقیح ترعمل کردند و بعد تلاش کردند رفتارشان را به صورت عمل دموکراتیک توجیه کنند و به بقیه، لزوم دفاع از دموکراسی را یاداور شوند. البته منظورم نه آن دسته باورمندان به َرای دادن که مقاله نوشتند، صحبت کردند، دلیل آوردند و  بعد  تصمیمشان را به عنوان یک عضو از یک ملت هشتاد میلیونی به صندوق انداختند و به خانه برگشتند که آن  لمپن های خود کنشگر پنداریست که  کنش شان کاریکاتوروار منعکس کننده ی  نگاه  و برخورد سیاسی خاصی در میان طیفی خاص است از خارج نشینان به مقوله ی کنشگری و مبارزه مدنی که از قضا بسیار شبیه نگاه خود رژیم به مقوله ی سیاست است. جالب است که از قضا، این آدمها با رژیم پیوندی دیرینه دارند، کسانی که بقای رژیم  از نظر هویتی، مالی، اقتصادی و امنیتی به بقایشان پیوند خورده. دسته ی اول ساده انگارانه در جنگی دایی جان ناپلئون وار گیر افتاده اند وهویت و موجودیتشان با جنگی تخیلی با رژیم اسلامی تعریف می‌شود. اینان بی  بقای دشمن خود نیز هیچند. در دسته ی دوم هم بحث بقا مطرح است، منتهی بقا برای این دسته مخالف نمایان معنایی کاملا عینی دارد، چرا که  با رو شدن اسناد، باید به سوالات بسیاری پاسخ دهند و درباره ی معاملات و مناقصات میلیاردها دلاری در دوران های مختلف رژیم توضیحاتی بدهند که قطعا به مذاقشان خوش نمی آید.

جنس مبارزه ی این افراد نیز از جنس مبارزات رژیم است مبارزه ای که در آن همه چیز به نفع “من” است. به همین دلیل معادلاتی می چینند و روایاتی می دهند که درآنها، حمله ی کور لمپن ها به همه ی رای دهندگان، حمله ی شخصی و برنامه ریزی شده به آنها باشد. تا شاید به این طریق سرمایه ی نمادین کسب کنند، آبرو و اعتبار از دست رفته را باز پس گیرند و حتی بتوانند به بقیه هم بباورانند که کسی هستند، در خطرند، برای تهدید کردنشان آدم فرستاده اند. چه فرصتی بهتر از این مواجهه ی کم ریسک برای وزن گرفتن در فضای سیاسی؟ و دور کردن شک و شبهه هایی که کم کم، با زیاد شدن ارتباط بین جامعه ی ایران و خارج از ایران، کم کم رنگ حقیقت به خود می گیرند. اسلحه شان هم در این مقابله جالب است، کاش مثل آن خبرنگار سطح پایین بی بی سی کنترلشان را از دست می دادند، کاش دست به یقه می‌شدند، فحش خواهر و مادر می‌دادند، کاش بهشان برمی خورد، می زدند زیر گریه کاش کارهایی را می کردند که هر آدم عادی و منطقی ای اگر در آن موقعیت بود می‌کرد. منتهی نوع مواجهه شان هم کاملا فکر شده است، درست مثل عوامل رژیم اسلامی، یکیشان دوربینش را در می آورد و فیلم می گیرد و کسانی که به او فحش می دهند را تهدید می کند: “تهران میبینمتون!”   بعد در باب دموکراسی سخنرانی می کند که این فیلم را برای پیگیری به دادگاه می دهد تا این افراد نتوانند فضای دموکراتیک را مغشوش کنند و دیگری فیلمی که”بقیه!!” از او گرفته اند که در آن مورد هجمه واقع می شود وهجمه ها را با لبخند تحویل می گیرد خودش در فضای مجازی پخش می کند و دیگری… و همه شان فریاد وا اسفا سر می دهند که بیایید ببینید دموکراسی که ما نمایندگانش هستیم چگونه پایمال می شود و ما کنشگران سینه چاکش در چه نبرد نابرابری با عمال دشمن می جنگیم و باز رفتار دموکراتیک می کنیم.

جالب اینجاست که وقتی این” آنها” ی دشمن هجوم آورنده، یکسری افراد نا آگاه هستند که مواجهه باهاشان نه بهایی دارد ، نه تاوانی و نه عواقبی، ‌از “آنها” فیلم می‌گیرند، شکایت می‌کند، می‌کشانندشان دادگاه و سنگ فضای دموکراتیک را به سینه می زنند،

ولی وقتی همین “آنها” از یک مشت لمپن سطح پایین، تبدیل می شوند به گردانندگان حکومتی تا بن دندان مسلح و فضای دموکراتیک هم می شود جامعه ی جهانی، آن وقت کنششان عوض می شود؛ برای همان لمپن‌ها که حالا در دستگاه حکومتی هستند، رای جمع می کنند و به جای تلاش برای بردنشان به دادگاه، تمام تلاششان را برای مشروعیت بخشی بهشان انجام می دهند چنانکه در یک ماه گذشته، به طرق مختلف، از توهین و کوبیدن طرفداران تحریم انتخابات از متهم کردن آنان به عدم دانش سیاسی گرفته تا تطهیر سابقه ی عمال رژیم و ایجاد احساس گناه از هیچ کاری-اخلاقی و غیراخلاقی- برای کشیدن مرددان پای صندوق های رای فروگذار نکرده اند.

فکر می کنم رفتار این افراد در قبال “آنها” از جنس همان نگاه رژیم به خودی و غیرخودی، همان استاندارد دوگانه در رابطه با دموکراسی و فضای دموکراتیک و همان کنشگری معطوف به نفع شخصیست..

متاسفانه، اکثر این افراد  هم، خود را به جنبش چپ می‌چسبانند انگار ماموریت دارند تا این جنبش انسانی مقهور در ایران را بیش از این، در نگاه عموم تحت دیکتاتوری و ناآگاه از واقعیت چپ، ملوث کنند. بار این رفتار و نتیجه اش بر سر ما فعالان چپی آوار می شود که در تلاشیم تا گل و لای دروغ و افترا را ازچهره ی چپ بشوییم و چپ واقعی را  بشناسانیم…بر سر ما که از این خود چپ پندارها بیشتر کشیده ایم تا از آنکه رسما دشمن است و تفنگش را رو به ما گرفته است.

تهران میبینمتان،  جمله ای که یکی از این چپ نماهای دوربین به دست خطاب به مردم عصبانی ادا می کند، هیچ چیزی را به ذهن متبادر نمی کند جز تشکیل دادگاه برای آنان در تهران و در آینده ای نزدیک. با حضور صلواتی  لابد و با شهادت وعکسهایی که ایشان گرفته اند.  چند سال تلاش روز به روز کنشگران حقیقی که برای نشان دادن چهره ی حقیقی و انسان دوستانه ی چپ تلاش می کنند با چنین جمله ای بر باد رفته است؟ تهران میبینمتان، ترجمه ی ژست همان قاتلیست که انگشتش را به تهدید در لندن جلوی سفارت و رو به دوربینها خطاب به کسانی روی گردنش کشید که درست یا غلط، برای مرگ رئیسی شادی می کردند.

تهران میبینمتان دقیقا تبلور بخشی کوچک اما فرصت طلب و فاسد با مقاصدی پیوند خورده با منافع رژیم اسلامی است که فضای کنشگری دیاسپورا را آلوده می کند و دقیقا، به خاطر همگونی گفتمانیش با رژیم و ماهیت قهری و از بالا به پایین برخورد، امکان ورود به تعامل برابر با کنشگر نا آگاه خشمگین را برای دیگرانی که مشغول ساختن پلهای ارتباطیند، اگر نه ناممکن که بسیار سخت می‌کند و امکان تعامل میان انسانها از جایگاه های برابر که یکی از با ارزش ترین دستاوردهای جنبش زن زندگی آزادی است و برایش بهای گرانی پرداخت شده است را به اسم کنشگری چپ، اما در حقیقت به نفع رژیم اسلامی مصادره می کند. 

https://akhbar-rooz.com/?p=245598 لينک کوتاه

2.9 15 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دوستدار
دوستدار
2 ماه قبل

با تقدیر از توجه و نوشتار شما در مورد این وقایع به نظر میرسد که عملکرد این افراد تا حدودی واکنشی احساسی و خود محوربه سالها گفتارهای ساده انگارانه و سیاه سفیدی گروهای چپ باشد. با گذشت افزون بر ۴۵ سال ازانقلاب ۵۷ هنوز گفتارودیدگاهای گروهای چپ مبتنی بر احساسات, تک بعدی, ساده انگارانه و توهم گرایانه است که در بسیاری موارد با چرندگویی وهذیان پردازی هم مرزمیشود.
با عرض تاسف جریان چپ هنوز به بلوغ نرسیده و توان اراعه راه حلی جامع, منطقی,عملی و چند بعدی را ندارد و درگیر تنگ نظریهای گروهی است و تنها متکی بر گفتارهای تک بعدی. خطی وغیرعملی است که اخیرا متاثر از گفتار وعملکرد پوپولیسم راست افراطی سلطنت طلب رنگ پوپولیسم به خود گرفته است. یقینآ این نوع ازوقایع درکوتاه ومیان مدت ادامه خواهند داشت و اب در آسیاب راست افراطی خواهد ریخت.
امید است که مسٔولین گروهای چپ در۴۵ سال گذشته که مسبب شرایط خفت بارکنونی هستند صندلی های خویش را رها نموده وراه را برای نسل جدید با نگرشی نووفارغ ازفرقه گرایی هموارنمایند.

مهرداد ۱
مهرداد ۱
2 ماه قبل

برداشتی که خانم مقدم از فرد دوربین به دست برای معصوم جلوه دادن خود و در نتیجه جایی جدید و سری بین سرها در میان اپوزیسیون دیاسپورا پیدا کردن کاملا درست است. در زیر همان لینکی که خانم مقدم در یوتیوب زده‌اند کامنت به اصطلاح معصومانه و حق به جانب نگهدار را بخوانید. میگوید به خاطر رای به پزشکیان مورد حمله هواداران پهلوی و آقای نتانیاهو قرار گرفت. جمله از این سخیف و مبتذل تر از کسی که ادعای نشست با جزنی و اشرف دارد ممکن نیست.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x