سه‌شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳
سه‌شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳

جانِ جوانِ خوزستان… خسرو باقرپور

تو شبیهِ باران بودی
مثلِ آرزو که مژده ی فردا بود.
امروز شبیهِ خاک شده ای
باران را به تو سپرده اند
و غزل های من گِل آلودند.

خفته در خاک!
هلا! های!
خویشاوندِ نسیم، مهتاب، آب!
ای کشته در غریوِ پُرکینه ی خِشاب
فردا که ابر را هم به خاک بسپارند،
من در حسرتِ نوازشِ نسیم،
بر داغِ گونه هات؛
دوباره خواهم مُرد.

جانا! این منم!
نیک بنگرم:
آخرین رفیقِ آب
دلدارِ آفتاب

چرا به خاکم سپردید؟

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=121746 لينک کوتاه

قابل توجه نظردهندگان: از تاريخ 24 مهر 1403 هر کاربر می تواند تنها يک بار به اندازه 900 کاراکتر در زير هر مقاله ديدگاه بگذارد و يک بار نيز حق پاسخگویی به نظرات ديگری که در مورد اظهارنظر او منتشر شده باشد، خواهد داشت. چنانچه از حق پاسخگویی برای ادامه ی نظر قبلی و يا ارايه ی نظر مجدد استفاده شود، منتشر نخواهد شد. بخش ديدگاه به منظور اعلام نظرات در مورد مقالات منتشر شده می باشد و بحث و جدل های خارج از آن برای کاربران محدود شده است. چنانچه خوانندگان اخبار روز نظرات مشروح تری دارند می توانند آن را در قالب مقاله های مستقل برای انتشار ارايه دهند.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بابا محمد
بابا محمد
3 سال قبل

آن مژده ی فردا به کجا داد ثمر

گفتی که دگر گردد و بینیم سحر

اکنون تو ببین ابر چو دستی به شبان

گردن بزند تشنه لبان را به قمر

**

بابا محمد

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x