پسر : پدر جان بیایید ما هم خلعت شریفان بتن کنیم و شریف شویم.
پدر: پسرم به خود بستن عنوان شریف، کار مشکلی نیست. اما باید کمی صبر کرد تا آن ها که ما را می شناسند، سر بر زمین بگذارند.
این ضرب المثل الجزایری ، وصف حال اعلی حسرت و کسانی است که او را نه تنها سرمایه ی ملی ایران، بلکه تنها هماهنگ کننده ی نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی می دانند بی آن که حتی نیم نگاهی به اعمال های ریاکارانه ی چهل وچهارساله ی او پس از سرنگونی سلطنت بیندازند.
او نمی تواند امیدوار باشد تا کسانی که جنایات خاندان پهلوی را با گوشت و پوست لمس کرده اند سر برزمین بگذارند تا بتواند خرقه ی انقلابی گری و رهبری برتن کند، رضا پهلوی هر از گاهی تصور می کند که با نفی حرفهای خمینی “من قول آب و برق مجانی نمی دهم و….” می تواند برای خودش حیثیتی دست و پا کند، بی آنکه بداند که با نسل سال های چهل و پنجاه که با خواندن یک کتاب سال ها در زندان و تبعید و چه بسا اعدام می شدند طرف نیست، نسلی که دستش از همه جا کوتاه و بلندگوی اعتراضش آخوند بیسواد قم بود. این نسل امروز با کتاب خواندن رشد کرده و از امکانات تکنولوژی پیشرفته بهره می برد. می داند این سیاهچال ها و زندان ها را رضا شاه و محمدرضا شاه بنا کردند تا صدای آزادی خواهان را در گلو خفه کنند، امروز زندانیان در هرگوشه ی این سرزمین بلا کشیده خوب می دانند که این سلول ها خانه ی آزادیخواهان در طی ۵۳ سال سلطنت پهلوی بوده و زنان و مردان بیشماری برروی این تخت ها شلاق خورده و چه بسا بوسه بر چوبه ی دار زده اند.
این نسل بخوبی می داند کودتای ۲۸ مرداد را لات ها و فواحش از زندان آزاد شده که سیاهی لشکر ماموران پنهان سیا و نوچه های ساواک به سرکردگی شعبان بی مخ سازمان دادند تا دولت قانونی دکتر مصدق را سرنگون و پادشاه فراری را این بار شعبان تاج بخش به کاخ سلطنتی بازگرداند. اسناد سازمان سیا و عذرخواهی وزیر امور خارجه ی آمریکا از مردم ایران قابل انکار نیست.
پرسش اساسی این است کسانی که رضا پهلوی را دموکرات می دانند پیشنه و کارنامه ی چهل و اندی ساله اش را چگونه می بینند؟!!! البته روی سخن من با بادمجان دورقاب چین ها و جیره خواران اطراف خانواده ی پهلوی نیست. در نوشته های پیشینم بدان ها پرداخته ام . روی سخنم با کسانی است که به شبحی چشم امید دوخته اند که نه تنها خفاش وار برروی اموال بغارت برده شده توسط پدرش از خزانه ایران چمباتمه زده بلکه برای دست یابی بیشتر به پول و قدرت به دریوزگی بر درگاه جنایتکار قرن که دستش تا مفرق به خون زنان و کودکان فلسطین و لبنان آعشته است می رود و سر بر دیوار ندبه می نهد و بی آنکه شرم کند صراحتا از حمله به ایران دفاع می کند.
پس از موضعگیری وقیحانه ی او علاوه بر سلطنت طلبان شناخته شده، سایت گویا انباشته از مقالاتی است در دفاع از حمله ی نظامی به ایران، کسانی که در روز دست کم دو مقاله می نویسند ادعا می کنند جنگ آزادی به ارمغان می آورد. فردی به نام سخن ادعا دارد که حمله ی سربازان امریکایی به آلمان آزادی برای اروپا به ارمغان آورد؟!!! تاریخ را وارونه نوشتن طنز نیست خیانت است. مهمترین عامل شکست هیتلر ارتش سرخ بود نه سربازان آمریکایی، مقایسه ی جنگ جهانی دوم با جنگی که سردمداران جمهوری اسلامی و جنگ افروزان اسرائیل بدنبال آن هستند ابلهانه است. بر طبل جنگ کوبیدن بی آن که عراق و افغانستان و لیبی و سوریه را که دولتمردان و ارتش آمریکا با خاک یکسان کرده نبینیم خیانت محض است. رضا پهلوی با وقاحت تمام می گوید نگران خلاء قدرت نباشید ما هستیم و حامی منافع شما خواهیم بود. بر کسی پوشیده نیست که او به تبعیت از پدرش و همه ی دیکتاتورها من نیست بلکه ما است.
وظیفه ی نیروهای مترقی افشای ماهیت مزدوران و مخالفت قاطع با جنگ در سراسر جهان و خصوصا مام وطن است. بیراهه نیست اگر نگاه کوتاهی هم به هیاهوی اخیر سلطنت طلبان داشته باشم.
به اسب شاه گفتند یابو*
حکایت غریبی است، داریوش خواننده ی آهنگ های اعتراضی نسل ها در کنسرت اخیرش، بدرستی و باید بگویم با شجاعت در برابر مدافعان حمله ی اسرائیل به ایران قاطعانه می گوید: “در کوله بار سربازان بیگانه بمب و نارنجک و خرابی است و آزادی به ارمغان نمی آورد. و سرانجام می گوید که قانون اساسی را نباید دستکاری کرد نه شاه و نه شیخ“.
پس از کنسرت بدون استثنا برخی با انتقاد نابجا و اوباش سلطنت با فحاشی به داریوش حمله کردند. همین جماعت کوچکترین اعتراضی به جوک های بی شرمانه ی گوگوش که سال ها در کنسرت هایش در رابطه با خلق های آذربایجان و کرد و شمالی بر زبان آورد نکردند و نگفتند که مردم نیامده اند تا مزخرفات چاله میدان ها را بشنوند.
روی سخنم نه با اراذل و اوباش سلطنت، بیشتر با کسانی است که می گویند کنسرت جای اظهار نظر سیاسی نیست. اکثر هنرپیشکان و خواننده های آمریکا و اروپا حتی در زمان ریاست جمهوری ترامپ در مراسم ها و کنسرت هایشان با گزنده ترین کلمات به او حمله کردند و می کنند. بغیر از ترامپ و اراذل و اوباشش هیچ فردی این قدر حماقت نداشت که به ان ها بگوید مراسم اعطای جوایز و کنسرت ها جای اظهار نظر سیاسی نیست.
بد نیست به یک رخداد تاریخی اشاره کنم: سال ۱۹۷۳ مارلون براندو هنرپیشه ی سرشناس آمریکایی بخاطر بازی درخشانش در فیلم پدرخوانده برنده جایزه ی اسکار شد. مارلون براندو به مراسم اسکار نرفت. او یک زن سرخپوست را به مراسم فرستاد تا متن اعتراضیه ی در باره رفتار ظالمانه و ناشایست سینمای امریکا نسبت به سرخپوستان را بخواند، زن با شجاعت متن را خواند و سال ها تحقیر نژادپرستانه ی آمریکایی ها را به جان خرید. هرچند گردانندگان اسکار در سال۲۰۲۳ بعداز گذشت ۵۰ سال از رفتار ناشایست شان عذر خواهی کردند اما لکه ی ننگ نژادپرستی همچنان بر دامان گردانندگان اسکار و همه کسانی که همصدا با ان ها در تحقیر زن سرخپوست گوی سبقت را از یگدیگر ربودند و حتی کسانی که با سکوت خود اوباش شیک پوش را همراهی کردند خواهد ماند. کسانی که ادعای کنسرت محل ابراز عقاید شخصی نیست می کنند، هنوز هم در تار عنکبوت ۵۰ سال قبل دست و پا می زنند. باید گفت همه کس و همه جا حق اظهارنظر در رابطه با مسائل سیاسی را دارد.
۱- این ضرب المثل را در فرهنگ عام در مورد افراد نالایق به کار می برند. کسی که خود را برتر از دیگران می داند و تاب حرف مخالف خود را ندارد. در صدر همه رضا پهلوی و دارو دسته ی سلطنت طلبان.
پسر کو ندارد نشان از پدر.
فراموش نکنیم که در زمان پدر ایشان زندان گوهر دشت توسط اسراییل ” تأسیس” شد.
بادرود فریال گرامی حق باشما است باور کنید که من هم در این مورد تردید داشتم خواسته ی من هم این بود که از عنوان بومی استفاده کنم اما وقتی از یک رویداد تاریخی را بیان می کنی باید آن گونه که بوده نوشته شود.
بی کفایتی اپوزیسیون در ایجاد یک اپوزیسیون نیرومند سکولار دموکرات، تا کنون باعث از دست رفتن فرصت های طلایی جهت سرنگونی حکومت جنایتکار اسلامی شده است، آخرین نمونه ی آن ، جنبش مهسا بود.
اما اپوزیسیون، که وظیفه اش ، سازماندهی اعتراضات و نقشه ی راه جهت سرنگونی میباشد، در این ۴۶ سال، مشغول خودزنی و تخریب رقیب و رجز خوانی برای آنها بوده است. جنگ جمهوری خواه و پادشاهی خواه، تا کنون بزرگترین ضربه را به جنبش آزادیخواهانه ی ملت ایران زده است.
اینکه پادشاهی خواهان را مقصر همه ی مشکلات جنبش معرفی کنیم، بسیار ساده لوحانه، سطحی و ایدئولوژیک میباشد. نقش خود ما چه بوده است؟
جریان چپ و ملی هم هرگز حاضر نشده از نقش خود در شکست جنبش های گوناگون سالهای اخیر سخنی به راستی گوید. همیشه دیگران، رقبا ، مقصر بوده اند و نه ما!
اینکه بسیاری از مردم، و نه صرفا هموطنان پادشاهی خواه، خواهان حمله ی نظامی جهت سرنگونی حکومت جنایتکار اسلامی میباشند، نشان از بی اعتمادی آنان به اپوزیسیون نامتحد ما میباشد
در هیچ کشوری که در قرن بیستم و از جنگ جهانی اول ، حکومت پادشاهی و سلطنت بهر دلیل منحل شده ؛ از تزار روسیه گرفته تا تا امپراتوری آلمان ، اتریش و خلافت عثمانی و دیگر کشور ها تا سال ۵۷ حکومت پادشاهی ایران .. در هیچ کجا مردم نرفتند آن حکومت ها را باواره بازسازی کنند. این فقط شاهپرستان ایران در خارج از کشور هستند که بدون توجه به شکست خود بعداز کودتای ۲۸ مرداد و ۲۵ سال خودکامگی علیه مردم ، مشروطه و قانون مداری نتوانستند مشکلات جامعه را کاهش دهند و با شکاف عمیق طبقاتی و تبعضات فراوان میلیونها نفر را علیه خود بر انگیختند. مردم در ایران ۴۶ سال به اشکال مختلف و جنبش های متعدد علیه استبداد و ارتجاع دیمی مبارزه کرده و هزینه داده اند تا به بی عدالتی ها و خودکامگی ها پایان دهند. به رای کشی های حکومت با اکثریت قاطع پشت کردند و جنبش «زن ،زندگی ،آزادی » صدای مردم ایران را به سراسر جهان رساند. در این جمبش ها نیز سلطنت طلبان تفرقه افکنی کردند و با تبلیغات مبتذل ساواکی ها را به رخ مردم کشیدند.بس کنید!
سپاس و ممنون بخاطر مقاله ی خوبتان . درضمن از این پس بقول معروب غیبت کبری نکنید.
مقایسه شرایط کنونی با دوران جنگ جهانی و دخالت خارجی برای به زانو درآوردن فاشیسم هیتلری به منظور مشروع جلوه دادن دخالت نظامی و بمباران ایران ناشی از جهل سیاسی از یکسو، و آگاهی از عدم پشتیبانی مردم ایران از جناح سیاسی مطبوع خود و ناامیدی از کسب قدرت در شرایط گذار بدون خشونت در یک شرایط دموکراتیک از سوی دیگر است. حال که ادعاهای ناسیونالیستی و ایرانگرایانه این شیفتگان قدرت رنگ میبازد و چهره واقعی نیرویی که سر هر بزنگاهی با تفرقهافکنی و جنجالآفرینی مانع اتحاد و همگرایی شده است آشکار میشود، برای میهندوستان راستین فرصتی فراهم آمده تا با کنار گذاشتن پیشداوریها و تلاش برای سازماندهی جبهه حمایت از مبارزات مدنی مردم ایران چشمانداز آلترناتیوی دموکراتیک را فراهم آورند.
لطفأ واژ ه ی سرخ پوست را به کار نبرید. زیرا این کلمه ی نژادپرستانه، بی حرمتی به مردم بومی است.
با تشکر