مدتی از داشتن امکانی که بتواند نرمافزار کلابهاوس را نصب و فعال کند محروم بودم و برخی چنان از بودن در این فضا رضایتمند نشان میدادند که تصمیم گرفتم با استفاده از امکانی این وادی را تجربه کنم. البته پیش از آن پوشههای ضبط شده از گفتگوهای کارگران و معلمان در این فضا را به لطف دوستی شنیده بودم که حاصل آن نقدهایی است بر بحثهای آسیبشناسی تشکلهای کارگری که در دسترس است.
اما این تجربهی جدید آنچنان آزارنده و غیر منتظره بود که پیش از هر چیز هرچه فکر میکنم ارتباط با این جلسات و کنار زدن تردیدهایی که ناشی از عواقب شرکت در این جلسات است، به راحتی برایم مقدور نیست. موضوع این نیست من که تافتهی جدا بافتهای از دیگران هستم. من هم به علم و تکنولوژی به عنوان دستاورد بشری هم اعتبار و ارزش قائلم و هم فکر میکنم نمیشود و نباید آن را از زندگی حذف کرد. پس چرا چنین تردیدهایی در درستی استفاده از این فضا برایم آنچنان بزرگ است که هر چه بیشتر شنیدن مباحث این اتاقها را هم دنبال میکنم بر بزرگی آن افزوده میشود؟ این پدیده که قاعدتاً بنا به گستردگی آن قادر است هزاران نفر را پوشش دهد چرا چنین ترسناک شده است؟
با کمی شکیبایی به این نتیجه رسیدم آن چیزی که میتواند این ترسناکی را پایان دهد البته که به اندیشیدن در چگونگی استفاده از این امکان برمیگردد؛ نه خودِ آن. چرا که در عالم واقع هم وقتی جمعیتی با این حد از تکثر و تنوع افکار و با این حد از تضاد در اندیشه و عمل در یک میدانی جمع شوند در نهایت امر به قدر جمع جبری حوصله و شکیبایی که حاضرند و میتوانند هزینه کنند، این جمع پایداری خواهد داشت. شاید این جمع در نهایت ناشکیبایی برای هم یقهدرانی کنند و خشونت کلام را به خشونت فیزیکی هم بکشانند اما در فضای مجازی کار با خشونت کلامی پایان مییابد. منتهی چیزی که تولید و بازتولید خواهد شد تفرقه و شیوههای انتقامجویی و سرکوب است.
در عین حال طرح مباحثی که میتواند آگاهیبخش و اتحادبرانگیز باشد نیز در این فضا پشتوانههای خود را دارد. کم نیستند انسانهای فرهیختهای که از بودن در این اتاقها و بیان ضروریات نظری و عملی در مبارزات جاری و همچنین گفتن آن بخش از حقایقی که موجب شناخت و راهکار میشود، ویژگی بالنده و پیشرویی به گفتگوها میدهند.
این اتاقها ضربهی بزرگی به توهمات کسانی که دور از شرایط بودهاند و ارزیابیهای خود-ویژه از همهچیز از جمله توان و استعداد تشکلهای کارگری داشتهاند! خواهد زد. بهطور مثال بیش از دو دهه است که روشنفکران و احزابی که متاسفانه ناگزیر زندگی خارج از ایران دارند، در ارزیابی آنچه در داخل کشور میگذشت و میگذرد شدیداً تحت تاثیر دادههای نادرست بوده اند و برحسب آنکه این دادهها چطور در جداول ارزیابی خود جای دهند دچار توهمات عجیبی بودهاند . مثلا از ارزیابی قدرت سیاسی تشکیلاتی یک سندیکا گرفته تا تحلیل رویکردهای متفاوتی که از جریانات سیاسی پیرامون و درون حکومت داشتند. از وزن و نقش تشکلها تا میزان تاثیرگذاری آنها در رویکردهای سیاسی – اجتماعی و اقتصادی و از میزان و حد توانمندی افراد و شخصیتها تا تشکلها و جریانات سیاسی. با گشایش این اتاقها به طور بیسابقهای بر این توهمات مبتنی بر اطلاعات نادرست ضربه وارد آمد. بسیاری کسانی که دستی از دور بر آتش داشتند به واقعیتهای موجود تا حدودی واقف شدند. این حاصل دیالوگهای زندهای است که ناگزیز از بیان موقعیت و شرایط است و به دلیل حضور در جمع گستردهی ناظر، راه را برمدعی در طرح ادعاهای واهی خواهد بست. در عین حال کسانی با نوعی نگرش اتوپیایی همواره آنچنان قالبهای ذهنی از روابط و مناسبات موجود و نظریات قرن هیجدهمی برای شنوندگان این کلابها به ارمغان میآورند و چنان نسخههایی را برای کارگران و مبارزات آنها میپیچند که نتیجهای جز گمراهسازی به بار نمیآورد. نمونهی آشکار و مکرر ایدههای اینچنانی را میتوان در طرح موضوع مجامع عمومی به عنوان تشکلهای کارگری دید.
به هر حال آنچه که تا به حال در چند نظاره بر گفتگوها داشتهام متاسفانه این ارزیابی را به دست میدهد که این ابزار، تیغ دولبهای است که لبهی تفرقه و انتقامجویی و سرکوبش بُرّانتر است و به همین دلیل پرسشهایی را پیش روی بهرهگیران در این کلابها قرار میدهد که با وجود چنین وضعی آیا شرکت در این اتاقها مفید است؟ آیا این اتاقها میتوانند در خدمت دموکراسی قرار گیرند؟ آیا گفتگوها میتواند موجب پیشرفت مشخص و عینی حدی از همبستگیهای اجتماعی گردد؟ آیا گفتگو در این اتاقها میتواند فضای کشور را به سود گفتمان دموکراسیخواهی و عدالتخواهی تغییر دهد؟ آیا این فضا میتواند کمکی به اتحاد و همبستگی کارگران و زحمتکشان در راه سازمانیابی باشد ؟ و دهها پرسش دیگر.
لازمهی مثبت بودن پاسخ به این پرسشها چیست؟
چنانچه مدیران این اتاقها از میزان کافی سیاست خویشتنداری در مدیریت فضا و رعایت حقوق همگان و وفاداری به اصل بیطرفی بهرهمند باشند و آنقدر توانمند باشند که این بهرهمندی را بهینه به کار گیرند این امید را میتوان داشت که ترس از شرکت در گفتگوی کلابهاوسی جای خود را به ضریبی از اطمینان و رضایتمندی نسبی دهد. و در نتیجه افرادی که جستجوگر گفتگوها، نقدها و اظهارات پویا و خلاق هستند در این اتاقها شرکت جویند.
اما بیتردید این اتاقها کار را برای پلیس سیاسی- امنیتی آسان کرده است. تا جایی که میتواند با آرامش خیال همه را رصد کند و دادههای گوناگونی را ثبت و ضبط کند و دریابد که حد اختلاف و افتراق به چه میزان است و چه جریاناتی این استعداد و پتانسیل را دارند تا خرمن آتشکدهی این اختلافات شوند و چه کسانی مستعد کشاندن این اختلافات به مرز دشمنی آشتیناپذیر باشند. پلیس سیاسی با نظارت بر این اتاقها بیهیچ زحمتی با شگردهای گوناگون آتش بیار معرکه میشود و با تضعیف زمینههای وحدت و همبستگی از طریق استفاده از همهی ضعفهای موجود در این اتاقها مقاصد سرکوبگرانهی خود را سازمان میدهد.
در این موضوع دیگر مسوولیت تنها به مدیران این کلابها برنمیگردد، بلکه هر یک از کسانی که اجازهی صحبت پبدا میکنند و سخنگویان اصلی اتاق و حتی آنان که یادداشت میگذارند نیز مسوول نوع سخن گفتن و اظهار نظر کردن خود هستند؛ ناسنجیدگی در طرح مباحث موجب سوء استفادههای پلیس خواهد شد.
اما این هم به نوعی غیر قابل کنترل خواهد بود زیرا این فضا آنچنان باز است و طیف حاضرین نیز به همان میزان رنگارنگ که نمیتوان انتظار داشت کسانی از گروههای رقیب و حتی دشمن در بین حضار نباشد و دست با تخریب فضا و گل آلود گردن آب نزنند. آنچه میتوان امکان سوء استفاده پلیس سیاسی را محدود کند. هوشیاری در بیان موضوعات و درگیر نشدن به بازیهای کلامی است که از دل آن اطلاعات غیر ضروری به دست پلیس سیاسی خواهد افتاد. صحنهی گفتگو در اتاقهای کلاب مانند صحن دادگاه است که هرگاه حرفی نسنجیده از سوی اهالی سالم در این صحن گفته شود میتواند به سندی در دست اهالی ناسالم حاضر و آن ناظر ناپیدای کلابهاوس باشد.