سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

یحیا در تله­ ی تل ­السلطان؟ – محمد قراگوزلو

کمونیست های فلسطینی در سوگ سنوار!

« جبهه ی خلق برای آزادی فلسطین مراتب سوگواری خود را نسبت به شهادت رهبر و فعال برجسته ی ملی یحیا سنوار فرمانده جنبش حماس و بنیانگذار شاخه های نظامی الاقصا و یکی از سرسخت ترین نمادهای مبارزه ی خلق فلسطین اعلام می دارد.»

جبهه ی خلق همچنین ضمن چاپ پوستری از تصویر بزرگ “یحیی ابراهیم حسن السنوار/ ابوابراهیم” از او به عنوان “مهندس عملیات دلاورانه طوفان الاقصانام برد.

*

« یحیا سنوار با خون خود زیباترین مفاهیم فداکاری را مصور کرد و به دفاع از خلق فلسطین برخاست. او همراه و پشتیبان ستمدیده گان فلسطینی و لبنانی در مقابل تجاوز دشمن صهیونیستی بود. ما به شدت تاکید می کنیم که اندوه فقدان او فقط بر عزم و اراده ی راسخ ما به منظور تداوم راه شهدا و ادامه ی نبرد تا آخرین قطره ی خون مان خواهد افزود. کما اینکه در غیاب او مصمم تر از همیشه و تا پای جان برای آزادی کامل خاک فلسطین و رهایی تمام سرزمین های اشغالی عربی در لبنان و سوریه و گرفتن انتقام خون رهبران و شهیدان مان به مبارزه ادامه خواهیم داد.»

گردان های شهید ابوعلی مصطفا/ شاخه نظامی جبهه خلق برای آزادی فلسطین.

**

جهانِ آزادِ رو به زوال!

۲۶ مهرماه ۱۴۰۳ در تاریخ هرگز فراموش نخواهد شد.

به خاک افتادن تراژیک یحیا سنوار موج غیرمنتظره یی از واکنش های مختلف را برانگیخت. سطح و حجم این موضوع به مراتب گسترده تر از واقعه ی ترور اسماعیل هنیه در تهران یا کشته شدن حسن نصرالله در ضاحیه ی بیروت بود. با توجه به اینکه سنوار از لحاظ تشکیلاتی و سابقه ی فعالیت سیاسی نظامی از نامبرده گان پائین تر بود اما قتل او از هر منظر مهم تر جلوه کرد. این برای نخستین بار طی سال های بعد از انتفاضه ی دوم (۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ تا ۸ فوریه ۲۰۰۵) بود که مساله ی فلسطین با خون یحیا سنوار یک دو قطبی کاملاً مشهود را ایجاد کرد. تو گویی: شهری بود که ناگهان به خاموشی فرو رفت. جنگلی بود که با تمام درختانش سوخت و خاکستر شد. تکیه گاه گسترده و پناهگاه امنی بود که به تمامی فروریخت. زمینی بود که دهان گشود و قاره یی را با خود به اعماق تاریکی برد. گلستانی بود که ارغوان و نسترن اش را در معرض بادهای سمی پرپر شده دید. امیدی که به یاس گرائید. نیز ضربه یی بود که کل سازه های “نظام جهانی نو” را در هم شکست. نیز موشکی بود که “نظم نوین جهانی” ناتو ساخته را در ابعادی فراتر از ۱۱ سپتامبر داغان کرد. تعرضی به قامت انسان و انسانیت بود که غم و داغ تمام مبارزان به خون غلتیده ی ضد اشغال – از ویتنام و الجزایر و لیبی و مصر و سوریه و اردن و عراق و افغانستان تا اوگاندا و غنا و اتیوپی – را زنده کرد. و جالب اینکه فاعلیت این واقعه ی تاریخی در خرابه های تل السلطان رفح به عهده ی پلشت ترین و هارترین و خبیث ترین و خونریزترین جناح فاشیست سرمایه داری متفعن معاصر گذاشته شده بود. و جالب تر اینکه این موجود تبهکار ناخودآگاه و برای نمایش اقتدار و قدرت خود دوربین را به عمق فاجعه برد تا صحنه ی شگفت ناک ترین واقعه ی اتفاقیه دوران ما در حافظه ی تاریخ دو گانه ی رو به زوال و زاینده ی آینده ثبت شود. صحنه یی که انحطاط و در همان حال شکوه مبارزه ی بشریت سرگردان را نشان می داد. بشریتی که در حال فرورفتن در گنداب بویناک سرمایه داری فاشیستی آخرالزمانی بود و در مقابل خود میخک سرخی را می دید که از اعماق مرداب روئیده است. چند ثانیه از مرگ انسانی که قربانیِ ۷۷ سال جنایات قصابانی با کُنده های خونین و ساطوری به دست بود. قاتلانی که فقط ظرف یک سال گذشته بیش از ۴۳ هزار انسان غیرنظامی را ذبح کرده اند و صدها هزار تن و جان شیفته را با زخم هایی هولناک به زیر آوارها کوبیده اند. واقعیت این است که جهان امروز بیش از همیشه به یک سلاخ خانه ی بی در و پیکر تبدیل شده است.

نه آن زمان که بورژوازی تازه نفس فرانسه کموناردها را کنار دیوار به گلوله بست. نه آن زمان که اجتماع بورژوازی با قدرت ۱۴ دولت امپریالیستی زنجیر گسست و به انقلاب اکتبر یورش بُرد. نه آن زمان که نازی ها اسپارتاکیست ها را در هم شکستند. نه آن زمان که فاشیسم هیتلری اروپا و به ویژه شهرها و روستاهای اتحاد جماهیر شوروی را ویران کرد و بیش از بیست میلیون بلشویک و مردم کارگر و زحمتکش را کشت. نه در جنگ های داخلی اسپانیا، نه در ویتنام و دهکده ی مای لای، نه هنگام استیصال و بن بست و بحران و قتل آلنده و عروچ نئولیبرالیسم و ظهور جانورانی مانند دنگ شیائوپینگ و تاچر و ریگان و یلتسین و… بورژوازی اینگونه هیولاوار دهان به بلعیدن تمام مظاهر انسانی نگشوده است. غزه اوج توحش پلشت درنده گی این بورژوازی است و رفح ذروه ی ویرانگری و قساوت و سبعیتی است که در تل السلطان به بربریت تمام عیار گره می خورد. عملکرد سرکرده گان پاسگاهِ امریکا و ناتو در سرزمین ویران غزه نماد افول همه ی مظاهرِ شیک و یونیک “جهان آزاد” است. رفح در همان حال که نماد “سرزمین بی پرنده و بهار” است؛ به اعتبار خون هایی که در خیابان ابن سینایِ تل السلطان ریخته شده بر تارک شرافت سازش ناپذیر انسانیتی نشسته که از منظر اساطیر مذهبیِ حماس تاریخ آن با دشنه ی قابیل و قتل هابیل رقم خورده است.

***

ژنرال بازنشسته فائز الدوری در گفت و گویی بیست دقیقه یی با بخش عربی تلویزیون الجزیزه ضمن توضیحاتی در مورد جزئیات نسل کشی صهیونیست ها و مقاومت در غزه طی یک سال گذشته به نکاتی کلی اشاره می کند. او به استناد فیلم های منتشر شده از شب پیش از عملیات – که یحیا سنوار را همراه خانواده در تونلی نشان می دهد- [همان فیلمی که اپوزیسیون پروناتوی وطنی تنبک به دست گرفته است تا کیف فیک ۲۰۰ هزار تومانی همسر سنوار را مارک “هرمس برکین ۳۲۰۰۰ دلاری” جا بزند و اینگونه القا کند که پول این کیف و هزینه ی “عیش و عشرت” یحیا از جیب مردم ایران پرداخت شده…./ آخر، تعفن این دلقکان را ببینید] تاکید می کند که:

 «اول اینکه طراح عملیات ۷ اکتبر همان شب عملیات در تونل ها به سر می برده و در هتل های ۵ ستاره ی دوحه و استانبول نبوده است.

دوم اینکه فرمانده عملیات در حالی که تحت تعقیب است و مشغول طراحی عملیاتی شگفت انگیز خانواده اش را از مهلکه بیرون نفرستاده است.

سوم. تصاویری که اشغالگران صهیونیست از لحظات پایانی زنده گی سنوار نشان می دهند دقیقاً از دست شان در رفته و به ضد خودشان تبدیل شده است. آنان مدعی بودند که سنوار از گروگان ها حائلی برای حفظ خود ساخته و در سوراخی پنهان شده است. همه دیدیم که چنین نبود.

چهارم. وقتی از تل السلطان سخن می گوئیم در واقع از مکانی نمادین در رفح یاد می کنیم. هر متر از رفح از ویژه گی ممتازی برخوردار است. تل السلطان پیشگام و پیشانی رفح است. اینجا منطقه یی نمادین است. به این سبب که وجب به وجب تل السلطان مرکز جنگ و عملیات علیه اشغالگران بوده و با خون مبارزان رنگین شده است. هدف صهیونیست ها از تخریب رفح و استقرار کامل در این منطقه چیزی جز اِشراف تمام عیار نظامی و اطلاعاتی به تل السلطان نبوده است. حضور سنوار در این منطقه به این معنا است که او عملیات ضد اشغال را شخصاً و مستقیماً فرماندهی می کرده است. بدون تردید فیلم لحظات پایانی زنده گی با شکوه سنوار بدون هماهنگی با مقامات ارشد امنیتی صهیونیست و از سوی سربازان منتشر شده است. آنان تا آخرین لحظه نمی دانستند که با سنوار طرف شده اند.»

توضیح اینکه نویسنده، صحبت های ژنرال الدوری را پس از تماشای فیلم گفتگوی وی با تلویزیون الجزیره و به نقل از حافظه مکتوب کرده است.

اما به نظر من – مستقل از تحلیل های پوچ برخاسته از “توهم توطئه”- ماجرای به خاک افتادن سنوار در رفح و به ویژه ساختمانی ویران در حاشیه ی خیابان ابن سینای تل السلطان را از زوایای دیگری نیز می توان دید.

فکت ها و فرضیه ها:

۱. فکت: در اینکه رژیم صهیونیستی بدون پشتیبانی امریکا در کمتر از دو سه هفته فرو خواهد پاشید تردیدی نیست. از این فکت مسلم که بگذریم امریکا طی دوره ی جدید نسل کشی غزه بارها اعلام کرده است که “تمام امکانات اطلاعاتی و امنیتی پیچیده ی خود را در اختیار اسرائیل قرار داده است تا بتواند رهبران مقاومت ضد اشغال را ردیابی و شناسایی کند و بکشد.” به این می گویند تروریسم عریان دولتی. تبریک بایدن به نتانیاهو بعد از قتل سنوار به اندازه ی کافی گویا است. به گفته ی بایدن:

«سنوار دستانش به خون بسیاری آلوده بود. این یک روز خوب برای جهان است.» از نظر جناب بایدن دستان نتانیاهو مانند دستان خود او و اسلافش از ترومن و نیکسون و ریگان و بوش ها گرفته تا اوباما و ترامپ لابد بوی اطلسی می دهد! زهی شرم! زهی وقاحت!

۲. فکت: در طول برهه ی پسا ۷ اکتبر سنوار در تمام مناطق جنگی غزه حضور داشته و شخصاً عملیات ضد اشغال را رهبری می کرده است.

[تحقیر سنوار در برابر بزرگی هوشه مینه و قیاس مع الفارق میان تونل های جغرافیای عظیم و متنوع ویتنام با نوار زندان غزه از سوی “بچه مامانی­ها” را بگذارید به حساب چکی که فاشیسم و لیبرالیسم در جنگ جهانی دوم از مارشال ارتش سرخ خورده است!]

بامداد روز ۲۶ مهر سنوار از شهر غزه بیرون آمده و ضمن عبور از دو شهرک “دیرالبلح” و “خان یونس” وارد منطقه ی رفح شده است. محل سکونت کوتاه مدت او در تل السلطان تا اردوگاه ظاهراً بیطرف و امنِ “المواصی” در حاشیه ی شهر خان یونس و متعاقباً مرز مصر بسیار کوتاه بوده است. این اردوگاه با وجودی که مکان امن اعلام شده است اما بارها از سوی اشغالگران بمباران شده است. روسای شاباک و ارتش صهیونیستی جداً بر این باور بودند که محمد ضیف (فرمانده گردان های عزالدین قسام و مغز متفکر عملیات توفان الاقصا) در این اردوگاه مخفی بوده. بنا به ادعای یواف گالانت مرز رفح کاملاً مسدود شده است.

۳. فکت: محل درگیری سنوار با سربازان پاسگاه امریکا کم و بیش در ۱ کیلومتری مرز مصر قرار داشته است.

۴. فکت: این مکان در خط مقدم رفح، نزدیک ساختمانی ویران شده در خیابان ابن سینای تل السلطان واقع شده. سنوار این منطقه را مانند سایر اماکن غزه مثل کف دست می شناخته است. اما مساله ی مهم تر این است که سنوار به وضوح نسبت به آرایش و صفوف جنگی دشمن در تل السلطان آگاه بوده است. سنوار از وجود شبه پایگاهی به وسعت ۳۰۰ متر مربع در ضلع شرقی خیابان ابن سینا رو به روی ساختمان ویرانه مطلع بوده است. همچنین سنوار از تعداد سربازان و ادوات جنگی پیشرفته – از جمله تانک های مرکاوا، مسلسل های نگو و سلاح های مجهز به دید در شب، تک تیرانداز، پهپاد هرمس ۹۰۰ و غیره – کاملاً با خبر بوده است. سنوار از این مساله هم مطلع بوده است که یگانی ورزیده از تیپ ۸۲۸ بیسلماخ دشمن شبانه روز در تل السطان در حال گشت زنی است.

۵. فکت: محل درگیری از دو ماه پیش که رفح بمباران و قتل عام شد تحت پوشش همه جانبه ی امنیتی و نظامی اشغالگران بوده. سنوار به این موضوع نیز اِشراف قطعی داشته است.

۶. فکت: محتویات جیب سنوار علاوه بر چند شِکِل اسرائیلی و آب نبات حاوی اسانس منتوس یک مجلد گذرنامه ی جعلی به نام “هانی حمیدان سلیمان زُعرب/ متعلق به معلمی از آژانس امداد رسانی ملل متحد” بوده است. اسلحه ی سنوار در واقع متعلق به سرهنگ محمود خیرالدین دروزی – مامور اطلاعاتی صهیونیست ها – بوده که چندی پیش در نبردی با حضور شخص سنوار در خان یونس تلف شده بود. دو خشاب خالی و یک فشنگ و یک چراغ قوه و ناخن گیر و یک بسته دستمال کاغذی و شیشه ی کوچک عطر و ساعت مچی و چند کتابچه مندرس دعا و تسبیح کل دارایی سنوار را تشکیل می داده.

سئوال: فرماندهی برجسته که سیمایش نه فقط برای مردم فلسطین و دشمن اشغالگر بلکه برای مردم جهان نیز شناخته شده بوده است چه نیازی به گذرنامه آن هم با نام جعلی داشته؟ یک پارتیزان حرفه یی در حد سنوار حتا برای عبور از مرز نیازی به گذرنامه ندارد. در نتیجه پاسخ به این پرسش مهم است که چرا با توجه به محتویات بسیار محدود و معدود همراه سنوار او یک نسخه گذرنامه همراه خود داشته است؟

۷. اسلحه ی شخصی سنوار یک تفنگ سبک درب و داغون مصادره یی بوده است که با چسب سر هم بندی شده بود. فرمانده نظامی و سیاسی سازمانی در حد حماس به لحاظ منطق و عقلانیت به راحتی می توانسته است به سلاحی پیشرفته و سایر امکانات دفاع شخصی از جمله نارنجک های دودزا و جلیقه ی ضد گلوله و غیره مجهز بوده باشد.

پرسش: اگر سنوار به قصد درگیری یا حتا به منظور خروج از منطقه راهی رفح شده بود علی القاعده می بایست سلاح شخصی اش از آن تفنگ غنیمتی سمبلیکِ به درد نخور به مراتب پیشرفته تر بوده باشد.

فرضیه: سنوار به قصد درگیری با دشمن به تل السلطان نرفته بود. او نه اهل خودزنی و خودکشی بود و نه تا این حد خام و بی تجربه بود که به آتش جهنمی سربازان اشغالگر مستقر در منطقه بی اعتنا باشد. حتا یک سرباز عادی با این درجه خطر جدی وارد مهلکه نمی شود او که یحیا بود!

پرسش: سنوار در رفح و تل السطان چه می کرد؟

۸. فکت: در تل السطان دو فرمانده مورد وثوق و ورزیده سنوار را همراهی می کردند. بنا به اطلاعات تائید شده و نوشته ی روزنامه ی “یدیعوت آحارانوت” این دو نفر – که پیکرشان نیز در همان نزدیکی به خاک افتاده بود – فرمانده محمود حمدان و هانی زغرب بوده اند. محمود یوسف حمدان مشهور به ابویوسف از فرماندهان کارکشته یی به شمار می رفت که دشمن صهیونیستی از مدت ها پیش برای سر او جایزه گذاشته بود. زامبی ها بارها و در جریان جنگ روانی مدعی شده بودند که حمدان را کشته اند. حمدان فرمانده شایسته و برجسته ی گردان رزمنده ی تل السطان رفح بود.

فرضیه: حتا اگر فرض کنیم سنوار به اندازه ی کافی نسبت به خطرهای قطعی حضور در رفح و تل السلطان اِشراف نداشته است، حضور محمود حمدان روی تمام این فرضیه خط بطلان می کشد. حمدان می دانست که همراه با فرمانده نظامی و رهبر یکه تاز و بی بدیل حماس وارد چه جهنمی شده. به این ترتیب پرسش سوزان این است:

پرسش: چرا حمدان تدابیر لازم را برای حفظ امنیت سنوار نیندیشیده بود؟ این تدابیر می توانست پاکسازی منطقه، رصد دقیق فعل و انفعال سربازان دشمن، اعزام چند تیم یا یک گروه ضربت به منظور پیشگیری از برخورد احتمالی اشغالگران با فرمانده سنوار و شناسایی زمین های مین گذاری شده و بمب های کنار جاده یی و تجهیز آتش پشتیبانی و حضور تعدادی کوماندوی ورزیده در محل بوده باشد. آخر چگونه می شود فرمانده و رهبر حماس آن هم یحیا سنوار با دو نفر و یک تفنگ شکسته به منطقه یی برود که وجب به وجب آن را می شناخته و می دانسته که تحت سلطه ی مطلق دشمن است؟

فرضیه: در دنیای سیاست، به ویژه زمانی که پای شخصیتی همچون یحیا سنوار در کار است، پدیده یی به نام “اتفاق” و “تصادف” و “در کمین افتادن” بیشتر به یک لطیفه ی بیمزه مانسته است. مگر آن که گوینده ی چنین داستان خنکی مخاطب را خِنگ فرض کرده باشد. بله؟

۹. فرضیه: شخصاً فردی به نام دکتر سام یوسف را نمی شناسم. پیشتر نیز نام او را نشنیده بودم. رسانه ها وی را “تحلیلگر، پژوهشگر و نویسنده برجسته مصری امریکایی” معرفی کرده اند. ایشان در حساب X  خود به عربی نوشته است: «شهید سنوار از منبعی موثق اطلاعاتی گرفته بود که یک گروه عالیرتبه امنیتی مصری می خواهند با او در محل سلطان ملاقات کنند. سنوار همان جا فروخته شد!»

بعضی از “منابع موثقی که نمی خواهند نام شان فاش شود” این “منبع موثق” را محمود حمدان دانسته اند. میزان صحت و سقم چنین فرضیه یی با توجه به فکت ها و پرسش های پیش نوشته و با استناد به تحلیل ذهنی و شناخت افراد از وقایع منطقه متفاوت خواهد بود. قدر مسلم این است که مقامات ارشد امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی از ماهیت حقیقی “سه فرد مسلح حماس” که در خیابان ابن سینای تل السلطان دیده شده و مورد هدف تانک قرار گرفته اند، اطلاعی نداشته اند. در غیر این صورت با تمام توان و تجهیزات وارد می شدند تا سنوار را زنده دستگیر کنند و در قبال “آزادی مشروط” یا “تبعید” وی به مثلاً اردن گروگان های خود را آزاد کنند. انتشار فیلم به خاک افتادن حماسی یحیا نیز این گمان را تائید می کند. اگر این فرض نه چندان نامحتمل را بپذیریم لاجرم باید به این نتیجه گیری مجاب شویم که دولت های مصر و اردن و ترکیه و عربستان و قطر و امارات که از سرسختی سنوار در آزادی گروگان های اسرائیلی و آتش بس (به قول غسان کنفانی “تسلیم”) کلافه شده بودند ترتیبی دادند که به صورت “تصادفی” و “اتفاقی” دخل او و دو فرمانده ی برجسته ی دیگر بیاید! ممکن است ابتکار عمل در این خیانت محتمل در اختیار مصر بوده باشد. دشمنی ژنرال کودتاچی سیسی با اخوان المسلمین و به زیر کشیدن دولت اخوانی محمد مرسی می تواند یکی از شواهد مکمل حل این معما باشد. سایر دولت های نامبرده نیز از سنوار دل خوشی نداشتند. به ویژه اینکه یحیا در جنگ داخلی سوریه بر خلاف خالد مشعل کنار تروریست های “ارتش آزاد” و “جبهه النصره” و “احرار الشام” و حشرات مشابه نایستاده بود و روابط دوستانه ی خود با اسد را کم و بیش حفظ کرده بود.

بحث ما کمی طولانی شد. از خواننده گان عزیز می خواهم در صورت امکان با استدلال خود به تصریح و تبیین گوشه هایی از این تراژدی تاریخی کمک کنند. با این فرضیه تمام می کنم:

۱۰. به نظر من جانشین یحیا و راهبرد بعدی حماس بر بخش عمده یی از این فرضیه ها نور آگاهی خواهد افشاند.

اول آبان ماه ۱۴۰۳

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=254022 لينک کوتاه

قابل توجه نظردهندگان: از تاريخ 24 مهر 1403 هر کاربر می تواند تنها يک بار به اندازه 900 کاراکتر در زير هر مقاله ديدگاه بگذارد و يک بار نيز حق پاسخگویی به نظرات ديگری که در مورد اظهارنظر او منتشر شده باشد، خواهد داشت. چنانچه از حق پاسخگویی برای ادامه ی نظر قبلی و يا ارايه ی نظر مجدد استفاده شود، منتشر نخواهد شد. بخش ديدگاه به منظور اعلام نظرات در مورد مقالات منتشر شده می باشد و بحث و جدل های خارج از آن برای کاربران محدود شده است. چنانچه خوانندگان اخبار روز نظرات مشروح تری دارند می توانند آن را در قالب مقاله های مستقل برای انتشار ارايه دهند.

3.5 6 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
منوچهر دوستی
منوچهر دوستی
44 دقیقه قبل

به به! “برادر” محمد قراگوزلو چه تحلیل “ضد امپریالیستی” و “شهید پسندانه” و در خور ج. الفی. ارائه داده اند. البته بد هم نیست میان گرگ ها، تحت عنوان تحلیل، جانب یکی را گرفت. سلطنتی از یکی و “برادرمان” هم ….. !

توجه!
توجه!
55 دقیقه قبل

بین تمام فرضیه ها،لو دادن و یا لو رفتن سنوار با یک نقشه محتملتر است ،حال چگونه و از طرف کی قابل گزینه زنی است تا روزی که فکری آنرا ثابت کند.

سیامک
سیامک
2 ساعت قبل

آقای قراگوزلو که نظر کاربران را خواستید در شماره ۹ پایان فرضیه تان، از دید شما ترور السنوار شاید تراژدی باشد ولی از دید خیلی از ما چپ های غیرسنتی ولی واقع بین مرگ او اصلا هم تراژدی نیست که بخاطرش غمگین باشیم یا مثل شما اشک تمساح بریزیم. او دست نشانده دیکتاتور ملارهبر خامنف بوده با میلیونها دلار کمک مالی و نظامی حکومت ملاها تا شیعه ایسم ارتجاعی را در غزه جا بیاندازد که بعد از حاکمیت امثالهم در زن ستیزی اسلامی از رژیم ملایی الگو بگیرد. عجیبه که کمونیست های امثال شما هیچوقت حقوق زنان و نابرابری اش در اسلام اصلا مورد توجه قرار نمیگیرد؟ واقعا کمونیستی که با ارتجاع مذهبی که به قول کارل مارکس دین افیون توده هاست نباید اتحاد عملی داشته باشد یا همکاری، واقعا شرم‌آور است که از مرگ رهبر تندروی گروهی اسلامی! ضددمکراسی ناراحت هم باشد!؟ چرا نگفتید که سنوار ایام زندانی اش که سرطان بدخیم هم گرفته بود چرا اسرائیل برای نجات جانش هزینه درمانی کلان کرد و نگذاشت بمیرد؟قاطی این بازی‌ خوردن توسط ملارهبر نشوید!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x