به راستی اگر سرمایهداری و امپریالیسم جهانی بخواهد نحلهای از مدعیان چپ را برای بیاعتبارکردن تاریخ و اعتبار اجتماعی چپ اصیل ایجاد کرده و با آن فعالان اجتماعی، کارگری و سیاسی را بفریبد و از مسیر درست و واقعی مبارزه دموکراتیک و اجتماعی ضد امپریالیسم و سرمایهداری و در مسیر واقعی دموکراسی، صلح ، آزادی و عدالت اجتماعی … منحرف کند، چقدر ممکن است با این نوع چپی که در ارتباط با تحلیل رویدادها در اوکراین اینگونه خود را معرفی میکند، متفاوت باشد؟!
به دنبال موضعگیریهای متفاوت از سوی حاملان و مدعیان گفتمان چپ و نیز انتشار مقالات مختلف در ارتباط با جنگ در اوکراین، در سخنرانی تلگرامی جمعه شب ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۱ در گروه تلگرامی «به یاد رفیق رئیسِ دانا، برای اتحاد عدالتخواهان» مطالبی مطرح شد که جا دارد به صورت خلاصه مورد بررسی قرار گرفته و نکاتی در پاسخ به آن مطرح شود.
قبل از هرچیز لازم است اشاره شود که موضع رفیق زنده یاد دکتر فریبرز رئیس دانا در ارتباط با جنگ در سوریه روشن بود و سخن گفتن بر ضد منطق تحلیلی او و در گروهی با نام و یاد او را میتوان دور از پرنسیپهای اخلاقی دانست.
چه کسانی بزرگترین ضربات را به چپ وارد میکنند؟
- ● آن ها که با تحریف سوسیالیسم علمی و مبانی مارکسیسم و با ادعای سوسیالیسم دموکراتیک و قرن بیست و یکمی و چپ نو و …، و طرد جوهرهی انقلابی آن دیکتاتوری پرولتاریا، با لنینیسم یعنی مارکسیسم عصر امپریالیسم زاویه گرفته و نوعی سوسیال دموکراسی بیخطر و قابل تحمل برای بورژوازی و امپریالیسم و فاقد ویژگیهای انقلابی را ترویج میکنند و به دلیل همین رویکرد ناگزیر به همراهی با ناتو و تبرئهی مستقیم و غیرمستقیم فاشیسم و نئوفاشیسم در سوریه و اوکراین تحت پرچم به اصطلاح انساندوستانه، حقوق بشری و صلحدوستانه و … میشوند.
- ● آنها که با اتکا به انواع اندیشههای غیر علمی مبتنی بر تز سه جهان در زمان وجود اتحاد شوروی، این کشور را که به شکلهای مختلف حامی جنبشهای انقلابی و ضدامپریالیستی در سراسر جهان بود، سوسیال امپریالیست میخواندند و بدین سان تلاش میکردند تا برای امپریالیسم آمریکا با دهها کودتای خونین و مداخلهی نظامی در کشورهای مختلف جهان که با میلیونها قربانی همراه بوده است، کشوری که دو بار برای اعلام سروری خود بر جهان از بمب اتمی با صدها هزار کشته و پیامدهای وحشتناک آن استفاده کرد، شریک جرم پیدا کنند و بدینسان وقاحت اقدامات تجاوزگرانهی امپریالیستی را کاهش دهند و بخشی از نیروهای مترقی را به دشمنی با اتحاد شوروی به جای امپریالیسم آمریکا و متحدان اروپایی و جهانی آن سوق دهند و بیاعتنا به اینکه با فروپاشی اتحاد شوروی چه بر سر مردم آن در کشورهای باقیمانده و نیز مردم جهان میآید و این خلاء قدرت چگونه توسط امپریالیسم و ناتو و نیروهای ارتجاعی ساخته و پرداخته و تحت حمایت آنها پر میشود، در ابتدای دهه ۱۹۹۰ پیروزمندانه از فروپاشی اتحاد شوروی و به اصطلاح سوسیال امپریالیسم، همراه با رهبران امپریالیست غرب و مرتجعترین نیروها در جهان ابراز شادمانی کردند و سه دهه پس از دههی ۹۰ میلادی نیز همچنان میکوشند تا با امپریالیست نامیدن روسیه که با تخریب زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی سوسیالیستی آن و بر اساس شاخصهای واقعی اقتصادی طی چند دهه پس از فروپاشی عملاَ به یک کشور نیمه پیرامونی و نیمه مستعمره تبدیل شده است، و قراردادن آن در کنار امپریالیسم آمریکا و متحدان اروپایی آن در اتحادیهی اروپا با کارنامهی سراسر مداخلهگرانه و جنایت بارشان در تجزیه و تکهپاره کردن یوگسلاوی، نابودی و به قهقرا بردن لیبی در عصر جاهلیت همراه با قتل جنایتکارانهی قذافی، براندازی دولت دموکراتیک زنده یاد نجیب در افغانستان و کارنامهی ننگین ۲۰ سال جنایت در افغانستان و واگذاری دوبارهی قدرت به طالبان، ایجاد و راهاندازی گروههای ارتجاعی چون داعش و تدارک و تسلیح و ترانسپورت و پشتیبانی از آنها برای براندازی دولت قانونی سوریه، مداخلهی غیرقانونی و مبتنی بر دروغ بزرگ و گوبلزی در عراق و براندازی دولت عراق، مداخلات گسترده در ونزوئلا برای براندازی دولت قانونی این کشور، بیش از شش دهه تحریم غیر قانونی کوبا و انواع مداخلات در این کشور، اعمال تحریمهای گسترده و ویرانگر به کشورهای مختلف از جمله ایران، حمایت همهجانبه از اسرائیل در تضییع حقوق خلق فلسطین، حمایت همه جانبه از نزدیک به یک دهه مداخله جنایتکارانه و تحمیل جنگ ویرانگر و فلاکت بار از سوی عربستان مرتجع به مردم یمن و … ، در تلاشند تا با انتساب عنوان امپریالیست به روسیه و به زعم خود شریک کردن آن در این جنایات وسیع امپریالیستی، برای امپریالیسم شریک جرم بتراشند به نوعی غیرمستقیم به تبرئهی آن کمک کنند.
- ● کسانی به اعتبار تاریخی چپ ضربه وارد میکنند که در روزهای اوج جنگ در سوریه با صدهاهزار تروریست داعشی تدارک و تسلیح شده و سازمان یافته از گوشه و کنار جهان و سناریوها و صحنههای متعدد کارگردانی شده چون اعلام استفاده اسد از سلاح های شیمیایی و … که گند دروغ بودن و ساختگی بودن همهی آن ها هم درآمد، پس از مداخله قانونی و مؤثر ارتش روسیه بر اساس درخواست قانونی دولت قانونی سوریه برای دفاع از امنیت این کشور در برابر ارتجاع داعشی-امپریالیستی وقیحانه تلاش کردند تا بهاصطلاح از حقوق بشر و صلح دفاع کرده و جنگ در سوریه را جنگی بین دیکتاتوری اسد و مخالفان به اصطلاح «دموکراسی خواه» او معرفی کنند و… و بدین ترتیب با مخالفت با دفاع از امنیت سوریه و سرکوب ارتجاع داعشی- امپریالیستی، عملاَ در راستای برنامههایی امپریالیستی برای ایجاد خاورمیانهی نوین عمل کردند. کسانی که شعار بیطرفی و دفاع از صلح در شرایط مداخلهی روسیه در دفاع از امنیت سوریه که به تغییر توازن قوا به نفع این کشور جهت سرکوب تروریسم داعشی- امپریالیستی و ممانعت از تبدیل شدن سوریه به یک لیبی دیگر انجامید (که عملاَ یک شعار ارتجاعی و همسویی با امپریالیسم و تروریسم داعشی در چنین شرایطی بود)، را مطرح کردند. آری اینها باید شرم کنند. چراکه پر واضح بود که قرار نبود با سرنگونی اسد یک دولت دموکراتیک در آنجا برسر کار بیاید بلکه بیشک یک دولت ارتجاعی از نوع آنچه در لیبی شاهد آن شدیم، ممکنترین آلتزناتیو برای آنجا بود.
- ● آنهایی باید شرم کنند که در تلاشی مزورانه میکوشند تا نوعی اینهمانی بین شواهد آشکار برآمد و سیطرهی فاشیسم و نئوفاشیسم در اوکراین با به قول آنها فاشیسم در روسیه را تصویر میکنند. این در حالی است که بسیاری از رهبران غربی نیز بر برآمد فاشیسم در اوکراین اذعان دارند اما همین رهبران، علی رغم تاکید بر اولیگارشی در روسیه، هیچیک از آنها از فاشیسم در روسیه سخن نمیگوید. اعتبار چپ را آنهایی به چالش میکشند و باید شرم کنند که با ادعای چپ، به شکلی یکسان از فاشیسم در اوکراین و روسیه سخن میگویند. به نوعی به گرایشات فاشیستی در اوکراین اشاره میکنند تا به زعم خود فاشیسم نهادینه شده در روسیهی امپریالیستی را مورد حمله قرار دهند.
- ● آنهایی باید شرم کنند که چشم و گوش خود را بر همهی اطلاعات موجود در بارهی اقدامات فراوان و پیگیرانهی روسیه برای حل دیپلماتیک موضوع جهت ممانعت از عضویت اوکراین در ناتو، همکاری با آمریکا در تنگتر کردن حلقهی محاصرهی ناتو بر روسیه، گردآوردن ۱۲۵ هزار نیرو در مرز دونباس برای حمله و کشتار روس ها و … می بندند و به عنوان تحلیلگر رویدادهای اوکراین ترجیح میدهند تا هیچ اشارهای به اقدامات فاشیستی و راسیستی گستردهی نازیستها و نئوفاشیستهای حاکم بر اوکراین نکنند!
- ● کسانی باید شرم کنند که از متدولوژی و روش شناسی تحلیلی علمی سخن میگویند اما ترجیح میدهند تا از کشتار نزدیک به ۱۵ هزار نفر از شهروندان جمهوریهای با جمعیت روس زبان دونتسک و لوگانسک در دونباس پس از کودتای سال ۲۰۱۴ در اوکراین و تصرف قدرت توسط فاشیستها و طی ۸ سال گذشته سخنی نگویند. آنهایی باید شرم کنند که ترجیح میدهند از زنده زنده سوزاندن ده ها کارگر در محل اتحادیههای کارگر در اودسا توسط نئوفاشیستهای حاکم بر اوکراین سخنی نگویند. کسانی که خود را تحلیلگر علمی تصور میکنند و همهی این جنایات را دیدند، اما هیچگاه احساسات حقوق بشری و صلح دوستانهی آنها تحریک و بیدار نشد و صدای«نه به جنگ» و «دفاع از صلح» و شعارهای مشابه از آن ها درنیامد اما زمانی که روسیه طبق موازین حقوقی بینالمللی و ماده ۵۱ منشور ملل متحد مبنی بر «حق طبیعی دفاع مشروع انفرادی یا اجتماعی» در دفاع از خلق دونباس و نیز امنیت خود اقدام به عملیات ویژهی نظامی در اوکراین کرد، در راستای همراهی با حمایت همهجانبهی سیاسی و نظامی امپریالیسم آمریکا و اتحادیهی اروپا از حاکمان فاشیست در اوکراین، پرچمدار صلح و نه به جنگ و … شدند!
- ● کسانی به اعتبار تاریخی چپ اصیل بزرگترین ضربه را میزنند و باید شرم کنند که علیرغم تعریف صریح حقوقی تجاوز در قطعنامهی شماره ۳۳۱۴ مورخ ۱۴ دسامبر ۱۹۷۴ سازمان ملل که تجاوز نظامی را تعریف کرده است، چشم و گوش خود را بر آن بسته و بر همصدایی خود با رسانههای جریان اصلی مبنی بر «محکوم کردن تجاوز روسیه به اوکراین» اصرار میورزند.
در مادهی ۳ قطعنامهی مذکور، هم تعریف تجاوز آمده است و هم سایر اقدامات برخوردار از کیفیت تجاوزکارانه برشمرده شده است. در بند (ج) این ماده به صراحت در این باره آمده است :
«ج _ اجازهی یک دولت برای استفاده از سرزمینش که در اختیار دولتی دیگر قرار داده ، به منظور انجام اقدامی تجاوزکارانه علیه دولت ثالث »
«در بحران اوکراین، از یک دهه پیش قلمرو سرزمینی این کشور جهت تعلیم نئونازیها با هدف از بین بردن امنیت روسیه در اختیار پنتاگون قرار گرفته است. این وضعیت فرض متجاوز برشمردن روسیه را مردود میکند و طبق این بند، اوکراین ابتدائاَ مرتکب تجاوز شده است نه روسیه، ولو نقش اوکراین بیش از یک ابزار ناتو نباشد. به این ترتیب این اوکراین است که باید طبق مادهی ۳۹ منشور به عنوان متجاوز در شورای امنیت مطرح و در معرض ضمانت اجراهای مندرج در مواد ۴۱ و ۴۲ قرار گیرد ».(نقل از صفحهی فیسبوک دکتر محمد شریف ، استاد دانشگاه و وکیل مدافع زندانیان سیاسی)
- ● کسانی باید شرم کنند که ادعای شناخت نئولیبرالیسم و اقتصاد سیاسی و … را دارند اما هیچ تمایلی به سخن گفتن از نئوفاشیسم به عنوان پیامد واقعی و اجتنابناپذیر آن و پژوهشهای معتبر و فراوان علمی در این مورد از خود نشان نمیدهند و هیچ تمایلی ندارند که ارتباطی بین نئوفاشیسم به عنوان پیامد واقعی نئولیرالیسم و تحولات ژئوپالیتیک و ژئواکونومیک در مناطق مختلف جهان و از جمله در اطراف مرزهای روسیه و منطقهی اوراسیا که تسلط بر آن برای امپریالیسم از اهمیت ویژهای برخوردار است، ببینند یا اگر هم میبینند، تمایلی به سخن گفتن در بارهی آن و انگیزه بسیار نیرومند آمریکا و غرب برای بالکانیزه کردن روسیه از خود نشان نمیدهند. آری، کسانی باید شرم کنند که اینگونه میکوشند تا حقایق را از مخاطبان خود پنهان کنند.
- ● کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که ادعای شناخت اقتصاد سیاسی را دارند و با بستن چشم خود بر تعریف لنینی و علمی و مبتنی بر اقتصاد سیاسی از ویژگیهای امپریالیسم، رندانه میکوشند تا مفهوم استعمار و امپراتوری را به جای آن بنشانند تا با استناد به قدرت نظامی روسیه بتوانند آن را امپریالیست نامیده و نوعی اینهمانی بین جنایات تجاوزکارانهی امپریالیسم در نقاط مختلف جهان با دفاع مشروع و قانونی روسیه از امنیت خود ایجاد کنند!
- ● کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که چشم خود را بر حق خودمختاری جمهوریهای خلق دونتسک و لوگانسک در دونباس و موافقت نامههای مینسک ۱ و ۲ که دولت فاشیستی اوکراین از پذیرفتن آن سرباز میزند، میبندند و همصدا با حاکمیت کودتایی و فاشیستی اوکراین با نمادهای آشکار فاشیستی و حامیان آنها، اقدام ناگزیر روسیه به عملیات ویژه را تجاوز تعریف کرده و محکوم میکنند!
- ● کسانی به اعتبار چپ اصیل بزرگترین ضربه را میزنند و باید شرم کنند که با چشمپوشی بر کوهی از حقایق در ارتباط با ممنوع کردن فعالیت احزاب، ممنوع کردن زبان روسی، اقدامات راسیستی فراوان، تخریب نمادهای مبارزهی ضدفاشیستی جنگ جهانی دوم، تجلیل از استپان باندرا فاشیست شناخته شدهی زمان جنگ جهانی دوم با آن همه جنایت شناختهشده، استفاده از نمادهای آشکار فاشیسم از سوی اوکراین، رندانه میکوشند تا تصویر همسانی از «ناسیونالیسم افراطی روسها» و ناسیونال فاشیسم حاکم بر اوکراین ارائه کرده و آنها را عین هم معرفیکنند! کاری که رسانههای غرب هم از انجام آشکار آن شرم دارند!
- ● کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که چشم خود را بر گسترش وسیع ناتو در شرق اروپا، پس از توافق غرب مبنی بر عدم پیشروی ناتو حتی یک اینچ به سمت شرق و مرزهای روسیه در سه دههی گذشته و توسعهی وسیع ناتو به پشت دیوارهای روسیه با نقض این توافق میبندند و اقدام ویژهی روسیه در اوکراین که تنها کمتر از دو ماه از آغاز آن میگذرد، را عامل گسترش ناتو و اقدامات تجاوزکارانهی آن و فعالیتهای مجتمعهای صنعتی-نظامی و … معرفی میکنند! گویا که قبل از اقدام اجتنابناپذیر روسیه برای دفاع از امنیت خود و مردم جمهوریهای خودمختار دونباس، چنین نبود و ناتو توسعه پیدا نمیکرد و …
- ● کسانی بزرگترین ضربه را به اعتبار چپ وارد میکنند و باید شرم کنند که خود را چپ میپندارند و همزمان چشم خود را بر واقعیت تلاشهای فراوان دیپلماتیک و صبورانهی روسیه طی سالهای گذشته برای حل دیپلماتیک مسئله میبندند و در عالم انتزاع از صلح و محکوم کردن بهاصطلاح تجاوز روسیه و نیروی سوم و … سخن میگویند و قادر به ارائهی هیچ راه حلی برای حل دیپلماتیک موضوع پیش از تصمیم روسیه مبنی بر انجام عملیات ویژه نبودند. (چرا که فاشیستهای حاکم بر اوکراین با حمایت غرب و ناتو همهی راهها را بسته بودند.) کسانی باید شرم کنند که برآنند تا از این حقیقت این نتیجه را بگیرند که گویا دفاع از امنیت کشورها و مقابله با تهاجم فاشیستی – امپریالیستی غرب و ناتو علت توحش امپریالیسم و فاشیسم است (نه ماهیت امپریالیستی و نئوفاشیستیآنها)، پس باید این اقدامات دفاعی و ضد فاشیستی را محکوم کرد! بدیهی است وقتی کشوری در راستای دفاع از امنیت خود در برابر امپریالیسم و ناتو دست به مقاومت میزند، امپریالیسم نیز متقابلاَ دست به اقدامات شنیعتری بزند. اما به این دلیل نمیتوان مقاومت در برابر فاشیسم و امپریالیسم را محکوم کرد!
- ● کسانی اعتبار تاریخی چپ اصیل را زیر سؤال میبرند و باید شرم کنند که کشف دهها آزمایشگاه مربوط به تولید سلاحهای بیولوژیک در اوکراین از سوی آمریکا را به عنوان یک خطر بزرگ برای روسها و جهانیان میبینند و سخنی از آن نمیگویند و به جای آن میکوشند تا با فروکاستن مفهوم علمی امپریالیسم و استفاده از عبارت انتزاعی و نامفهومی چون «کلیت خصلت امپریالیستی» و امپریالیست خواندن روسیه، تصویر همسانی از امپریالیستهای آمریکا و روسیه ارائه کنند. کسانی که با چشم فروبستن بر شاخصهای علمی مفهوم امپریالیسم بهعنوان بالاترین مرحلهی سرمایهداری در جهان کنونی، و استفاده از عباراتی چون «سوپر استثمار در روسیه» و اشاره به مفهوم غیرعلمی چون «کلیت خصلت امپریالیستی» ، صلاحیت و اعتبار علمی خود را آشکارا به زیر سؤال میبرند تا بر ذهن مخاطبان برای جا انداختن و تأکید بر امپریالیست بودن روسیه تاَثیر بگذارند. غافل از اینکه حتی با فرض پذیرفتن امپریالیست بودن روسیه، این فرض مانع دفاع این کشور از خود در برابر نئوفاشیسم و نازیسم عریان و آشکار مورد حمایت غرب و ناتو نخواهد بود! همانگونه که برای امپریالیستهای فرانسه و انگلیس در برابر نازیسم در جنگ جهانی دوم نبود.
- ● کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که علیرغم تجربهی تلخ و بسیار پر هزینه جهان تک قطبی برای بشر در عالم واقعیت، و تلاش جهانی برای گذار به چند جانبهگرایی به عنوان یک عامل بازدارنده، معلوم نیست بر چه اساسی اعلام میکنند که دارند میبینند که در عمل نیروهای ارتجاعی و دولتهای ارتجاعی و راست افراطی و جنبشهای بنیادگرا از جهان چند قطبی سود میبرند و …لابد جهان تک قطبی باید بهتر باشد! گویا که خلق داعش، بوکوحرام، طالبان و … محصول جهان چند قطبی است و گویا که دو بار واگذاری قدرت به طالبان از سوی امپریالیسم آمریکا محصول جهان چند قطبی است و نه جهان یک قطبی تحت تسلط آمریکا؟! این دیدگاه توجهی ندارد که جهان چندقطبی تا چه حد در پایداری و استحکام انقلاب کوبا، پیروزی خلق ویتنام و شکلگیری جنبشهای آزادیبخش ملی و دولتهای ملی و مردمی در بخشهای وسیعی از آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نقش یاریگر داشت. (و البته بدیهی است که همهی اینها به معنی یکی پنداشتن جمهوری فدراتیو روسیه با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیست.) این دیدگاه در نظر نمیگیرد که امپریالیسم در یک جهان چند قطبی موفق نمیشد یوگسلاوی را تکه پاره کند! یا لیبی را به دست آدمخواران بسپارد! کسانی باید شرم کنند که با اشاره به مخاطرات جهان چندقطبی به دلیل احتمال زمستان هستهای و …، به صورت غیرمستقیم توجیهگر و مروج جهان تکقطبی تحت سیطرهی آمریکا میشوند!
- ● کسانی چپ را بیاعتبار می کنند و باید شرم کنند که مبارزه با فاشیسم حاکم بر اوکراین را که در طی چند سال هزاران نفر را کشته است و نژادپرستی آشکار و اقدامات متعدد فاشیستی را به اجرا گذاشته است، و با بسیج ۱۲۵ هزار نیروی نظامی در مرز دونباس در تدارک کشتاری وسیعتر بوده است، را موکول به شکلگیری «نیروی سوم» موهوم به عنوان یک ایدهی انتزاعی و غیررآل حواله میکنند که اساساَ بسیار بعید است که در ارتباط با جنگ در جریان در اوکراین بتواند شکل بگیرد و از وزن و تأثیری روی توازن قوای موجود برخوردار شود. نیروی سوم موهومی که بیشتر تداعی کنندهی نوشداروی پس از مرگ سهراب خواهد بود و این یعنی بازگذاشتن دست فاشیستها برای ادامهی جنایت و کشتار و …
- ● کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که بر این باورند که زلنسکی بیشتر از پوتین میتواند مدعی مبارزه با فاشیسم باشد!
- ● کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که چشم و گوش خود را بر روی واقعیت تبدیل مناطق مسکونی به مواضع نظامی و گروگانگیری مردم در این ساختمانها و ممانعت از خروج آنها از شهر از طریق کانالهای امن توافق شده بسته اند و اخبار و ویدئوهای جنایتکارانهی فاشیستها در اوکراین را می شنوند و میبینند، اما همچنان با تکرار دروغهای رسانههای امپریالیستی و همسو با آنها از جنایات جنگی روسیه در بمباران ساختمانهای مسکونی و سخن میگویند. در حالی که می دانند امپریالیسم و جریان مسلط رسانهای تمام منابع مستقل خبری و تلویزیون روسیه و … را هم به منظور ممانعت از انتشار اخبار درست سانسور کردهاند. کسانی باید شرم کنند که در چنین شرایطی هیچ اشارهای به صحنهسازی و دروغین بودن کشتار بوچا و شلیک موشک از سوی فاشیستهای اوکراین به ایستگاه مترو در شهر کراماتورسک و تلاش آبروباخته برای انتساب آن به روسیه نمیکنند و خود را مدعی متدولوژی علمی و … نیز میدانند!
- ● کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند که درمانده از تحلیل عینی و مشخص و علمی از رویدادها در اوکراین، با رویکردی عصبی و عقدهگشایانه برای تهاجم به منتقدین خود از جادهی انصاف خارج شده و با بد و بیراه گفتن به باورمندان «راه رشد غیرسرمایهداری» در گذشته و برخی رویکردهای نظری و برنامهای یک گرایش ریشهدار تاریخی و چپ، بحث را از چارچوب منطقی خود خارج میکنند. در حالی که اگر نقدی هم در مورد راه رشد غیرسرمایهداری یا هر نظریهی دیگری در ارتباط با توسعهی اقتصادی و اجتماعی یا انقلاب ملی و دموکراتیک و … باشد (که می تواند باشد)، منطقاْ باید در رویکردی نظری و علمی و پژوهشی مورد بررسی قرار گیرد، و این موضوع اساساَ ارتباطی با موضع افراد و جریانهای سیاسی پیرامون جنگ اوکراین ندارد. ضمن اینکه هیچگاه نباید فراموش کرد که دولتهایی چون دولت سرهنگ قذافی در لیبی با آن استاندارد بالا از سطح زندگی و رفاه و مناسبات اجتماعی و سکولار در این کشور که هیچ چشماندازی برای رسیدن لیبی به آن تا پایان قرن جاری هم مشاهده نمیشود، جلوههایی از همین نگاه مبتنی بر راه رشد غیرسرمایهداری بودند که اینچنین مورد تهاجم قرار میگیرد. راهی که بسیاری از کشورهای به قول رفیق زنده یاد دکتر فریبرز رئیس دانا «کشورهای کم توسعه»، چارهای جز دنبال نمودن آن نداشتند، چرا که رشد ناموزون سرمایهداری در کشورهای بهاصطلاح پیرامون و نیمهپیرامون یا عقب نگاهداشته شده، مانع از توسعهی درونزا و متوازن آنها در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، فناوری، مدیریتی، توسعهی انسانی و … بوده است که به نوعی نسبتهایی از آن با بهرهگیری از انتقال ارزش از مستعمرات و … در کشورهای متروپل و به اصطلاح مرکز ممکن گردید. این بحث به ویژه برای آن ها که خود را صاحبنظر در حوزهی اقتصاد سیاسی میدانند، اساساَ بسیار جذاب است. از این رو فروکاستن آن به یک فحش سیاسی، آشکارا نشان از درکی بسیار تقلیلگرایانه از موضوع را بازتاب میدهد!
به راستی اگر سرمایهداری و امپریالیسم جهانی بخواهد نحلهای از مدعیان چپ را برای بیاعتبارکردن تاریخ و اعتبار اجتماعی چپ اصیل ایجاد کرده و با آن فعالان اجتماعی، کارگری و سیاسی را بفریبد و از مسیر درست و واقعی مبارزه دموکراتیک و اجتماعی ضد امپریالیسم و سرمایهداری و در مسیر واقعی دموکراسی، صلح ، آزادی و عدالت اجتماعی … منحرف کند، چقدر ممکن است با این نوع چپی که در ارتباط با تحلیل رویدادها در اوکراین اینگونه خود را معرفی میکند، متفاوت باشد؟!
باید امیدوار بود که این همه کژاندیشی تنها یک انحراف شناختی و نظری باشد و نه چیزی دیگر!
۲۸ فروردین ۱۴۰۱
با درود به همگی دوستان … متاسفانه ایراد اصلی به ادمین های گروه تلگرامی است که جناب صداقت را به عنوان مهمان برنامه در خصوص یک موضوع مربوط به رخدادهای جهانی، مناسبات بین المللی و رقابت های ژئوپلتیک است دعوت می کنند در صورتی که ایشان هیچ دانش و صلاحیت علمی در این خصوص ندارد. آقای صداقت بیش از یک ماه قبل از حضور در این برنامه یک مقاله کاملا غیرعلمی، فاقد مستندات تاریخی، عدم سنخیت حتی با حقوق بین الملل حاکم بر مناسبات جهانی و به طور کلی عدم درک تحولات در حوزه اوکراین نوشتند که همان موقع در زیر مطلب ایشان نقدهای مشخصی ارائه شد اما متاسفانه وی قادر نبود به هیچ کدام از این نقدها پاسخ دهد. همانجا در زیر مقاله ایشان و حتی در همان برنامه تلگرامی خود من بارها ایشان را به یک گفت و گو و یا مناظره در کلاب هاوس یا هر فضایی که مبتنی بر دیالوگ باشد دعوت کردم اما ایشان از این دعوت اجتناب کرد و همچنان اجتناب می کند. مشکل جامعه ایران متاسفانه در همین است که هر کسی فکر می کند صلاحیت دارد در هر موضوعی دخالت کند و در وقت انتقاد به جای پاسخگویی منطقی، متوسل به توهین و افترا می شود. چندباره در همینجا از آقای صداقت محترمانه دعوت می کنم در خصوص تحولات اوکراین، مقاله یی که در سایت نقد اقتصاد سیاسی نوشتند و همچنین صحبت هایی که در برنامه تلگرامی جمعه شب داشتند، در یک گفت و گو و مناظره حضور پیدا کنند و از نظریات خود دفاع کنند. فکر نمی کنم ایشان دچار خود برترپنداری شده باشند چون حداقل خودشان می دانند من سابقه سی ساله در حوزه تحلیل روابط بین الملل و تحولات ژیوپلتیک دارم و چه موافق یا مخالف نظرات همدیگر باشیم حداقل در این خصوص حرف هایی برای گفتن دارم که ایشان به لحاظ تخصص کاری و حرفه یی به نظرم فاقد آن است. به نظرم پاسخ مثبت برای حضور در یک گفت و گو با مناظره رودر رو می تواند از بسیاری مسایل غبار زدایی کند… با مهر
با اغاز وشروع جنگ و کشتار توسط ارتش امپریالیستی روسیه به اکرایین ،اخبار روز تلاش خوبی داشته که مقالات مختلف و متضاد در این باره انتشار دهد .
از دیدگاه من بخصوص به مقالات این جنگ عده ای فله ای و گروهی به کامنتها منفی و مثبت میدهند که بنظر میرسد که این عمل جهت ارعاب مخالفین نظر انها است !
پیشنهاد میکنم که اخبار روز بجای جمع جبری ، تعداد منفی ها و مثبت کامنت ها را کامل نشان دهد
جنگ در کلیت خود غلط و جنایتکارانه است، که تنها جنایتکاران از ان بهرمند، تبلیغ می کنند. پس در اینجا نه غرب-امریکا محق هست، نه الیگارشی جنایتکار روس به رهبری پوتین.
موضوع دوم، نویسنده محترم دارد از لنینیسم در شرایط حال دفاع می کند، عدول از انرا مسبب همه این رویکرد های غلط از دید خود میبیند. پرسش؛
ایا ایشان در شرایط سرمایه داری گلوبالیستی و ابزارهای خفه کننده ان کشوری را سراغ دارد که بشود در انجا انقلاب سوسیالیستی سازمان داد؟.
آیا در کشورهای سرمایه داری گلوبالیستی طبقه کارگر توان رهبریت انقلاب سوسیالیستی برپایه نورماتیوهای را لنین داراست؟.
آیا جایی سراغ دارند که بشود مبانی کار انقلابی و دولت پرولتری (دیکتاتوری پرولتاریا) را پایه ریزی کرد؟.
آیا در سرمایه داری گلوبالیستی حلقه ضیعف، اصل لنینی، در کشورهایی میتواند پیاده شود؟.
در اینجا موضوع این است که نویسنده محترم ما خودشان در دالان اویل سده ۲۰ مانده، همان نسخه را برای زمان حال میپیچد، در حالی که جهان کاملا تغییر کرده، صدها حزب کمونیست در جهان توان راه یافتن به پارلمانهای کشور خود را ندارند!. گذشته از این حزب های کمونیستی امروزی از کمترین تعداد و حمایت کارگری در کل جهان برخوردارند!. برای مثال در روسیه (۷۰ سال زندگی زیر پرچم سوسیالیسم) طبقه کارگر هیچ ارزشی برای حزب های کمونیستی رنگارنگ قائل نیست. ینی ما با چشم بسته، دور از رخدادها در رویایی انقلاب سویالیستی نوع لنینی هستیم!.
بقول فیلسفی که گفت؛ اگر تئوری هایم با رخدادها ناسازگار شود، وای به رخدادها (نقل به مضمون)
شرم بر همه ما
همه ما باید شرمگین باشیم؛ همه ما که هر کدام می خواهد این آدم کشی و وحشی گری را به نفع این یا آن توجیه کند. شرم بر ماست که نمی توانیم یک جنبش جهانی را تدارک ببینیم ، همه آزادیخواهان در سراسر جهان به پا خیزند و به این جنگ نه بگویند. شرم بر ماست که در این دنیا با این همه امکانات ارتباطی، خاموش و بی تفاوت نظاره گر کشتار یکدیگرم .
سئوال این است ؛ ما در مقابل چه کسی یا چه چیزی باید شرمگین باشیم ؟ من در مقابل دیگری ابراز شرم کنم یا دیگری در مقابل من ، ما که هر دو با سکوت خود باید شرمگین باشیم. آیا عقلانیت و شعور جمعی بشریت به آن حد رسیده است که ما این شرم در مقابل او ابراز کنیم ؟
نادبده گرفتن انحرافات رهبران حزب کمونیست شوروی که راه یرمایه داری را در پیش گرفته بودند و خروشچف را که کل نظام شوروی را با جنایتکار نامیدن استالین زیر سوال برد وزمینه را برای سیاست تسلیم طلبی گرباچف فراهم ساخت ،نادیده گرفتن سیاست دنباله روی رهبری حزب توده از حزب کمونیست شوروی ،نادیده گرفتن سسیاست تسلیم طلبی دارودسته کیانوری تحت عنوان پیروان خط امام وآنوقت طرفدران تئوری سه جهان را جزو ضربه زنان آوردن بنظر از همان نوع حرف های کیانوری است که تحت عنوان مائویستها ی آمریکایی لیست کسانی را که ازحزب جدا شده بودند و علیه رویزنیسم آن مبارزه کرده بودند به دستگاه امنیتی خمینی بعنوان خوش خدمتی ،معرفی کرد . گفتن چنین موهماتی اگر در گذشته کیانوری در پرسش و پاسخ هایش عنوان می کرد گریه آور است اما امروز آنرا تکرارکردن خنده آور است . همه میدانند ضربه تعیین کننده را به جنبش کمونیستی دنیا و ایران تسلط مشی انحرافی در حزب کمونیست شوروی و تسلیم طلبی یلتسین و گرباچف بودهاست
جامعه روسیه قرار بود جامعه شورائی کارگری باشد. پس همانها که شوراهای کارکری روسیه را بقا و تداوم نبخشیدند و بجای آن سرمایه داری دولتی را نگه داشتند و آنرا سوسیالیسم قلمداد کردند و حکومت استالینی تک حزبی درست کردند، مارکسیسم و مهمتر کمونیسم را بد نام کردند. بعد مارکسیستها آمدند حزب کمونیست چین را درست کردند و بجای بوجود آوردن جامعه شورائی دهقانی و کارگری ، دولت سرمایه داری نک حزبی حامی بازار سرمایه داری بوجود آوردند، گوئی قرار است رشد نیروهای مولده سرمایه داری معجزه کمونیسم بوجود بیاورد. اما می بینیم که دارد امپریالیسم هم بوجود می اورد.
مارکسیستهای غربی هم همه سوسیال دموکرات شدند و جز مواردی در فرانسه و اسپانیا اکثرا رای دهنده به امپریالیستها باقی ماندند. بسیاری از آن مارکسیستها از تجاوزات نظامی و رژیم عوض کن آمریکا و ناتو دفاع کردند و اعمال آنها را با سفسطه های ماتریالیسم تاریخی توجیه کردند. مضمون این سفسطه ها بدینصورت است که سرمایه داری اساسا دموکراتیک است (تز من درآوردی) و چون جوامع کم توسعه یافته سرمایه داری کامل نیستند، نیازمند سرمایه داری-دموکراسی امپریالیستهای غربی هستند.
چپ اگر کمونیسم است، انواع مختلف مارکسیسم چپ را بدنام کرده اند. مارکسیستها مارکس را به دگمهای ایدئولوژیک گوناگون و متضاد تبدیل کردهاند. همین دگمها الان در مواجه شدن با حمله روسیه و اوکراین توانائی درک اصل قضیه که جنایت علیه کارگران روسیه و اوکراین هست را ندارند و مثل قبل وقایع اجتماعی را بر مبنای منافع بورژوا های دولتی و غیر دولتی، نه وضعیت کارگران، ارزیابی میکنند. اگر بر مبنای وضعیت کارگران ارزیابی میکردند تمام دولتهای درگیر این جنگ را جنایتکار می دانستند که عین حقیقت است. برای جنایت نباید دنبال حقوق بورژوازی رفت، باید مصیبتهای کارگران روسیه و اوکراین و سربازان آنها را دید.
متاسفانه ماتریالیسم تاریخی مارکس گنگ تر از آن است که راهنمای مناسبی برای انقلاب کارگری باشد و یافته های درست دیگر مارکس را تحت الشعاع قرا میدهد. ما میدانیم که ارتجاع از قسمت ضعفها وارد می شود. مارکسیسم ارتجاعی و ارباب شده بجای اتکا به وضعیت برده گونه مزدبگیران به رشد نیروهای مولده و تکنولوژی و نوع ایدئولوژی و دموکراسی و دیکتاتوری می پردازد تا تا انجا که میتواند ارباب برده مزدی بودن خودش آشکار نشودو آقا بودن حزبی اش، آقای دکتر و آقای مهندس و رهبر بودنش مهم شود. ناروشنی و قابل تفسیر بودن ماتریالیسم تاریخی مارکس راه توجیه غیر خلاق دانستن و بی عمل دانستن و ابزار ناآگاه تاریخ بودن کارگران را ممکن ساخته. تنها با این توجیه است که میتوان کارگران متمایل به کمونیسم را قانع کرد که نه فقط برای امرار معاش بلکه برای رهائی هم نیازمند اربابان هستند.
آورده شده است:《جامعه روسیه قرار بود جامعه شورائی کارگری باشد》
باید گفت این گزاره دو حالت دارد یا درست است یا نادرست
اگر نادرست باشد ؛ هر تحلیلی که براساس این گزاره نادرست پی ریزی شود تحلیل بی خود و خود گول زنک است
اگر دست باشد می توان پایه تحلیل های درست شود
اما پرسشی است مدعی از کجا صد در صد می داند این گزاره درست است و مو لا درز درست بودنش نمی رود!؟
باید خودتان زحمت بکشید. اگر زحمت بکشید حتما پیدا خواهید کرد.
راهنمائی: به آثار لنین بین انقلاب فوریه تا اکتبر مراجعه کنید.
فردا همین موقع برمیگردم ببینم پیدا کردید یا خیر. اگر نه یک راهنمائی دیگر هم خواهم کرد.
هموطنمان چه ذوقی می کند حتمن تا فردای مورد نظرش از خوشحالی خوابش نمی برد.
مغلطه و سفسطه برای فریب دیگران کاربرد های خاص خودش را دارد:
وقتی یک مسلمان را بخاطر اعمالش به پرسش می گیری و از او می پرسی چرا این گفتار و رفتار را انجام می دهی!؟
او می گوید: قران گفته
می گویی: قران چیست
می گوید: کتابی است که حضرت محمد از طرف خدا آورده است و سخنان خدا ست.
می گویی: خدا کیست که محمد از طرف او این سخنان را گفته است و این کتاب را از طرف او ارائه کرده است
می گوید: خدا یک موجود نادیدنی و قلان است و بهمان ؛
چون گفتار من کلام خداست باید بپذیری و گرنه حکم خدا را باید در موردت اجرا کنم و…
باید گفت
مشاهده می کنیم ایده ال سازهایی و یا رویا پندارهایی به تاسی از روش پیروان ادیان
روش استدلالی آن پیروان را پیش گرفتند
در استدلالاتشان، گفتار و کردارشان را به گفته فلان شخص نسبت می دهند و آن شخص را هم بری از خطا می پندارند و…
به افرادی بر می خوریم که برای اینکه نشان دهند ایده اشان و نظرشان درست است تاریخ را از جایی که بنفع ایده اشان است در نظر می گیرند. به آنها می گوییم تاریخ از اینجا که تو و امثال تو می خواهی بکمک تاریخ سازیت ایده ات و نظرت را موجهه نشان دهی نیست و برای پیشبرد ایده های رویا بافانه ات نمی توانید مبدا تاریخ را از هرکجا که دوست داری در نظر بگیرید این روش را فریبکاری تاریخی می گویند باید توجه داشت قبل از آن واقعه مورد نظرت که می خواهی از رخ داد آن واقعه مشروعیت به ایده ات بدهی
وقایع دیگری رخ داده است که اگر دنباله آن وقایع درست پیش می رفت مسیر تحولات منحرف نمی شد و نتیجه چیز دیگری می شد نتیجه این نمی شد که تو بتوانی در این انحراف ایجاد شده ایده سازی کنی و یا رویا بافی کنی.
اما وقایع تاریخی که در روسیه تزاری رخ داد:
می دانیم در مقطعی از روند تحولخواهی جامعه بشری حوادث مشابهی شکل گرفت و مردمان تحت ستم استبداد های فردی، اقدام به حرکاتی کردند تا حکومت های سلطنتی استبدادی فردی را مهار و تابع قانونشان کنند و اگر سلطنت شرایط را نپذیرف سلطنت را در جامعه اشان حذف کنند و روشی را پی ریزی کنند که دیگر استبدادی چه فردی و یا گروهی شکل نگیرد و در روش جدید همه تابع قانون شوند و… در کشور خودمان ایران مشروطه را داشتیم
در روسیه تزاری هم مردمان روس در پی مهار سلطنت و تابع قانون کردن آن بودند
که می بینیم جامعه روس یک بد شانسی می آورد و جامعه روس موش آزمایشگاهی تئوری های رویا بافانه افرادی خاص میشود؛
که می بینیم لنین و استالین و… ظهور می کنند و این افراد در پی این میشوند تا تئوری هایی را در جامعه روس عملی کنند که
تاریخ به ما گفته تئوری های آنها چه فجایعی را آفریدند که در شرایط فعلی بسیاری در پی دوری جستن از آن تئوری ها و اعمال انجام شده ناشی از آن تئوری ها هستند
جناب رضوانی این ” همه می دانند” که [انحراف در حزب کمونیست شوروی و… به جنبش کمونیستی ضربه زد] کیستند؟ محبت کنید چند تا را نشان دهید. والله ما که هرچه می جوییم به در بسته می خوریم. الان که همه چپ های نادم در برائت جستن از کمونیسم و لنین در رقابتند. نوبت مارکس رسیده که تکه پاره اش کنند. یک تعریفی هم از سوسیالیسم می دهند که که جلوی بچه هم بگذارید قهر می کند. کجای کاری رفیق قدیمی . الان دیگر این حرفها به خصوص در چپ ایران خریدار ندارد. چپ ایران عمدتا هم از اسب افتاده و هم از نسل و هم از اضل
سه مطب دیگر،
۱- اینهمه مقاله نویس در حقیقت برای پستهای سیاسی در قدرتهاست. چرا که نه؟ اگر زلنسکی رئیس جمهور نمی شد باید می رفت جنگ و احتمالا تا حالا کشته شده بود. برعکس، الان قهرمان اوکراین شده و اگر روسها شکست بخورند قهرمان جهان و الگوی مقاومت دموکراسی (در حقیقت دموکراسی بورژوا امپریالیستی ) خواهد بود. نمونه دیگرش لخ والسا و قهرمانان اسرائیل اولیه، قهرمان خمینی و نیم میلیون جوان تکه تکه شده و غیره.
دیگر اینکه آمریکا هم ادعا میکند که خروجش از افغانستان بخاطر بی عرضگی افغاانها بود. خلاصه ، کارگران می میرند تا ژنرالها مدال بگیرند و سیاسیون قهرمان بشوند و سرمایه دارها پولدار تر.
اگر روسها پیروز شوند، پوتین دیگر به انتخابات تقلبی روسیه احتیاجی نخواهد داشت و زیر تحریمها خوشحال خواهند شد چون احتمالا سلطه دلار از بین رفته و تحریمها اثر نخواهد داشت و بورژواهای محلی با دمشان گردو خواهند شکست.
۲- بنظر من روسیه فقط به کریمه و لوهانسک و دونستک راضی نیست و قاعدتا هم نباید باشد. به نقشه جنگ نگاه کنید، روسیه باید برای وضعیت امنیتی ش فاصله بین کریمه و آن دو ایالت و بندر مانیو پول را هم نگه دارد و حتی بیشتر، چون ضلع شرقی رودخانه دنیپر تعداد روسی هایش زیاد است، بنظر من علاقه دارد و یا داشت که کل آنرا در دست خود داشته باشد. خارکف را هم شاملش چون مرکز دیگر تروریستهای ضد روس بود – مثل عنکبوت هر جا روس زیاد بود آنجا تار میزدند. میگویند بیشتر از نیم میلیون اوکراینی به روسیه فرار کرده که فکر کنم روسی زبان هستند. اوکراینی کردن فرهنگ بدون گروهها دست راستی ممکن نیست.
۳- هر جور به این جنگ فکر می کنم می بینم پایان و عاقبتی ندارد جز دشمنی عمیق روسی و اوکراینی، مثل دشمنی یهودی و فلسطینی.
۴ – برای صلح دائم در دنیا هیچ راهی جز اقتدارگریز و کمونیست شدن کارگران وجود ندارد. هر بینش دیگری سلطه و نفرت می آورد. دموکراسی و دیکتاتوری توهماتی هستند که هیچ چیز را تغییر نمیدهد جز نوع ارباب را.
اینهم آخر خط.
««۴ – برای صلح دائم در دنیا هیچ راهی جز اقتدارگریز و کمونیست شدن کارگران وجود ندارد. هر بینش دیگری سلطه و نفرت می آورد. دموکراسی و دیکتاتوری توهماتی هستند که هیچ چیز را تغییر نمیدهد جز نوع ارباب را.»».
این موارد کپی برداری شده از اسلام عزیز است که مخالفانش باید حذف شوند.
آقای صداقت و آقای امیدی ، هر دو ، قبل از این جلسه هم میهمان برنامه های تلگرامی گروه به یاد رفیق رئیس دانا بوده اند و ما از هر دوی آنها بسیار آموخته ایم ؛ ولی بسیار متاسفیم که این بار جلسه تحت تاثیر فضای تیره و تار موجود به این گفتگو های غیردوستانه منجر شده است. امید ما این بوده و هست که این “شرمها” نثار دشمنان مشترک ما شوند . کاش آقای صداقت بحث اوکراین را بدون سرزنش رفقای دیگر به خاطر سیاستهایی که میتواند در فضا و امکان دیگری مورد نقد قرار گیرند تمام می کردند و با رفقایی که متفاوت از ایشان می اندیشند چنان با عتاب سخن نمیگفتند و کاش آقای امیدی در این نوشته بلند بالا به جای بر پایه پیش فرضهای خودشان قضاوت کردن، خوب به سخنان آقای صداقت در مورد اوکراین:جنگ روایت ها گوش می کردند. کاش همه ما بیشتر توجه داشته باشیم که به هر حال با همه اختلاف نظرها همه به خانواده چپ تعلق داریم و بیش از همیشه نیاز داریم که با هم رفیقانه گفتگو کنیم و با هم در مقابل هجوم راست و دیکتاتوری حاکم بایستیم. نظر هیچیک از ما مطلق نیست و اگر به حقانیت نظر خود باور داریم باید بیشتر به چگونگی انتقال پیام خودمان بیندیشیم و دوستان و رفقای خودمان را به صف دشمنان هل ندهیم.
به امید همدلی و همراهی های رفیقانه ، با آرزوی روزهایی بهتر و با مهر و احترام – راحله
درود رفیق راحله طارانی عزیز … متاسفانه مشکل آنجا آغاز می شود که شما در برنامه یی که به یاد رفیق فریبرز رییس دانا است کسانی را دعوت می کنید که هم هیچ سنخیت فکری با رفیق فریبرز ندارند و هم اینکه هیچ دانش در حوزه مناسبات بین الملل، رقابت های ژیوپلتیک و همچنین حتی حقوق بین الملل حاکم بر مناسبات بین المللی ندارند. آقای امیدی هیچ توهین و جوسازی نسبت به آقای صداقت نکرد فقط از ایشان سوال کرد که محترمانه هم بود اما طبق عادت جناب صداقت به جای پاسخگویی دست به افترازنی و توهین می زند در جایی که هیچ دانش تاریخی و همچنین تحلیل مشخص از مفهوم جنگ و صلح در چارچوب مارکسیسم ندارد. با قاطعیت می گویم ندارد چون از همان روزی که ایشان را به مناظره دعوت کردم متاسفانه جسارت قبول این دعوت را نداشت و بعد در برنامه تلگرامی شما هم گزاره کاملا اشتباه را فرض تحلیل قرار می دهد و سپس نتیجه گیری اشتباه تر می کند. در کامنت مجزا بیشتر توضیح می دهم .. با مهر
آنهائی که صادقانه فکر میکنند که سرمایه داری خوب و بد داریم، باید به نحوه شروع این جنگ، مذاکراتش و ادامه این جنگ توجه کنند. به این توجه کنند که تنها چیزی که برای سیاستمداران حاکم مهم نیست زندگی کارگران کشورهایشان و کشورهای دیگر است. چیزهائی که برای آنها مهم است اینهاست: الحاق کریمه و ایالت دونتسک و لوهانسک، حفظ تمامیت ارضی، روسی، اوکراینی، وطن، سلاح، قهرمانان، سودآوری، نرخ ارز، فروش نفت، فروش کالا، تحریم …
در پاسخ به این سوال که
“چه کسانی بزرگترین ضربه را به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل میزنند و باید شرم کنند؟”
تنها یک پاسخ وجود دارد:
“رژیم جمهوری اسلامی” و دستگاه عریض و طویل بدنام سازیش. روشنفکران چپ نباید به دامش بیفتند.
اگر مقاله آقای مسعود امیدی و نظرات کاربران را چندین و چند بار مرور کنیم به هیچ نتیجهای نخواهیم رسید. ما وارد یک دایره بسته شدهایم و مرتب در این دایره چرخ می خوریم و در نهایت می چرخیم و به باز به نقطه اول می رسیم. نکته مغفول مانده در این بحث و جدل نباید توجیه عملکرد یکی از دوسر ماجرا باشد. سوال اصلی این است که چگونه می توان این وضعیت فاجعهبار را خاتمه داد؟ اینکه تجاوز روسیه را توجیه کنیم یعنی ادامه جنگ. اینکه عملکرد دولت حاکم بر اوکراین را حمایت کنیم یعنی ادامه جنگ. نیرو و فردی که اعتقاد به مردم و دمکراسی و سعادت بشریت دارد شایسته است طبل صلح را به صدا درآورد. باید با توسل به افکار عمومی فشار به دوطرف جنگ را افزایش داد تا از مواضع کنونی عقب نشینی کرده و در چارچوب یک مذاکره عادلانه آتش بس برقرار و صلح پایدار جایگزین آن شود. برای من مهم نیست کدام طرف محق است یا محق نیست. من اطمینان دارم اکثریت قریب به اتفاق مردم در سراسر جهان خواستار اتش بس فوری و مذاکرات صلح هستند. اگر همه ما به سهم خود بتوانیم کارزاری شایسته در این جهت را سازمان دهی کنیم نتایج مطلوب تری برای میلیون ها نفر رنج دیده جنگ مهیا کرده ایم. مقالات و بحث و جدل های این چنینی تماما بیهوده و در نهایت به نفع جنگ طلبان خواهد بود. طبل صلح را هر چه رساتر بلند کنیم و تا رسیدن به مقصود در تداوم آن کوشا باشیم.
طبل صلح سعنی شعار انحلال ناتو، طبل صلح یعنی برچیدن سلاح های کشتار همگانی. طبل صلح یعنی جمع کردن آزمایشگاه های بیولوژیک امریکا و آلمان و ... در سراسر جهان.
حال شما بر این طبل ها که بکوبی گروهبان قندعلی های ناتو به تو برچسب طرفدار پوتین و طرفدار روسیه میزنند.
اولین کسانی که به همین نظر من معترض خواهند شد امیر قندعلی ایرانی، (فردی با نامهای زیر) :
نسیم، نیک، روزا، مهرداد و شرکا خواهند بود.
چه گروهبان صلح طلبی
کشوری بنام روسیه به رهبری پوتین نامی که توسعه طلبی سرزمینی تزاریسم روس را پی گرفته به کشور بی دفاعی حمله کرده است حالا گروهبانی صلح طلب
کلی صغرا کبرا ناشیانه ردیف کرده که بگوید
اقدام جنگ طلبی پوتین همان صلح طلبی است
عجب منطق کودکانه ای
ضمنن امیر ایرانی از وقتی که حضورش را درقسمت نظردهی این سایت مفید اعلام کرد همان امیر ایرانی بود
چون منطق فریب با نام های مختلف را غیر اخلاقی می داند.
اما موردی که چند وقتی است در قسمت نظردهی این سایت رخ داده است
حضور پررنگ سایبری بیوت عظام
خامنه ای ،مریم ومسعود رجوی ، سلطنت خواهان پهلوی خواه است که می بینیم گله ای به این قسمت نظر دهی حمله کردند نخوانده یا خوانده پای نظرات افرادی خاص رمه ای منفی می گذارند
از بابتی باید خوشحال بود چون بیوت خاص متوجه شدند این سایت تاثیرات خاص خودش را بر جامعه روشنفکری ایران می گذارد
پس بیوت به این نتیجه رسیده اند سایبری مزدورشان را روانه قسمت نظر دهی کنند شاید بتوانند با عناوین مختلف روحیه آزادی خواهی و دمکراسی خواهی را کمرنگ کنند
چون بقای این بیوت به وجود روحیه مستبد خواهی جامعه ایران است
جدیدن با ژست کارگر خواهی به مبارزه با آزادی خواهی و دمکراسی روی آوردند
این بحثها کپی مجازی همان جنگ بین روسیه با اوکراین-ناتو است. یک طرف هواداران روسیه هستند که در اخبار روز کم می باشند، ولی این مقاله معرف آنهاست، دیگری هوادار دموکراسی بدون پسوند و پیشوند هستند که در واقع در راستای سیاستهای انقلاب جعلی دموکراتیک امپریالیستی غربی حرف میزنند. اگر ایندو در ایران قدرتی داشتند الان با قمه و اسلحه بجان هم افتاده بودند.
طبیعت این بحثها برای جلوگیری از جنگ نیست، برای ادامه جنگ است.
هواداران روسیه و رژیم ، تجاوز روسیه به زندگی کارگران اوکراین و روسیه را توجیه “تئوریک” میکنند، هواداران دولت ناتو-اوکراین، دولتهای ناتو و اوکراین را بیگناه و مظلوم نشان میدهند و میخواهند جنگ تمام نشود تا روسیه با فرستادن سلاحهای ناتو به خاک سیاه کشیده شود. این گروه دوم هم در واقع متجاوز به کارگران اوکراینی و روسی هستند. یکی از شگردهای این گروه دوم دموکراتیک نشان دادن دولت اوکراین و کم اهمیت جلوه دادن تندروهای ضد روس در اوکراین است که مورد حمایت رئیس جمهورش هم هستند.
جنگ میتوانست با قبول تضمینهای امنیتی روسیه توسط امریکا و ناتو شروع نشود. اما کار از کار گذشته بود، امریکا به تمام دولت و سیاست اوکراین نفوذ کرده بود و رئیس جمهورش را در دست داشت و کلی سرمایه کذاری امنیتی اقتصادی داشت و کلی در راه بود و حتی پسر بایدن در آنجا سرمایه گذاری کرده بود. این سرمایه گذاری زمان ترامپ هم رو شد. بعلاوه دولتهای ناتو بجای حفظ قرار لفظی عدم گسترش ناتو، ناتو را به مرزهای روسیه نزدیک کردند و اوکراین هم بلاخره به ناتو می پیوست، روسیه هم نوکرش را در یک انقلاب جعلی از دست داده بود و هم متوجه بیگانه شدن روس ها در شرق رودخانه دنیپر (ناشی از سیاستهای اوکراینی کردن زبان و فرهنگ) شده بود. محاسبه اش این شد که زمینه و فرصت برای حمله و الحاق چند ایالت روسیه مناسب است. جنگ با تجاوز روسیه به خاک اوکراین شروع شد. این جنگ کاملا ماهیت ضد بشری و ضد امپریالیستی دارد و بین ناتو و روسیه می باشد.
مبارزه برای صلح امکان پذیر نیست چون وضعیت فکری مردم اروپا و بقیه جهان فعلا کمونیستی و انقلابی نیست و اکثرا ناسیونالیست و مذهبی شده اند. کمونیستهای ضد جنگ هم کم هستند، همانطور که در اینجا از طریق کامنتها می بینید. اکثرا طرف یکی از دو طرف جنگ هستند، علنا و در خفا، وگرنه دو طرف را محکوم میکردند. صلح طلبان غیر کمونیست هم فعلا کم هستند اما اگر اقتصاد اروپا و امریکا خراب شود، تعدادشان حتما زیاد خواهد شد. بدی قضیه این است که با خراب شدن اقتصاد تند رو ها هم رشد میکنند.
متاسفانه نتیجه جنگ فقط با پیروزی یک طرف ممکن است. زلنسکی دائم بهانه گیری میکرد و کامنتهای ضد صلح میداد و روسیه هم کوتاه آمدنش به درجه موفقیتش بستگی داشت برای همین مذاکرات فایده نداشت.
فعلا این وضع الان است.
این جنگ ممکن است خیلی طولانی شود. زلنسکی از اسراییلی کردن اوکراین حرف زد که خیلی وحشتناک است. ممکن است اوکراین به اوکراین روسی و اوکراین قوم اوکراینی تبدیل شود و جنایات زیادی علیه بشریت در آنجا اتفاق بیافتد. حتی این جنگ ممکن است به کل منطقه کشیده شود، از اوکراین تا ترکیه ، سوریه، عراق، ارمنستان گرجستان تا جمهوری آذربایجان و ایران.
وضع بسیار وحشتناکی است.
بنظر من کمونیستها باید بطور سیستماتیک علیه این جنگ بنفع طبقه کارگر تبلیغ کنند، اما بنظر من اکثر کمونیستها مثل همیشه دچار قدرت زدگی شده اند و امیدشان به پیروزی یکی از طرفین است. یکی تحت نام مبارزه با امپریالیسم غربی امیدش به دولتهای ضد غرب است و دیگری به امید دموکراسی دروغین بورژاهای غربی و پیروزی نظامی یا سیاسی آنها
جنگ ایدئولوژیک در این صفحه یک بعد دیگر هم دارد و آن جنگ دموکراسی خواهی استثمارگرانه با هواداری ضد امپریالیسم دروغین در ایران است. هر دو طرف بنظر من ارتجاعی هستند چون دست به بردگی مزدی در ایران نمی زنند و نخواهند زد. اگر دقت کنیم می بینیم از همه چیز حرف میزنند جز کمونیسم و آزادی طبقه کارگر.
در حمله به عراق اگر نه میلیون ها بلکه صدها هزار نفر در شهر ها و پایتخت های دنیا دست به تظاهر زدند و نه تنها کک حمله کننده نگزید بلکه مانند کمدین با کلاه خود و لباس پرواز نظامی بر عرصه کشتی ظاهر شد با شعار Mission Accomplished پشت سر او بر دیوار.
هیولا در پی تصرف روسیه و غارت منابع معدنی آنست, کاری که سالهاست در دنیا کرده, “مگر آن شهاب ثاقب مددی کند” که شک دارم.
امضاء, رسوفیل!!!
😉 😃
درود بر شما روسوفیل رو خوب آمدی. دهان بر و بچه های ناتویی را از همان اول بستید.
رهبران برجسته جنبش چپ کمونیستی همچون ولادمیر لنین ، رزا لوگزامبورک ،ڑان ڑورس و در فرانسه امروز ڑان لوک ملانشون همگی بر اهمیت صلح و جلوگیری از جنگ تاکید داشتند تا جایی که رزا لوگزامبورگ سنگ بنای سیاست طبقه کارگر را شعار جنگ علیه جنگ میدانست !
در غیاب جنبش صلح جهانی ، ضعف مفرط چپ رادیکال و صلح طلب در روسیه و در صحنه جهانی و بخصوص مواضع جنگ طلبانه و امپریالیستی امریکا ،روسیه و ناتو ،پایان نزدیکی برای جنگ های اکرایین ،سوریه ،یمن ،لیبی ،سودان و…… دیده نمیشود
اگر به مواضع حزب توده ایران در باره جنگ اوکراین رجوع کنیم، به صراحت خط انحرافی دفاع از تجاوز روسیه به اوکراین را محکوم کرده است. مواضع آقای مسعود امیدی ظاهرا به خط جریان راه توده و مواضع آشکارا ضد حزبی آن جریان نزدیک است و نه حزب. نیروهای آزادیخواه این تفاوت را می فهمند و با هم یکی نمی گیرند، هرچند منتقد حزب توده ایران باشند.
سرخوردگی پیش درآمد شرمندگی و بعد توبه است. چپ سرخورده حتما تواب خواهد شد.
بنطر میرسد که هدف نویسنده این نوشته مسعود امیدی ، مارکسیسم و چپ را به ابتذال معرفی کردن و ارتجاعی نمایاندن ان است !
مقاله ای پر از تبلیغات و پروپاگاندا دروغ ،غیر علمی و بی پایه ومحتوا که کوچکترین رابطه ای با مارکسیسم دموکراتیک، اکولوڑیک ، صلح طلب و ضد سرمایه و سیستم سرمایه داری ندارد !
خدا را صدهزار بار شکر که نمردیم و اصطلاح ” مارکسیسم دمکراتیک ” را هم شنیدیم.
عجب کامنت تاثیرگذاری جناب شریفی مرقوم فرمودند.
برادر من برای روشنگری افرادی که به اندازه شما از مارکسیسم دمکراتیک و اکولوژیک و…. خبر ندارند لااقل یک دوتا از دروغ ها را می شمردی.
وضعیت اقتصادی روسیه پوتین
https://www.akhbar-rooz.com/150099/1401/01/29/
اقای امیدی و هم فکرانشان نه ضد سرمایه داری هستند و نه ضد امپریالیست اگر بودند سرمایه داری و امپریالیسم و تجاوز به حق انسان ها و ملت ها را در هر شکلش محکوم می کردند .از دید اینها سرمایه داری و امپریالیسم غربی بد و محکوم است اما چینی و روسی اش حوب و پسندیده است . کسانی که از جنایت ها و ویرانگری های پوتین به بهانه های گوناگون دفاع می کنند باید شرم کنند که ابروی چپ ازاذی خواه وانسان دوست را می برند
فایل صوتی جلسه پرسش و پاسخ تلگرامی جمعه ۲۶ فروردین ۱۴۰۱
موضو ع: اوکراین : جنگ روایتها
https://iranglobal.info/sites/default/files/wkhryn_jng_rwyth.output.mp3
میهمان: پرویز صداقت، اقتصاددان ، پژوهشگر اقتصاد سیاسی
این جلسات هر جمعه ساعت ۹ شب به وقت ایران در کانال تریبون اجتماعی سرزمین من و گروههای تلگرامی دیگر از جمله گروه به یاد رفیق رئیس دانا، برای اتحاد عدالتخواهان برگزار می شود: لینک زیر https://t.me/+XoZejA_SmGcwYjdh
این رای منفی چیه که به این کامنت داده شده؟!!!
عجیب نیست؟ مگر معرفی سایتی که این مهمان یا مهمان های دیگر با گرایشات مختلف
در آنجا دعوت می شوند تا نظرشان را در باره ی مسائل مختلف مطرح کنند، فی نفسه می تواند دارای بار ارزشی منفی باشد؟!
یعنی منظور این رای دهنده این است که چنین سایت هایی معرفی نشوند؟!!!!!
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلی بایدت زو رو متاب.!!!!
تردیدی باقی نمی ماند که بسیاری از این لایکها و دیسلایکها فاقد ارزش واقعی هستند. کسانی هم احتمالا در حال انجام وظیفه هستند،که ظاهرا اربابشان را راضی و مزدشان را حلال کنند.
خیر ببینی شب خیز جان!
با اشتیاق کامنت ها را به جستحوی رد استدلال های نویسنده می خوانم، این آقا یا خانم شب خیز سه دلیل بسیار قانع کننده ارائه کرده اند اول اینکه آقای نویسنده، از چماق زبانان جمهوری اسلامی است، دوم اینکه نویسنده روان رنجور است،، سوم اینکه تمام استدلال های نویسنده کولاژ ی از نظرات دیگران است. در میان کامنت ها، محکم تر از این استدلالات چیزی نیافتم. این دانشجوی محترم روانشناسی ما باید خیلی زحمت کشیده باشند که با این سه دلیل محکم توانستند مرا از دام نویسنده رها کنند. واقعا تحصیل کردن و دانش آموختن چه نعمتی است. خیر ببینی دانشجو جان برای دست و قلم حکیمانه ات.
عزت جان، این ندانم انگاری رندانه ی هرچند مبتدیانه ات شیرین بود، شیرینی ات مستدام.
اما مهمترین بخش نظر من که حاوی تشخیص بود، و البته که ساده بود، گرفتاری ایشان به کیش شخصیت و خودشیفتگی است.
شاخص هایی داریم برای تحلیل صوری یک متن، برای مثال چند بار یک موضوع به شکل های مختلف در متن تکرار شده، یا مثل این به یک شکل و ترجیع بندوار « کسانی به اعتبار تاریخی و اجتماعی چپ اصیل بزرگترین ضربات را وارد میکنند و باید شرم کنند»
چند بار از کلماتی همچون جنایت، تجاوز، مبارزه با فاشیزم، عملیات ویژه و … استفاده شده و در چه جهتی؟ و البته راه های ساده تری هم هست… کسانی را که می خواهد بکوبد با چه ادبیات و نگاهی می کوبد و در صورتی که بخواهد گرامی بدارد چگونه زبان را به خدمت می گیرد.
اما اگر به دنبال خواندن استدلالی هستید که شیوه ی برخورد انتقادی با یک نقد و نظر دیگر را بهتان آموزش دهد، کامنت ساسان را بخوانید.
سلام دوباره دانشجو جان، شب خیز گرامی.
مرحمت بسیار فرمودید، و بر سیاق معاینهٔ عمیقی که از نویسنده به عمل آورده بودید مرا هم یک معاینهٔ روانی کردید و امراضی چون “رندی” و “مبتدی بودن” را هم در من یافتید.خودم می دانستم حالم با این اوضاع جنگ و نابسانی دنیا زیادخوب نیست. اما شما بزرگی فرمودید و علت را برمن معلوم ساختید. تمام مدت به این فکر میکردم اگر ما این دکتر و دانشجوهای فهمیده مثل شما را هم نداشتیم،چه خاکی می بایست به سرمان بکنیم. حالمان حتما از حال پوتین و زلنسکی سگی تر می شد، دیگر مگر کسی جرأت می کرد، کمی با ما اختلاط کند؟ پاچهٔ خودش که هیچ، پاچهٔ هفت پشتش را می گرفتیم. اما چه شانسی آوردیم که شما را داریم. من که راضی و سپاسگزارم. اما نمی دانم استدلالات شما خودتان چه عیب و ایرادی داشت که مرا خدمت ساسان جان فرستادی تا قانعم کند.من قانع بودم. لازم به زحمت ایشان نبود. چون راستش از بیخ نفهمیدم که در آن جلسهٔ تلگرامی آن جناب دکتر، که احتمالا زیر و بالای این دنیا را فوت آب است، چرا برای اثبات حرفهایش نه از منطق زنده که از اعتبار مرده ها مایه گذاشت. مگر خودشان زبانم لال اعتباری ندارند؟ به هر حال شما دانشجوی روانشناسی ودکترید، حتمابهتر میتوانید، عیب و مرضی که استفاده از اعتبار نام بزرگان را موجب میشود، تشخیص دهید. من سررشته ایی در دکتری ندارم.اما میتوانید ایشان را هم معاینه کنید. در کار خیر شک به دل راه ندهید. عزت زیاد دانشجو جان.
صفر. جناب صداقت در جلسه تلگرامی، چنان که لازم بود ارجاعی به پلیدی های امریکا و ناتو ندادند، به نظر بنده، بزرگترین ایراد بر سخنان ایشان، همین است که وقتی از حساسیت گروهی از چپ خبر دارند، تنها به محکوم کردن تجاوز پوتین می پردازند و به هشدار دادن از پیامد های آن که شامل تضعیف چپ و قدرت گیری راست افراطی و ..
بنده با تمام مواضع ایشان در آن جلسه تلگرامی موافقم، مگر نپرداختنِ حداقل ضمنی، به تحرکات ناتو و تحریکات آمریکا.
نپرداختن به ناتو بی خردی و طرفداری از پوتین رذیلانه است.
چپ قرار است از مردم حمایت و محافظت کند، چپ در چنین بزنگاه هایی می تواند استقلال و اصالتش را نمایان کند. چپ با مردم است و نه با دولت های نامشروعی که مردم توان کنار زدنشان را ندارند!
حالا قبل از آنکه به کامنتتان بپردازم عزت عزیز، خدمتتان عرض کنم که قلم خوبی دارید و تا حدی می توان تاثیر قصه نویسان روس را بر قلمتان حس کرد. شاید هم استعدادی ذاتی باشد. اما هرچه که هست تحسین برانگیز است و به شما تبریک می گویم.
نوشتید که معلوم است حالتان خوب نیست و دلیلش؛ جنگ و اوضاع جهان. اما به نظر من که کیفتان کوک است و گواهش؛ شوخ و شنگی و رندی تان.
برایم جالب نیست که به سیاق خودتان با کنایه حرف بزنم و احیانا متلک های رندانه ای بی اندازم، مثلا سقراط بناممتان.
یا بگویم “شما در ظاهر بهلول به نظر می رسید!”
خب از همچو جمله ای چه دستگیرتان می شود؟
اما من دل و دماغی برای شیرین کاری ندارم، با این حال چند نکته را خدمتتان عارض می شوم، البته بدون اولویت.
۱. دانشجو بودن خصیصه است، نوعی مرام و معرفت است. لازم نیست حتما آکادمیک، یا حتا مکتبی و محفلی باشد، کسی می تواند تا سوم دبستان سواد عرفی داشته باشد، اما دانشمند تر و دانشجو تر از فلان دکتر و فلان مترجم و فلان کتاب ساز باشد! این را عرض می کنم چون زیادی روی دانشجو بودنم تاکید کردید، آن هم به شکلی که انگار خودتان دانشمند هستید.
به نظر بنده آنکه دانشجو نیست و خود را دانشمند می داند، کلاه گشادی سر خودش گذاشته، حال اگر اطرافیان کسی که خود دچار کیش شخصیت است را با تعریف و تمجید هایی احتمالا صادقانه – اما ساده لوحانه – مواجه سازند و باعث شوند باورش شود که دانشمند است، دیگر چگونه می توان با این ذهنیت دیکتاتورساز به جنگ با دیکتاتوری رفت؟
۲. عرض کردم: تشخیصِ گرفتاریِ روان رنجوری ایشان کار سختی نیست. متاسفانه یا خوشبختانه آنقدر رو و ساده، یا بگوییم صادق اند که نمی توانند سرفه های روان شان را پنهان کنند، فکر می کنم اینطور توضیح بدهم کمتر دچار سو تفاهم می شوید. فکر کنید کسی مدام خون دماغ می شود اما خودش متوجه نمی شود. دیگران متوجه می شوند که او مریض است، یا مشکلی دارد، به او می گویند، اما او قبول نمی کند. حال این موقعیت را خودتان در ذهنتان به هر شکلی که مایلید بسط دهید.
آدم های مختلف واکنش های متفاوتی خواهند داشت.
اما من از چه راهی آن خون را دیدم یا صدای سرفه ی روان ایشان را شنیدم؟ خیلی ساده، از طریق تحلیل روانکاوانه ی متن.
شما در متن هایی از این دست، می توانید ارزش ها و ضد ارزش های فرد را دریابید، اصرار و انکار، شیوه ی روایت و مواجهه با نگاه متفاوت و به خصوص متضاد می تواند نمایانگر میزان سلامت روان باشد.
چون در مقام پاسخ برآمده اند و شبیه به جدال دو شخصیت بر سر موضوعی مشخص شده، کار را برای تحلیل و تشخیص ساده تر کرده. و عرض کردم دچار کیش شخصیت هستند، خودشیفتگی لازم را دارند اما اعتماد به نفس لازم را خیر!
۳. معاینه ی دقیق در روانکاوی یعنی همان برگزاری جلسات تراپی. من هنوز به دانش مورد نیاز نرسیده ام که بخواهم تمام و کمال خودکاوی کنم، چه برسد به اینکه بخواهم کس دیگری را روانکاوی کنم. عرض کردم تشخیص من این است که ایشان بیمارند! نگفتم راهی برای درمان بیماری یافته ام.
ایشان در نوشته شان یازده بار از “علمی” و دو بار هم “غیر علمی” برای بیان کیفیت نگاه و استدلالشان استفاده کردند، درست است کسی با “عدالت عدالت” گفتن عادل نمی شود و کسی هم با “علمی علمی” گفتن عالم! اما قبول کردم که ایشان به علم و دانش و تخصص باور دارند، بر این اساس گفتم حرفِ من دانشجو را نپذیرند اما برای باور به اینکه مشکل روحی دارند، خود را به روان درمانگر نشان دهند.
باور بفرمایید تشخیص بیماری کار سختی نیست، به خصوص اگر در این حوزه مطالعاتی داشته باشید می دانید که تقریبا ریشه نود درصد این بیماری های روحی به کودکی انسان بر می گردد و باقی به بحران هایی که انسان ممکن است در هر برهه ای از زندگی با آن مواجه شود. البته وراثت و انتقال ژن هم موثر است.
تکرار توهین و عصبی بودن، میل به خودنمایی، خودبرتر بینی، خودی و غیر خودی سازی، نوچه پروری و دشمن تراشی، ایدئولوگ بودن، بنیادگرا بودن، توهم دانایی، اسنوبیسم و .. اینها اگر نشانه ی خودشبفتگی نیست، بفرمایید چیست؟
۴. فرمودید من شما را دچار امراض رندی و مبتدی بودن خوانده ام، نه رندی و نه مبتدی بودن مرض نیست، اولی می تواند صفت باشد و دومی هم توصیفی کیفی درباره موضوعی مشخص! باری اگر هر دو را مرض در نظر بگیریم، دومی ناقض اولی است و در واقع خواسته یا ناخواسته پریشان گویی کرده اید.
۵. اینکه فرمودید «تمام مدت به این فکر میکردم اگر ما این دکتر و دانشجوهای فهمیده مثل شما را هم نداشتیم،چه خاکی می بایست به سرمان بکنیم» هم صحبت عجیبی است، می فهمم به قصد دست انداختن خودزنی کردید، اما مایه ی تاسف بود، نه چون خالی از ظرافت و شوخ چشمیِ کامنت قبلی تان بود، بلکه چون غیرمسئولانه و لمپنانه بود. فکر می کنم ما این حرف را به کنایه تنها به روحانیون دینی، فاشیست ها، برده داران مدرن و بنیادگرایان می توانیم بزنیم.
۶. گفتید چرا شما را به خواندن کامنت ساسان توصیه کردم، برای اینکه شیوه ی درست نقد کردن را یاد بگیرید، به دلیل اینکه در کامنت اول نوشتید: خیر ببینی شبخیز جان! با اشتیاق کامنت ها را به جستحوی رد استدلال های نویسنده (مسعود امیدی) می خوانم.
مگر مرا خطاب قرار نداده بودید؟ گفتم اگر به دنبال استدلالی در جهت رد صحبت های مسعود امیدی هستید، کامنت ساسان را بخوانید، بد کردم برای چند خط باورتان کردم؟
متن آقای امیدی را یک بار خواندم، به جای اینکه موضوع بحثم پرداختن به بیانیه ی اخیرشان باشد، پرداختن به شیوه ی برخورد ایشان و مسئله ی عصبیت و روان ایشان بود.
۷. برایم روشن نشد این قسمت از حرف هایتان خطاب به آقای امیدی است یا آقای صداقت «چون راستش از بیخ نفهمیدم که در آن جلسهٔ تلگرامی آن جناب دکتر، که احتمالا زیر و بالای این دنیا را فوت آب است، چرا برای اثبات حرفهایش نه از منطق زنده که از اعتبار مرده ها مایه گذاشت. مگر خودشان زبانم لال اعتباری ندارند؟ به هر حال شما دانشجوی روانشناسی ودکترید، حتمابهتر میتوانید، عیب و مرضی که استفاده از اعتبار نام بزرگان را موجب میشود، تشخیص دهید»
به هر کدامشان که گفته باشید، بی راه گفته اید. چه به جناب امیدی چه به جناب صداقت.
آنچه من بر آقای صداقت از منظر روان خورده می گیرم، عصبی شدنشان در اواخر جلسه بود. درک می کنم گروهی تاریک اندیش به سان انصار حزب الله و شعبان بی مخ ها شلوغ بازی درآورده در تلاش برای بر هم زدن نظم و تمرکز ایشان بودند، اما شایسته ی کلام گرم با تمانینه ایشان نبود و کاش تنها ابراز تاسف می کردند.
من که فکر می کنم گروهی ولایت مدار، به اسم چپ می آیند و دست به حرکاتی می زنند تا تفرقه بی اندازند.
۸. در قسمت پایانی پیام زیبایتان که فکر کنم قرار بود مرا بچزاند گفتید ایشان را هم معاینه کنم، فکر کنم منظورتان از ایشان آقای صداقت است. بالاتر درباره اینکه در روان درمانی به چه چیزی معاینه می گوییم صحبت کردم. اما بگذارید نکته ای به شما بگویم تا ذهنتان روشن شود و دست از سر این حقیر بردارید، جناب صداقت، قدری کنترل خود را از دست داد، حرفی که بر دل داشت را بر زبان راند، من هم خوشحال شدم و هم ناراحت، ناراحت برای اینکه می دانستم، ابلهان همین را دست آویزی برای حمله به ایشان و آراشان می کنند، چرا که ابلهان به دنبال دیالکتیک نیستند، تنها به دنبال اثبات بر حق بودن خویش و به خطا رفتن غیر خودی ها هستند! و تفاوت هست بین دیکتاتور مآبی و عصبانیت.. بین عصبی بودن، و عصبانی شدن. و خوشحال شدم برای اینکه زیبا و به جا گفتند.
۹. عزت عزیز، نمی شناسمت، اما از هم کلامی با شما خرسند شدم، با اینکه به قول امروزی ها دائم در پی گرفتن ایستگاه ما بودی، اما سعیت جالب بود، و جالب تر این بود که در کامنت دوم هم نخواستی شیوه مواجهه ات را تغییر دهی، اما آن درون انسانی ات نگذاشت که خالی از تناقض باشی، و اگر بخواهیم خودت را هم بر اساس تحلیل متن واکاوی کنیم، تمیزی سرشت و زیبایی روح مهربانت هویدا بود و مسئله اصلی سوسیالیسم چی چیزی می تواند باشد جز کرامت انسان؟
_ برای آشنایی تان با مباحث روان شناختی کتابی را معرفی می کنم با نام “عصبیت و رشد آدمی” نوشته کارن هورنای، ترجمه محمد جعفر مصفا، انتشارات بهجت.
__عین القضات همدانی فرموده اند:
دریغا مردم در بند آن نیستند که چیزی بدانند، بلکه در بند آنند که خلق،
در ایشان اعتقاد کنن که عالِم اند.»
___در آخر بگویم:
ما بازی خوردگان و بیچارگانیم اگر برای محکوم کردن ناتو و پوتین به صورت هم زمان، دست و دهانمان بسته و چشممان کور باشد!
بنده، قسمت صفر کامنتم را اصلاح می کنم، جناب صداقت تا دقیقه پانزده به میزانی که لازم دیدند به موضوع تاثیر و دخالت های ناتو و غرب پرداختند.
از ایشان به خاطر این فراموشکاری ام عذرخواهی می کنم.
شب خیز جان، یک همسایه ایی داشتیم زورخانه میرفت.بلا نسبت شما جاهلی بود گنده لات . کارو شغلی هم نداشت، عشقش این بود سر کوچه می نشست هر جوانی را که از یک کوچه آنطرف تر می آمد که از کوچهٔ ما رد شود ، اگر سلام هم میکرد، میگرفت یک فصل کتک میزد. می پرسیدی چرا کتکش زدی، او که حرمتت را گرفت و سلام هم کرد، می گفت نه، سلام کافی نیست باید بترسد، تازه پس من واسه چی زورخونه میرم واین همه میل می گردونم؟ ما هم شب خیز گُل، حرمتتان را که به جان گرفتیم. یواش یواش از خوف دکتریتان هم داریم زهره ترک میشیم که نکند مرض لاعلاج دیگری را در جانمان پیدا کنید، . حالا دیگر قربان آن علم و کمالاتتان، ما را با این مکتوب های طولانی و سیاهه های سقراطی و افلاطونی قبض روح نکنید، بزرگواری کنید، کتابی، رساله ایی چیزی بنویسید، که هم شما بتوانید از فشار دانشی که دارید، خالی شوید و هم ما بتوانیم شمرده شمرده آنرا بخوانیم و فیض ببریم.باور کنیداین لقمه های بزرگ علمی که شما برایمان گرفته اید، یکجا جانمان را از دماغمان می کشد بیرون. یادم رفت بگویم شب خیز جان، آن گنده لات کاری کرد که آخرش، مدت ها یک آجان سر کوچهٔ ما می نشست. آره دکتر نازنین، زور اگر جای خودش مصرف نشود، اگر زور علمی هم باشد، کار را به آجان و آجان کشی یا به زبان شما، دیکتاتوری می کشاند، مگر هیروشیما مصرف بی جا و سوء استفاده از زور علم نبود؟ فرق است میان مسند طبابت با سکوی سر کوچه. گیریم که این کوچه، کوچهٔ اینترنت یا اخبار روز باشد. روزت بهروز!
برای اجتناب از هر گونه سوء استفاده از نام فریبرز رییس دانا و یا سوء تعبیر و هوچیگری در مورد مواضع پر زوری که علیه ارتجاع داشت باید به مقاله زیر که توسط سایت اخبار روز چاپ شد رجوع کرد. عبارات مستقیم و بی تعارفش نشان میدهد چه کسانی را مشمول شرم میدانست. خودتان ببینید:
“ما حمایت دولت های ونزوئلا، کوبا، بولیوی و کره را از حکومت سرکوبگر ایران، که یا از طبع و سرشت سیاسی این دولت ها یا از ناگزیریشان- که آن نیز بخاطر دوری از دموکراتیسم پدید آمده است- را شرم آور می دانیم.”
“کار چاوز و مورالس شرم آور است و کار کوبا رنج آور که آنهم به شرمی تبدیل می شود، شرمی که عامل آن رائول کاسترو و دستگاه بوروکراتیک اوست.”
https://www.akhbar-rooz.com/145914/1400/12/26/
“عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی” چون “آدمی در عالم خاکی نمی اید به دست”.
بهشت رویائی زنده یاد رئیس دانا چند پله از بهشت رویائی ادیان و مذاهب نیز بالا تر است و در این بهشت, تمام دست آوردهای بشری سوسیالیسم که به خون میلیون ها نفر به دست آمده و – خوب یا بد – به اینجا رسیده است – چون با سوسیالیسم ایشان همخوان نیست – شرم آورند. حال چگونه میتوان به این بهشت رسید را لابد باید در آن دنیا یافت.
ادامه,
آدم بیاد شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران فرمانده می افتد که فرمود “این خر ها چه میدانند”.
ادامه,
عالیجناب چرچیل معدوم هم فرموده بود که برای غلبه بر آلمان حاضراست که با شیطان, لابد یعنی با جمهوری اسلامی ایران هم متحد شد. لابد چرچیل هم یک “چپ” سوسیالیست فقط اسمی بوده است!
این چندمین بار است که از این مدعی پرنسیب، هتاکی های مودبانه می بینیم.. آخر چه فرقی بین شما و قلمچماقان جمهوری اسلامی است که در این جا و آنجا می نویسند، به راستی که روان شما شایسته ی مطالعه است، کاش به جای نسخه پیچیدن برای چپ با شرف و بی شرف، کمی روان خود را به دست کاردانی می سپردید، شما که خود را ژرف اندیش می انگارید و لاجرم بایست به تخصص معتقد باشید، چرا برای روان رنجورتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟ باور بفرمایید رواندرمانگر حاذقی هم لازم نیست، آسان تر از آن هستید که به استاد نیازی باشد، من دانشجوی روانشناسی تنها از نوشته هایتان پی به مشکلاتی برده ام. جالب ترین خصیصه تان هم این است که علاقه دارید با آدمهایی که دیگران گرامی و بزرگشان می دارند وارد مجادله شوید، برای کیش شخصیت تنها خودشیفتگی اش را دارید و نه اعتماد به نفس لازم را.
مرحوم رییس دانا را ما نه از نظرات شما و امثال شما، که با خواندن مصاحبه هایش شنیدن سخنرانی ها و دیدن مستند زندگی اش می شناسیم. به جای مصادره چپ و بزرگانش، تحلیل خود را تبیین کنید. اگر تحلیلی دارید.
نوشته هاتان پر از اطناب و حشو است، با این حال در مقام نگارنده روان تر از مترجمی تان قلم می زنید.
در آخر عرض کنم، نوشته ها و نظراتتان کولاژی از نظرات دیگران است، شما اگر به دیالکتیک باور داشتید، درک راه سوم که با عنوان چپ بریده خطابش می کنید برایتان ساده میشد.
موفق باشید.
دوست عزیز اشاره کردید دانشجوی روانشناسی هستید. با توجه به صغری کبری که چیده اید به نظر می رسد سهمیه دوبل در کنکور داشته اید. خوش به حالتان
خانم نیازی
شما دیگر چرا، شما که درگیر مدرک و دانشگاه نبودید، و خوش بختانه می دانید در دیپلم داشتن هم فضیلتی نیست، چه برسد به دانشجو بودن.
و در زمانه ای که با پول و بدون کنکور و آزمون خاصی می توان وارد دانشگاه شد و حتی دکترا گرفت، دیگر چه نیازی به سهمیه است؟
جناب نگارنده!!
می توانی برایمان استدلال کنی که چرا روسیه و چین در زمان کنونی از ارتجاعی ترین رژیم ها و گروه های سیاسی در دنیا حمایت و با آنها همکاری میکنند؟ شما از زبان مرتجعین طرفدار مسکو -راه توده- حرف میزنید.
طبق استدلال شما هیچ کس در بین چپ ها محق نیست و تنها شما با بالا گرفتن سرتان با افتخار در بین همه مردم ؛ چه چپ،چه راست؛ قدم میزنید؛
ولی خودمانیم خسته کننده است که بین یک عده ادم زبان نفهم قدم زدن، مگه نه؟
مخالفت با این مقاله اگر همراه با مخالفت با دموکراسی غربی و ناتوی آن نباشد ارتجاعی است.
این اقای نویسنده این مسئل بی ربط به دیدگاه دیگران راباعصبانیت مطرح کرده است که چه نتیجه ای بگیرد؟
روسیه باعث تدوام حکومت بظاهرجمهوری سلطنتی خانواده اسد شده که درخدمت سرمایداری تجاری خاندان اس شده چه افتخاری برای جهان دمکرات وسوسیالیزم شده؟
روسیه برای حیات خودوسرزمین مادری اش گه جزئ ان هزاران سال بوده حق دارد بجنگدوانراپس بگیرد.جنگ راهمه بد میدانند .این هم درست است که چپها موضعی نادرستی بظاهر باتحلیل مارکسیستی به نفع غرب کرده اند .دلیل نمی شودازجهاتی که نویسندهمدعی است نبرعلیه فاشیسم است ازروسیه دفاع کرد.به نظرمن چپهای ماحتی نمونه شخص نویسنده درسرگمی عجیبی گرفتارشده اندوبعد ازفروپاشی شوروی کاملا دستشان روشد که دیدگاهشان ازمسائل نه ازمطالعه مارکس ولنین بلکه ازروی تشابه رویدادهای گذشته بدون توجه به نیروهای پیشرو حاکم ددان جوامع میباشد.
دفاع از بشار اسد و معمر قزافی و هوگو چاوز و نیکلاس مادورو و امثالهم، تحت عنوان دولت قانونی، خود حاکی از عمق فهم دموکراتیک جناب امیدی است. این دست موضعگیریها مشخصا یادآور نگاه استراتژیک! نورالدین کیانوری است، همو او که یک حزب با خیل عظیم انسانهای صادق را به کام مرگ و نابودی کشاند. پس چه زمانی باید از گذشته درس بگیریم؟!!!
راه سوم انتزاع و تخیل نیست، گرچه دوست ندارم نام عزیز فریبرز رئیسدانا را دستاویز استدلال خود کنم، باری رئیسدانا خود همیشه از راه سوم میگفت اما نمیدانم چرا امروز انکار میکنید!!!
لنینیسم را با کارنامهاش میسنجند نه با شعاردادن!
واقعا دور از انصاف و بی پرنسیبی است که یک چپ مانند حسین شریعتمداری یکجانبه و بیمنطق و ناجوانمردانه حمله کند.
اما، حال اصل مقاله،
ایراد اصلی مقاله درست بودن ۹۰ درصد فاکتهایش نیست، بلکه دفاع از تجاوز روسیه است.
راه رشد غیر سرمایه داری در واقع همیشه راه رشد سرمایه داری دولتی بود. راه رشد سرمایه داری دولتی راه غلطی برای حاکمیت بورژوازی نیست. فقط یکی از راه هاست. در سرمایه داری، بورژواها بنا بر موقعیت تاریخی خود انتخاب خود را دارند. خیلی ها کشته مرده دموکراسی غربی بودند و میخواستند از طریق نفوذ سرمایه های امپریالیستی غربی سرمایه داری وجود داشته باشد، یک عده هم میخواستند از طریق وابستگی به شوروی آن دوران در ایران سرمایه داری وجود داشته باشد. هر دو استثمارگر کارگر بودند، مثل رژیم فعلی.
جنگ اوکراین را از دو زاویه میتوان در نظر گرفت، از دید بورژواها، از دید کارگران کمونیست. بورژواها نمیتوانند روسیه را محکوم کنند چون خودشان اینکاره هستند. فقط کارگران کمونیست میتوانند روسیه را محکوم کنند ولی همزمان هم دولت جنایتکار اوکراین و هم دولتهای جنایتکار ناتو را هم محکوم میکنند.
روسوفیل در مقابل غربوفیل، دو ارتجاع در مقابل هم.
این مقاله بسیاری از شبهات را برطرف میکند و استدلال وا خورده مدعیان جریان سوم را افشا میکند جریانیکه با کوبیدن چین و روسیه ( بعنوان متجاوز در اوکراین ) وکشورهای مترقی جهان، جاده را برای تجاوز امپریالیزم آمریکا و ناتو صاف میکنند.فکر کنید روسیه جواب زلنسکی این دلقک صهیونیست-نازی را نمیداد و اوکراین عضو ناتو میشد قدم بعدی منطقی عضویت آذربایجان و ارمنستان در این سازمان نظامی تجاوزگر در همسایگی ایران بود.در اینصورت ایران یا تجزیه وبه چند بخش تبدیل میشد ویا مثل افعانستان. دفاع روسیه در اوکراین علیه ناتو بنفع چند قطبی شدن کشورهای جهان است .
چین و روسیه و دولت اوکراین و دولتهای غربی هیچکدام مترقی نیستند، همه آنها از استثمار کارگران دفاع میکنند و ارباب هستند.
این حقیقت دارد که دولتهای ناتو در حالت گسترش هستند و خودشان جنگ طلب و شرور و شیاد هستند اما دولت های ضد کارکری چین و روسیه و ایران و سوریه هم مرتجع هستن وگرنه کارگران را علیه سرمایه داری بسیج میکردند.
اگر کارگران جهان علیه نظام بردگی مزدی متحد شوند، دولتهای آنها نمیتوانند آنها را وارد میدان قتل همدیگر کنند.
کلمه مترقی بی معنی است. یا داریم ارتجاع و یا داریم انقلاب. فعلا همه دولتهای دنیا ارتجاعی و ضد انقلاب هستند چون پاسدار نظام بردگی مزدی می باشند.
مقاله بیشتر حالت یک بیانیه بلند بالا و تهدید گونه دارد تا یک تحلیل سیاسی! اگر تمام کسانی را که بر اساس بند بند این خشم نامه باید شرم کننند جمع کنیم دیگر کسی در جمع آقای امیدی باقی نمیماند، چون لیست آنقدر طولانی است که فقط چند محفل کوچک بریده از حزب توده در بیرونش قرار میگیرند.
به دلیل اینهمه احساس انزوای سیاسی و فلسفی لازم به سرزنش زمین و زمان نیست. ان اردوگاه بزرگ آهنین در واقع یک سرباز خانه خشتی بود که از ابتدا محکوم به فروپاشی ابدی بود.
آقای امیدی خطاب به گردانندگان گروه تلگرامی به یاد رفیق رئیس دانا چنین می نویسد:«قبل از هرچیز لازم است اشاره شود که موضع رفیق زنده یاد دکتر فریبرز رئیس دانا در ارتباط با جنگ در سوریه روشن بود و سخن گفتن بر ضد منطق تحلیلی او و در گروهی با نام و یاد او را میتوان دور از پرنسیپهای اخلاقی دانست.»
این تقلیل دادن منطق دکتر رئیس دانا به موضع او در باره سوریه در واقع اگر فرصت طلبی نباشد ناشی ازعدم شناخت امیدی از دکتر رئیس داناست . ضمن اینکه میخواهم به ایشان یاد آوری کنم گرچه دکتر رئیس دانا مقابله با توطئه های امپریالیستی درسوریه موضع داشت ولی در سخنرانی که در دانشگاه امیر کبیر داشت در مورد ورود جمهوری اسلامی به سوریه صراحتا این سوال را مطرح کرد که آیا برای این ورود به سوریه از مردم ایران اجازه گرفتید؟ نظر مردم را پرسیدید؟ ( ویدئوی این گفتگو در همان کانال تلگرامی موجود است ). در جستجوی اینتر نتی مطلب زیر را یافتم که بدنیست جناب امیدی برای درکنظرات همه جانبه از دکتر رئیس دانا این مطلب را هم بخواند شاید روش و متد برخورد در درک بهتر از منش دکتر رئیس دانا و دوستداران وافعی و همچنین گردانندگان گروه تلگرامی را از این تقلیل گرایی شناختی برای همیشه دست بکشند. مطلب زیربرگرفته از سایت راهکار سوسیالیستی است
جنگ اوکراین و درسهای رئیسدانا
در دومین سال خاموشی رفیق فریبرز رئیسدانا یادش را گرامی بداریم
بگذارید ازجنگ اوکراین شروع کنیم: بسیاری معتقدند که اگر رئیسدانا زنده بود حتما با حساسیتهایی که نسبت به خطر امپریالیسم (و در صدر آن آمریکا) داشت، بانی جنگ را ناتو میدانست و از اقدام روسیه ذیل عنوان «جنگ پیشگیرانه علیه فاشیسم و امپریالیسم» یاد میکرد.
او زنده نیست و ما تنها میتوانیم با کنار هم گذاشتن دیگر مواضع و منش سیاسیاش نسبت به فهم اظهارنظر فرضیاش اقدام کنیم.
برای رئیسدانا همواره یک شَّر اعظم در دو چهره حضور داشته که باید با آن مقابله کرد: نظام سرمایهداری جهانی در دو چهرهی امپریالیسم و دیکتاتوریهای بورژوایی ملی. به این ترتیب است که ما میبینیم او در حالی که از یک سو همواره به عنوان یک منتقد اقتصاد سیاسی سرمایهداری نئولیبرال از سیاستهای راستگرایانهی دولتهای مختلف جمهوری اسلامی انتقاد میکند و مشوق مبارزات کارگران برای رهایی از یوغ استثمار و بیگاری است، از سوی دیگر همواره در صف اول محکوم کردن تجاوزهای امپریالیستی بوده است.
او به تناسب موقعیتهای سیاسی مختلف گاه بر یک وجه از چهرهی دوگانهی سرمایهداری جهانی دست میگذاشت. برای رئیسدانا اگر حاکمیت روسیه امپریالیسم نبود، اما قطعا یک نظام الیگارشی دیکتاتوری بود که بی تردید نمیتواند دوست خلقها در برابر امپریالیسم آمریکا باشد.
از طرف دیگر مسأله برای او فقط هم اقتصاد سیاسی نبوده و او در مقام عضو کانون نویسندگان خود متعهد به مبارزه برای آزادی بیان و رهایی از سانسور بود و بارها هزینهاش را پرداخت.
او به عنوان کسی که خود مدافع پرشور نهادهای مردمی از کانون نویسندگان تا سندیکاهای کارگری بود، چارهی راه را نه در تکیه به مواجههی ابرقدرتهای عرصهی سیاست بینالملل با یکدیگر، بلکه در کنشگری انواع نهادهای مردمی میدید.
رفیق رئیسدانا حتما نزدیکیهای دیپلماتیک-اقتصادی روسیه با اسرائیل را از نظر دور نمیداشت و آن را توجیهگرانه به حساب «منافع ملی روسیه» نمیگذاشت تا با چشم بستن بر آن، سیمای کاذب یک محور مقاومت علیه امپریالیسم را از آن بیرون بکشد.
او به عنوان کنشگری که در سالهای اول انقلاب حاضر بوده است، بارها و بارها یادآوری میکرد که چطور درک محدود از امپریالیسم باعث شد در اتخاذ سیاست ضدامپریالیستی از اهمیت تأکید بر آزادیهای سیاسی-اجتماعی غفلت شود و اسلام سیاسی حاکم بر ایران خود به عنوان دستیار توطئهگرِ امپریالیسم غرب برای مقابله با خطر کمونیسم فهم نشود.
او اگر از تحریمهای امپریالیستی صحبت میکرد، کاسبان این تحریمها که بر سمند قدرت در ایران نشستهاند را هم میدید. کاسبانی که انواع امتیازها و ویژهخواریها نصیبشان میشود و گرانی و تورم را برای مردم به میراث میگذارند.
چنین است که امپریالیسم بیش از هر چیز مخالف انقلاب مردمی است. از این امر میتوان از عینک رئیسدانا زاویهی متفاوتتری در برخورد با تجربهی «انقلابهای رنگی» در کشورهای اروپای شرقی را مدنظر قرار داد. این به اصطلاح انقلابهای امپریالیسمساخته بیش ازآنکه عاملی برای سرنگونی حکومتهایی ضدغرب اما توأمان درگیر فساد و دیکتاتوری باشند، بهتأخیر اندازندهی انقلابهای مردمیِ راستین علیه دیکتاتوری و امپریالیسماند. نکتهی ظریفی که میتوان از صورتبندیها و مبارزهی عملی امثال رئیسدانا آموخت این است که نقدِ انقلابهای رنگی ترجمانش دفاع از حکومت فاسد و دیکتاتوری نیست.
زندگی عملی رئیسدانا و نه صرفا این یا آن اظهارنظرش درسی بود که چطور راهکار سوسیالیستی یعنی احضار همزمان مبارزه علیه سانسور و برای آزادی بیان، مبارزه علیه سرمایهداری نئولیبرال داخلی و مبارزه علیه حکومت های دیکتاتوری و همزمان بر ضد امپریالیسم غارتگر و جنگافروز.
در دومین سالگرد خاموشی رفیق فریبرز رئیس دانا یادش را گرامی بداریم و خاطره اش را همراه با آموزه های واقع بینانهاش، در مبارزه بر ضّد خودکامگی، برای آزادی بیان و اندیشه، علیه امپریالیسم و به سود رهایی در همراهی با توده های کار و زحمت بکار بندیم.
کشوری اتمی وبا ارتش قوی به کشور بی دفاعی دیگر تجاوز کرده چند شهر و بندر مهم آن کشور را اشغال می کند و زیر ساخت های آن شهر ها و بندر ها را نابود می کند و به مردمان آن شهرها و بندرها می گوید باید آن مکان ها را تخلیه کنند و چند میلیون انسان را آواره می کند
اگر کسی بگوید عمل این کشور ضد بشری و تجاوزکارانه است
باید بخاطر این گفتارش شرمنده شود باید گفت عجب نگرش و منطق مامورانه ایست که مسعود امیدی از خود بروز داده است این منطق یک منطق تاسف باری است و حتی می توان گفت این دفاع امیدی از تجاوز یک نگرش ضد انسانی و مامورانه است که یک فرد در نهایت بی مسئولیتی از خود نشان می دهد
متاسفانه اخبار روز میدان را برای گروهبان قندعلی های ناتو باز کرده. اگر بد فرض محال ناتو موفق از این ماجرا بیرون آید، حتی اگر اخبار روزی ها توبه نامه هایی طولانی تر و شدید تر از جمشید طاهری پورها بنویسند، باز هم به بازی گرفته نخواهند شد و چوبی دو سر طلا از خود بجا می گذارند.
نگران نباش با این نوشتار مسعود امیدی
به گروهبان قندعلی های روس خواه هم فرصت داده شده
متاسفانه همفکران آقای امیدی قبل از شروع جلسه به طور هماهنگ به پرویز صداقت حمله کردن و انگهایی عجیب غریب زدن از جمله: حامی ناتو و سوسیال دموکرات و همکار رادیو زمانه و همدست جناح راست هلند و ترهاتی از این دست.
پرویز صداقت شفاف و روشن از راه سوم دفاع کرد. راهی که نه دفاع از آمریکا و ناتو هست و نه روسیه.
تحلیل پرویز صداقت در اون جلسه بسیار دقیق و از موضع دموکراتیک بود. آقای امیدی و همفکرانشون استالینیست هستن و این موضوع و موضع جادادنی نیست. این گروه پوتین رو ادامه استالین میدونه. برای یک چپ کیش شخصیتی وجود نداره، چه لنین، چه مارکس، چه امیرپرویز پویان و چه فریبرز رئیس دانا.
کارنامه استالین و حزب توده علیالخصوص بعد انقلاب موجب شرمساری چپ هست و خواهد بود. منم همصدا با پرویز صداقت میگم: شرم کنید، هان ای شرم سرخیات پیدا نیست…
آقای امیدی از شرم کسانیکه با لنینیسم زاویه پیدا کرده اند می گوید. انگار حسین شریعتمداری زاویه لیبرال ها با ولایت فقیه را تشریح می کند، تشابه جمله بندی یک روسوفیل با یک مرتجع ولایی اصلا” تعجب آور نیست.
برنامه حزب توده سیاست همکاری با جمهوری ارتجاعی اسلامی حتی در زمان شوروی و زنده بودن تمام سران بود، حالا در تلاشی شوروی و فروکاست حزب توده به یک تابلو نیمه خاموش چرا دفاع از جنایات پوتین و به آتش کشیدن منافع مردم ایران در پای استعمار روسیه مجاز نباشد؟ چرا از استهلاک ۳۰ میلیارد پول مردم ایران در کشتار مردم سوریه برای نوکری روسیه دفاع نکنند؟
خداناباوران یکبار وجود خدا را نفی کرده و کنار گذاشته اند، مذهبی ها هر روز وجود خدا را ثابت و فردا صبح دوباره به اثبات آن برمیگردند گویا مطمئن هستند که چیزی ثابت نشده است.
شایع است که خمینی به صدام گفت ما برای شرف و شما برای پول می جنگید و صدام جواب داد هرکس برای چیزی که ندارد می جنگد. آری، افراد از کمبودهای خود می گویند و آقای امیدی دست از اثبات شرم آور بودن اعمال دیگران بر نمی دارد گویی که با تمام تلاش شرم رهایش نمی کند، البته حق هم دارد روسوفیل بودن واقعا” هم شرم آور است.
تماماین شعارها برای مخالفت با محکوم کردن پوتین به عنوان یک متجاوز و جنایتکار جنگی است.اتفاقا عملکرد پوتین جز به تقویت ناتوی جنایتکار و راست افراطی در اروپا و آمریکا نمی انجامد و این همه آسمان ریسمان های مدافعان پوتین در لوای چپ هیچ حاصلی ندارد جز بدنامی چپ .خود پوتین هیچ ادعایی برای همخوانی با چپ و برپایی مجدد اتحاد شوروی سابق ندارد.دوستان کاسهی داغتر از آش نباشند.
میگویند دفاع بد از یک حقیقت خطرناکتر و آسیبرسانتر از حمله مخالفان است.
از قرار معلوم همه باید شرمتان شود که چپ “چپ علمی” در بحران است چونکه موقعیت خود را علمی نتوانسته تحلیل کند!
شما صحبتهای جلسه یادشده را منتشر کرده اید؟ لطفاً لینکش را بگذارید که بشود بحث ها را ارزیابی کرد. در غیر این صورت چرا نقد مطلبی که در جای دیگر منتشر شده است را این جا منتشر می کنید. اما خود مطلب را منتشر نمی کنید؟
این سخنان آن آقای سخنران در فایل صوتی شماره ۲۶ آن جلسه تلگرامی:
«…
با همه این ها ممنونم از دوستانی که با سعه صدر بحث را گوش دادند و همراهی کردند با سؤالهای خودشون. امیدوارم بتونه به ما کمک کنه که توی مقاطع بحرانی که در پیش داریم موضع درست اتخاذ کنیم.
ببینید فراموش نکنیم خطاهای ۴۰ سال گذشته را. چهل سال پیش شما او خطاها را، شمایی که الان مدافع آقای پوتین هستید، آن خطاهای فاحش را کردید.
فراموش نکنید که با چه کسانی می خواستید، با رهبری چه کسانی می خواستید با راه رشد غیرسرمایه داری به سوسیالیسم برسید. فراموش نکنید، تاریخ فراموش نمی کنه، شما هم فراموش نکنید، اشتباها را تکرار نکنید.
بپذیرید که اشتباه کردید. ببینید چرا اشتباه کردید. آن دستگاه نظری چه اشتباهی داشت که به شما گفت با اسلام سیاسی با بنیادگرایی افراطی می توانید به سوسیالیسم برسید. تا آن را نقد نکنید، نمی توانید امروز تحلیل درستی از واقعیت جهان داشته باشید. بازهم می افتید به ورطه دفاع از این قدرت ارتجاعی، بارهم می افتید به ورطه پرونده سازی مخالفان فکری تون.
بازهم می افتید به توئیت نوشتن و پرونده ساختن. این جه رفتاری که این دوستان می کنند که ما را متهم می کنند که با ناتو همکاری می کنید. ما را متهم می کنند که با رادیو زمانه همکاری می کنید. دروغ می نویسند که رادیو زمان نه را … اداره می کنه. زشته! دروغ گویی بسیار کار زشتی است. فریب دادن کار بسیار زشتی است.
از کارنامه ۴۰ سال قبل درس بگیرید. از رفقای در خاک افتاده تان شرم کنید!
خدا حافظ برای همه آرزوی موفیت دارم.»
باز نویسی از محسن
فایل صوتی شماره ۲۶ یعنی چی؟ چرا این قدر مبهم گویی می شه؟ این حرفهای کیه؟ کجا منتشر شده؟ آقای امیدی طرفدار سیاست حزب توده در دفاع از خمینی است؟ چرا همه مبهم حرف می زنند؟ میشه اخبار روز با شفافیت موضوع را شرح بدهد؟ آنچه از این متن برمی آید اینه که ظاهراً یک نفر در جایی به کسانی که مدافع حمله پوتین به اوکراین هستند حمله کرده است. آیا در اخبار روز بوده؟ کجای اخبار روز؟ اگر جای دیگه بوده کی بوده و کجا میشه اون مطلب را خوند؟ تا بفهمیم منظور این مقاله چیه و کیه؟
درود تاهای عزیز
برای شنیدن فایل های صوتی آقای پرویز صداقت سری به سایت تلگرامی “نقد اقتصاد سیاسی” بزنید.
کسی لنینیسم را بی اعتبار نکرده، لنینیسم دولت داشت و خودش خودش را بی اعتبار کرد. ما که استالین انتخاب نکردیم، ما که گورباچف انتخاب نکردیم.
شکی در ارتجاعی بودن دولت اوکراین نیست اما شک به ارتجاعی بودن دولت روسبه تنها انحراف نیست!