جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

میراث فرهنگی پیامبر صلح برای ما؟ – سهیلا وحدتی بنا

آنچه در زیر می خوانید متن سخنرانی من در ۳۴مین کنفرانس سالانه دوستداران فرهنگ ایرانی در شیکاگو است که شرکت کنندگان در آن به طور عمده بهایی هستند و از سراسر دنیا به این کنفرانس می آیند.

من با عبدالبهاء به خاطر سفر او به امریکا آشنا شدم. از همین رو، عبدالبهاء را با هدف سفرش برای آوردن پیام صلح شناختم، و آنطور دیدم که جامعه روشنفکری و فعالان مدنی آن زمان امریکا او را دیدند. پس اجازه دهید صحبت ام را به همین شناخت دوره ای محدود کنم.

عبدالبهاء در سال ۱۹۱۲ به آمریکا آمد و رسانه های آمریکایی او را که از شرق می آمد و پیام های روشنگرانه متناسب با زمان را با خود آورد، پیامبر صلح خواندند. روشنفکران، رهبران دولتی، فعالان سیاسی، و خبرنگاران آمریکایی برای دیدن و صحبت با او سر و دست می شکستند.

روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ ۱۲ آپریل در گزارشی با عنوان “عبدالبهاء اینجاست، رهبر جنبش بهائی می آید که پیام صلح را ارائه کند” درباره ورود عبدالبهاء به نیویورک و ماموریت وی برای صلح و ارائه یک سخنرانی اصلی در کنفرانس صلح دریاچه مهانک (Lake Mohank) می نویسد.

در این گزارش آمده که هنگامی که یک خبرنگار از وی پرسید «بهائی» یعنی چه، عبدالبهاء پاسخ داد “یعنی دوست داشتن همه دنیا، دوست داشتن انسانیت، خدمت به آن، کار کردن برای صلح جهانی و برادری جهانی.”

هنگامی که گزارشگری از وی می پرسد که او چه پیامی برای مردم آمریکا دارد در پاسخ از جمله می گوید که “زمان آن فرا رسیده که دنیای انسانیت معیارهای یگانگی جهان انسانی را بالا ببرد، بطوریکه همبستگی و وحدت همه ملت های دنیا را به هم پیوند دهد. {…} حقیقت یکی است. و آن عشق به خداست. آن پیشرفت جهان است. آن یگانگی انسانیت است. آن پیوندی است که همه نژادهای انسانی را می تواند با هم یکی سازد. آن بهره بردن از صلح بزرگ است، بدور انداختن جنگاوری است.”

روزنامه های دیگر هم از ایشان به عنوان پیامبر صلح نام می بردند.

آموزه های عبدالبهاء

عبدالبهاء روشنفکری است که بیشتر آموزه های او امروز هم با ارزش است و می تواند برای ما آموزنده باشد، از جمله:

  • وحدت عالم انسانی و به دور انداختن مرزها
  • صلح عمومی
  • محکمه بین المللی یا مخالفت با جنگ
  • دین باید سبب الفت باشد، نه جدایی!

یک نکته مهم و جالب در مورد این آموزه ها که در سخنرانی های عبدالبهاء نیز چشمگیر است، نه تنها جهانی بودن بلکه به هم پیوستگی این آموزه هاست.

به نظر من چند ویژگی با ارزش که این آموزه ها را برجسته می کند اینهاست:

  • نوآوری
  • اندیشه انسان دوستانه و خردگرایانه
  • پایداری روی اصول انسانی (نه دینی)، و به طور عمده:
    • برابری
      • صلح
        • عدالت

عبدالبهاء دنیایی را نوید می دهد که در آن زن و مرد حقوق و فرصت های برابر دارند، همه از آموزش و پرورش بهره مند می شوند. همه زبان مشترک برای گفتگو دارند، تبعیض نژادی از میان برخاسته است، کسی زیر خط فقر زندگی نمی کند، خرافه جایی ندارد و خردگرایی راه حل امور اجتماعی را پیدا می کند، نزاعی بر سر دین در میان نیست، صلح بر همه جا حاکم است و دوستی میان همه مردم دنیا برقرار است و به جای جنگ و درگیری، وحدت در سراسر عالم انسانی برجاست.

پایداری اصولی عبدالبهاء روی این أصول چشمگیر است. او به عنوان یک پیشوای مذهبی از أصول انسان دوستانه بیشتر دفاع می کند تا خود دین چرا که این أصول انساندوستانه پایه های اصلی دین نیز هستند: عبدالبهاء دین را در خدمت زندگی می داند، و نه به عکس.

عبدالبهاء می گوید که ”دین الله سبب نزاع و جدال نیست. اگر دین سبب جدال گردد عدم آن بهتر است زیرا دین باید سبب حیات گردد. اگر سبب ممات شود البته معدوم خوشتر و بیدینی بهتر است. زیرا تعالیم دینی بمنزله علاجست. اگر علاج سبب مرض شود البته عدم علاج خوشتر است.”

از همین روست که عبدالبهاء به کنفرانس صلح مهانک دعوت می شود. ایده این کنفرانس صلح برای پرهیز از جنگ و حل اختلاف میان کشورها از طریق گفتگو و دیوان داوری است.

کنفرانس صلح در دریاچه موهانک

کنفرانس صلح در دریاچه موهانک در سال ۱۹۱۲ یکی از مجموعه جلسات سالانه‌ای بود که از سال ۱۸۹۵ در دریاچه موهانک، نیویورک، برگزار می‌شد. هدف این جلسات ترویج داوری بین‌المللی و پیشبرد صلح بود.

به طور خلاصه، این کنفرانس صلح یک رویداد مهم در جنبش صلح در اوایل قرن بیستم بود و عبدالبهاء به دلیل شهرت جهانی‌اش به عنوان یک مدافع صلح و وحدت برای سخنرانی دعوت شد.

عنوان سخنرانی عبدالبهاء در این کنفرانس بسیار جالب است:

The oneness of the reality of human kind

یگانگی واقعیت نوع بشر

جالب اینکه عبدالبهاء در اینجا نه به عنوان یک پیشوای مذهبی، بلکه به عنوان رهبر <جنبش> بهایی معرفی شده است.

Abdul Baha Abbas, of Persia, the well known leader of the Bahai movement

یعنی اینکه تاثیرگذاری عبدالبهاء و آموزه های او در حد یک جنبش اجتماعی به شمار آمده است!

اصولی که عبدالبهاء در کنفرانس دریاچه موهانک تبلیغ کرد، مانند وحدت بشر، ضرورت آموزش جهانی و ایجاد یک سیستم جهانی برای جلوگیری از جنگ، همچنان بخش مرکزی تعالیم بهائی درباره صلح است. میراث فرهنگی پیامبر صلح برای همه ما ایرانیان است، گرچه برای پیروان آیین مذهبی ایشان به ویژه با اهمیت تر است.

از آن میراث  برای ما چه به جا مانده است؟

روشنفکران و رهبران دینی رد پای خودشان را در فرهنگ ما به جای می گذارند. عبدالبهاء هم یک روشنفکر بود و هم یک رهبر دینی، پس میراثی پربارتر برای ما و به ویژه برای جامعه بهایی به جا گذاشته است، و امروزه همین جامعه بهایی است که پاسدار این میراث فرهنگی است. اما در این میان عواملی وجود دارند که بر کارآیی و تاثیر گذاری این میراث فرهنگی در زندگی امروز ما سایه می افکنند. در اینجا به چند عامل عمده اشاره می کنم.

۱ – نبود گفتگوی میان ادیان

اعضای جامعه بهایی معمولا در فرصت هایی که برای گفتگوی میان ادیان پیش می آید فعالانه شرکت می کنند. یک ویژگی مثبت دین بهایی احترام به همه ادیان است.

متاسفانه بسیاری از افراد ایرانی مسلمان حاضر به گفتگوی رسمی با همتایان بهایی خود نیستند زیرا آن را به مثابه پذیرش رسمی دین بهایی به عنوان یک شاخه از اسلام می دانند. ازین رو متاسفانه گفتگوی سالم میان شهروندان ایرانی مسلمان و بهایی وجود ندارد و این امری است که شاید بتواند در خارج از کشور که تعصب های دینی کمتر است آغاز شود و سپس به داخل کشور ادامه یابد. نبود چنین گفتگویی در حقیقت عدم پذیرش آیین بهایی به عنوان یک دین است. یعنی در عمل، این منفی گرایی مسلمان های ایرانی و ضدیت با آیین بهایی به نفی هر آنچه که به آیین بهایی ارتباط دارد می انجامد، حتی حذف بخشی از تاریخ کشورمان، و انکار آموزه های خردگرایانه عبدالبهاء و محروم ماندن از میراث فرهنگی او.

۲ – ایرانی یا بهایی؟

دین بهایی که به گونه ای تبلور یک جنبش اجتماعی-فکری در دوران قاجار بوده، از همان آغاز به صورت آشکارا با سیاست حاکم ناسازگاری داشته است. این دین با اینکه در ایران شکل گرفته و رشد کرده است، اما همواره در ایران زیر ضربه بوده است. این ضربه ها گاه از جانب مردم، گاه از جانب حکومت و گاه با همدستی هر دو بوده است. خوشبختانه این روزها رودررویی مردم با دین بهایی روز به روز کمرنگ تر می شود.

عبدالبهاء روشنفکری ایرانی است که بهایی هم هست. ازین رو، متاسفانه کمتر به عنوان روشنفکر و بیشتر به عنوان بهایی شناخته می شود، هم از سوی مردم بهایی و هم ایرانیان غیر بهایی.

من وقتی که تلاش کردم عبدالبهاء را به عنوان یک روشنفکر ایرانی به مردم بشناسانم و ازین رو بسیاری تصور کردند که بهایی شده ام!

۳ – سیاست ناورزی بهایی ها

بهایی‌ها به طور کلی از مشارکت مستقیم در سیاست‌های حزبی منع شده‌اند. بهایی‌ها نباید عضو احزاب سیاسی شوند، در انتخابات حزبی شرکت کنند، از نامزدهای خاص حمایت کنند و یا در تظاهرات سیاسی شرکت کنند. زیرا که بهایی‌ها معتقدند که ورود به سیاست حزبی می‌تواند به تفرقه و جدایی در جامعه منجر شود و با اصول وحدت و یکپارچگی که از ارزش‌های اساسی آئین بهایی است، مغایرت دارد.

با این حال، بهایی‌ها تشویق می‌شوند که به عنوان شهروندان مسئول، در امور اجتماعی و جامعه مشارکت داشته باشند. آنها می‌توانند در فعالیت‌های مدنی، اجتماعی، و فرهنگی شرکت کنند و از طریق این فعالیت‌ها به بهبود جامعه کمک کنند، بدون اینکه در اختلافات و نزاع‌های حزبی گرفتار شوند.

بنابراین، بهایی‌ها وارد سیاست نمی‌شوند، اما در عین حال به فعالیت‌های اجتماعی و خدمت به جامعه اهمیت می‌دهند. در همین راستا، در سازمان های تلاشگر برای صلح هم فعال هستند. اما جامعه بهایی به صورت یک مجموعه وارد سیاست ورزی نمی شود.

اما در علم ارتباطات اصطلاحی هست که می گوید شما در برابر دیگران هیچگاه نمی توانید پیامی نداشته باشید، یا اینکه نمی توانید که ارتباط برقرار نکنید!

You cannot not communicate!

حتی اگر صحبت نکنید و کاملا سکوت کنید و به طرف نگاه هم نکنید، این حرکات شما گویای احساس عدم تمایل شما به ارتباط با طرف است و خودش یک پیام کامل را منتقل می کند.

متاسفانه سیاست ناورزی جامعه بهایی می تواند به همین ترتیب به معنای بی تفاوتی در برابر جنگ یا حمایت از برنده ی جنگ تعبیر شود.

۴ – مرکز جهانی بهایی در اسراییل

جایگاه مرکز جهانی بهایی در اسراییل است چرا که بنیان‌گذار آیین بهایی، یعنی بهاءالله، در قرن نوزدهم به دستور حکومت عثمانی به منطقه عکا، که اکنون بخشی از اسرائیل است، تبعید شد و پس از گذراندن سال‌های طولانی در زندان و تبعید، در نزدیکی عکا ساکن شد و در همانجا درگذشت. آرامگاه بهاءالله در آنجا قرار دارد، و پیکر باب نیز به آنجا منتقل شده است. ازین رو به عنوان مقدس‌ترین مکان بهائیان شناخته می‌شود و با تشکیل دولت اسرائیل در آنجا، این مکان در این کشور قرار گرفت.

متاسفانه مکان این آرامگاه که در آغاز هیچ ربطی به دولت اسراییل و سیاست های خارجی کشور اسرائیل نداشت، باعث گمانه زنی هایی درباره پیام سکوت سیاسی و یا سیاست ناورزی جامعه بهایی شده است.

۵ – سیاست اسرائیل در دشمنی با ایران

پس از انقلاب ۱۳۵۷ و روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران، چرخش جدی در سیاست خارجی ایران پدید آمد و دولت ایران بنای ناسازگاری با دولت امریکا و اسراییل را گذاشت. این ناسازگاری در شرایط کنونی به دشمنی انجامیده است. در نتیجه مرکز جهانی بهایی در کشوری قرار دارد که به صورت رسمی < دشمن > ایران به شمار می آید. ازین رو، تبلیغات جمهوری اسلامی بر علیه شهروندان بهایی با گفتمان <جاسوس> بودن بهایی ها شدت می یابد. حکومت آشکارا به مخالفت با هرگونه نشان از آیین بهایی می پردازد و بخشی از تاریخ ما را که تاریخ جنبش بابی و بهایی است انکار و فعالانه پنهان می کند.

۶ – کشتار بی رویه فلسطینی ها توسط اسرائیل

حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر پیامد شگفت انگیزی داشت که باعث اعتراض های گسترده ای در سراسر جهان شد. اسرائیل به غزه حمله کرد و با بمباران های پی در پی باعث کشتار جمعی ۴۰ هزار فلسطینی شد. اعتراض های جهانی انجام گرفت و این تنها اعتراض های دانشجویی نبود بلکه مقامات دولتی در بسیاری از کشورها علیه این قتل عام و کشتار کودکان صحبت کردند. کشور آفریقای جنوبی دادخواست رسمی علیه عملکرد جنایتکارانه دولت اسرائیل ارائه داد.

در این میان بسیاری از ایرانیان که مخالف حکومت ایران هستند و با هر آنچه که دولت ایران می گوید مخالفت می کنند، در توجیه رفتار دولت اسراییل سخن گفتند و از اسرائیل حمایت کردند. شعار < نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران> مدتهاست که در مخالفت با حمایت از مردم فلسطین در ایران اوج گرفته است.

بهایی ها بر اساس فلسفه سیاست ناورزی، از هیچ طرفی حمایت نکردند، بلکه سکوت کردند. اما سکوت گروهی که مرکزشان در اسرائیل است در چنین شرایطی چگونه توجیه می شود؟ تعبیر سکوت چه می تواند باشد: حمایت از صلح، یا حمایت از جنگ؟

میراث فرهنگی عبدالبهاء برای امروز ما

مدتی است که به این می اندیشم که میراث فرهنگی آن روشنفکر ایرانی که او را در غرب پیامبر صلح می خواندند برای ما چیست؟ اگر امروز عبدالبهاء در میان ما بود چه می کرد؟ یا اگر ما را تماشا می کرد، از ما چه انتظاری داشت؟

عبدالبهایی که همه آموزه هایش به هم وابسته است، که به شدت مخالف تبعیض نژادی بود و همه تلاش خود را برای برابری نژادی به کار می گرفت، عبدالبهایی که عدالت اجتماعی را در گرو صلح می دانست، عبدالبهایی که وجود یک زبان مشترک را برای برادری انسان ها ضروری می دانست.

عبدالبهایی که می گوید:‌ «بهائی» “یعنی دوست داشتن همه دنیا، دوست داشتن انسانیت، خدمت به آن، کارکردن برای صلح جهانی و برادری جهانی.”

عبدالبهایی که دین را در خدمت زندگی می داند، و نه به عکس.

او که می گوید: انبیای الهی بجهت اتحاد و الفت بین بشر آمدند. زیرا آنان شبان الهی بودند نه گرگان، شبان بجهت حفاظت و جمع گوسفندان است نه برای تفریق آنها… پس معلوم شد که ادیان الهی سبب الفت و محبت بوده، دین الله سبب نزاع و جدال نیست. اگر دین سبب جدال گردد عدم آن بهتر است زیرا دین باید سبب حیات گردد. اگر سبب ممات شود البته معدوم خوشتر و بیدینی بهتر است. زیرا تعالیم دینی بمنزله علاجست. اگر علاج سبب مرض شود البته عدم علاج خوشتر است.”

هم او که می گوید:‌ حقیقت یکی است. و آن عشق به خداست. آن پیشرفت جهان است. آن یگانگی انسانیت است. آن پیوندی است که همه نژادهای انسانی را می تواند با هم یکی سازد. آن بهره بردن از صلح بزرگ است، بدور انداختن جنگاوری است.”

آیا صدای عبدالبهاء امروز هم شنیده می شود؟

https://akhbar-rooz.com/?p=249976 لينک کوتاه

1 5 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
9 روز قبل

موضوع را بگونه ای دگر باید دید.
آخوندیسم شیعه بخاطر خیانتش در موضوع جدا شدن سرزمین هایی از ایران، در زمان فتحعلی شاه مورد تنفر است و به حاشیه می رود.
امیر کبیری برای نجات وضع اسفبار کشور به حرکت در می آید و
شاهی بنام ناصرالدین را اماده همراهی با خود می کند.
اما در شروع کار متوجه می شود جریانی با موضوعات دینی، از درون همان شیعه گری موجود در کشور، خود را از شیخی گری به بابی گری می برد که نهایت این روند چیزی بنام بهائی و اقداماتی بنام بهائی گری می شود.
این روند باعث می شود در کشور دو گروه بهائی گری و شیعه گری رو در روی و بصورت دو خصم تعریف شوند.
این رو در رویی پروژ نوسازی امیر کبیر را دچار مشکل می کند پروژه ای که امیر کبیر دخالت هر آخوندیسم را بر نمی تابید.
امیر کبیر برای پیش برد پروژه اش مجبور شد ابتدا تکلیف این بازی مشکوک را مشخص کند تا بتواند کارهای سازندیش را عملی کند
در تقابل آن دو گروه
حذف بهائی گری کلید خورد که با سرکوب بهائی گری
شیعه قبلی که به حاشیه رفته بو

احمد صبوری جهرمی
احمد صبوری جهرمی
9 روز قبل

متاسفم برای نسل خودم
از مارکسیسم و سوسیالیزم به تبلیغ برای ارتجاعی ترین تحفه بشر یعنی مذهب برای بعضی کمتر از چهل سال طول کشید . چه پس رفتی کردیم دوستان. آیا بیست سال قبل می توانستید تصور کنید که روزی وارث خواران حمید اشرف و پرویز پویان و شاملو چنین ره گم کنند که ستون در اختیار مذهبیون بگذارند کار بجایی می کشد که یک مالیخولیایی روشنفکر خوانده شود. پیشنهاد می کنم دقایقی جلو آینه به ایستیم تا شاید بفهمیم که این ره که می رویم به ترکستان است.

ناظر
ناظر
9 روز قبل

خانم سهیلا وحدتی و همسرشان در جوانی چندین سال از اسلام “انقلابی” روح الله و ….خط امام سخن گفتند و اخیرا هم به پزشکیان که نهج البلاغه خوان ماهریست آری گفتند. دفاع از دین بهاءالله که چیز تازه ای نیست. مانده ام بخندم یا گریه کنم .

امیر ایرانی
امیر ایرانی
11 روز قبل

هر دینی تا زمانی که در قدرت نباشد پیام اور صلح است اما وقتی سوار بر کار شد …

جلال
جلال
11 روز قبل

خانم وحدتی گرامی!
جناب عبد البها(بگذریم که نام ایشان مترادف بندگی است) روشنفکر بود یا مبلغ یک دین من در آوردی دیگر؟ مسیحیت و اسلام و…این همه فرقه های گوناگون مذهبی کم بود و ما ایرانیان به دین جدیدی نیاز داشتیم؟ آیا خود بها الله که درحقیقت در آیین باب ابداع نموده و مدعی پیامبری شده و مردم را( بهاییان ) را از دخالت در سیاست منع نموده، امر سیاست را که اجتناب ناپذیر است ؛ به چه کسانی سپرده است؟ همان صاحبان کنونی قدرت جهانی؟ آیا نام این چیست؟ شیادی؟
شما چگونه می توانید امور جهان را از جمله جنگ و صلح و عدالت اجتماعی و …. سر و سامان دهید و در عین حال در سیاست دخالت نکنید؟ آیا قرار است همه امور جهان با مواعظ امثال بها الله سر وسامان یابد؟ اگر چنین امری ممکن بود که با نصایح مسبح و غیره و ذالک، می بایست اکنون همه چیز در جهان بر وفق مراد باشد؟پس چگونه شما ایشان را یک روشنفکر که احتمالا در زمانه کنونی هم می بایست مرجع مثلا ایرانیان باشد، یاد می کنید؟
با احترام

سهیلا وحدتی بنا
سهیلا وحدتی بنا
10 روز قبل
پاسخ به  جلال

دوست گرامی، نخست اینکه عبدالبها هم یک روشنفکر بود و هم مبلغ دین بهایی. کاش تعصب مذهبی را کنار بگذارید و کاش این مطلب را بخوانید و ببینید که مطلب من گر چه در رابطه با عبدالبها ولی در حقیقت درباره صلح است.

سیامک ش. - دوسلدورف
سیامک ش. - دوسلدورف
11 روز قبل

انتشار چنین نوشته ای آنهم در یک سایتی که به گمانم کاربرانش چپ معتقد به ماتریالیسم دیالکتیک و الله ناباور هستند چه هدفی دارد؟ پیام بهائی که آمده “عشق به خدا” کدام خدای خیالی متافیزیکی؟ که اثبات وجودش غیر ممکن است مگر اینکه آدمی تحصیل و سواد و علم و دانش نداشته باشد که خداباور می‌شود. حنای ادیان همگی دیگر رنگی ندارد چون ابزار کاسبی بوده و هست. هر عقیده ای در جهت الله نباشد سرکوب می‌شود حتی ترور. عجبا که در قرن ۲۱ و پیشرفت سریع علم و دانش و تکنولوژی بشر هنوز یکسری دعوت به دین می‌کنند که نمایندگانش را خوب شناختیم که در عمل چه آدمهای مخوفی بودند از خود پیامبر اسلام گرفته تا خمینی. انبیای الهی واقعا به جهت اتحاد و الفت بین بشریت آمدند که در متن بالا آمده؟ حالا نظرات پرفسور چارلز داوکینز دانشمند را بخوانید چرا ادیان خطرناک هستند و مایه تفرقه انداختن بین انسان ها شدند و کلی جنگ و جدال و خونریزی راه انداختند بخاطر یکسری خرافات دینی. آدمی که عقل‌گرایی داشته باشد دیندار نمی‌شود حالا هر دینی باشد!!

سهیلا وحدتی بنا
سهیلا وحدتی بنا
10 روز قبل

شما نکته اصلی مطلب را نگرفته اید. کاش مطلب را دوباره و تا به پایان بخوانید.

سیامک ش. - دوسلدورف
سیامک ش. - دوسلدورف
10 روز قبل

خانم محترم “نکته اصلی مطلب” تان از پایه و اساس لنگ می‌زند چون صلح آوری را همین ادیان مانع شدند اگر نگاهی به همه جنگهای مذهبی در تاریخ گذشته و حال کرده باشید. عجیبه که شما که یک زن هم هستید هنوز پی به زن ستیزی ادیان تا حالا نبردید؟ چرا زنی تا حالا به پیامبری نرسیده و این خدای شما گویا خودش هم تبعیض جنسیتی قائل است که هی پشت سرهم مردان سبیل کلفت را پیامبر می‌فرستد. شخصا و میلیونها ایرانی تجربه تلخ کردیم دیگر فریب هیچ شارلاتانیسم مذهبی را نخوریم و نخواهیم هم خورد چون به سلاح علم و دانش مسلح شدیم. عجیبه شما بجای اینکه از امکانات آزادی فعالیت در خارج از کشور هم برخوردار هستید برای فمینیسم و مبارزه برای برابری حقوق پایمال شده زنان بجنگید همپالگی مذهبی ها شدید که ذاتا زن ستیز هستند. حاضر هم هستید ده ها مورد منفی که در باره بهائی گفته می‌شود را هم بشنوید؟ ادیان همگی مردسالاری را ترویج می‌کنند که شما تا حالا گویا اصلا هم متوجه نشدید و مایه تاسف است و نگرانی! بجای زنجیر برده گی دین، آزادی خوش است!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x