جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳

جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳

در باره نظام سوسیالیستی – خسرو کبیر

مقدمه

اصول خدشه ناپذیر تکامل به ما میآموزد که نظام سرمایه داری دیر یازود به نظامی پسا سرمایه داری گذر خواهد کرد. هم اکنون نشانه هایی از آن آشکارا قابل مشاهده است.سویه دنیای پسا سرمایه داری بطور گریز ناپذیری به سمت عدالت اجتماعی است. انسان شعورمند قطعاً در این راستا گام بر خواهد داشت. آنها که ظاهراً خیلی زرنگ به نظر میرسند و برای جلوگیری از این تحول اجتناب نا پذیر به هر ترفندی و هر جنایتی دست مییازند در واقع ابلهانی بیش نیستند چون اولاًتکامل جامعه بشریت و قوانین دیالکتیک را نمیفهمند و ثانیاً این درک را ندارند که تکامل و  ‌تاریخ هیچ گاه به عقب بر نمیگردد.

 می‌توان دنیای پسا سرمایه داری را سوسیالیسم نامید. ولی آنچه اهمیت دارد عدالت اجتماعی است به هر حال در این یادداشت این سیستم اجتماعی را سوسیالیسم مینامیم. 

در دنیای کنونی انواع تعاریف از سوسیالیسم ( به ویژه در اروپا ) قابل مشاهده است. آنها در واقع از اعتبار این نام سوء استفاده می‌کنند. در چارچوب این نامگذاری ، سیستم عدالت اجتماعی( آنطور که پیشبینی میشود ) را می‌توان توضیح داد. 

تاریخ طبقاتی در جامعه بشری

میدانیم که در جوامع اولیه بشری نه تنها مالکیتی وجود نداشت بلکه اهالی هر گروه یا قبیله ای با هم منافع مشترک داشتند. مالکیت از زمانی به وجود آمد که انسان کشاورزی را ( البته در مرحله بسیار ابتدایی ) آموخت. در دوران آغازین کشاورزی هنوز برده داری شکل نگرفته بود. جنگ‌های قبیله ای زمینه ای برای برپایی سیستم برده داری با استفاده از اسرای جنگ را به وجود آورد. سیستم کمون های اولیه صدها هزار سال ادامه داشت ( هنوز هم در جای جای این جهان کمون های اولیه را میتوان دید) . ولی دوران برده داری در اوج  عمری هزاران ساله دارد. اوج دوران برده داری را میتوان از قرن ۵ قبل از میلاد تا قرن ۵ بعد از میلاد دانست. البته برده داری تا قرنها ادامه یافت. ( هنوز هم در جای جای این جهان سیستم برده داری  به شکل های مختلف قابل مشاهده است ) ولی به تدریج از اوج آن کاسته شد بطوریکه تا  قرن نهم میلادی و پس از سقوط امپراطوری رم غربی بمدت ۶ تا ۷ قرن طول کشید. در همین دوران کشاورزی هم رونق گرفت و زمین به تدریج ارزش مادی و اقتصادی بیشتری یافت. و از دل سیستم برده داری آرام آرام سیستم زمین داری ( فیودالیسم ) جوانه زد و کم کم به اوج رسید. آغاز دوران فیودالیسم را می‌توان قرن ۵ میلادی دانست. که تا قرن ۱۵ میلادی رواج داشت. این دوران اوج سیستم فیودالی بود ( هنوز هم در جای جای جهان کنونی سیستم فیودالی آشکارا دیده میشود )

یاد آوری : سیستم زمین داری اگر چه با کشاورزی هم راستا و هم داستان است ولی به کلی با هم متفاوت هستند. کشاورزی برای تامین نیازهای بشر است و در هر سیستم اقتصادی کشاورزی جایگاه خود را دارد. در حالیکه فیودالیسم یک سیستم اقتصادی مبتنی بر بهره کشی از انسانها است. به همین دلیل در سیستم فیودالی برده داری نیز رواج دارد. 

با افول تدریجی دوران فیودالیسم ( و در همان دوران ) به تدریج وبا آغاز رشد یابی صنایع اولیه به تدریج دوران سرمایه داری سر بر آورد. و حضور خود را در ابتدا  ( تقریباً در حدود قرن شانزدهم ) نه به عنوان یک سیستم اعلام میداشت. سرمایه داری به عنوان یک سیستم اقتصادی در واقع از قرن هیجدهم و نوزدهم و به ویژه با انقلاب صنعتی انگلستان توسعه یافت. و سپس و کم کم از سرمایه داری صنعتی به سرمایه داری مالی گرایش یافت. 

این تاریخ فشرده به ما چه میآموزد؟

۱ –  پس از دوران کمون های اولیه همواره جامعه بشری قطبی شده و به دو قطب صاحبان قدرت و ثروت و در قطب دیگر محرومان و زحمتکشان تقسیم شد. ( البته این دو قطبی را می‌توان در قالب یک طیف دید. یعنی در میان دو سوی آن سلسله مراتبی هم وجود داشت. که بحث آن اینجا نیست ) 

یعنی در سیستم برده داری ، برده دار و برده ، و در سیستم فیودالی ، زمین دار و و رعیت ، و در سیستم سرمایه داری ، سرمایه دار و کارگر دو سوی قطب را تشکیل می‌دهند.  

۲ –  هر چه به دوران کنونی و سیستم های نوین اقتصادی نزدیک میشویم عمر سیستم ها کوتاه تر میشود. به عنوان مثال دوران اوج برده داری هزاران سال طول کشید. در حالیکه دوران اوج فیودالیسم را می‌توان حدود هزار سال ارزیابی کرد. و عمر سیستم سرمایه داری در اوج کمتر  از ۴۰۰ سال و دقیق‌تر حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال است. ( تکامل شتاب دار جامعه بشری )

۳ –  هیچ کدام از این سیستم ها تا کنون بطور کامل نا پدید نشده اند. ولی هر چه ازسیستم های اولیه دورتر میشویم اثر آنها در جوامع امروزی کمتر میشود. 

۴ – پیدایش سیستم های نوین از دل سیستم های پیشین و به تدریج صورت گرفته است. 

۵ – هیچ کدام از این سیستم ها در یک لحظه ودر کل جهان به وجود نیامده است و ابتدا در جایی از جهان ظهور یافته و به تدریج گسترش یافته است. 

بنا بر این میتوان چنین نتیجه گرفت که با توجه به قانون دیالکتیک و اصول تکامل جامعه بشری  ، دنیای پسا سرمایه داری را  میتوان پیش بینی کرد. در سوسیالیسم نه تنها آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی حاکم خواهد شد ،بلکه رفاه اجتماعی هم همگانی خواهد بود. در نظام سوسیالیستی ( احتمالاً ) دو قطبی آزار دهنده کنونی از میان خواهد رفت. و انسانها به تساوی از آنچه دارند بر خوردار خواهند شد. و دلیلی برای دو قطبی شدن وجود ندارد. دیالکتیک و اصول تکامل را نمیتوان نادیده گرفت. 

به درستی میگویندهیچ یک از سیستم های حکومتی در شوروی ، کوبا ، ویتنام ، کره دموکراتیک  ، چین و جاهای دیگر سوسیالیستی نیست. حتی اگر نام سوسیالیسم را بر خود گذاشته باشند. این حکومت ها گامهایی به سوی سوسیالیسم است. روزی که سوسیالیسم اصیل بر جهان حاکم شود به طریق اولی سیستم سرمایه داری رو به افول می‌رود. ( بعضی ها بر قراری سیستم سوسیالیسم را به افول سرمایه داری منوط می‌کنند. در حالیکه بر عکس این سوسیالیسم است که سرمایه داری را به افول میکشد ). گامهایی که تا کنون به سوی سوسیالیسم بر داشته شده بیانگر نزدیک شدن دوران سوسیالیسم است. جامعه بشری  از راه اندیشیدن و تجربه تکامل می‌یابد و این گامها اندوخته شدن تجربیات را در بر دارد. اگر کمون پاریس با تجربه اندکی همراه بود انقلاب اکتبر تجربیات بیشتری در بر داشت همین طور سوسیالیسم در کشور های دیگر. و اینک چین کشوری که پرچمدار سوسیالیسم جهانی است ( اگر چه خود را سوسیالیسم چینی مینامد ) به مراتب از تجربیات بیشتری بر خوردار است. باید گفت هیچ سیستم اقتصادی یک شبه به وجود نیامد. بلکه از دل سیستم پیشین و به تدریج به وجود آمد. و اوج گرفت. دنیای پسا سرمایه داری را باور کنیم. بشریت با شعور خود میاندیشد و با تجربه کردن  آینده خود را میسازد. این همان اصل تکامل است. از انقلاب پاریس فقط ۲۳۵ سال میگذرد و از انقلاب اکتبر۱۰۷ سال و از انقلاب چین فقط ۷۵ سال میگذرد. این انقلاب ها پیش در آمد سوسیالیسم اصیل و واقعی است. تردید نباید داشت. البته افول سیستم سرمایه داری را نباید به نابودی آن تعبیر کرد. و چنین انتظاری را هم نمیتوان داشت. سرمایه داری هنوز هم نو آوری هایی دارد که برای بشریت ارزشمند است. هر پدیده ای دارای رویه مثبت ورویه  منفی است. ارزیابی منصفانه آن است که هر دو رویه را ببینیم. در مورد سیستم سرمایه داری سمت مثبت آن نو آوری هایی است که بشریت از آن بهره مند است و رویه منفی آن به قدری وحشتناک است که بخش مثبت آن را تحت الشعاع قرار می‌دهد ( به جنگ‌ها و آدم کشی ها نگاه کنید و به طبقه کارگر نگاه کنید. ) 

جهان سوسیالیستی چگونه جهانی است؟ 

مارکس این اندیشمند بی نظیر به درستی با آنالیز کار ،  نیروی کار ، وسایل تولید ، مالکیت و به ویژه ارزش افزوده ، تضاد کار و سرمایه را نشان داده است. و امید به سوسیالیسم را با دو فرمول 

( از هر کس به اندازه توانش و به هرکس به اندازه کارش ) برای دوران گذار به سوسیالیسم و 

( از هرکس به اندازه توانش و به هرکس به اندازه نیازش ) برای دوران عالی سوسیالیسم  در جان بشریت زنده کرد. چند نکته قابل ذکر است: 

۱ – چرا مارکس دوران گذار را پیش بینی کرد ؟ در درجه نخست به نظر میرسد که مارکس انقلاب تدریجی را ( آنطور که بعضی‌ها به اشتباه تصور می‌کنند ) توصیه می‌کرد. در حالیکه زندگی سیاسی او نشان می‌دهد که چنین نیست. آنچه مارکس در مورد دوران گذار میاندیشید آن بود که پس از انقلاب سوسیالیستی نمیتوان انتظار داشت که سرمایه داری بلافاصله نا پدید شود و باید دورانی را برای گذار در نظر گرفت. 

۲ – مارکس  به دو فرمول پیش گفته بسنده کرد و در مورد مکانیسم عملی این دو فرمول اظهار نظری نکرد. شاید به این دلیل که اگر چه انقلاب سوسیالیستی را پیش بینی می‌کرد ولی آن را در دسترس نمیدید. و طبعاً با امکانات آن زمان نمیتوانست مکانیسمی برای بر قراری یک نظام سوسیالیستی پیش بینی کند.

۳ – مارکس ۴۳ سال از ۶۵ سال عمر پر ثمرش را در فعالیت های سیاسی و اقتصادی سپری کرد. 

اگر چه او در دورانی زندگی و کار کرد که شرایط ابتدایی سرمایه داری حاکم بود ولی او فراتر از دوران خود میاندیشید. او هرگز از انقلاب اتوموبیل ، الکترونیک ، اینترنت ، هوش مصنوعی ‌ و غیره اطلاع نیافت. اگر او امروز و در دنیای امروز زندگی می‌کرد قطعاً بینشهای نوینی را تجربه می‌کرد و نقطه نظرهای نوینی را به جهانیان ارایه می‌کرد. 

دولت در نظام سوسیالیستی

یکی از مباحث مهم در گفتار ها و نوشتارهای سوسیالیستی دولت است. مارکس و انگلس در رابطه با نقش دولت در نظام سوسیالیستی نظراتی را ارایه دادند. اما لنین در دولت و انقلاب مطالب را کمی بیشتر بازنمایی کرد. برداشت نگارنده این است که منظور از دولت در سیستم سرمایه داری همان است که بیان شده. ولی در سیستم سوسیالیستی دولت نه مدافع یا تابع سیستم سرمایه داری بلکه مدافع و تابع سیستم سوسیالیستی خواهد بود. و حذف دولت  نه امکان دارد ونه منطقی است. جمعیت جهان امروز با توجه با آخرین آمار سال ۲۰۲۴ بالغ بر هشت میلیارد است. و آنگاه که نظام سوسیالیستی بر قرار شود انتظار این است که این جمعیت به مراتب افزایش یابد. این جمعیت بدون دولت چگونه خواهند زیست؟ سازماندهی تولید چگونه خواهد بود؟ سازماندهی توزیع چه؟ و مصرف را چگونه سازماندهی و هدایت می‌کنیم؟ انسان در صدد دستیابی به کاینات است. آیا میتوانیم این خواست‌ها را نادیده بگیریم و آنها را به امان خدا رها کنیم؟ آیا چنین چیزی اساساً امکان دارد ؟. آیا با اصول تکامل قابل انطباق است؟. این تصوری وهم آلود است. شاید این اندیشه از آنارشی سرچشمه می‌گیرد. دولت سوسیالیستی ( نه دولت از نوع دولت سرمایه داری )را نمیتوان حذف کرد.  بشریت اکنون به امکاناتی دست یافت که بر قراری نظام سوسیالیستی را آسان تر می‌کند. چرا مارکس نظرش این بود که سوسیالیسم ابتدا در پیشرفته ترین کشورها رخ خواهد داد؟ آیا غیر از این است که مارکس به تکنولوژی های پیشرفته نه تنها میاندیشید بلکه آنرا باور داشت؟ و میدانست که این تکنولوژی ها ضروری زندگی انسانها است.اساساً چرا انسانها به آفرینش ( یا کشف ) این تکنولوژی ها پرداخت؟باید پذیرفت که دنیای سوسیالیستی با استفاده و بر مبنای همین تکنولوژی‌ها بنا خواهد شد و بازگشتی در کار نیست. بشریت هنوز راه درازی برای دستیابی به سوسیالیسم اصیل در پیش دارد. سوسیالیسم یعنی  زندگی هرچه آسان‌تر و شیرین تر و دلنشین تر. در دنیای پسا سرمایه داری باید هم دولت سوسیالیستی و هم نظام سوسیالیستی را باور داشت. در نظام سوسیالیستی نیازی به طمع ورزی و زیاده خواهی نیست. چون همه چیز در دسترس است. در نظام سوسیالیستی ارتشی وجود ندارد چون جنگی نخواهد بود.چون تضاد منافعی وجود ندارد  و بنا بر این هزینه های نظامی که محصول کار کارگر است وجود نخواهد داشت.دیگر تولید برای سود نیست بلکه برای مصرف است.  

مالکیت وجود ندارد و پول که وسیله معامله است به تاریخ میپیوندد چون معامله ای در کار نیست و همه چیز ( از جمله وسایل تولید و امکانات توزیع و حمل و نقل و غیره ) برای همه است. فراوانی آنقدر خواهد بود که  گرسنگی و فقر را در داستان ها باید خواند. همه استعداد های همه افراد بشر در خدمت بشریت خواهد بود. آیا میتوانید چنین جهانی را باور کنید؟ من باور میکنم. 

https://akhbar-rooz.com/?p=251263 لينک کوتاه

2.3 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الف باران
2 روز قبل

“در نظام سوسیالیستی ارتشی وجود ندارد چون جنگی نخواهد بود.” مقاله
اینطور که نوشته شده ، این نظام سوسیالیستی باید جهانی باشد و حالا چگونه جهانی شده و بیگ بنگی بوجود آمده و یا امام زمانی با معجزه، این جهان ” بی طبقه توحیدی ” را بوجود آورده کسی جز مرغ پخته خنده رو نمی‌داند ! البته این کمدی‌ های ملال آور ریشه در تئوریهای لئون تروتسکی دارد و نه تنها در نویسنده مقاله بلکه در اکثریت چپهای ضد کمونیستی ایران و جهان تاثیر گذار بوده است. از ان جمله اند :
آنانکه به انقلاب‌های بدون تشکیلات، بدون تئوری انقلابی ، بدون حزب ،معتقد به جنبش‌های خود جوش ،بدون مرزبندی های بین دوست و دشمن ، بدون چشم اندازی روشنی زیر بختک “همه باهم” و یا “مهم نیست که بعدش چه می شود “. بدون گزینش یک سیتم اقتصادی ، بدون داشتن هیچگونه ارزش‌های ملی و یا وطنی ، بدون احترام به تمامیت ارضی کشورها ، بدون داشتن حق دفاع از وطن در مقابل تجاوز نظامی بیگانگان و …

سیامک ش. - دوسلدورف
سیامک ش. - دوسلدورف
3 روز قبل

می‌بخشید فضولی میکنم و میپرسم این سوسیالیسم که شما وعده اش را می‌دهید همان سوسیالیسم تخیلی فویرباخ نیست؟به نظرم سوسیالیسم هنوز در حد اتوپیا است و ایلوزیونی بیش نیست طبق همه تجارب سوسیالیستی تلخ کشورهای دیگر که در عمل کارنامه درخشانی نتوانستند رو کنند اما روی کاغذ وعده بهشت میدادند.شخصا کمونیست سابق به سوسیال دمکراسی بیشتر معتقدم که به مراتب اوضاع کارگران در اروپای غربی را بهتر کرد یا نه منکر آنید؟ سرمایه داری فعلا با دو بحران روبروست یکی مشکل محیط زیستی با بالا رفتن دمای کره زمین ناشی از تولید بی رویه کاپیتالیسم تا رشد اقتصادی اش بیشتر و بیشتر شود، دوم بحران دمکراسی در کشورهای سرمایه داری طراز اول غربی که مشکل بی عدالتی اجتماعی را نتوانست حل بکند و فاصله طبقاتی بیشتر میشود.ولی اقتصاد دولتی در سوسیالیسم هم بیراهه است غلط!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x