متاسفانه در اتاقی در کلاب هاوس که وظیفه اصلی خود را پخش مستقیم و آگاهی رسانی جریان دادگاه اعلام کرده و مورد حمایت دوستانی که بسیاری از زندانیان دهه شصت هم چون من آنها را میشناسیم و برایشان احترام هم قائل هستیم، نیز میباشد، در حین مذاکرات و تحلیلهائی که در فواصل جلسات دادگاه و در انتهای هر جلسه بین شرکتکنندگان اتاق برگزار میشود، کاملا هدایت شده و هدفمند به سوی حمله به جریان چپ در کلیت آن کشانده میشود
موضوع این مقاله اوضاع و احوالی است که در چند جلسه اخیر در اتاقی در کلاب هاوس که به پخش مستقیم دادگاه حمید نوری پرداخته میشود بر علیه جریانات و حتی افراد منتسب به چپ دامن زده میشود، بخصوص از طرف مدیر و گرداننده اصلی اتاق و برخی شرکت کنندگانی که مهمان دائمی استیج اتاق هستند.
لازم به ذکر نیست که رویدادی تاریخی و نقطه عطفی در جنبش دادخواهی در جریان است. نه بر کسی پوشیده است و نه کسی زحمات و همتی را که دوستانی مثل ایرج مصداقی، حمید اشتری، حسین ملکی و دیگرانی که در دستگیری و به محاکمه کشاندن حمید عباسی نقش داشتهاند را ارج نمیگذارد.
بسیاری همچون من از همان روز نخست علیرغم تمام اختلافات عقیدتی و دیدگاههای سیاسی که با این دوستان داشتهاند، با تایید، حمایت و قدردانی از اقدامات این همبندیهای سابق خود پرداختهایم. موضوع مسلما فراتر از افراد و جریانات و هر اختلاف عقیدتی و سیاسی بوده و هست. مسئله جریان دادخواهی ملتی است که در طول چهار دهه گذشته بلایا و فجایع بسیاری را از سر گذرانده است. موضوع دادخواهی مادران و خانوادههائی است که عزیزترین فرزندان این خلق را در راه والاترین آرمانهای انسانی از دست دادهاند. با آنکه ظاهر این دادگاه مربوط به یکی از عوامل کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در آن تابستان دهشتناک سال ۶۷ است اما اثرات و تبعات این دادگاه بسیار فراتر از این حرفهاست.
در این مورد نه تنها چند خط بلکه شاید چندین کتاب میتوان نوشت. اما موضوع برسر کشاندن موضوعات فرعی و درگیریهای شخصی و گروهی به میان این ماجراست.
همانطور که ایرج مصداقی و سایر دوستانش به روشنی از همان نخستین روزها موکدا و مرتبا تاکید کردهاند که باید از این قبیل انحرافات دوری جست اما نزدیکان این دوستان گویا ره به جای دیگری میبرند و خود این رفقا هم به نظر میرسد توجه کافی به این موضوع ندارند.
متاسفانه در اتاقی در کلاب هاوس که وظیفه اصلی خود را پخش مستقیم و آگاهی رسانی جریان دادگاه اعلام کرده و مورد حمایت ایرج و سایر دوستانی که بسیاری از زندانیان دهه شصت هم چون من آنها را میشناسیم و برایشان احترام هم قائل هستیم، نیز میباشد، در حین مذاکرات و تحلیلهائی که در فواصل جلسات دادگاه و در انتهای هر جلسه بین شرکتکنندگان اتاق برگزار میشود، کاملا هدایت شده و هدفمند به سوی حمله به جریان چپ در کلیت آن کشانده میشود.
با آن که این روند با سیری صعودی در تمام جلسات قبلی ادامه داشته اما بخصوص در دو سه جلسه اخیر و بخصوص چه قبل و چه بعد از شهادت رفیق مهرزاد دشتبانی در دادگاه و در بحثهای پس از ادای شهادت دوست گرامی حسین ملکی به اوج غیرقابل توجیهی رسیده است.
شاید بعضی بپذیرند که بعد از حضور رفیق دشتبانی در دادگاه برخی نحوه سخن گفتن، اشارات او به برخی موضوعات یا هر چیز دیگری را نپسندیده باشند و انتقاداتی را هم مطرح نمایند که اتفاقا اکثرا از طیف چپ هم میباشند، اما همان انتقادات را به هر لطائف الحیلی و با هزار فاکت و سخن از این طرف و آن طرف و نقل دعواهای چندین ساله با افراد فعال در ایران تریبونال و غیره و غیره به سمت چپ در کلیت آن، آن هم به وضوح و روشنی به تمام طیف چپ به چه معناست؟!!!
در جلسه آخر که حسین ملکی شهادت میداد و الحق و الانصاف خوب و قابل تقدیر هم بود بحث را از توضیح و تفسیر دیدگاههای گروه فرقان به نقد چپ کشاندن دیگر خرگوشی بود که فقط شاید سرکار خانم شهلا شفیق میتوانست از کلاه شعبده بیرون بیاورد. با همه احترامی که به شخصیت و سوابق این رفیق عزیز دارم اما صحبتهای مکرر ایشان در جلسات این اتاق برعلیه چپ توجیه ناپذیر است.
موضع و برخورد گرداننده اتاق که دیگر اظهر منالشمس است. زمانی که رفیق گرامی خانم لادن بازرگانی میخواهد از رفیق دشتبانی گلایه کند که چرا اعلام کرده رفیق زنده یاد بیژن را نمیشناسد و موضوع را به تقاضای عکس و یادنامه جانباختگان از ایران تریبونال بکشاند در مجموع بیش از پانزده دقیقه زمان صحبت دارد ولی وقتی که رفیقی میخواهد متذکر شود که طبق همان چیزی که موکدا و بارها و بارها از سوی مسئولان اتاق تاکید شده که مسائل فرعی و شخصی و جناحی را نباید به این دادگاه کشاند و این سخنان نابهجاست پس از سه دقیقه صحبتش قطع میشود و یا پس از صحبت هر رفیقی که در راستای دفاع از مواضع مجموعه چپ نسبت به این دادگاه میخواهد سخن بگوید مدیر اتاق خود را موظف میداند که تکملهای اضافه کند و پای همه جریانات و حتی منفردین منتسب به چپ را وسط بکشد و به باد انتقاد و گلایه بگیرد. تا جائی که در جلسه اخیر ادعا میکند که چرا جریانات چپ از بختیار حمایت نکردند!!! و این مواضع به نفع روی کار آمدن اسلامیون تمام شد؟ وقتی رفیقی این موضوع را به ایشان تذکر میدهد که این بحث پرچالشی در مجموعه چپ است و اصلا جای طرح آن در چنین اتاقهایی نیست و یا اینکه همه جریانات چپ حامی جمهوری اسلامی نبودهاند و از همان روز نخست مخالفت کرده و بهای آن را با جان و خون خود پرداخت کردهاند، ایشان مدعی میشود که تودهایها و اکثریتیها که از رژیم حمایت کردهاند و اگر آنها را از مجموعه چپ حذف کنیم دیگر چیزی باقی نمیماند که بشود حتی به حساب آورد!!! آیا واقعا این در راستای همان ادعاهائی است که گردانندگان اتاق لااقل در رابطه با برخوردهای جریان سابق خود یعنی مجاهدین به باد انتقاد گرفتهاند، مطابقت دارد؟
نمونههای بسیاری از بهانه گیری و صغری و کبری چیدن تا بهانهای برای لگدپرانی به چپ در تکتک جلسات پخش دادگاه میتوان ارائه کرد که فقط موجب اطاله کلام است.
برخورد یکجانبه و سوگرایانه مدیر اتاق در جلسه اخیرکار را به جائی رسانده که شاید لازم باشد از همه جریانات و افرادی که خود را منتسب به چپ میدانند علیرغم همه علاقمندی به روند دادگاه و ضرورت حمایت از آن، درخواست کرد که دیگر در چنین اتاقی حاضر نشوند. اتاقها و منابع دیگری برای شنیدن و پیگیری روند دادگاه وجود دارد و جای بحث و مذاکره هم به اندازه کافی وجود دارد. شاید افزایش روزافزون مشارکت کنندگان در اتاق که بسیاری از آنها اتفاقا با تبلیغ و سفارش همین افراد و جریانات چپ صورت گرفته، مدیران اتاق را به این توهم رسانده که محیط مناسبی برای حمله به چپ آن هم با بهانهگیری از مواضع عدهای بر فرض در ایران تریبونال و یا افرادی که به این دادگاه به نوع دیگری نگاه میکنند، پیدا کردهاند.
امیدوارم آن دوستان و رفقائی که من سالهاست میشناسم و مطمئن هستم با غالب شدن چنین جوی آن هم در جریان موضوعی که فراسیاسی و فراعقیدتی است موافق نیستند، تذکرات لازم را در اصلاح روند برگزاری چنین اتاقهائی بدهند. در غیر اینصورت شاید لازم باشد به صورت گسترده از رفقا درخواست شود تا لااقل از حضور در چنین اتاقهایی پرهیز کنند و البته نیازی هم به برخورد متقابل مسلما نخواهد بود چون چپ از هر نحله و شاخهای که باشد همیشه به حفظ پرنسیبهایش شناخته شده است.
۳۰ آذر ۱۴۰۰
نادر کلهری
کمی از سطح آنچه خانم شفیق مطرح میکند به عمق دیدگاه ایشان برویم…
ایشان می گویند: «همینجا بگویم که اینجا و آنجا شنیده و می شنوم که گویا سوابق فرهاد مرادی در جنبش سبزو حمایت او از میرحسین موسوی به عنوان مدرکی دال بر ضد چپ بودن اوعنوان شده است. من خود از منتقدان جدی میرحسین موسوی بوده ام و خاصه برخورد او به کشتار شصت و هفت بوده و در این باره نوشته ام . اما هرگز بر این گمان نبوده ام که شرکت در جنبش سبز با چپ بودن در تضاد است و یا جوانان مدافع میر حسین موسوی نمی توانسته و نمی توانند عقاید چپ داشته باشند. به واقع این گونه رویکرد تنها تبلوری از درک انحصارگرایانه و به غایت نادرست از مقوله چپ است .»
این همان دیدگاه “همه با هم است”! می گوید “هر گردی، گردو است” و هر کس ادعای چپ کند، چپ است!!! آفرین به این دیدگاه…
اما نباید فراموش کرد که توده ای ها و اکثریتی ها در مراکز انتخاباتی میرحسین موسوی شرکت فعال داشتند!! اینها همان “چپ” های سزب اللهی بودند که در همان زمان با افتخار می گفتند «زیر یپراهن سبز من زیرپیراهنی “سرخ” است»!! کسانی که به انقلاب اجتماعی پشت کرده اند و چهره فاشیست و دیکتاتوری سیستم سرمایه داری جمهوری اسلامی بزک کردندو میکنند!
رفیق نادر کلهر در نقد خویش به این نکته اشاره دارند: «تا جائی که در جلسه اخیر ادعا میکند که چرا جریانات چپ از بختیار حمایت نکردند!!! و این مواضع به نفع روی کار آمدن اسلامیون تمام شد؟ وقتی رفیقی این موضوع را به ایشان تذکر میدهد که این بحث پرچالشی در مجموعه چپ است و اصلا جای طرح آن در چنین اتاقهایی نیست و یا اینکه همه جریانات چپ حامی جمهوری اسلامی نبودهاند و از همان روز نخست مخالفت کرده و بهای آن را با جان و خون خود پرداخت کردهاند، ایشان مدعی میشود که تودهایها و اکثریتیها که از رژیم حمایت کردهاند و اگر آنها را از مجموعه چپ حذف کنیم دیگر چیزی باقی نمیماند که بشود حتی به حساب آورد!!! » خانم شفیق از این افراد “چپ” گرداننده آن کلاب هاوس دفاع میکند!!! ایشان مرز انقلاب و ضد انقلاب را عامدانه مخدوش میکند!
یک نکته هم در مورد خانم لادن بازرگان متذکر شوم. ایشان حدود ۳ سال پیش در یکی از نوشته هایشان در مورد علت اعدام برادرش بیژن بازرگان می گویند: «اگر اتحادیه کمونیستهای ایران در آمل قیام را برپا نمی کرد و علیه جمهوری اسلامی مبارزه مسلحانه نمی کرد، برادرم بیژن بازرگان اعدام نمیشد.»!!! این نشان میدهد که تا چه حد ایشان به فکر مبارزه جدی و اصولی با ارتجاع جمهوری سلامی به عنوان آمر کشتار تابستان ۶۷ است!
این وجه مشترک در زدودن مرز بین ارتجاع، ضد انقلاب از یک طرف و انقلاب از سوی دیگر، بین خانم لادن بازرگان با خانم شفیق بسیار مشهود است و اصلا تصادفی نیست!!!
خانم یا آقای ماندگار گرامی به نکته مهمی اشاره کرده اند و آن این است که برخی از برکت خون شقایقهای پر پر شده ،حرمان و محرومیت گذشته خود را با پرچم آنها آوازه گری وجبران می کنند
مسئله این است که مبارزه در درون زندان و مبارزه در بیرون از زندان متفاوت است
شقایق های پرپر شده با مقاومت و ایستادگی خود در درون زندان مبارزه کردند و سر به دار شدند
زندانیان سابق که در بیرون از زندان به خونخواهی آنان برخاسته اند شایسته است که کردار و گفتار ی در خور آن عزیزان داشته باشند
این جا و آن جا گفته می شود که می خواهیم صدای عزیزان از دست رفته باشیم
شایستگی برای نمایندگی این صدا را با گفتار و کردار خود نشان دهید
هتاکی و خودمرکزبینی و تند رفتاری با دیگران در این میانه بسیار موجب نومیدی می شود
خ –ماندگار
مطلبی که آقای نادر کلهری در نقد یک اتاق کلاب هاوس برخی دوستان نوشته، از دو منظر برای من مقبول است.
اول اینکه بر خلاف دیگران ، سخن آهسته و درگوشی بیان نکرده است. نقد آشکاری است بر کردار برخی مدعیان که جز مشتی
گفتار شعار گونه ی حک شده برکلیشه های
چسبناک دوران کهن، که چندان مطلب در خور تامل که خوراک تعمق باشد! سخنی ندارند.جز ناسزاگویی چشم بسته ،پشت پرده ،درمکانی امن ورویایی که سبب بیان خاطراتی خیالی می شوند : من آنم که رستم بود پهلوان .
دوم آقای نادر کلهری با نام و نشان خود از ایران این یادداشت را مکتوب نموده است . یعنی شهامت خود را علنا به رخ می کشد و بدرستی می داند که در این مرز و بوم نقد و گفتن هزینه دارد. پس خوف جایز نیست، بلکه مسئولیت خود می داند در مقابل دشنام گویان حتی به قیمت تبعات نا معلوم ایستادگی باید کرد .
من خود را در قبیله چپ معرفی نمی کنم ، اصلا در هیچ عشیره ای نیستم. اما چرا به جای ادله و استدلال باید هتاکی کرد ؟
اگر کسانی هستند که خود را چپ می خوانند، مخالفین آنان می توانند نظرشان را نقد کنند.
ولی دلیلی نیست که به جای نقد بسان باند های مافیایی با الفاظ رکیک و سخنانی سخیف که حکایت از تهی بودن منطق نقد و نقادی است بمانند داروغه ها بد دهانی کرد .
برخی گذشته خود را فراموش کرده اند. گویی ما که با آنها زندان بوده ایم کور و کر و لال هستیم .باید به آن دوستان گزمه زبان گفت: اگر رنگین بودن سفره های گسترده شده در آن دیار، شما را به وجد وهیجان آورده از برکت خون شقایقهای پر پر شده است تا حرمان و محرومیت گذشته خود را با پرچم آنها آوازه گری وجبران کنید ، و با شبگردی به قرق ملک طلق خویش مباهات نمایید!!!
نگران نباشید، ما گذرمان آنجا نخواهد بود
،
درست ست که حکومت های تمامیت خواه ایران بعداز انقلاب مشروطه با دخالت های حامیان خارجی آنها در مقاطع مختلف به قدرت رسیدند . همین باعث تشکیل حکومت های «مقتدر» شد و عده ای به نوا رسیدند و با استفاده از ثروت های ملی مردم و کشتار بسیاری از فرزندان به طبقات ممتاز تبدیل شدند.
با وجودیکه مسئول اصلی جنایت ها و سرکوب های مردم ، حکومت های خودکامه و خصوصا حکومت کشتار ولایت فقیه می باشد . که امید است جنبش دادخواهی مردم ایران با تجربه چنین دادگاه هائی بیش از پیش برای احقاق حق و روشنگری مصمم تر شود.
با وجود تاکید بر نقش حکومت های تمامیت خواه در جنایات ضد بشری، توجه به این نکته نیز حائط اهمیت ست که در بستر تمامیت خواهی مداوم ، امکان رشد دموکراسی و رواج فرهنگ گفتمان سیاسی در جامعه نابود شده بود .
در عوض موجب بد آموزی هائی در بین نیروهای حکومتی و مخالف حکومت های تمامیت خواه شده بود.
خواهشمندست بر این نکته آخر مکث کنیم.
بهمین دلیل در بین فعالان جنبش دادخواهی نیز آثار «بد آمورزی» ها خود را نشان می دهد و می توان بدون ملاحظه و پرده بوشی ادعا کرد که روحیه «تمامیت خواهی » در بین مبارزان و مجاهدان ضد حکومت های تمامیت خواه نیز کم و بیش وجود داشته و دارد.
ما بعنوان مبارزان حکومت های دیکتاتوری همیشه در جامعه ی بیمار و دیکتاتور زده ایران به انواع انحراف ها ، چپ روی ها و راست روی ها و انحصار طلبی دچار شده بودیم ولی تردیدی نیست که مسبب این ضعف ها و تمام ناهنجاری های اجتماعی حکومت ها خودکامه می باشد . ولی ما نمی توانیم غفلت خود را انکار کنیم.
باید صادقانه و صمیمانه برای زدودن این معایب از هم اکنون اقدام کنیم تا بعداز حکومت ننگین اسلامی بتوانیم جامعه را برای مردم بلازده ایران بدور از انحصار طلبی و تمامیت خواهی برای تمام شهروندان آماده کنیم.این تنها راه جلوگیری از بازسازی دیکتاتوری جدید در فرم دیگر ست.
البته نگارنده نمی داند چگونه می توانیم در کلاب هاوس بر این اختاتف نظر های بنیادی که به نحوی به « تمامیت خواهی » عمیق و تاریخی مربوط ست غلبه کنیم.
به مثل فراز و نشیب های ایرج مصداقی تا آنجا که نگارنده در رسانه های اجتماعی از زمانی که به خارج از کشور آمد دیده ست نمی تواندبه تعادل رسیده باشد و هنوز بین سیاست و حقوق بشر زیگزاگ میزند.
دوست محترم، دمکراسی واقعی منافع اکثریت طبقه فرودست و قشر تحتانی طبقه کارگر را نمایندگی میکند!! دمکراسی مقوله ای است که از سوی اقشار و طبقات مختلف جامعه و نمایندگان سیاسی شان(گروه، سازمان و حزب) نمایندگی میشود. و تا زمانیکه جامعه به اقشار و طبقات محتلف تقسیم میشود، صحبت از دمکراسی فراگیر و یا فراطبقاتی مزخرف و غیر حقیقی است. شما به خواننده تیز هوش که در مقابل هر چیزی سوال چرا را مطرح میکند با طرح هشدار «غفلت نکردن» در باره دمکراسی مورد نظرتان به “تمامیت خواهی” چسبیده اید(“جلوگیری از بازسازی دیکتاتوری جدید”) و آدرس اشتباهی می دهید و از آنها می خواهید که لقمه را از پشت سر به دهن گذارند؟ چرا؟
شما بسیار دوپهلو صحبت میکنید و با وجود این می خواهید نصیحت و پند های با کد های نخنما شده (“جلوگیری از بازسازی دیکتاتوری جدید”!!!) بدهید.
آیا شما دمکراسی بورژوازی را به عنوان شکل حکومتی دیکتاتوری سرمایه داری منکرید؟ ایا آنرا عالیترین شکل حکومتی میدانید؟
ایا شما دیکتاتوری پرولتاریا را تمامیت خواهی و آنرا مضر به حال جامعه سوسیالیستی که باید بعد از سرنگونی سیستم سرمایه داری دانید؟ اصلا شما چگونه چامعه ای را می خواهید بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی بوجود بیاورید؟ ایا می خواهید سرمایه داری را تحت طبقه جدید منهای جمهوری اسلامی در ایران بازتولید کنید؟ جنبش دادخواهی و رسیدگی به قتل عام زندانیان صرفا یک جنبش دادخواهی مطلق نیست زیرا در عمق این دادخواهی گرایشات و منافع طبقاتی مختلفی حتی برای تعیین نوع حکومت بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی نهفته است.و هر کس اینرا منکر شود خاک به چشم اکثریت توده های تحت ستم جامعه می ریزد.
تنها راه غلبه بر نظراتی همچون شما (و همچنین خانم شهلا شفیق) اتکا به رویکرد علمی علم کمونیسم است. رویکردی که حقیقت از مزخرف و دروغ جدا میکند. با رویکرد و متدولوژی علمی که توسط بنیانگذاران مارکسیسم-لنیسنیم تببین شد، یعنی رفتن به عمیقترین سطح تضاد است،.نظرات شما دارای تضاد بسیار آشکار است که وقتی زیر ذره بین (رویکرد علمی) ماتریالیسم دیالکتیک(رویکرد و متدولوژی علم کمونیسم) گذاشته میشود، چیزی مگر بازسازی دیکتاتوری سرمایه داری نیست.