سؤال اصلی که رأیگیری در انتخابات پارلمان اروپا قرار بود به آن پاسخ دهد این است که منتقدان به اتحادیه اروپا و احزاب راستگرای افراطی و حامیان ایده ملی و متحدان آنها چقدر قادر خواهند بود مواضع خود را در ترکیب جدید پارلمان اروپا تقویت کنند. آنها توانستند این کار را به طور قابلتوجهی انجام دادند.
در برخی از کشورهای اتحادیه اروپا، مانند فرانسه و آلمان، منتقدان به اتحادیه به سادگی احزاب حاکم را شکست دادند. کار به جایی رسید که رئیسجمهور مکرون و حزب رنسانس او با۱۵ درصدآرا به طرز فجیعی انتخابات را به جبهه ملی مارین لوپن بابیش از ۳۲ درصد آراباخت ومجبور شد انتخابات زودهنگام مجلس ملی فرانسه را اعلام کند. در آلمان، آلترناتیو برای آلمان (AfD) با کسب بیش از ۱۶ درصد، حزب صدراعظم شولتس (۱۴ درصد) را کنار زد و تنها به محافظهکاران از بلوک CDU/CSU که با نتیجه ۲۹ درصد پیروز شد، باخت. به طور کلی، پوپولیستهای راستگرا در انتخابات ۹ کشور اتحادیه اروپا از ۲۷ کشور پیروز شدند و در ۱۰ کشور دیگر مقام دوم یا سوم را کسب کردند.
این وضعیت به منتقدان به اتحادیه این امکان را میدهد نمایندگان خود در ترکیب جدید پارلمان اروپا رابه طور قابلتوجهی افزایش دهند. به این ترتیب، فراکسیون “محافظهکاران و اصلاحطلبان اروپایی” میتواند روی ۷۲ کرسی حساب کند و فراکسیون “هویت و دموکراسی” روی ۵۸ کرسی. این یعنی ۱۳۰ کرسی نمایندگی. و با در نظر گرفتن احزاب و اتحادیههای کوچکتر، منتقدان به اتحادیه میتوانند تا ۱۷۰ کرسی در پارلمان جدید کسب کنند. این واقعاً یک پیروزی چشمگیراست. تنها فراکسیون سنتی، حزب مردم اروپا، که با کسب بیش از ۱۹۰ کرسی در انتخابات پیروز شد، تعداد کرسیهای بیشتری خواهد داشت.
باائتلاف اتحاد مترقی سوسیالیستها و دموکراتها (۱۳۵ کرسی) و فراکسیون تجدید اروپا (۸۰ کرسی)، دوباره میتواند اکثریت را در هر رأیگیری تضمین کند. بنابراین، مقام دوم اسمی در نتایج انتخابات به هیچ وجه به معنای این نیست که راستگرایان بتوانند به طور ناگهانی تأثیر خود را در ترکیب جدید پارلمان اروپا افزایش دهند. به علاوه، دلایل دیگری نیز برای این امر وجود دارد.
پیروزی سیاسی نیروهای راستگرا در آخرین انتخابات، تغییرات چشمگیری در مسیر اتحادیه اروپا در همه زمینههای کلیدی مانند درگیری در اوکراین، مقابله با روسیه، گسترش و پذیرش اعضای جدید، نظامیسازی اقتصاد و دستور کار “سبز” ایجاد نخواهد کرد. تغییرات ممکن است فقط در یک جنبه از فعالیت – در زمینه سیاست مهاجرتی – رخ دهد.
پیشبینی عواقب واقعی این تغییرات در حال حاضر دشوار است. موفقیتهای راستگرایان ممکن است منجر به تضعیف بیشتر ساختارهای اتحادیه اروپا شود، اما در عین حال، پاسخ یورو-آتلانتیک را نیز تحریک خواهد کرد. این به شکل تلاش برای تسریع شدید تمرکز اتحادیه اروپا، افزایش سریع قدرتهای بروکسل و رادیکالیزهکردن دیدگاههای سیاسی آن، از جمله در مبارزه با دیدگاههای جایگزین در فضای رسانهای، بروز خواهد کرد.
چرا تقویت مواضع راستگرایان در پارلمان اروپا تأثیر زیادی بر مسیر کلی اتحادیه اروپا ندارد؟
پیش از ردیف کردن دلایل، ارزش دارد به بررسی اصلیترین افسانه این انتخابات بپردازیم: اینکه انتخابات قرار بود تعیین کند آیا رئیس کمیسیون اروپا (شاخه اجرایی اتحادیه اروپا)، اورزولا فن در لاین، برای دور دوم منصوب خواهد شد یا نه. بر اساس اسناد اصلی اتحادیه اروپا، رئیس کمیسیون اروپا در مشاورهها در درهای بسته و در اجلاس سران کشورهای اتحادیه اروپا منصوب میشود (امسال در ۲۷-۲۸ ژوئن)، و پارلمان اروپا هیچ نقشی در این فرآیند ندارد.
اما این انتخابات مسیر برگزیدن اورزولا فن در لاین برای بار دوم را آسان نمیکند، هرچند او از حزب مردم اروپا (EPP) نامزد شده است، که علیه آن هیچ مخالف جدی وجود ندارد. اما این تضمین نمیکند که فن در لاین ۱۰۰ درصد منصوب می شود.
برخی کارشناسان معتقدند، به عنوان مثال، اگر نخستوزیر اسلواکی رابرت فیکو، که از سوءقصد جان سالم به در برد، شخصاً بتواند در اجلاس حضور یابد، وزن اخلاقی کافی برای حمایت یا حتی آغاز جلوگیری از نامزدی فن در لاین خواهد داشت. در این صورت، پست رئیس کمیسیون اروپا به شخصیتی غیرمنتظره داده میشود که همه رهبران کشورهای اتحادیه اروپا را راضی نگاه می دارد. دقیقاً به همین ترتیب، فن در لاین در سال ۲۰۱۹ منصوب شد یا، به عنوان مثال، نخستوزیر سابق پرتغال خوزه مانوئل باروسو که از ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۴ رئیس کمیسیون اروپا بود.
اما چرا نباید انتظار تغییرات چشمگیر داشت، حتی اگر “آلترناتیو برای آلمان”، “جبهه ملی” و “رکونکویست” ماریون مارشال، حزب آزادی هلند گرت ویلدرز، حزب فیدس مجارستان و دیگر مخالفین اتحادیه در پارلمان اروپا تقویت شده باشند؟
اول، پارلمان اروپا فقط به نام “پارلمان” است. این نهاد سیاستهای اتحادیه اروپا را تعیین نمیکند؛ بلکه توسط کمیسیون اروپا و شورای اروپایی (اجلاس اتحادیه اروپا) تعیین میشود. اتحادیه اروپا یک کشور نیست و پارلمان اروپا یک شاخه قانونگذاری نیست. این نهاد به عنوان یک نهاد مشورتی صرف ایجاد شد، هرچند در طول ۷۰ سال از پیدایی آن تعدادی از وظایف قانونگذاری را به عهده گرفته و از ۷۸ به ۷۲۰ نماینده افزایش یافته است.
پارلمان اروپا امروز بودجه اتحادیه اروپا را تصویب میکند، همچنین همراه با شورای اتحادیه اروپا، دستورات (مشابه قوانین) کمیسیون اروپا و انتصابات مقامات ارشد در اتحادیه اروپا را تأیید میکند. در عین حال، پارلمان اروپا از ابتکار قانونگذاری محروم است: پیشنویس هر قانونی در اتحادیه اروپا، چه تحریمها علیه روسیه باشد یا مقررات حملونقل در اتحادیه اروپا، تنها میتواند توسط کمیسیون اروپا مطرح شود. بنابراین نمیتوان در مورد گستردگی اختیارات صحبت کرد.
دومین دلیل برای حفظ وضعیت موجود سیاسی این است که راستگرایان در پارلمان اروپا اکثریت نخواهند داشت. این بهویژه به دلیل تسلط سختگیرانه دیدگاههای آتلانتیکی در فضای رسانهای اروپا است. در کشورهای اتحادیه اروپا در واقع رسانه تماما چپگرا یا راستگرا وجود ندارد. بهطور رسمی، تمام این رسانه ها دنبال رو هستند، در واقع ۹۰ درصد آنها به دستور کار لیبرالسم و گلوبالیسم پایبند هستند. در نتیجه، احزاب راستگرا در تمام کشورهای اتحادیه اروپا مورد حملات مداوم تبلیغاتی و فشار از سوی اکثریت رسانههای غالب قرار میگیرند که البته چشمانداز آنها برای دستیابی به نتایج خوب در انتخابات را کاهش میدهد. به عبارت دیگر، آنها اکثریتی نخواهند داشت که به راستگرایان اجازه دهد دستور کار خود را اجرا کنند. حزب مردم اروپا، لیبرالها، سوسیالیستها و سبزها در هر تحولی بر راستگرایان غالب خواهند بود.
سومین دلیل… خود احزاب راستگرا هستند که به طور دقیقتر باید آنها را “پوپولیست” نامید. آنها فقط در مبارزه برای قدرت از شعارهای راستگرا استفاده میکنند. به محض رسیدن به قدرت، دیدگاههایشان به شدت نرم میشود و رادیکالترین شعارها را کنار میگذارند. مثالهای بارز آن جورجیا ملونی در ایتالیا یا گرت ویلدرز در هلند هستند. ملونی امروز به عنوان یکی از حامیان اصلی فن در لاین تلقی میشود. ویلدرز، که بهتازگی یک ائتلاف حکومتی در هلند تشکیل داده، موضع خود را بهشدت نرم کرده است. در حالی که قبلاً از برقراری روابط با روسیه، خروج از اتحادیه اروپا و کنارگذاشتن یورو حمایت میکرد، اکنون به دنبال حاکمیت بیشتر، کاهش مهاجرت و عدم وجود “قوانین شدید در مورد آب و هوا و نیتروژن” است. اوکراین تنها یک بار در برنامه انتخاباتیاش ذکر شده است و آن هم در زمینه نیاز به حمایت در “مبارزه با تجاوز روسیه”.
ساده ترین راه این است که بر موج نارضایتی مردم از شرایط اقتصادی و اجتماعی سوار شوید و اتحادیه اروپا را برای همه چیز مقصر بدانید و حتی درخواست خروج از آن کنید. وقتی به دولت میپیوندید، باید مشکلات مربوط به بازنشستگی، تأمین اجتماعی و جمعآوری مالیات را حل کنید. و سپس معلوم میشود که خروج از اتحادیه اروپا چنان هزینهای خواهد داشت که احتمالاً مشکلات قبلی کمتر به نظر میآید. و موضوع پایان دادن به درگیری با روسیه معمولاً فقط به عنوان یک ابزار در مذاکرات برای موقعیتها در دولت در سطح ملی یا برای مزایای مالی از کمیسیون اروپا برای پروژههایشان استفاده میشود.
در عین حال، تقریباً هیچ جا در اتحادیه اروپا راستگرایان نمیتوانند اکثریت مطلق و اختیارات کامل برای هر اقدامی را به دست آورند و بنابراین، با رسیدن به قدرت، باید بلافاصله مواضع “شرکای ائتلافی” خود را در نظر بگیرند.
و در نهایت، راستگرایان از جناح های مختلف و متفاوتی هستند. و حتی با دستیابی به نتایج قابلتوجهی در انتخابات ملی، برای آنها بسیار دشوار است که در سطح اروپایی متحد شوند. به عنوان مثال، در پایان ماه مه، فراکسیون راستگرای پارلمان اروپا “هویت و دموکراسی” تمامی نمایندگان حزب “آلترناتیو برای آلمان” (AfD) را به دلیل اظهارات جنجالی رهبرش ماکسیمیلیان کرا اخراج کرد.
یا سیاستمدار آلمانی سارا واگنکنشت، به دلیل انتقاد مداومش از ارسال تسلیحات به اوکراین. با AfD به مشگل بر نمی خورد. اما آنها هرگز در مورد مهاجرت توافق نخواهند کرد، در حالی که واگنکنشت موضع انسانی دارد و رویکردهای بسیار سختگیرانه “آلترناتیوها” را به هیچ وجه قبول ندارد. اما آرای نمایندگان “اتحادیه سارا واگنکنشت” در پارلمان جدید میتوانست برای پوپولیستها بسیار مفید باشد: این حزب جدید در آلمان در انتخابات پارلمان اروپا بیش از ۶ درصد آرا را کسب کرد.
و همچنین حزب راستگرای بلژیکی “منافع فلاندر” وجود دارد. این حزب برای استقلال منطقه شمالی هلندیزبان بلژیک – فلاندر – مبارزه میکند. در عین حال، این حزب با اتحادیه اروپا کاملاً موافق است و هیچ مشکلی با حمایت از اوکراین و مبارزه با روسیه ندارد. هیچ چیز شخصی نیست، فقط این مواضع را محبوبترین در میان رایدهندگانش میداند.
اگر امروز توافقی در میان راستگرایان وجود داشته باشد، آن درخواست برای مبارزه با مهاجرت است که تا حد زیادی برای جامعه اروپایی دیر است. بیشتر مشکلاتی که در کشورهای اتحادیه اروپا به طور سنتی “مهاجرت” نامیده میشوند، مربوط به مهاجران نیست، بلکه به جوامع “شهروندان جدید” مربوط است. اینها فرزندان مهاجران در نسل دوم یا حتی سوم هستند که در اروپا به دنیا آمده و بزرگ شدهاند.
در مورد حمایت بروکسل از اوکراین، این موضوع برای راستگرایان فعلی بیشتر تاکتیکی است و تنها بهعنوان وسیلهای برای کسب سرمایه سیاسی و ابزاری برای فشار سیاسی استفاده میشود، یعنی تأثیر قابلتوجهی بر موضع بروکسل در این درگیری نخواهد داشت. با این حال، میتواند منجر به مشکلات محلی و تأخیر در مذاکرات در برخی مناطق و پروژههای گرانقیمت مربوط به تولید یا خرید تسلیحات شود. انباشت چنین مشکلاتی در برابر دشواریهای عینی با نظامیسازی اقتصادی اتحادیه اروپا که توسط بروکسل اعلام شده است، بهطور تئوری میتواند یک اثر تجمعی جدی ایجاد کند.
بنابراین، به طور کلی، انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۲۴ نباید بهعنوان یک نقطه عطف سیاسی یا حتی بهعنوان آغاز راه برای تغییر مسیر در نظر گرفته شود. احتمالاً این انتخابات نشان داد که “نبض سیاسی اتحادیه اروپا” اکنون چیست و نیروهای سیاسی مختلف اتحادیه اروپا چه کارهایی باید انجام دهند تا مواضع خود را در انتخابات ملی که در آینده قابل پیشبینی در بسیاری از کشورهای اروپایی برگزار میشود، تنظیم کنند. اولین “پرستو” در اینجا ممکن است انتخابات زودهنگام مجلس ملی فرانسه باشد که توسط رئیسجمهور مکرون اعلام شده و برای پایان ژوئن – اوایل ژوئیه برنامهریزی شده است