شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳
شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳

تلاش های «غرب» برای طراحی خاورمیانه بزرگ – سیاوش قائنی

طرح خاورمیانه بزرگ که آن را باید دنباله همان طرح‌ نواستعماری «موافقتنامه سایکس پیکو» در غرب آسیا دانست؛ طرحی است که آبشخور آن همانا دکترین «برنارد لوئیس» است. درونمایه این طرح جز آن نیست که با حضور نظامی و به راه انداختن جنگ ‌های منطقه ای´ کشورهای منطقه تجزیه  و چند پارچه گردند، یعنی تقسیم کشور عراق به سه بخش قومی، تقسیم عربستان به سه بخش، تقسیم ایران به سه بخش و…

چندی پیش´ در نوشتاری در دو بخش´ زیر عنوان «نگاهی به بحران های منطقۀ «غرب آسیا» در پرتو گذار به نظم نوین جهانی» کوشش شد با نگاهی تاریخی بحران های «غرب آسیا» واکاوی گردد. 

سیاوش قائنی

در آن نوشتار اشاره شد، که پس از جنگ جهانی اول و تجزیۀ امپراتوری عثمانی بود که معماری اولیۀ منطقۀ غرب آسیا بدست قدرت های غربی پیروز در جنگ شکل گرفت. این معماری منطقه ای، یعنی طراحی و شکل دهی به مرزها در منطقه، در چارچوب موافقتنامه «سایکس ـ پیکو»، سازش نامه ای سری میان بریتانیا و فرانسه در سال ۱۹۱۶ ـ با رضایت روسیه برای تقسیم امپراتوری عثمانی ـ صورت گرفت. اجرای موافقتنامه پیش گفته به تقسیم سوریه، عراق، لبنان و فلسطین میان فرانسه و بریتانیا انجامید.

ایالات متحدۀ آمریکا نیز این طرح را پذیرفت و در طول سال‌های جنگ سرد، به دلیل وجود اتحاد جماهیر شوروی، در تلاش بود تا آن معماری و «وضع موجود» مرزها در منطقه دستخوش تغییر نگردد. اما واقعیت آنست که آن معماری، بخاطر خصلت استعماری اش، تاریخ منطقه را به تاریخ جنگ ها، تنش ها و چالش های گوناگون و پیچیده تبدیل کرده است. از آن پس، و از جمله امروز نیز، سرنوشت این منطقه´ با سرنوشت توازن قدرت های جهانی گره خورده است. 

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به باور کارشناسان، دگرگونی اساسی ساختار نظام بین‌الملل، به بلوک غرب این اجازه را می‌داد´ تا بر پایه شرایط نوین´ دست به تغییر و تحول نوینی در منطقه بزند. از این روی، «سیاست ثبات» در منطقۀ ‌«غرب آسیا» دگرگون شد و ایالات متحده و هم پیمانانش «طرح نوین خاورمیانه بزرگ» را در دستور کار خود نهادند.     

در این نوشتار که شاید بتوان آن را بخش سوم  نوشتار پیشین دانست´ با چشم انداز نوینی به سرانجام «موافقتنامه سایکس-پیکو» و  به بحران های امروز منطقۀ «غرب آسیا» می پردازد.

بازبینی و اصلاح «موافقتنامه سایکسپیکو»

پایان دوران جنگ سرد و آغاز فرایند جهانی ‌شدن‌، سبب پیدایش دگرگونی های اساسیِ پرشماری در سراپای ساختار نظام جهانی گردید. چیرگی رسمی نظام سرمایه داری در همۀ کشورهای جهان عمده ترین دگرگونی بشمار می رفت؛ این چیرگی در هر کشور، همخوان با تفاوت های ملی و اجتماعی ـ سیاسی، با اشکال و ویژه گی های  خاص خود׳ جامه عمل به خود پوشید. رخ نمایی این دگرگونی ها׳ دستور کار، بنیان ها و رویه های هم کنشی کنشگران جهانی در برابر یکدیگر را از این رو به آن رو کرد. در پی این دگرگونی ها، جهانِ امروز׳ پرشتاب تر از هر زمان دیگر׳ به‌ سوی یک فضای چند جانبه ‌گرایی در حرکت است.

«موافقتنامه سایکس- پیکو» پیش از برپایی دولت اسرائیل در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ طراحی شده و به اجرا در آمده بود، اما´ پس از آن همروند با دگرگونی هایِ پیوسته در پهنۀ بین المللی و «غرب آسیا»، دیگر آن سازش نامه پاسخ گوی فزون طلبی های اسرائیل و پشتیبانان جهانی اش نبود؛ اسرائیل برای استوار سازی پایه های موجودیت، نگهداشت و گسترش تمامیت ارضی خود´ خواهان بازنگری همه جانبه در بنیان های مرز بندی های منطقه است.

اسرائیل´ از آغاز بنیان گذاری´ در کنار دشواری دولت- ملت سازی نوین׳ با چالشی چون نداشتن عمق استراتژیک روبرو بوده است. برای نمونه روی هم رفته سرزمین های فلسطین و اسرائیل ۱۱٪ سوریه و ۲٪ مصر است. همین موضوع باعث شده است که اسرائیل از آغاز برپایی׳ همواره در پی گسترش دامنه عمق استراتژی خود باشد و هرگز پس از اشغال گری ها، بر سر هیچ میز گفت و گویی حاضر به عقب نشینی از سرزمین های اشغالی فلسطین و بلندی های جولان و جبل الشیخ نشده است. 

تئودور هرتسل، یکی از بنیانگذاران صهیونیسم، در جلد دوم خاطرات کامل خود در صفحه ۷۱۱ می گوید:

«این منطقه، یعنی دولت اسرائیل «از نیل تا فرات» امتداد می یابد.»

خاخام فیشرمن، هموند آژانس یهودیان فلسطین، در گزارش خود به کمیتۀ ویژۀ تحقیق سازمان ملل در ۹ ژوئیه ۱۹۴۷ اعلام داشت:

«سرزمین موعود از رود نیل مصر تا رود فرات، که بخش هائی از سوریه و لبنان نیز در بر می گیرد».

آریل شارون، یکی از سیاسمتداران پرآوازه و یازدهمین نخست وزیر اسرائیل بود. او سخت تحت تاثیر اندیشه های برنارد لوئیس، تاریخ نگار و خاورشناس انگلیسی ـ آمریکایی بود. در دورانی که او نخست وزیر بود، اودید سینمون، روزنامه نگار اسرائیلی، که زمانی کارمند وزارت امور خارجه اسرائیل نیز بود، با بهره گیری از اندیشه های برنارد لوئیس´ روشن ترین٬ دقیق ترین، بدون ابهام ترین و به روز ترین استراتژی صهیونیست ها در خاورمیانه را ـ که در کتاب «استراتژی برای اسرائیل در سال های ۱۹۸۰» منتشر شده است ـ  در برابر چشم ها به نمایش گذاشت. 

این سند´ بازنمای «چشم اندازی» است که دولت اسرائیل دستکم از زمان آریل شارون تا به امروز برای کل خاورمیانه در پیش روی خود گذاشته است. در آن سند می خوانیم:

«اسرائیل برای بقای خود ناگزیر به برنامه ریزی و اجرای طرحی است  توامان، دربرگیرندۀ دو محور: 

یک: اسرائیل باید به یک قدرت امپراتوری قدرتمند منطقه تبدیل گردد. 

دو: باید کل کشورهای عرب موجود در منطقه برچیده شده و یا به کشورهای کوچک تر تقسیم گردند؛ 

البته کوچکی در اینجا به ترکیب قومی یا فرقه ای هر کشور بستگی دارد. 

در نتیجه: ما امیدواریم که آن دولت ها با بنیاد های فرقه ای خود´ تبدیل به دست نشاندگان ما و سرانجام منبع مشروعیت اخلاقی اسرائیل گردند.»   

این ایده که تمامی کشورهای عربی باید توسط اسرائیل به واحدهای کوچک تقسیم شوند، بارها و بارها از سوی اندیشکده های استراتژیک اسرائیلی تکرار شده است. برای نمونه، زِئِو شِف، خبرنگار نظامی روزنامه‌ی هاآرتص (که چه بسا آگاه ترین فرد در این زمینه در اسرائیل است)، درتاریخ  ۲/۶/۱۹۸۲ در روزنامه هاآرتض در باره عراق می نویسد:

«فروپاشی عراق به یک دولت شیعه، یک دولت سنی و جدایی بخش کردنشین بهترین رویداد ممکن برای منافع اسرائیل است.»

همانگونه که در بالا اشاره شد، طرحی که سیاستمداران، روزنامه نگاران و اندیشکده های استراتژیک اسرائیلی دنبال می کردند و می کنند، طرحی است که بنیاد فکری آن را «برنارد لوئیس»، خاور شناس مشهور ریخته است.

برنارد لوئیس، «تاریخ نگاری که از تاریخ سلاح ساخت»

برنارد لوئیس، تاریخ نگار آمریکایی ـ انگلیسی را “اثرگذار ترین خاور‌شناس و تاریخ نگار اسلام و خاورمیانه” در دوران پس از جنگ جهانی دانسته‌ اند.

او در یک خانواده متوسط یهودی در بریتانیا دیده به جهان گشود. در دانشگاه‌های بریتانیایی و فرانسوی تحصیل کرد و در سال ۱۹۳۸ استادیار مطالعات اسلامی «مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی» دانشگاه لندن شد. میان سال‌های ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۴ به رتبۀ استادی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقاییِ دانشگاه لندن رسید و تاریخ خاورمیانه و خاور نزدیک درس می‌داد.

لوئیس در کنار کارهای دانشگاهی، در جریان  جنگ جهانی دوم جاسوس دولت بریتانیا بود و بخاطر چیرگی بر زبان‌ های خارجی (شرقی و غربی) در مقام سرجوخه در واحد اطلاعات ارتش بریتانیا در بخش خاورمیانه در رمزگشایی پیام‌ ها مشغول به کار بود. 

لوئیس در سال ۱۹۵۰ و در سال های فعالیت دانشگاهی در «مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی»، به مدت یک سال در ترکیه برای پژوهش روی اسناد سیاسی و دولتی عثمانی ها در آرشیو ملی آن کشور بسر برد. یکی از  هدف های پژوهش لوئیس روی آرشیو دولتی عثمانی ها، آشنایی کامل با منطقۀ غرب آسیا،  فلسطین و فلسطینی ها بود تا در راستای استوار سازی پایه های کشور نوپای اسرائیل یاری رساند، که دو سال پیش از آن  در فلسطین بنیانگذاری شده بود. 

به گفته مایکل هرش، روزنامه نگار مشهور آمریکایی و سردبیر نیوزویک، در همان دوران در کشور ترکیه بود که “دکترین برنارد لوئیس” دربارۀ آیندۀ «غرب آسیا» شکل گرفت وسرانجام  کارپایه ای شد برای سیاست خارجی دولت های آمریکا، از ریگان گرفته تا  دولت  جورج دبلیو بوش  و حمله ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق و اشغال آن کشور.

«دکترین برنارد لوئیس و طرح تجزیه کشورهای غرب آسیا»

در ماه ‌های آغازین جنگ عراق علیه ایران، برژینسکی، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا، از ضرورت اصلاح قرارداد «سایکس پیکو» خبر داد و به دنبال آن و همچنین به دستور وزارت دفاع آمریکا، برنارد لوئیس مأمور شد تا طرح پرآوازۀ خود پیرامون تجزیۀ جغرافیایی و تغییر مرزهای قانونی کشورهای «غرب آسیا» را تدوین´ و برای هر یک از آن کشورها طرحی جداگانه و ویژه ساماندهی کند. این طرح کشورهایی مانند عراق، سوریه، لبنان، مصر، سودان، ایران، ترکیه، افغانستان، پاکستان، عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج ‌فارس و شمال آفریقا را در برمی گرفت.

برنارد لوئیس برای نخستین بار در نشست سال ۱۹۷۹ اعضای «گروه بیلدربرگ» (۱) در اتریش دربارۀ طرح خود سخن گفت. او طرح خود را که دربرگیرندۀ تجزیه کشورهای «غرب آسیا»´ از جمله ‌ایران´ به کشورهای کوچک اداره پذیر بود، برای سران اقتصادی و سیاسی شرکت کننده در بیلدربرگ معرفی کرد. در این طرح، کشورهای خاورمیانه برپایۀ بنیان های زبانی، نژادی و منطقه ای تکه پاره می شوند؛ هدف تکه تکه کردن خاورمیانه و تبدیل آن به موزائیکی از کشورهای کوچک و ناتوان و در حال رقابت با یکدیگر است، تا از این راه´ قدرت جمهوری ها و پادشاهی های فعلی تضعیف گردد.

در طرحی که لوئیس در نشست «گروه بیلدربرگ» اتریش عرضه کرد´ ایران جایگاه  و اهمیت راهبردی فوق العاده ای دارد. به باور لوئیس، هرگونه تغییر در مرزهای جغرافیایی ‌ایران´ به راحتی می تواند کشورهای همسایه اش، به ویژه عراق، ترکیه و پاکستان را بی ثبات ساخته و به بالکانیزه کردن «غرب آسیا» یاری رساند(۲). 

لوئیس در این سخنرانی خاطرنشان می‌کند: 

«در دوهزار سال گذشته هیچ کشورگشا یا نیروی خارجی ای نتوانسته است بر زبان و فرهنگ ایرانی اثرات بنیادی بگذارد، که این یکی از نشانه‌های فرهنگ برتر است، و فرهنگ برتر همیشه بر فروتر چیرگی یافته است.» 

در همان نشست، برنارد لوئیس در برابر هموندان بیلدربرگ بی پرده می گوید که تنها راه رویارویی با چنین فرهنگی´ نابود ساختن آن است و پیشنهاد می‌کند که ایران را به پاره های قومی گوناگون بشکنند و میان کشورهای نوپا تقسیم کنند (پروژه ‌های کردستان بزرگ، پشتونستان بزرگ و آذربایجان بزرگ).

بر پایۀ این طرح´ انگلیس باید از شورش های قومی اقلیتهایی مانند دروزی ها در لبنان، بلوچ ها، ترک ها و کردها در ایران، علوی ها در سوریه، عیسویان در اتیوپی، فرقه های مذهبی در سودان، قبایل عرب در کشورهای مختلف عربی، کردها در ترکیه وپشتیبانی کند. هدف این طرح تکه تکه کردن منطقۀ غرب آسیا و تبدیل آن به موزائیکی از کشورهای کوچک و ناتوان در حال رقابت با یکدیگر است تا از این راه قدرت جمهوری ها و پادشاهی های فعلی تضعیف شود.

سال هاست که  پهنۀ «غرب آسیا»´ به پهنۀ تنش ‌ها و بحران تبدیل شده است. این فراز و فرودهای «درون ملتی- درون تمدنی» همچنان ادامه دارد. درگیری ‌های اسرائیل در سرزمین ‌های اشغالی فلسطینی و نوار غزه، جنگ ها و در گیری ها در لبنان، سوریه، عراق، لیبی، مصر، تونس، الجزیره، افغانستان و پاکستان، در سومالی و در سودان. جنگ ها و در گیری ها و بحران هایی که حیات میلیون ها انسان را با خطری دهشتناک روبرو ساخته اند.

برنارد لوئیس نظریه پرداز نومحافظه‌کارانِ آمریکا

لوئیس در سال ۱۹۷۴ «مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی»  دانشگاه لندن را رها کرد و به دانشگاه پرینستون آمریکا پیوست´ و در نهایت در سال ۱۹۸۲ شهروند آمریکا شد. 

در دانشگاه پرینستون´ لوئیس با برخی چهره ‌های کلیدی «نو محافظه‌کار» آشنا شد. آشنایی او با سناتور هنری جکسن، به عنوان نمایندۀ راست افراطی حزب دموکرات و پیشگام اندیشه های آتلانتیستی، زبانزد اکثر محافل سیاسی آمریکا بود.  

لوئیس تا آن اندازه بر هنری جکسن نفوذ داشت که «ریچارد پرل» او را مرشد جکسن توصیف کرده بود. آشنایی او با جکسن نه تنها زمینه ساز آشنایی نو محافظه کاران آمریکایی با او گردید، بلکه دیری نگذشت که اکثریت نومحافظه کاران مانند جکسن به مریدان او تبدیل شدند، به ویژه ریچارد پرل، مشاور وزیر دفاع آمریکا در دوره رونالد ریگان و از چهره های نو محافظه‌کارِ طراح جنگ عراق، «پل ولفوویتز»، معاون سیاست ‌گذاری وزارت دفاع آمریکا در دوره جرج دبلیو بوش و از چهره های نو محافظه‌کار و طراح جنگ عراق، و «الیوت آیبرامز»، دستیار رئیس جمهور رونالد ریگان و دستیار ویژه رئیس جمهور جرج اچ دبلیو بوش از دیگر حواریون نو محافظه کار لوئیس، «زیبیگنیف برژینسکی»، «سایرس ونس»، «سموئل هانتینگتون»، «جان بولتون»، «دانلد رامسفلد»، «فرانک گفنی»، «ویلیام کریستول»  و «رابرت کیگن»  و تعداد بیشمار دیگری را می توان نام برد که بیش از سه دهه، از پایه گذاران اصلی سیاست خارجی تهاجمی آمریکا شدند´ آشنا شد و در شکل گیری اندیشه های آنها درباره خاورمیانه تاثیرات بی مانند و ماندگاری داشت.

پل ولفوویتز در سال ۲۰۰۲ در مقاله ای نوشت:

«برنارد لوئیس به ما آموخت که تاریخ پیچیده و مهم خاورمیانه را دریابیم و آن را چراغ راه خود به سوی مرحله آتی شالوده ریزی دنیایی بهتر برای نسل ‌های آینده قرار دهیم.»

(پل ولفوویتز، هفته‌نامه الاهرام، دسامبر ۲۰۰۲، به نقل از ماهنامه فارسی لوموند دیپلماتیک، آگوست ۲۰۰۵)

برنارد لوئیس همچنین مقاله‌ای را در دو ماهنامۀ آمریکایی فارین افرز با عنوان «بازاندیشی خاورمیانه» منتشر کرد. او ظرفیت تجزیه این منطقه و تبدیل آن «به هرج و مرجی آکنده از نزاع‌ها، دشمنی ها، فرقه ‌ها، مناطق و قبایل در حال جنگ» را پیش بینی کرد. در سال ۱۹۸۳ کنگرۀ آمریکا نیز با برگزاری نشستی با حضور برنارد لوئیس طرح او را تصویب کرد و دستور داد این طرح در سیاست راهبردی آمریکا برای سال‌‌های آینده گنجانده شود.

برنارد لوئیس پشتیبان و مدافع سرسخت صهیونیسم جهانی

لوئیس´ در دهۀ هفتاد´ در مقاله‌ای نوشت که عرب ‌های فلسطینی نمی‌توانند از نظر تاریخی هیچگونه ادعایی بر سرزمین موسوم به فلسطین داشته باشند، زیرا پیش از سرپرستی بریتانیا بر فلسطین، بطور کلی چیزی تحت عنوان «کشور فلسطین» وجود نداشته است. این دیدگاه‌های افراطی، ضد خاورمیانه‌ای، ضد فلسطینی و غرب‌ستایانه لوئیس، که همواره مورد انتقاد شدید پروفسور ادوارد سعید بود، مورد استقبال رهبران اسرائیل قرار گرفت. 

گلدا مئیر، نخست ‌وزیر وقت اسراییل، از اعضای کابینه خود خواست همگی این مقاله را بخوانند. مئیر از لوئیس تقاضا کرد به دیدار او برود. آن دو´ ساعت ‌ها با یکدیگر سخن گفتند. لوئیس با آریل شارون نیز رابطۀ بسیار تنگاتنگی داشت.

برنارد لوئیس، تا پیش از مرگ خود در سال ۲۰۱۸، همواره از رایزنان نزدیک سیاستمداران اسرائیلی، همانند گولدا مئیر، نخست وزیر اسبق اسرائیل، موشه دایان، اسحق رابین، مناخم بگین، شیمون پرز، آریل شارون و بنیامین نتانیاهو بود.

طرح «خاورمیانه بزرگ»

«خاورمیانه بزرگ» که گاه «خاورمیانه جدید» یا «طرح خاورمیانه بزرگ» خوانده می‌شود´ یک «واژه سیاسی» است که توسط دولت «جرج دبلیو بوش» ابداع گردید و برای اولین ‌بار در سپتامبر ۲۰۰۲ از سوی کولین پاول، وزیر خارجه آمریکا، در«بنیاد هریتج» اندیشکده محافظه‌کار آمریکایی و پس از آن از جانب کاندولیزا رایس بر زبان جاری و وارد فرهنگ سیاسی جهانی شد.

طرح خاورمیانه بزرگ که آن را باید دنباله همان طرح‌ نواستعماری «موافقتنامه سایکس پیکو» در غرب آسیا دانست؛ طرحی است که آبشخور آن همانا دکترین «برنارد لوئیس» است. درونمایه این طرح جز آن نیست که با حضور نظامی و به راه انداختن جنگ ‌های منطقه ای´ کشورهای منطقه تجزیه  و چند پارچه گردند، یعنی تقسیم کشور عراق به سه بخش قومی، تقسیم عربستان به سه بخش، تقسیم ایران به سه بخش و… .

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به ‌عنوان مهمترین رقیب استراتژیک آمریکا، زمینه ساز آن شد تا به باور استراتژیست ‌های آمریکایی، از آن پس «سیاست ثبات» در منطقۀ‌«غرب آسیا» دگرگون شد و ایالات متحده و هم پیمانانش «طرح نوین خاورمیانه بزرگ» را در دستور کار خود نهادند. 

در آغاز دهۀ ۹۰ میلادی، آمریکا به بهانۀ جنگ عراق و کویت، وارد منطقۀ خلیج فارس شد. بوش پدر، چنین اقدامی را در راستای ایجاد «نظم نوین جهانی» نامید.

در ابتدای سدۀ جدید، سیاست «نظم جدید» در منطقۀ «غرب آسیا» تحت تاثیر حادثه‌۱۱ سپتامبر جانی تازه گرفت. در همان دوران بود که در دولت «جورج دبلیو بوش» طرح خاورمیانه بزرگ´ با تاثیرپذیری از «دکترین برنارد لوئیس» مطرح گردید و با حملۀ نظامی به دو کشور افغانستان و عراق آغاز شد. 

جنگ عراق´ جنگی بود که به باور «جان کری»، شصت و هشتمین وزیر امور خارجه ایالات متحده و نماینده ویژه امروز آمریکا در امور تغییرات اقلیمی، و نه تنها فرد او،  بر پایۀ یک “دروغ” اجرا درآمد.

در ماه می سال ۲۰۱۵، جان بولتون، یکی از معماران اصلی جنگ عراق، اعلام کرد: 

«کشورهای عرب بین سنی ‌ها و شیعیان تقسیم شده است. من فکر می‌کنم´ عرب ‌های سنی هرگز راضی نمی‌شوند که در کشوری باشند که تعداد شیعیان نسبت به آنها ۳ به ۱ باشد. به همین دلیل است که داعش قادر به استفاده از این مسئله است. من فکر می‌کنم´ هدف ما باید ایجاد یک دولت جدید سنی، خارج از بخش غربی عراق، و در بخش شرقی سوریه باشد؛ دولتی که توسط میانه‌روها یا دست کم اقتدار گرایانی که اسلام گرایان رادیکال نیستند، اداره شود.» (۳)

جان بولتون همچنین در نوامبر ۲۰۱۵ این سخنان را بر زبان راند: 

«واقعیت این است که عراق و سوریه ای که ما می‌شناسیم´ مرده ‌اند… اگر داعش شکست بخورد به معنای بازگشت قدرت به اسد و دست ‌نشاندگان ایران در عراق است که نتیجه آن مطلوب نیست. به جای تلاش برای از نو ساختن نقشه پس از جنگ جهانی اول، واشنگتن باید ژئوپولیتیک جدید را به رسمیت بشناسد. بهترین جایگزین برای داعش در شمال شرق سوریه و غرب عراق، یک دولت سنی مستقل و جدید است.»(۴)

پرفسور ادوارد سعید انتقادگرجدی برنارد لوئیس

جدی ‌ترین انتقادگر دیدگاه ‌های لوئیس، خاورشناس پرآوازۀ فلسطینی- آمریکایی، «ادوارد سعید»، استاد دانشگاه بسیار معتبر کلمبیا در نیویورک بود. سعید´ در آثار خود به شدت از «تحریف حقایق» تاریخی توسط لوئیس انتقاد کرد و در سال ۱۹۸۲ در پاسخ به لوئیس، او را یک «دانشمند فعال سیاسی، لابی‌گر و طرفدار پروپاگاندا» دانست.

پرفسور ادوار سعید که به عنوان یکی از بنیان گذاران نظریه پسا استعمارگرایی شناخته میشود´ بطور کلی با رشته خاورشناسی مخالف بود.

سعید´ با کتاب مشهور «شرق شناسی» که در ۱۹۷۸ به چاپ رساند و نقدی در بازنمایی های فرهنگی خاورشناسی و چگونگی درک جهان باختر از خارو، شناخته شدهاست.

او در کتاب خود با عنوان «خاور‌شناسی»، آثار لوئیس را نمونۀ بارز این نگاه می‌داند. به باور ادوارد سعید، رشتۀ خاور‌شناسی عقل ‌گرایی را سیاسی کرده و بر پژوهش های عینی استوار نیست؛ همچنین شکلی دیگر از نژاد پرستی و ابزاری برای چیرگی امپریالیسم بشمار می رود. او همچنین بی طرفی پژوهش گران خاورشناس همچون برنارد لوئیس را نسبت به اعراب، زیر سوال می‌برد. 

سعید در گفتگویی با هفته‌نامۀ الاهرام اظهار داشت´ که «دانش» لوئیس دربارۀ خاورمیانه به شدت جهت ‌دار است و نباید به آن توجه کرد. او در این گفتگو خاطر نشان ساخت: «برنارد لوئیس» ۴۰ سال است که پای خود را به خاورمیانه و کشورهای عربی نگذارده است. دانش و اطلاعات لوئیس درباره ترکیه است´ ولی درباره «دنیای عرب» چیزی نمی‌داند.

سعید می‌گوید که لوئیس جهان اسلام را موجودیتی واحد در نظر می‌گیرد و به تنوعات ظریف جمعیتی، نیروهای محرک و پویای داخلی و پیچیدگی‌های تاریخی آن توجهی نمی‌کند. سعید، لوئیس را به «عوام‌فریبی و جهل مطلق» متهم کرد.

برآیند

آنچه در بالا اشاره شد تنها گوشه‌ای از اسناد ایالات متحده آمریکا و همپیمانانش’ درباره طرح تجزیۀ منطقه غرب آسیا و خاورمیانه می باشد. بی گمان اسناد به مراتب بیشتری در این زمینه وجود دارد که نشان می دهد  در طول ۶۰ سال گذشته استراتژی بی ثباتی و تجزیۀ ‌کشورهای «غرب آسیا» با دامن زدن به اختلاف‌های قومیتی و ایجاد جنگ‌های داخلی، که گاه مستقیم و گاه به وسیله گروه های افراطی، در جای جای خاورمیانه از یمن، سوریه، پاکستان، لیبی، عراق، ترکیه و دیگر کشورهای «غرب آسیا» به اجرا در آمده است، بخشی از سیاست های راهبردی ایالات متحده آمریکا و همپیمانانش برای منطقه خاور میانه بوده است.

سیاوش قائنی

۲۷ مهر ۱۴۰۳ / ۱۸ اکتبر ۲۰۲۴

__________________________________________________________________

(۱) گروه بیلدربرگ (Bilderberg Group) نام کنفرانسی غیررسمی است که هر ساله به صورت کاملاً خصوصی و محرمانه در نقطه‌ای از جهان برگزار می‌شود. اعضای گروه بیلدربرگ همگی انتصابی هستند و تعداد شان به حدود ۱۳۰ نفر می‌رسد. تک تک اعضای گروه از زمرۀ قدرتمندترین و با نفوذترین افراد در زمینه‌های سیاست، اقتصاد و رسانه هستند. بسیاری از پادشاهان و اعضای خاندان سلطنتی کشورهای غربی از اعضای دائم گروه بیلدربرگ هستند.

(۲)Kurt Nimmo, ISIS AND THE PLAN TO BALKANIZE THE MIDDLE EAST, JUNE available at 2014,15 : 

کورت نیمو,«داعش و نقشه بالکانیزه کردن خاورمیانه»، ۱۵ ژوئن ۲۰۱۴، :

حمله ‌آمریکا و متحدانش به عراق در آغاز رویکرد جدید این کشور به منطقه محسوب می‌شود

(۳) Alastair Crooke, If Syria and Iraq Become Fractured, So Too Will Tripoli and North Lebanon, 1.Jun 2016, new hoffington post, available at: http://www.huffingtonpost.com/

الستر کروک، «اگر سوریه و عراق تجزیه شوند، طرابلس و شمال لبنان نیز به همین سرنوشت دچار خواهند شد.»  (۱ ژوئن ۲۰۱۶، هافینگتون پست جدید)

(۴) John Bolton, To Defeat ISIS, Create a Sunni State,  nytimes, available at: http://www.nytimes.com/2015/11/25/opinion/john-bolton-to-defeat-isis-create-a-sunni-state.htmlne

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=253683 لينک کوتاه

قابل توجه نظردهندگان: از تاريخ 24 مهر 1403 هر کاربر می تواند تنها يک بار به اندازه 900 کاراکتر در زير هر مقاله ديدگاه بگذارد و يک بار نيز حق پاسخگویی به نظرات ديگری که در مورد اظهارنظر او منتشر شده باشد، خواهد داشت. چنانچه از حق پاسخگویی برای ادامه ی نظر قبلی و يا ارايه ی نظر مجدد استفاده شود، منتشر نخواهد شد. بخش ديدگاه به منظور اعلام نظرات در مورد مقالات منتشر شده می باشد و بحث و جدل های خارج از آن برای کاربران محدود شده است. چنانچه خوانندگان اخبار روز نظرات مشروح تری دارند می توانند آن را در قالب مقاله های مستقل برای انتشار ارايه دهند.

1 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x