پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳

پیام های جعفر عظیم زاده و سهیل عربی به مناسبت درگذشت علیرضا گلی پور در زندان

جعفر عظیم زاده: در سوگ جانکاه درگذشت علیرضا گلی پور

بدرود رفیق عزیزم، بدرود علی جان

امروز ۱۷ شهریور ماه قلب علیرضا گلی پور، جوان زجر کشیده و دانشمند و پر شور و شعف مان در بند ۸ زندان اوین از حرکت باز ایستاد.

علیرضا گلی پور جوانی تحصیلکرده و دانشجوی  مقطع دکتری در رشته برق در دانشگاه آخن آلمان بود که بدنبال بازگشت به ایران و بدلیل عدم همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی  ۹ سال از جوانی و بهترین دوران زندگی خود را با تنی رنجور و مریض در زندان‌های جمهوری اسلامی سپری کرد.

هیچ زندانی سیاسی را در طول یک دهه گذشته نمی‌توان پیدا کرد که هم بند علیرضا بوده باشد و خاطره تلخی از بیماری‌های جسمی حاد و روزمره اش در زندان به خاطر نسپرده باشد.

علیرضا الگویی از اولین نسل از جوانانی بود که در پی دهه سیاه شصت و به رغم بیماری جسمی و طاقت فرسایش تن به همکاری با نیروهای امنیتی نداد و امروز در سی و هشت سالگی رفقایش و همسر و یگانه فرزندش را تنها گذاشت.

یاد و خاطره علیرضای عزیزمان را همراه با همه  رفقای هم بندی مان از طیف های مختلف سیاسی، عزیز و گرامی میداریم و عهد می بندیم تا ایجاد تغییرات بنیادین در کشور لحظه ای از پای ننشینیم.

صبح روز دوشنبه همه با هم علی عزیزمان را در آرامستان فیروز آباد شهر ری بدرود خواهیم گفت و یادش را تا ابدیت گرامی خواهیم داشت.

بدرود رفیق عزیزم، بدرود علی جان

سهیل عربی:

نه!
باور نمی کنم !
تو علیرضایی، تو کابوس شکنجه گران، تو کابوس مافیاهای زندان، تو یک لبخند سرشار از آرامش در نبرد با بیماری ها و شکنجه ها ..
نه !
“سرطان “تنها عامل جوانمرگ شدنت نیست!
بلکه خنجرها! خنجر هایی که از به ظاهر خودی ها خوردی..
▪️
نه!
این اشکها فقط برای سوگواری از اندوه یتیم شدن”رسا” فرزند خردسالت نیست، بل اشک شوق و افتخار است، سمت بی نوایان ایستادن، سمت حق ایستادن چنین تاوانی دارد و تو می دانستی و ایستادی،
با آنهمه درد و بیماری، حامی زندانیان بی پناه بودی، برای حق ملاقات زندانیان جنگیدی،
برای حق درمان، تلفن، هواخوری، خوراک، بهداشت…
جنگیدی
جنگیدی
جنگیدی
و خود را فدا کردی
فراموشت نمی کنیم،
تو صرفا آن پیکری که فردا به خاک سپرده می شود نیستی، تو خاطرات خوبی هستی که برای اسیران در بند ایجاد کردی، تو لبخند آرامبخشی، تو همان فریادهایی هستی که بر سر زندانبان می زدی:
فلانی جعفر خاتمی پسر احمد خاتمی است که باشد، فلانی پسر رفسنجانی است که باشد، فلانی اختلاسگر هزاران ملیاردی است که باشد، همه در برابر قانون یکسانند، چرا باید فلانی سانس ویژه سالن ورزش و هواخوری داشته باشد در حالی که هزاران زندانی بی پناه در حسرت یک ساعت استفاده از سالن ورزش و هواخوری در جایی که فرزند رئیس جمهور سابق از آن استفاده می کند هستند, چرا فلانی در زندان موبایل و اتاق اختصاصی دارد، در حالی که صدها زندانی کف خواب، کریدور خواب و محروم از تماس تلفنی با خانواده های خود هستند …

تو دادخواه بودی، با اینکه خودت نیاز به حمایت داشتی و فراموش شده بودی
که اگر رقصیدن به ساز ابرقدرتها را می پذیرفتی حالا در اوج رفاه بودی…
یادت گرامی و راهت ادامه دارد.

https://akhbar-rooz.com/?p=250010 لينک کوتاه

5 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x