مبارزه طبقاتی کارگران بر مبنای هیجانات شخصی و دلبخواهی نیست بلکه بر اساس نیازها و ضرورتهای زیست روزمرهی آنان است. این مبارزه هرگز در یک مسیر سرراست قرار نمیگیرد و پر از چالش و بحران است. مبارزه طبقاتی گاهی با پیشروی و پیروزی همراه است و گاهی هم عقبنشینی را ایجاب میکند. در نتیجه فرایند مبارزات کارگران پروژهای هم تابع همین منطق است
دیکریشن : پس از پایان اعتصابات سراسری کارگران پروژهای، اکثریت شرکتهای پیمانکاری مجبور به پذیرش مطالبات کارگران شدند. البته بخشی از این شرکتها با وعدههای دروغ، کارگران را به سر کار بازگرداندند اما پس از مدتی کارگران متوجه شدند که پیمانکاران خلف وعده کردهاند و در نتیجه مجددا دست به اعتصاب زدند. شرکتهای پتروشیمی بوشهر، پتروشیمی مروارید، پایانه نفتی قشم، انبار نفت جاسک، فاز ۱۴ پالایشگاه گاز پارس جنوبی، پتروشیمی چابهار و پتروشیمی مکران از جمله شرکتهایی بودند که کارگران را در جریان اعتصابات سراسری فریب دادند.
کارگران پروژهای از خیزش سراسری فرودستان در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸، اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه، گروه ملی فولاد اهواز و دیگر بخشهای صنعتی و همچنین تحریم سراسری انتخابات ریاست جمهوری تاثیر گرفتند. این رخدادها و قطع امید اکثریت فرودست جامعه از طبقه حاکم در تعرضی شدن اعتراضات و رشد آگاهی کارگران پروژهای اثر گذاشت. با شروع اعتراضات سراسری کارگران پروژهای (کمپین ۱۴۰۰) در تاریخ ۳۱ خرداد حمایت آزادیخواهان و بخشهای مختلف طبقه کارگر جلب شد و البته پوشش رسانهای وسیع به دستاوردهای بسیاری منجر شد که قابل انکار نیست. حمایت عمومی از اعتصابات سراسری کارگران باعث افزایش اعتماد به نفس جمعی آنان شده است. سازماندهی از پایین منجر به دخالت دادن بخشهای بیشتری از کارگران بخش تعمیرات و تولید در اعتصابات سراسری (برای مثال گروههای تعمیراتی و بهرهبرداری، گروههای اورهال و همچنین کارگران ارکان ثالث) شده است. تداوم و گسترش این اعتراضات و اعتصابات به افزایش سطح آگاهی طبقاتی و سیاسی کارگران کمک کرده است. در نهایت بخشی از شرکتهای پیمانکاری طبق شرایط پیشنهادی کارگران، مطالبات آنها را پذیرفتند. برای مثال اکثر شرکتهای پیمانکاری مطالبهی ۲۰ روز کار در ازای ۱۰ روز مرخصی، منتها با افزایش ۳۰ درصد دستمزد به علاوه بهبود شرایط بهداشتی، غذا، خوابگاه و سرویسهای رفت و برگشت را پذیرفتند. کارگران همچنان با تداوم اعتصاب و تجمع بر خواستها و مطالبتشان طبق لیست پیشنهادی پافشاری میکنند و جدال برای بهبود معیشت همچنان ادامه دارد.
جایگزین کردن نیرو و اخراج کارگران در بخش فیتری، جوشکاری و به طور کل بخشهای تخصصیتر برای کارفرمایان بسیار دشوار است. این مساله باعث میشود که کارگران در این بخشها جسارت و ظرفیت مبارزاتی بیشتری از خود نشان بدهند و کارفرمایان در مقابل مطالبات آنان راحتتر تسلیم شوند. همین کارفرمایان در برابر اعتراضات کارگران پروژهای در برخی از بخشها مثل کارگران داربستبندان (معروف به سنگرسازانِ بدون سنگر)، کمکیها و مونتاژکاران مقاومت بیشتری میکنند و همواره کمترین درصد افزایش دستمزد شامل حال این بخش از کارگران میشود. با این حال در طول اعتراضات سراسری این بخش از کارگران هم آموختهاند که باید با نهایت پافشاری و پایداری به مطالبات خود دست پیدا کنند. با رشد اعتراضات کارگران توازن قوای طبقاتی به ضرر استثمارگران در حال تغییر است و همین مساله باعث میشود کارگرانی که اعتماد به نفس کمتری دارند این انگیزه را پیدا کنند که در سطوح بالاتر و سازمانیافتهتری وارد میدان مبارزه شوند.
این نکته نیر قابل بازگویی است که بخشهای دفترفنی، اداری و گروههای سوپروایزری علیرغم بهرهمندی از این اعتصابات و افزایش دستمزدها به تبع افزایش دستمزد کارگران، همکاری و همراهی قابل قبولی نداشته و در مورد سوپروایزرها باید گفت که برای شکستن اعتصاب و فریب کارگران تلاش کردند. لازم به ذکر است که سیستم جذب نیرو و استخدام به طور معمول توسط سوپروایزرها صورت میگیرد.
کارگران پروژهای ثابت کردهاند که برای تامین وحدت اراده در سراسر کشور با وجود پراکندگی جغرافیایی، قابلیت و انسجام بسیاری دارند. خردجمعی، نظرسنجی جمعی و برگزاری جلسات مشورتی مبنای سازماندهی سراسری کارگران پروژهای است و برای پیشبرد این امر فارغ از همفکری در محیط کار و محل زیست از رسانهها و گروههای مجازی هم استفاده میکنند. هرچند مختل کردن اتحاد کارگران در چنین بستری سخت است، اما کارگران از رسانههای مستقل خود برای افشای اعتصابشکنان، تفرقهاندازان و جاسوسان نهایت استفاده را میکنند و اسامی آنان را به صورت علنی در بلک لیست خود قرار میدهند. این امکانات جمعی و پیوندهای مستحکم حاصل رشد آگاهی طبقاتی و تجربهی مبارزات کارگران پروژهای بودهاست.
به طور کل دلسوزی برای طبقه کارگر و صرفا بیان ستمها و بازنمایی تصویر قربانی از آنان دردی را دوا نمیکند. برجسته کردن تواناییها، دستاوردها و امکانات طبقه کارگر و در نهایت تلاش برای ارائهی راهکار عملی در راستای حل کردن ضعفها و کمبودها از اهمیت ویژهای برخوردار است.
تجربهی سالهای گذشته نشان میدهد که کارگران پروژهای در ماههای پایانی هر سال اعتصاباتی را برای دریافت حقوقهای معوقه و سایر مطالباتشان سازمان میدهند. کارگران پروژهای به خوبی راههای موثر برای رساندن صدای خود به جامعه را آموختهاند. سیر پیشروی کارگران در بخشهای مختلف جامعه نشان میدهد که دور بعدی اعتصابات سراسری کارگران پروژهای هم گستردهتر و سازمانیافتهتر از گذشته خواهد بود.