پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

باران – هرمان هسه – برگردان از آلمانی: خسرو باقرپور، با صدای مترجم

نرمه باران، بارانِ تابستان؛
نوایِ نرمِ ریزش باران بر بوته‌ها، بر درختان
آه!، چه خوب و چه سرشار از آرامش و برکت است؛
که بار دیگر بتوان یک دل سیر رویا دید!

مدت‌ها در روشنایی‌ی بیرون بودم،
بر این امواج رفتن؛ برایم غریب و ناآشناست:
در ژرفای درونِ روح خویش زیستن،
و هیچ‌گاه به سویه‌های غریب کشیده نشدن.

هیچ نمی‌طلبم، هیچ توقّعی ندارم،
نواهای آرامِ کودکانه زمزمه می‌کنم،
و با شگفتی به خانه بازمی‌گردم
در زیبایی‌ی گرم رؤیاها.

ای دل، از چه رو چنین از هم گسیخته و زخم‌خورده‌ای
و چه خجسته است که کورکورانه کندوکاو می‌کنی،
هیچ فکر نمی‌کنی، هیچ نمی‌دانی،
تنها احساس می‌کنی! تنها احساس می‌کنی!

اوایل اکتبر سال دوهزار و هجده میلادی. خانه-موزه‌‌ی هرمان هسه

سویس، کانتونِ تِسین، بلندی‌های دریاچه‌‌ی لوگانو، مونتانیولا (Montagnola)

سروده را با صدای خسرو باقرپور در “ساندکلود” بشنوید:

Regen

Lauer Regen, Sommerregen

Hermann Hesse

Lauer Regen, Sommerregen

Rauscht von Büschen, rauscht von Bäumen,

Oh, wie gut und voller Segen,

Einmal wieder satt zu träumen!

War so lang im Hellen draussen,

Ungewohnt ist mir dies Wogen:

In der eignen Seele hausen,

Nirgends fremdwärts hingezogen.

Nichts begehr ich, nichts verlang ich,

Summe leise Kindertöne,

Und verwundert heim gelang ich

In der Träume warme Schöne.

Herz, wie bist du wund gerissen

Und wie selig, blind zu wühlen,

Nichts zu denken, nichts zu wissen,

Nur zu fühlen, nur zu fühlen!

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=252849 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x