۱
قاتل در خانواده ای” میدونی” در خیابان خراسان و لرزاده بزرگ شده، پسر پدری که در میدان امین السلطان (میدان تره بار و میدان بارفروش ها) کسب و کار، و اسم و رسمی داشت. شهرت این “بچۀ میدون” از روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، که رانندۀ ماشین حملِ آیت الله خمینی شد، پا گرفت. وی گروه حفاظت از خمینی را درمدرسه رفاه و علوی شکل داد. این گروه در کنار صادق خلخالی در زمره ی آغازگران کشتارهای حکومتی ای که ۲۶ بهمن سال ۱۳۵۷ از پشت بام مدرسه رفاه و علوی شروع شد، بود. قاتل همزمان و به دستور آیت الله خمینی مسؤل صدور احکام برای تصرف اموال و اماکن ثروتمندان دوران پهلوی، و تملک آن داراییها شد. وی که در جریان های مختلف علنی و مخفی فعالیت نظامی و امنیتی وسیاسی داشت از زمان تأسیس وزارت سپاه در سال ۱۳۶۲، وزیر سپاه در دولت اول و دوم میر حسین موسوی و رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان شد.
قاتل، که محسن رفیقدوست نام دارد پیش ازانقلاب بهمن به عنوان جوانی مذهبی پا به میدان سیاست گذاشت. پس از سازمان و گروه عوض کردن های متعدد سرانجام جای واقعی اش را یافت و به جمعیت فدائیان اسلام و هیئت های مؤتلفه پیوست، و از فعالین جوان ِ این جریان تروریستی شد تا مشی سازمانی و سیاسی “نواب صفوی” تائید و تقویت کند. نواب صفوی بعد ازترور نا فرجام کسروی و آزادی اش از زندان، که حدود ۲ ماه بیشتر طول نکشید، به این فکر افتاد که: “یک محفلی، یک سازمانی، یک گروهی، یک جمعیتی را برای مبارزه به وجود آورد. این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی استفاده بکند که تا الان مخل آسایش محلات بوده اند. مثل اوباش ها، گردن کلفت ها، لات ها، به حساب آن ها که عربده کش های محلات بوده اند…”. گروه ترور “فدائیان اسلام” درواقع از جاهل ها و لات های متدین، و همین “اوباش ها، گردن کلفت ها، لات ها، به حساب آن ها که عربده کش های محلات و…”، بودند، شکل گرفت. محسن رفیقدوست یکی از همین اوباش بود.
چهار ویژگی اساسی وجه مشخصه محسن رفیقدوست است: “دگراندیش ستیزی و آدمکشی”، فساد مالی (ماجرای رفیق گیت یک نمونه بود)، کار با تن فروشان (سکس بیزینس)، لاتمداری. وی در رابطه با هرکدام از این ویژگی ها دارو دسته و بنیادهای مختلف راه انداخته است.
آغازآدمکشی محسن رفیقدوست به سال ها قبل از انقلاب بهمن، به دوره ی بلوای ۱۵ خرداد ۴۲ بر می گردد که تا امروز و به اشکال مختلف ادامه یافته است.
پس از رخداد “مدرسه فیضه قم” به سال ۱۳۴۲، محسن رفیقدوست فردی را که حدس می زد در زدو خوردهای مدرسه فیضیه حضور داشته و آخوندی را کتک زده، به قتل رساند. رفیقدوست نقل کرده است: “…یک شبی که به شدت باران میآمد، شاید یکی از شبهایی بود که توی تهران کمتر آن جور باران میآید. البته من چند شبی کشیک او را کشیدم با یک چماق حسابی و چون کمتر شبی بود که این مست نباشد. بالاخره او، از ماشین پیاده شد، میخواست برود خانهاش. من مخفی شده بودم و با چماق زدم توی سر این. او افتاد و یک هفت هشت تا چماق دیگر هم زدم توی سر و کله این و هلش دادم افتاد توی جوی آب و رفتم. فردای آن روز شایع شد که یک جنازهای توی میدان شوش توی آبها پیدا شده و ان شاءالله خدا قبول کند…” (۱)
وی گفته است که این جنایت را با کسب اجازه از سید محمدهادی میلانی، مرتضی مطهری و محمدرضا مهدوی کنی انجام داد.
در مقطع انقلاب، محسن رفیقدوست بسانِ دیگر جاهل ها و لات های متدین با گروه های فشار و کشتار آغاز کرد، و با آمدن خمینی، “حاج محسن” و حاج مهدی عراقی گروه حفاظت از امام را شکل دادند و سپس در شکل گیری کمیته های انقلاب، گروه های کنترل و اداره کننده ی زندان ها ایفای نقش کردند.
محسن رفیقدوست در قتل چهار عضو مسؤل کانون خلق ترکمن، که در ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۸ به قتل رسیدند، دست داشت (۲). وی همکاری در طرح ترور شاپور بختیاررا اسباب افتخار خود می داند.(۳). از آن تاریخ تا کنون نیزانجام وطیفه و تکلیف در این حوزه را به اشکال مختلف، به ویژه با کمک رسانی مالی و تسلیحاتی به گروه های تروریستی داخل و خارج از ایران ادامه داده است.
۲
قاتل، تاجر سکس “سکس بیزینس مَن” هم بوده و هست، یعنی یک جاکشِ جنده باز حرفه ای با دیدگاه ولایی نسبت به جایگاه زنان.
“من الان بنیادی دارم که دخترانی که “مشکل پیدا می کنند” تحویل ما می دهند، ما آنها را “اصلاح میکنیم” و شوهرشان می دهیم”.(۴) این یکی از بنیادهای شبیه بنیاد نور ایشان است. “بنیاد نور” ایشان که در ظاهر به فعالیت در زمنیه های مختلف از جمله دارو و ساختمان سازی میپرداخت در حالی که به امر تجارت های مورد علاقه این قاتل مشغول بود: “حجتالاسلام هادی منتظری مقدم از مسؤلین بنیاد نور در پی فرار یکی از دختران از این مرکز به اتهام تجاوز و سوء استفاده گسترده از دختران دستگیر و محاکمه شد.(۵)
از وقتی شهرنو تهران را تخریب و به آتش کشیدند و تعدادی از تن فروشان را سوزاندند و یا به دار آویختن و تیرباران کردند، و شیخ حسین انصاریان و شیخ علی اسلامی دیوار “شهر نو” را خراب کردند، نان این قاتل کَره مال شد و ” تُو روغن رفت”.
البته از پیش از انقلاب اسلامی این قاتل و تعدادی از لاتهای نامدار و بی نام در تهران و شهرهای دیگر رابطهای نزدیک با پدیدهی روسپیگری و تن فروشی داشتهاند. این رابطه یکی از منابع درآمد این دسته از لاتها بود. اینان در روسپی خانهها و محلههای مشابه به عنوان محافظ تن فروشان و یا برای یافتن مشتری برای تن فروشان (جاکشی و پااندازی)، بخشی از درآمد تن فروشان را از آنِ خود میکردند. این رابطه گاه خشن و غیرانسانی بود. در حکومت اسلامی نقش این دست از لاتها را “جاهلها و لاتهای متدین” در همکاری و همیاری با ارگانهای حکومتی و برخی از آخوندها و “دلالان صیغه” انجام دادهاند. محجبه کردن تن فروشی یا صیغه و دایر کردن “عشرتکده”های اسلامی تحت نام خانههای عفاف با باج گیری رسمی و شرعی، روشهای به کار گرفته شده از سوی حکومت اسلامی بوده است.
محسن رفیقدوست ها و آخوندهای حاکم در حکومت اسلامی بیش از سلاطین از فحشا و فاحشهها در حوزههـای مختلف مذهبی، سیاسی، اقتصادی استفادههای ابزاری کردهاند. اینان درآغاز با آتش زدن و تخریب “شهر نو”ی تهران، و محلههائی مشابه در بسیاری از شهرها و سوزاندن و اعدام تن فروشان و پااندازان خرده پا شروع کردند. باندهائی مانند “شاهین انقلاب اسلامی” از آغاز حیات حکومت اسلامی زنان خیابانی را میربودند و به قتل میرساندند. بتدریج حکومت اسلامی با ریختن آب توبه بر سر پارهای از تن فروشان و تواب کردن برخی از پااندازان، از این جماعت در ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی و نیروهای تبلیغاتی خیابانی استفاده کرده و میکند.
بهره برداریهای مالی، جنسی، مذهبی و سیاسی از زنان تن فروش از سوی حکومتیان مسلمان به وفور گزارش شده است.
در ایران، به ویژه در تهران تن فروشی زنان تحصیلکرده و متاهل رشد چشمگیری داشته است.
برخی از جاهلها و لاتهای متدین در کمیتهها، بسیج و سپاه وظیفهی قتلهای زنجیرهای تن فروشان را انجام دادهاند. سال ۱۳۸۴ اعلام شد که ۵۱ زن تن فروش در ۵ فقره قتل زنجیرهای به قتل رسیدهاند.”سعید حنایی، ازاعضای بسیج، ۱۶تن از زنان تن فروش را به قتل رساند. وی در مصاحبهای گفت: “اگر دستگیر نمیشدم ۱۵۰ زن خیابانی دیگر را میکشتم”. برخی از فقها تلاش کردند این جنایات را که به “قتلهای عنکبوتی” معروف شده بودند توجیه شرعی کنند. محسن رهامی، استاد حقوق و وکیل دعاوی نوشت: “یکی از روزنامههای محافظه کار عمل سعید عسکر عامل ترور سعید حجاریان را به عنوان مبارزه با تفکر شوم و پلید و عمل سعید حنایی را به عنوان مبارزه برای از بین بردن افراد پلید قلمداد کرده است.”
رهبران حکومت اسلامی می دانند علل وانگیزه روی آوردن به تن فروشی کسب درآمد است و انگیزههای جنسی در این امر نقش مهمی ندارند، اما بر این واقعیت چشم بسته اند. در حوزۀ اقتصاد و ادبیات پژوهشی از اصطلاح “کارگر جنسی” استفاده میشود. فاحشهها از میان فقیرترین اقشار جامعه میآیند. بسیاری از تن فروشان، دختران و زنان خانوادههایی هستند که فقر، اعتیاد و ناهنجاریهای دیگر سامانهشان را درهم پیچیده است و آنان به اجبار به این حرفه روی آورده اند. جاکشها و پااندازها نیز با انگیزههای مختلف به این کار روی میآورند. برخی از اینان که از میان اقشار فقیر جامعه هستند برای گذران زندگی دست به چنین کاری میبرند. کمپانیهای بزرگ جاکشی را برخی از ثروتمندان و سیاستمداران و صاحبان مشاغل مهم دولتی (به ویژه در دادگستریها و شهرداری ها) میگردانند تا ضمن کسب سودهای کلان، از قافلهی لذت جویان عقب نمانند. ارزیابی حقوقی و برخورد قانونی با فحشا نیز متنوع و گوناگون است.
قاتل، محسن رفیق دوست، و بسیارانی از مسئولان درحکومت اسلامی، با برپائی شرکت ها و کمپانی ها وخانه های “عفاف” به تجارت سکس و باج گیری از تن فروشان که قربانیان ستمگری های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی حکومت اسلامی اند، مشغولند.
فانوس ها را حتی برسردرِ خانه قاتل و اکثر “سیاست بازان” حکومت اسلامی می توان دید:
“… پیش از اینکه شهر نو تهران پا بگیرد تن فروشان در سطح شهر پراکنده بودند. روسپی خانهها با روشن نگه داشتن یک چراغ فانوسی بر سر در خانه مشخص میشدند. عیش خانه چاله میدان و چاله سیلابی فقیرترین و کثیفترین و کوچه قجرها بهترینشان بودند. شهرنو را درسال ۱۲۹۸ شمسی شخصی به نام زال محمد در جنوب غربی تهران در نزدیکی دروازه قزوین احداث کرد. این محله که در زمان تاسیس در خارج از محدودۀ شهر تهران قرار داشت، شهر نو نامیده شد.”
*****
منابع:
۱- محسن رفیق دوست، خاطرات،مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال ۱۳۸۳ / و ناصر امینی، ایرانیان (نیویورک)، شماره ۴۴، آذر
مصاحبه محسن رفیقدوست با خبرگزاری پارس، جولای ۲۰۱۵
http://news.gooya.com/politics/archives/2015/07/200145.php
سایت محسن رفیقدوست:
http://rafighdoost.com/
۲- اسنادی از اولین آدم ربائی رژیم جمهوری اسلامی- ۱۳۷۷
http://www.tabnak.ir/fa/news/73661/
۳- حمید شوکت، پرواز درظلمت، زندگانی سیاسی شاپور بختیار، نشربازتاب ( آلمان) ۲۰۱۴
https://www.youtube.com/watch?v=YESHbBWFMXQ4-
۵- محکومیت متهمان اصلی “خانه هدایت” کرج تأیید شد. . روزنامه ایران، ۱۹ آذر ۱۳۸۱. http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-0b250aeb78.html
http://sharghnewspaper.ir/News/90/07/11/12971.html
۳- حاج مهدی عراقی، نا گفته ها، خاطرات، پاریس-پائیز ۱۹۷۸-۱۳۵۷ به کوشش: محمود مقدسی و….، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، چاپ نخست ۱۳۷۰
۴- ایران تایمز، شماره ۹۵۰، سیزدهم بهمن ماه ۱۳۶۸، ص ۴ / سرژ میشل، فرستاده فیگارئ، کیهان لندن، پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۷۹، شماره ۸۴۲
منابع دیگر:
ایران تایمز، سال بیست وششم، شماره ۱۲۷۰، جمعه۲۵ اسفندماه ، ۱۳۷۴ ص ۷
اکبر گنجی، عالجناب سرخ پوش و عالی جنابان خاکستری، انتشارات طرح نو، ۱۳۷۹، ص ۸۶
مصاحبه مرتضی رفیقدوست با مجله پیام امروز- و ” بچه میدون ها” : اتحاد کار، شماره ۱۶ ، مرداد۱۳۷۴
رفیق دوست و آن کیسه پر از طلا، دنیای اقتصاد، ۲۴ آذر ۱۳۸۷
جانشینِ یاسر رفیقدوست
http://www.tabnak.ir/fa/news/73661/
مرکز اسناد انقلاب اسلامی: خاطرات محسن رفیق دوست از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
ناگفتههای سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست، شهروند امروز، ۶ بهمن ۱۳۸۶
۵- فصلنامه ۱۵ خرداد، شماره ۲۰، بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر، سال ۱۳۷۶
تاریخ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، جواد منصوری، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، سال ۱۳۷۸
جواد منصوری، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، سال ۱۳۷۶
قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، ( ۴ جلد)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۹
سید محمد رضا حسینی و سینا میرزائی، از سرگذشت لوطیها، مدیا، تهران، ۱۳۸۷
ندا ریحانی، خبرگزاری سینا، زنگ خطر، سن فحشا باز هم کاهش یافته است، گویا نیور، ۱۳ شهریور ۱۳۸۳ / و دانا م .هیوز، تجارت برده داری جنسی در ایران، مجله فرونت پیج، ترجمه ف. کوشا، سایت گویا، ژانویه ۲۰۰۴/ تارنمای بازتاب (تابناک) دی ماه ۱۳۸۵/ گفت و گو با سعید مدنی، کانون زنان ایران، ماهنامه پژواک، ژانویه سال ۲۰۰۹
روزنامه ایران، مرداد ۱۳۸۰/ ایسنا، آذر ۱۳۸۲( شهروند- تگزاس- شماره ۶۴۶ ، ۱۴ آذر ماه ۱۳۸۲
آقای ” مسعود نقرهکار ” به طرزِ عجیبی علاقه دارد تا ریشهی اجتماعیِ فاسدان و جانیانی مانندِ “رفیق دوست” را به ” لاتها و جاهلها ” ربط بدهد. جنبههای اصلیِ دیدگاههای او در بارهی این ” لاتها و جاهلها “، در مقالههای چندی که او نوشته است، مرا به یادِ دیدگاههای محافلِ سنّتی/اشرافی در شهرِمان ” آمل ” در بارهی ” لاتها و جاهلها ” میاندازد، محافلی که خودِشان بیشتر لایقِ آن اتّهاماتی بودند و هستند که به ” لاتها و جاهلها ” میزدند و میزنند. مؤثّرترین نوعِ “لومپ”ها – در مفهومِ عامِ “بیریشه، بیشرف” و ” رفتارِ لومپنی ” – در سیاست و اقتصاد و جامعه را باید نه عمدتاً در میانِ طبقاتِ به گفتهی تحقیرآمیزِ “م. نقرهکار” ” فقیران ” بلکه در میانِ گروههای اجتماعی/طبقاتیِ اشراف و ثروتمند – چه سنّتی و چه مُدِرن – و نیز قدرتمداران جستجو کرد.
زنده یاد بهروز دهقانی از فداییان اولیه که در زمان محمدرضا پهلوی زیر شکنجه ساواک پرویز ثابتی ها به شهادت رسید در معرفی لمپنیزم می نویسد: “به طور کلی لمپن به دو نحو به نهضت ضربه میزند. با دستخوش حیله ها و خواسته های طبقه حاکم شدن و به آلت کوبیدن مردم بدل گشتن و یا وارد شدن در نهضت و خرابی بالا آوردن”.
حال کسانی را که زمانی فدایی خلق بودند. مدتی را به طرفداری از خط امام و توجیه دوران سیاه وی سپری کرده و روزگاری زیر پرچم اصلاح طلبان رنگارنگ سینه زده و می زنند و حال در آخرین دهه های زندگی سیاسی به طرفداری از رضا پهلوی می پردازند و در پاسخ به انتقادات میگویند: [گر ما ز سر بریده می ترسیدیم /// در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم ]؛ چه باید نامید ؟
اندیشمند و پزشک گرامی آقای دکتر نقره کار با تحقیقات جامع خود در مورد لمپنیزم بهترین کسی هستند که می توانند در این مورد پاسخ گویند.
با احترام و تشکر
نوشته های اندیشمند و پزشک گرامی آقای مسعود نقره کار در زمینه ی لمپنیسم و ماهیت و ساختار آن در ایران شایسته ی خواندن و آموختن میباشد. تجربه ی ایشان (که خود زمانی از ساکنان یکی از محلات پایین شهر تهران بوده اند) به همراه دیدگاه علمی شان در بازکاوی رفتار جاهلان و اوباش پنجره ای است برای شناخت بهتر اینان. خوانندگان را به خواندن رمان “بچه های اعماق” آقای نقره کار تشویق میکنم.
به مناسبت سالگرد کودتای آمریکایی – انگلیسی ۳۲ ( بقول رضا پهلوی و سایر پهلوی پرستان “رستاخیز و قیام ملی “)؛ یادی از طیب حاج رضائی یکی دیگر از بچه میدونی ها هم میتواند جالب باشد. وی از طرفداران دربار پهلوی بود. به طور گسترده در حادثه ۹ اسفند ۱۳۳۱(روزی که در آن به جان محمد مصدق، سوء قصد شده است) کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دخالت در حوزه های انتخاباتی مجلس هجدهم و درگیری با عوامل ملی گرای مخالف شاه نقش داشت. بعدها از طرفداران دو آتشه خمینی شد و در خرداد ۴۲ اعدام شد. از او نقل می کنند که گفته بود: “همانطور که شاه را سر کار آورده و به سلطنت رساندم او را سرنگون خواهم کرد” !؟