مرگ مرا نخواسته؛
که آگر خواسته بود
به اشاره یی مرا از چنگ ِ زندگی می ربود.
زمانی دور ،خیلی دور،
به سرعت نور
در پیچی از پیچ های هراز
از کنارم گذشت.
می دانم که مرا دید و
به اِنکار گذشت.
من امّا هنوز بیاد دارم آنچه ،
در آن خماخم و پیچاپیچ دیدم!
به تمامی زیبا بود
به تمامی زیبایی
حتّی زیبا تر از آزادی.
آه ای زیبای همواره نزدیک
هرگاه خواسته باشی
فقط به یک اشاره
در نیمه شبی خاموش، هرگاه که باشد
به دور از غوغای ِ هرچه هست،
با تو خواهم آمد،
تا زنده نپوسیده ام مرا ببر،
ای به تمامی آزادی.
جمعه ۶ سپتامبر ۲۰۱۹ مریلند