سرِ مرا بریدند شوهر و برادرِ شوهرم
مرا که کبوتری کوچک و بیتجربه بر معصومیتِ گستردهیِ یک حرم بودم
و کنجکاو که کجی چیست؟ چاه کجا و راهِ راست کدام؟
دامگاه است این جهان و دانهها تقصیری ندارند
پرندهگانْ خودشان را نمیدانند و نان توانایییِ درافتادن با چاقو را ندارد
چرا نطفهها مرا به هیئتِ دختری زادند؟
کجاست پس آن لطفی که به پروردگار نسبت میدهند؟
افسوس که قانونِ نسبیت قناعت به این همه خون نمیکند!
افسوس که برادرِ هر فاخته مخصوصن هر فاختهای که راهِ خودش را بافته
“قابیل” است! و کجبیل به خیالِ خودش راهِ راست را یافته!
آخر تنها هفده سبزه و هفده سال از این باغچهیِ تنها گذشته بود!
آخر این داس با چکشی معصوم درافتاده بود!
حالا تو آن خوابِ آشفتهای هستی که هر نیمهشب هر شبگیر
از رختِخواب میپرد دست بر گردنِ خویش میساید
اما سرِ خودش را بازنمییابد پس من چهگونه به گاه یا ناگاه
از این آینه و از این دامگاه روی برتابم؟
پس من به کدام سوی و با کدام دهان
سرانجام سرودِ سبز و مقدسِ هفده حرمِ تازه پاگذاشته به هستی را
و برایِ کیان بسرایم؟ آه چرا اینجا در هر تنوری به جایِ یک نان
دو سلاح است؟ در این چهگونهگییِ بیقضاوت و بیتقصیر
اما پُر از چاقو و چاه و اسیر سه لاله آیا از توطئهیِ سیصد آیه
از تهمتِ هزار الله خواهد رَست؟
سلام.جواب افاضات طولانی است و من درگیر یک گرفتاریم.بزودی پاسخ می دهم
درود بر شاعر ارجمند اقای خاکریز و اما من در کمال فروتنی میخواهم بگویم جناب پارسا سپاس بی نهایت از شما که مثل همیشه با روان ترین نثر و زیبا ترین استعارات و اشارات انچه را لیاقت زن ستیزی به نام رضا میباشد گفته اید. همواره ستایشگر زبان پاک و نوشته های صادقانه شما هستم.
در نهایت احترام.
ن-م
خوبست که اخبار روز ناشر ِهمه رقم نظر از نظریات خوانندگانش هست. این خودش تمرینی است برای دریافتن ازادی- ازادی هم بیچاره واژه ی توسری خورده یی است که هم هیتلر خرجش میکرد و هم این اخر سری ها مستاجر معلول الذهن و پیشین کاخ سفید که هرگز دهان شریفم را به تلفظ نام ِ نا پاکش نیالوده ام-
بلی میگفتم ؛ اخبار روز ناشر راه های تمرین ازادی است، میماند اینکه وارسی شود تا انکه ،ایا بریدن ِِ سرِ هر انسانی ،- مثلن حتی خودِ حلقه ی مفقوده ی داروین اسدالله لاجوردی- بنا به هر دلیل ، امریست خردمندانه و قابل دفاع!؟
سربریدن به هر شیوه که باشد ، یعنی بریدن سرِ انسانی با توسّل به هر عذری امری است سبعانه ، موحش و ضد بشری.
حالا یک بابایی که نه دعا را بلد است و نه سوراخ دعا را میشناسد ، امده خودش را پیچیده لای ملافه پوسیده و مندرس ان شکل از ازادی که مختص مکتب ِِ حضرت ایشان است و «قیصر» خانِ بازارچه ی حمامِ نواب ، چشمش را بسته و دهانش را باز کرده و هرچه از خیال فندقینش گذشته علیه انسانی که با حسی از مسولیتِ مبتنی بر صمیمانه ترین عواطف ِشعری ، دردمندی اش را سروده ، گنده گویی های خرواری صنار کرده. باشد این حق اوست که گنده گویی قیصر جانی – جان بله جان- بکند ، ولی ویراستار ارجمند اخبار روز نیز خوبست ویراستاری ویژه ی اینگونه امور بنماید! یعنی چه؟! یعنی اینکه گفته ها و نوشته هایی از ایندست را «سبدیّون» کند!
انروزها که لولهنگ من یک افتابه اب بر میداشت دهان گشادی ادمهایی از قبیل این بابا را مستقیم راهی اشغالدانی میکردم تا مبادا کسی خیال کند زیر اسم ازادی میتوان گفت ؛ چون تاریخ جنگ دوم را غربیهای برنده نوشته اند پس هرچه در مو د هیتلر گفته اند دروغ است و هیچ «یهودی» بیگناهی در کوره های ادم سوزی نسوخته!
میدانم که کار خوبی میکردم ، چرا؟! زیرا بودید و دیدید که ابلهی بنام احمدی نژاد اول ان کرد و بعد ملت ما را خس و خاشاک خواند!
حالا هم اگر به ادمهایی مثل رضا که اصلن معلوم نیست سرشان به کدام اخور بند است و ایا اساسا این اسم مصداقِ بیرونی عینی دارد! زیر اسم ازادی میدان بدهید ، میشوید تیز کننده ی چاقوی قاتل خونخوار بعدی ، یکی از همانها که معلم ارجمندی بنام رضا مظلومان را به جرمِ انتقاد از ماده ی منحوسِ ۱۷۹ قانونِ مجازات عمومی عهد پهلوی ها که ریشه در تعصبات دینی قبیله یی سرزمین سعودی و اسلامشان دارد ، کشتند.
میدان دادن به مردمی از قبیل این (رضا) که وجودی است مشکوک، -وگرنه به تمامی خود را معرفی میکرد-، عین اینست که فراموش کنیم از نجابت تا نجاست فقط یک حرف فاصله است. دست اخر اینکه : هر بیشه گمان مبر که خالی است، اقا رضای قاتل دوستِ سر برنده پرست.
احتمالا یکی از مشکل ترین کارها کشیدن خط حد فاصل – یعنی مرز سانسور و تحریم است, مانند دوختن یک قواره لباس که اگر زیاد ببری کوتاه و تنگ و اگر کم ببری بلند و گشاد میشود. من نمیدانم میزان درست چیست ولی اگر زیاد ببریم, جامعه به طور مصنوعی بسیار تمیز و مرتب بنظر خواهد آمد و ما از وجود لجن ها بی خبر خواهیم بود. شاید دادن طناب مفت به این اشخاص راهی برای دار زدن خود آنها باشد. نمیدانم.
اگر فرمایش جناب پارسا را تعمیم دهیم که هرکس که “وگرنه به تمامی خود را معرفی میکرد-” “وجودی است مشکوک”, پس لابد باقی میماند نخبگانی که “خود گویند و خود خندند” و این از هنرمند بعید است, شاید هم نیست.
خانم نازلی:
” …. حالا جزئیات جریان هر چی بوده ….”
در شرق اوکراین یک مامور پلیس اکراین کشته شده است و غرب آن را بولد کرده و ذهن عوام شوت غربی را با آن شستشو می دهد
چرا ؟
چون “جزئیات جریان” که شامل کشتن بیش از ۱۵ هزار روس تبار در شرق اکراین در طی دهه گذشته بوده است مهم نیست!
خوب بدیهی است که که کسی موافق بریدن سر هیچ کسی نیست این احتیاج به پرسیدن دارد؟!
البته بگذار برسیم به لحظه تاریخی که در آن نوبت بریدن سر آخوند و بسیجی توسط مردم می رسد و ببینیم شاعرانمان باز از این اشعار می سرایند؟!
من فقط خواستم بگویم حالم از هرچه روشنفکر بازی “محض” که خود را از “زمین واقعیت” جدا می کند بهم می خورد.
زمین واقعیت این ماجرا چیست؟
پیغامهای تصویری و صوتی وپیامکی است که این مقتول بی نوا از آغوش شوهر دومشان و از ترکیه! برای شوهر اولش! و کل فک و فامیلش در خوزستان می فرستاد و آتش به جانشان می زد.(تا آنجا که فعلا ما اطلاع داریم. حالا اگر فردا داستان شان عوض شد ما هم اصلاحیه می زنیم!)
اول او بود که “سر” روحی و روانی و شخصیتی قاتل خودش را از راه دور برید(چرایش هم هنوز جای سوال دارد و در پرده است) و البته این جایی در اشعار شاعران ما ندارد!
” … در کدام دادگاه این عمل (سر بریدن اولی) را جنایت قلمداد میکنند؟…”
دو تا آدم یکی روانی و احمق و دیگری متعصب و مجنون شده از حرف و حدیث فامیل و مردم به جان هم افتادند.
حالا شما برو در شبکه های اجتماعی ببین چه خبره !
جوری تیتر زده اند انگار اون خانم مریم مقدس بوده که بدست شمر بن ذی الجوشن سر بریده شده!
برای اینکه فکر نکنید داستان مرد سالاری و از این مزخرفات منظورم است بگویم اگر جریان برعکس هم بود و مثلا اون آقاهه رفته بود زن دوم گرفته بود و پیغام می فرستاد من باز همینطور می نوشتم.
وقتی واقعیت را مثله می کنیم و “سر” می بریم همین میشود که صدای شاعر و روشنفکر ما طنین در خوری در جامعه ندارد و مبدا اثری نمی شود.
اگر هم بخواهید از غرب و حقوق بشرش برایمان ادله بیاورید باید بگویم که این حقوق بشر چنان صدای تقه اش پیچیده و چنان گند زده اند که دیگر ما جرات نمی کنیم برخلاف دهه های قبل اسمش را حتی جلوی عوام داخل ایران بیاوریم چون یک خروار مستند سرمان می ریزند که “خفه شید با اون حقوق حشرتان”
صرف میکروسکوپ دست گرفتن و زوم کردن روی یک تکه از کل تصویر نه کمکی به ما میکنه و نه قاتل و مقتول های آینده.
آقای رضا: شاعر، از قربانی شدن/بودن مونا یا غزال سخن می گوید، حالا جزئیات جریان هر چی بوده، تغییری در اینکه یک دختر هفده هیجده ساله قربانی شده را نمیدهد، مگر اینکه شما سربریدن اورا تایید بکنید. شاعر خواب نیست، وجدانش زیادی بیدار است، در کدام دادگاه این عمل را جنایت قلمداد نمیکنند وقربانی را گناهکار جلوه میدهند؟ دادگاه های قرون وسطایی مسیحیت و دادگاه های الان اسلامی!
شاعرانی که خوابند (برای زرتشت خاکریز ، شاعر چند ده سالهی ایرانی)
https://news.gooya.com/2022/02/post-61270.php
روایت پدر مونا حیدری