جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

مهاجر یا پناهنده، دو واژه با یک هدف: تغییر محل زندگی – سیامک سلطانی

هم‌زمان با اوج‌گیری جنگ در افغانستان، و نیز تداوم ناآرامی‌ها در سوریه و عراق، اخبار و گزارش‌هایی در رسانه‌ها انتشار یافتند که بر اساس آن کشورهای منطقه، از جمله ترکیه، و نیز روسیه سفید و لتونی، تمهیدات معینی برای مقابله با موج پناهندگان در راه تدارک دیده و دست به اقدام زده‌اند.

هم‌اکنون در مرز لتونی و روسیه سفید، صدها پناهجو که به‌طور عمده از کشورهای عراق، افغانستان، سوریه و ایران هستند در شرایط بسیار سخت و غیر قابل تحملی به سر می‌برند؛ تاکنون حتی سفر نماینده‌ای از اتحادیه اروپا به کشور لتونی نیز، کارساز واقع نشده است. هم‌چنین پیش‌بینی می‌شود که با وخامت اوضاع در افغانستان و نیز با کسب دوباره قدرت از جانب طالبان در افغانستان، ترکیه نیز اقدامات معینی را به اجرا بگذارد؛ از جمله احداث دیوار بتونی و حفر خندق عمیق در مناطق مرزی با ایران، که اخبار و گزارشات مربوط به آن اخیراً در رسانه‌ها انتشار یافته است.

در ماده‌ی ۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر نوشته شده است:

«۱- هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی جابه‌جایی [حرکت از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر] و اقامت در [در هر نقطه‌ای] درون مرزهای مملکت است.

۲- هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است.»
روشن است، کشورهایی که به تمهیداتی از قبیل آنچه در سطور فوق مورد اشاره قرار گرفتند، روی می‌آورند، این پناهجویان را شامل مفاد کنوانسیون ژنو و  اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر نمی‌دانند، و به خود اجازه می‌دهند که تعریف و تفسیر خاص خود را از مفاد این اسناد بین‌المللی، ارائه دهند.

اقداماتی که در سال‌های اخیر از جانب برخی کشورها علیه پناهجویان صورت گرفته و در موارد بسیاری هنوز نیز ادامه دارند، و با ایجاد فضای جهنمی  و تحمیل شرایط طاقت‌فرسا به پناهجویان که با هدف مجبور کردن متقاضیان پناهندگی به بازگشت به کشور مبدأ است، در عمل نقض مصوبه‌ی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۹ است که بر اساس آن: معضل پناهجویان، با توجه به خصوصیات و ابعاد، یک مشکل بین‌المللی است. هر پناهجو و یا شخصی که مجبور به ترک محل زندگی خود می‌شود، و داوطلبانه، دلایل وزین عدم تمایل به بازگشت به کشور خویش را ابراز می‌دارد، نباید مجبور به بازگشت به کشور خود شود.

مهاجر یا پناهجو؟
تفاوت در کجاست؟ آیا غیر از این است که هر دو با هدف تغییر محل زندگی، و ایجاد یک زندگی بهتر در امنیت و آسایش و بهره‌گیری از امکانات اقتصادی کشور میزبان، اقدام به ترک کشور خود کرده‌اند؟

چه بسا گفته شود که «مهاجر» برخلاف «پناهجو» به دعوت میزبان و با همراه با امکانات مادی، تخصصی و فرهنگی معین، وارد این کشور شده است، و نه در چهره «میهمانی» ناخوانده که چه بسا در ابتدای امر نه از جنبه مادی، و نه تخصصی، هیچ سرمایه‌ای به غیر از جانش را با خود به همراه ندارد، و هیچ تضمینی نیز وجود ندارد که به دنبال «تحمیل» هزینه‌های معین برای کشور میزبان، بتواند از نظر فرهنگی خود را در جامعه‌ی آن کشور هماهنگ کند.

اما در نگاهی عمیق‌تر به هر دو واژه، به چند مورد مشترک و با اهمیت چه برای کشور میزبان و چه کشوری که ترک شده است، برخورد می‌کنیم. از آن‌جمله:

– تأثیر منفی خروج از کشور مبدأ: با توجه به ترکیب سنی کسانی که کشور محل زادگاه خود را ترک می‌کنند، از جمله مهمترین تأثیرات منفی ترک کشور، چه از جانب «مهاجر» و چه «پناهجو»، کاهش نیروی جوان و کارآمد است که چه در کوتاه‌مدت و چه در دوره‌ای طولانی، در تولید و اقتصاد کشور تأثیر منفی خواهد داشت؛

– در ارتباط با کشور میزبان، موضوع شکل دیگری پیدا می‌کند. برای مثال در کشورهای اروپای غربی، در چند مرحله‌ی مختلف با این موضوع تماس برقرار کردند: برای نمونه می‌توان از موج عظیم مهاجرت و پناهندگی به کشورهای اروپای غربی، به‌ویژه آلمان، در سال‌های پس از ریزش دیوار برلین و نیز فروپاشی اتحاد شوروی و بلوک شرق یاد کرد؛ یکی از پیامدهای مهم این دو واقعه، ورود نیروی عظیم متخصص از این کشورها به کشورهای اروپای غربی به‌ویژه آلمان بود که به نوبه‌ی خود موجب بروز دو پدیده‌ی بسیار منفی گشت. این که با ترک این نیروی متخصص از کشور مبدأ، آن کشورها کمبود انواع پزشک، مهندس، متخصص کامپیوتر و حتی کارگر و کشاورز را به معنای واقعی کلمه لمس کرده و آسیب‌های جدی دیدند؛ و از دیگر سو، با ورود خیل عظیم نیروی کار، از متخصص تا کارگر ساده، موجب کاهش دستمزد و موج بیکاری در میان آلمانی‌تبارها و نیز شاغلان دیگر کشورها در آلمان گشت.

تفاوت‌های فرهنگی
یکی دیگر از موارد بسیار بحث‌انگیز که هرچند موضوع تازه‌ای نیست، اما با ورود تعداد قابل توجهی از پناهجویان از کشورهای سوریه، عراق و افغانستان به کشورهای مختلف اروپا، معضل تفاوت فرهنگی میان «میزبان» و «میهمان» چه در مذهب و چه در زبان و چه در شیوه‌ی زندگی، چه در میان مردم و چه در میان رسانه‌ها و متعاقباً الیت سیاسی و فرهنگی کشورهای میزبان، مورد بحث و تبادل نظر وسیع قرار گرفت.

روشن است که در موارد نه چندان اندک، زبان که باید از چارچوب حقوقی فراتر رفته و به مثابه‌ی پیونددهنده‌ی «میزبان» با «میهمان» عمل کند، هم از جانب میزبان و هم از جانب میهمان، در تحقق این رسالت ناتوان جلوه می‌کند؛ بدین معنا که مردم کشور میزبان، خارج از توان میهمان، انتظار دارند که میهمان در کوتاه‌ترین زمان ممکن، توانایی رفع مشکلات جاری خود را داشته باشد؛ در طرف مقابل نیز، به کرات دیده شده است که در خانواده‌ها فقط کودکان و نوجوانان هستند که در فاصله‌ی زمانی اندکی پس از ورود به کشور میزبان، توان حل مشکلات روزمره خود را دارند، و بزرگسالان از این امر مهم طفره می‌روند و تلاشی به رشد و پویایی خود در جهت درک هرچه بهتر و برقراری رابطه‌ی دوستانه با مردم میزبان، از خود نشان نمی‌دهند.

مورد دیگری که موضوع بحث و هر از گاهی مورد سوء استفاده از جانب افراطی‌های هر دو سو قرار می‌گیرد، اعتقادات و باورهای مذهبی‌اند. درک این موضوع که اکثریت میهمانان، چه مهاجر و چه پناهنده، به هنگام ترک کشور، تمامی آداب و رسوم و باورهای خود را نیز با خود همراه دارند، در موارد متعددی، از جانب مردم کشور میزبان، منظور بخش آگاه و روشن جامعه نیست، بلکه شهروندان عادی کشور، نادیده انگاشته می‌شود و با بروز هرگونه نشانه‌ی آشکار، مانند پوشاک و یا رفتار شخص میهمان، واکنش نشان داده می‌شود، که در جوامع مختلف، به اشکال گوناگون در زندگی روزانه مواجه هستیم.

نقطه‌ی مقابل این شیوه‌ی برخورد، تلاشی است که میهمانان، به‌ویژه از کشورهای مسلمان، بدون توجه به اعتقادات و باورها و سنن کشوری که پا در آن نهاده‌اند، به خرج می‌دهند، و خواهان کسب آزادی عمل برای انجام مراسم و مناسک مذهبی، به همان میزان که در کشور خود از آن بهره‌مند بودند، و چه‌بسا جهت تحمیل آن به مردم کشور میزبان، تلاش می‌ورزند.

این هر دو برخورد که در دامن زدن و تشدید اوضاع، افراطی‌ها از هر دو طرف نقشی اساسی ایفا می‌کنند، موجب هر چه خشن‌ترشدن قضاوت‌ها و متعاقباً واکنش‌ها نیز، در هر دو طرف، می‌گردد.

جدا از همه‌ی این نگرانی‌ها، یک مورد وجود دارد که با توجه به اقدامات تروریستی چند سال اخیر در تعدادی از کشورهای غربی، برای کشور میزبان از اهمیت بالایی برخوردار است و آن هم، امکان ورود عناصر وابسته به سازمان‌های تروریستی افراطی، با هدف امکان‌سازی برای برنامه‌ریزی و اجرای عملیات تروریستی در کشورهای میزبان است که در کنار رعایت تمامی موارد انسانی، هوشیاری و قاطعیت بسیار، از جانب مقامات کشور میزبان را می‌طلبد.

تفاوت‌ها
در ارتباط با شباهت‌های دو واژه‌ی مهاجر و پناهجو موارد بسیاری را برشمردیم، اما تفاوت‌هایی نیز وجود دارند که در حقیقت برای شخص مهاجر، امتیاز محسوب می‌شوند. مهمترین وجه آن نیز مسیر از پیش تعیین شده در روند آغاز جابه‌جایی برای شخص مهاجر است.

مسیر و روند قانونی‌ای که شخص مهاجر تا رسیدن به مقصد و تثبیت وضعیت در جامعه‌ی میزبان طی می‌کند، عموماً به‌طور مشترک توسط خود شخص مهاجر و مقامات مسئول کشور میزبان، تنظیم و به پیش برده می‌شود؛ در حالی که این در مورد شخص پناهجو صدق نمی‌کند؛ چه در طی مسیر تا به کشور مقصد، و چه در روند کسب اقامت و ادغام در جامعه‌ی میزبان، در اغلب موارد شخص پناهجو، از امکان تأثیرگذاری محدودی برخوردار است؛ در مواردی نیز که فرد پناهجو به خاط کمبود امکانات مالی و یا محرومیت از مشاوره‌ی حقوقی درست، چه در مبدأ و چه در مسیر و در نهایت در کشور مقصد نیز، در دام انواع «مشاورانی» سودجو می‌افتند که در قبال دریافت مبالغ کلان، با کمترین آگاهی، شخص پناهجو را در موقعیت بسیار ناهنجاری قرار می‌دهند. این امر که نشان از کمترین اطلاع متقاضی پناهندگی از حقوق و قوانین مربوط به پناهندگان در کشور میزبان و چه در مورد مفاد مندرج در کنوانسیون ژنو * است، در موارد بسیاری، از این پیش فرض که: «به هر کجا که برویم از این جهنم بهتر است!» صورت می‌گیرد.

آیا راه حلی وجود دارد؟
هیچ فردی منطقاً در شرایط عادی حاضر به ترک کشور زادگاه خود نمی‌شود؛ در طول تاریخ موارد بسیاری از جابه‌جایی‌های انسان‌ها چه داوطلبانه و چه اجباری به وقوع پیوسته‌اند. تجارب تلخ به‌ویژه سال‌های اخیر که در موارد بسیاری شاهد آن بوده‌ایم، در موارد انفرادی، از افتادن در دام قاچاقچیان انسانی، مشاوران دروغین تا گم شدن در مسیر حرکت گرفته تا اقامت اجباری در اردوگاه‌هایی با کمترین امکانات انسانی در مرزهای مختلف، از کشور مبدأ تا کشور میزبان مورد نظر، و در موارد جمعی آن، آنگونه که در سال‌های اوج جنگ در عراق، سوریه و افغانستان و تعدادی از کشورهای آفریقایی رخ داده‌اند و همچنان ادامه دارند، گویای این واقعیت هستند که جنگ، ویرانی، کشتارهای جمعی، خفقان، زندان و… شرایطی را برای چه «پناهجو» و چه «مهاجر» به‌وجود آورده‌اند، که آینده را بسیار تاریک و ناامیدکننده می‌بینند.

با وجود نکبت جنگ و ویرانی‌های حاصل از آن، با وجود قوانین تبعیض‌آمیز، فشار و خفقان و زندان و اعدام در بسیاری از کشورها، ترک کشور متبوع از جانب انسان‌ها ادامه خواهد داشت و با وضع قوانین ارتجاعی و اتخاذ سیاست و اقدام به تمهیدات علیه پناهجویان، هرگز در درازمدت نتیجه‌بخش نبوده‌اند و تنها به ایجاد نفرت و دشمنی میان انسان‌ها دامن زده‌اند.
منبع:
*

https://akhbar-rooz.com/?p=124951 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x