پیرنگ (طرح) در تعریف تفاوت ها و تنوع ها دارد اما اصلی ترین عناصر مشترک این تعریف ها پیرنگ را نقشۀ راه، ساختار و نظم و ترتیب داستان دانسته اند. در داستان حوادث می توانند خطی پیش بروند، با بازگشت به گذشته (فلاش بک)، یا نگاه به رویدادهای آینده ( فلاش فوروارد)، با ” نقل وقایع بر اساس علّیت”. در داسنان و رمان حوادث می توانند در هم آمیزی و تداخل زمان و فورم های افقی و عمودی به خود بگیرند، می توانند زنجیرۀ کنش و واکنش با پرداختی بی نظم و ترتیب و کلاژوار وچسبانه ای کنار هم قرار بگیرند و در نهایت کلیتی شکل گرفته و یک دست ارائه شود. نه فقط امروز، بارقه های این تنوع و پیچیدگی ها را در انگاره ها و حسب الحال ها و ترجمه ی احوال، افسانه ها، حکایت ها، متل ها و مثل ها و قصه ها و داستان ها در عرصه ی ادبیات داستانی میهنمان و جهان در گذشتۀ دور ونزدیک می توان دید.
ادبیات، به ویژه ادبیات داستانی، رمان، داستان کوتاه، داستانک عرصه قالب سازی و چارچوب های ماندگار برای کلیتِ رمان و داستان کوتاه و داستانک، و حتی عناصر شکل دهندۀ آن ها نیست. برای بیان هستی رنگارنگ ذهن انسان، جامعه و طبیعت نمی توان مانیفست نوشت و از نویسنده خواست فقط باید از چارچوب و مانیفست صادرشده پیروی کند. پای هنر که در میان باشد با مقوله ای دگرگون شونده، شکننده، پویا و متفاوت و نا همخوان مواجه می شوید. هنر پهنه ی حضور کنش ها و واکنش های سیال ترین عناصر هستی، یعنی عناصر سازنده ذهن آدمی ست، رنگین کمانی و رنگارنگ است، بسان ذهن و زندگی انسان منشورواره و لابیرنت گونه، گاه بسیار ساده و گاه در اشکالی در هم تنیده، با رنگ های بکار گرفته شده و رنگ آمیزی ها متنوع و متفاوت، درست مثلِ رنگ های ذهن و زندگی .
رمان را گونه یا ” ژانر”ی از فعالیت های خلاقه انسان تعریف کرده اند که می تواند انعکاس عاطفی (حسی) واقعیت ها یا بازتاب تخیلی، تجسمی و توهمی واقعیت ها، و گاه انعکاس منطقی- عقلایی واقعیت ها باشد. فعالیت خلاقه ای که بازتاب واقیعیت ملموس و غیر ملموس در ذهن نویسنده ، و در هم آمیزی این واقعیت ها با عاطفه، تخیل، تجسم( و وهم) و اندیشگی ست، مجموعه ای که کلام در شکل ها و فورم های متنوع ریخته می شود. بیان کلامی ِدرهم تنیده گی شگفت انگیز ذهن و هوش آدمی ست که در شکل ها و قالب های گونه گون ارائه می شود، البته برخی نیز بر این باورند که رُمان انعکاس زندگی نیست، خودِ زندگی ست.
طرح یا پیرنگ و پی ساخت، شخصیت پردازی ها، وضعیت ها و موقعیت ها، و روشن بودن روابط و علل تکامل و تکوین حرکت یا فکر در راستای نتیجه و پایان داستان، و همچنین چگونگی رابطه جزء و کل در مجموعه ای سازمان یافته، انتخاب موضوع و درونمایه و زبان رمان عناصر شکل دهندۀ پاسخ حسی و خیالپردازانه ی هنرمند است، پاسخی که نشانگر است ، نشانگر هستی ی انسان، جامعه و طبیعت، ونمایش هستی با رنگین کمانی از فورم ها و شیوه ها و اندیشگی ها، که پیامی زیبا و وظیفه ا ی بزرگ بهمراه دارد.
رمان در حد خویش بر تغییر ذهن و رفتار آدمی نقش داشته و دارد، نقشی از طریق درک و شناخت واقعیت، و بدینگونه مهر خود بر تغییر و تکامل معنوی و اخلاقی، و تغییر انسان و زندگی زده است. پیام و وظیفه رمان تعالی انسان و تغییر انسانی ی جهان و تاثیر گذاری بر واقعیت، از طریق شناخت راه های نو برای رسیدن به هدف، با درک و شناخت، و باز شناخت گسترده تر و عمیق تر انسان است.
رمان در افزایش درک زیبایی شناسانه ی انسان و هستی نقش دارد، و سطح ذوق و سلیقه ، و حساسیت های روحی (عاطفی) انسان را گسترش می دهد. شکلی از ارتباط گیری ست، با خود و دیگران، با جامعه و طبیعت، و ادعا شده است که از پدیده هایی ست که انسان را از هر آنچه غیر انسانی ست دور نگه می دارد. افشاگر زیبایی ها و زشتی های هستی انسانی و اجتماعی ست .مسائل و مشکلات آدمی را پوست می کند و جلوی رویش می گذارد. توصیف کننده ، تشریح کننده و تحلیل گر است. جهان بینی رمان نویس دیدار با جهان مهر وعشق و آزادی ست، دیداری موشکافانه و کنجکاوانه از زوایای متفاوت، با نگاه هایی گونه گون و در فورم ها و شکل های متنوع با پایبندی بر یک اصل مهم، که چیزی دراین میانه ثابت و ایستا نیست، و” همه چیز در تغییر است، جز اصل تغییر که هیچگاه تغییر نمی کند”