به دلم بَرات شده است:
زودا… باران خواهد آمد.
پارچ و پیاله و هر چه دارید
بردارید به کوچه بیایید،
تشنگی تمام خواهد شد،
به خدای رنگینکمان تمام خواهد شد.
نه ترس،
نه لکنت،
نه تنهایی،
تنها تمام… تمام خواهد شد.
قَسَم به قولِ مردمِ ساده،
فردا صبح
جراحتِ آن همه جهنمِ بیشفا
یادتان خواهد رفت.