سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

دو جریان در پشت پرده افغان ستیزی – محمود دلخواسته

روش دیگر ایجاد ترسی موهوم است که در میان مردم دیگر ایجاد «ترس حیاتی» کند. در حال حاضر و در غرب به آن «جایگزینی بزرگ/Great Replacement» می گویند. به این معنی که توطئه ای در کار است تا در آمریکا، مهاجران آمریکای لاتین، جایگزین سفید پوستان اروپایی بشوند، که ترامپ زبان آنها شد. در اروپا، از آنجا که لاتین وجود نداشت، اجرای این نقش، بر گردن مسلمانان انداخته شد و اینکه مسلمان های فرانسه و انگستان می خواهند آن کشورها را از درون تسخیر و اسلامی کنند.  در ایران نیز از این مدل استفاده شده است و این نقش را قرار است که مهاجران افغانستان در ایران بازی کنند و گنده گویی ها و شوخی های بیمزه بعضی از طالبانی ها را در بلندگو گذاشته که داستان جنگ داخلی و محمود افغان را تکرار کنند.

در سیاست هیچ چیزی اتفاقی رخ نمی دهد و همیشه جریانهایی وجود دارند که سبب ساز آن رخداد می شوند و وقتی موجی بلند می شود، باید بدنبال موج سازان بود. داستان سازی ها، شایعه سازی ها، بزرگنمایی کردن ها و ایجاد ترس و وحشت در جامعه در رابطه با هموطنان افغان (همیشه گفته ام که شخصا جدا کردن افغانستان از ایران به زور کشتی های جنگی انگلستان و تهدیدها را نمی پذیرم) نیز در همین رابطه قابل توضیح است و باید دید که چه قدرتهایی از این دشمن تراشی سود می برند. حداقل دو قدرت: یکی استبداد حاکم و دیگری اسرائیل.

اما قبل از آن لازم است به این واقعیت اشاره کرد که آخوندی اداره کردن کشور و در نتیجه عدم مدیریت لازم، که از نتایج آن مرزها را باز گذاشتن و آنهم در وضعیتی که حدود ۶۰ درصد جامعه زیر حط فقر بسر می برند، به گونه ای طبیعی در میان بخشی از جامعه ایجاد نارضایتی می کند.  رژیم طالبان که در بی کفایتی همتای رژیم است و هم گرفتار تحریم های آمریکا، یکی از راههای مهم کاستن از بحران را روانه کردن بخش مهمی از نیروی کار به ایران و پاکستان یافته است تا با ارزی که آنها برای خانواده های خود می فرستند، قدری از فشار اقتصادی بر خود بکاهد. 

در عین حال، همانطور که گفته شد، جریانهایی در داخل استبداد حاکم و نیز اسرائیل سود می برند.  چرا و چگونه؟

۱. استبدادها، برای حفظ قدرت خود همیشه نیاز به ایجاد تنش در میان اقشار جامعه داشته اند و اقوام ایرانی را در رابطه دشمنی و خصومت با یکدیگر قرار دادن. البته، روش «اختلاف انداز و حکومت کن» روشی است که همیشه در طول تاریخ به کار گرفته شده است و به کار گرفته خواهد شد. در اسناد ساواک هم می بینیم که یکی از وظائف آنها، رواج دادن جوکها بر علیه آذری ها بود و ایجاد تنش با فارس زبان ها.

۲. اسرائیل؛ دولت آپارتاید، نژاد پرست و صهیونیست اسرائیل، آخرین پروژه استعماری/ colonial-settler project   بوده است که انگلستان آن را اجرا کرد. این دولت سخت ایدئولوژیک، از آنجا که ملت خود را «مردم بر گزیده» می داند، نتیجه آن شد. این دولت که نطفه آن بر  جنوساید/نسل کشی و پاکسازی قومی/ethnic cleansing  فلسطینی ها بسته شده است و سلطه گری بر سرزمین فلسطین و ورای آن، از سالهای ۱۹۸۰ به این نتیجه رسید که باید به ابر قدرت منطقه تبدیل شود. برای واقعیت بخشیدن به آن، جناح راست آن، حزب لیکود، حزب نتانیاهو، طرح «موزاییکی کردن» آسیای غربی/خاورمیانه را بر مرزهای مذهبی و قومیتی در پیش گرفت. البته با چنین نوع نگاهی، بزرگترین قدرت و تهدید برای اسرائیل، کشور ایران بود. یعنی تاریخی ترین، بزرگترین، پر جمعیت ترین و با سواد ترین کشور که به قول یکی از سیاستمداران آن، بیش از حد بزرگ است. به همین علت است که همیشه از تمامی جریان های تجزیه طلب حمایت کرده است؛ از سازمان های تجزیه طلب در کردستان گرفته تا بلوچستان و خوزستان و تا ایجاد پایگاههای نظامی- اطلاعاتی در کشور آذربایجان.  در واقع، مشکل اسرائیل، نه با استبداد حاکم (که در واقع حیات یکدیگر را ایجاب می کنند) بلکه با کشوری تاریخی به نام ایران است.  به سخن دیگر، دموکراتیک ترین رژیم نیز بر ایران حاکم بود، باز، دولت صهیونیستی اسرائیل با کشور ایران مشکلی جدی داشت.  بیشتر، نفس ایران مردمسالار، خطر بسیار جدی سیاسی نیز ایجاد می کرد، چرا که اسرائیل را از سپر دفاعی ایدئولوژیک”تنها دموکراسی در منطقه” که در محاصره استبدادها قرار دارد محروم می شد.

در این بستر می شود فهمید که چرا یکی از برنامه های این دولت، ایجاد شکاف در حوزه عظیم فرهنگی ایران در آسیای میانه می باشد. در اینجاست که افغانستان که پل واسط ایران و حوزه فرهنگ ایرانی با آسیای میانه می باشد، باید شکسته شود و البته این شکسته شدن از طریق ایجاد خصومت بین این دو کشور می باشد.  روش اصلی کار هم ایجاد دشمنی و ترس بین این دو  می باشد. در این رابطه، موساد اسرائیل، با در اختیار داشتن بسیاری از تاریخدانان، جامعه شناسان، روانشناسان و … بسیار موثرتر عمل می کند. برای مثال، داستانهای تجاوزات جنسی به کودکان و مرتکب قتل شدن (یادمان باشد که در هر قوم و قبیله و ملتی، این جنایت ها انجام می شود) و آن را از خصوصیات مردمی خاص دانستن، از روشهایی است که در طول تاریخ بسیار به کار گرفته شده و سبب کشتار بسیار شده است. از جمله قربانی های آن در اروپا بیشتر یهودیان بوده اند، که بیشتر متهم به دزدیدن کودکان می شدند و خوردن خون آنها و هر چند زمان یکبار کشتار. از قربانیان دیگر، بیشتر زنان بوده اند که هزاران هزار از آنها به جرم جادوگر بودن، زنده زنده در آتش سوزانده شدند.

روش دیگر ایجاد ترسی موهوم است که در میان مردم دیگر ایجاد «ترس حیاتی» کند. در حال حاضر و در غرب به آن «جایگزینی بزرگ/Great Replacement» می گویند. به این معنی که توطئه ای در کار است تا در آمریکا، مهاجران آمریکای لاتین، جایگزین سفید پوستان اروپایی بشوند، که ترامپ زبان آنها شد. در اروپا، از آنجا که لاتین وجود نداشت، اجرای این نقش، بر گردن مسلمانان انداخته شد و اینکه مسلمان های فرانسه و انگستان می خواهند آن کشورها را از درون تسخیر و اسلامی کنند.  در ایران نیز از این مدل استفاده شده است و این نقش را قرار است که مهاجران افغانستان در ایران بازی کنند و گنده گویی ها و شوخی های بیمزه بعضی از طالبانی ها را در بلندگو گذاشته که داستان جنگ داخلی و محمود افغان را تکرار کنند.

شایعه سازی ها، از جمله شایعه جذب و آموزش برخی از افغان ها توسط القاعده؛ که خبر آن دیروز به دستم رسید در این رابطه است که معنی پیدا کرده و محل خود را می یابد. چرا هدف از آن هیچ نیست جز ایجاد ترسی موهوم که سونامی شایعات آن را ایجاد کرده اند. 

خوشبختانه، فرهنگ ایرانی راه مقابله با «نفرت گرایی» و روش «نفرت زدایی» را در اختیار ما گذاشته است و به ما می آموزد که برای مقابله با زهر نفرت و کینه و دشمنی، جامعه ملی ایران با تکیه به فرهنگ عظیم و انسانی خود می تواند از آن به عنوان پادزهر استفاده کند.

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد.

https://akhbar-rooz.com/?p=249659 لينک کوتاه

2.3 4 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x