شنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۳

شنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۳

آیا آزادی ایران بدون استقرار صلح عادلانه در منطقه ممکن است؟ – هوشنگ کوبان

این نوشته به بررسی درهم تنیدگی مسائل داخلی و خارجی ایران می‌پردازد: و اینکه یکی را بدون آن دیگری نمی‌توان حل و فصل کرد. 

آن جنبش اجتماعی‌ای در ایران می‌تواند در طول زمان در لایه‌های انقلابی جامعه گسترش یابد، که هدفش تنها سرنگونی رژیم فعلی نباشد، و به آینده نیز چشم داشته باشد. 

کسانی به صفوف انقلاب می‌پیوندند که بدانند پس از حاکمیت فعلی بناست برای استقرار چه نظمی مبارزه و فداکاری کنند. واژه‌های دموکراسی، برابری، عدالت و سکولاریسم و غیره بر زبان همه جاری است، اما استنباط‌ها از این مفاهیم به قدری متفاوت ‌و اغلب موارد در تخالف با یکدیگر است که تاکنون از اتحادها و تشکیل یک جبهه‌ی مشترک جلوگیری کرده است. 

ما از «تکثرگرایی» معنایی عجیب و غریب در آورده‌ایم. اصل تکثرگرایی هرچند در حین مبارزه با استبداد هسته‌های جنینی‌اش تکوین می‌یابد، اما تنها پس از سرنگونی استبداد و استقرار نظمی دموکراتیک و فراگیر به صورت عینی به بلوغ می‌رسد، در نسوج‌ جامعه توسع پیدا  و شروع به میوه‌ دادن می‌کند. تکثرگرایی مربوط است به شیوه‌ی آزادانه‌ی زندگی و هر چه به آن مربوط است، و در مرحله‌ی کنونی تنها یک آرمان است که می‌توان به چند و‌چونش اندیشید. اما این مفهوم به این معنا نیست که هر کس یا هر گروه در مرحله‌ی مبارزه ساز خود را بزند و به روش خود مبارزه کند. نام این رویکرد تشتّت و ‌پراکندگی نیروهای مخالف است؛ مهم‌ترین عاملی که برای مثال به مغلوبه شدن جنگ داخلی اسپانیا انجامید. 

توقعات و انتظارات جوانان تحول‌خواه در دوران معاصر با دهه‌ی پنجاه شمسی بسیار متفاوت است و امید به اینکه بتوان همه‌شان را زیر چتر ایدئولوژیک واحدی جمع کرد، غیرواقعی و غیرعملی است. با این همه، به منظور هم‌افزایی و موثر واقع شدن مبارزات سیاسی، لازم به نظر می‌رسد که تمام نیروهای تحول‌خواه بر سر اصول مقدماتی‌ای که بناست جامعه‌ی فردای ج.ا. روی آن بنا شود، در مشترکانی به توافق و اتفاق برسند. 

نخست اگر به وضوح هر دسته و‌گروه و‌ حتی شخص مشخص کند که منظورش از  مفاهیم فوق، یعنی دموکراسی، برابری و‌عدالت اجتماعی، تبعیض‌های مختلف اجتماعی و‌جنسیتی و‌قومی چیست، گام اول برداشته می‌شود. بحث بر سر هر کدام از این مفاهیم  کاری است کارستان و بسیار دشوار. حتی هرچند به نظر می‌رسد توافق بر سر مسائل زیست‌محیطی می‌تواند از بقیه‌ی اموری که نام برده شده، آسان‌تر باشد، اما در عمل توافق بر سر این مورد نیز بسیار راه صعب‌العبوری است. مهم‌ترین دلیلش وابستگی عمده‌ی اقتصاد ایران به استخراج و صدور نفت و‌گاز است. 

موارد فوق، همه،‌ مسائلی هستند درون‌مرزی، اما مسائل درون‌مرزی بدون حل دشوار مسائل خارجی، منطقه‌ای و بین‌الملل همه پا در هوا می‌مانند. ما در منطقه‌ی پر آشوبی زندگی می‌کنیم. اگر کسی گمان کند در جهنم خاورمیانه و همسایگی‌های شرق و شمال‌مان امکانش وجود دارد که ما جزیره‌ای آرمانی برای خود بسازیم و  بی محل گذاشتن به همسایگان‌مان در صلح و آزادی و رفاه به‌سر ببریم، تنها در خواب و‌خیال زندگی می‌کند. 

این است که به توافق رسیدن بر سر مسائل منطقه‌ای بسیار بیشتر از مسائل داخلی نیرو می‌برد، زیرا پراکندگی آرا آنجا بسیار بیشتر است. 

برای مثال نیروهای انقلابی- که به کار بردن لفظ «اپوزیسیون» برای‌شان صدق کند- وظیفه دارند از هم‌اکنون موضع خود را در برابر مسئله‌ی فلسطین، اعراب و‌اسرائیل بیان کنند تا مقدمات بحث ‌و ‌گفت‌وگو برای رسیدن به یک اتفاق مهیا شود. 

جنگ ناتو(امریکا) در اوکراین علیه فدراسیون روسیه مسئله‌ی مهم دیگری است که تاکنون چپ‌ها از ترس انگ روسوفیل خوردن از اظهار نظر در باره‌ی آن اجتناب کرده‌اند و این البته از ضعف تئوری آنان و بی‌خبری‌شان از تاریخ منطقه ناشی می‌شود. برعکس، راست‌ها بسیار صریح مواضع خود در برابر اسرائیل و ماشین جنگی امریکا در اوکراین را بیان می‌کنند که این البته از آن روست که دست در دست پوپولیسم و پروپاگاندای مسلط رسانه‌های جریان غالب و در مورد ما همگام با ایران اینترنشنال و بی‌بی‌سی عمل می‌کنند، اما لااقل سخن‌شان شفاف است. می‌گویند ما به این رذالت هستیم که می‌بینید.

در هر صورت به نظر نمی‌رسد نه در آن موارد درون‌مرزی ‌ونه در موارد بین‌الملل و‌منطقه‌ای نقطه‌ی اشتراکی بین چپ و راست بتوان پیدا کرد. 

اما شاید نیروهای چپ و بقیه‌ی تحول‌خواهان بتوانند دست کم گفت‌گوهای مقدماتی را شروع کنند. هدف مشترک پیرامون مسائل خارجی می‌تواند تاکید و‌اصرار بر برقراری صلح و کوشش در محافظت از آن باشد.

این صلح البته باید صلحی عادلانه برای مردمان منطقه باشد. فرمول تحمیلی «دو دولت دو‌ کشور» از سوی امریکا و شرکای اروپایی‌اش مورد تایید فلسطینیان و صاحب‌نظران فلسطینی نیست. به یاد دارم جمعی از نویسندگان و به اصطلاح روشنفکران ایرانی، در ایام آغازین جنگ غره -انگار جهانیان نظر آنان را جویا شده باشند- در بیانیه‌ای از فرمول کذایی دو دولت طرفداری و آن را تنها راه پایان دادن به جنگ اعلام کردند که همین به تنهایی خوب نشان می‌دهد روشنفکر ایرانی چقدر با تاریخ منطقه و البته جهان بیگانه است. همین گروه در باره‌ی جنگ اوکراین هم به همین نحو برخوردی سطحی و غیرتاریخی از خود نشان دادند.

این مسئله‌ای است که جنبش آزادی‌بخش کُردها در رژووا نیز از آن رنج می‌برد. خودگردانی رژووا از آنجا که بر حسب تعادلات سوق‌الجیشی و نه راهبردی از حمایت موسمی امریکا برخوردار است، لذا درباره‌ی مسائل منطقه و به‌خصوص فلسطین سکوت اختیار کرده است، و گمان برده می‌شود که می‌توانند در یکی از جنگ‌خیزترین مناطق خاورمیانه جزیره‌ی آزاد خود را تداوم بخشند. این خودگردانی به محض خروج نیروهای امریکایی از شمال سوریه درهم‌خواهد پاشید، و این اثبات خواهد کرد که پروژه‌ی برپاکردن خودگردانی به مرکز رژووا از آغاز پروژه‌ای عجولانه و‌ناپایدار بوده است. تا کِی که کُردها به صرافت بیافتند که مرکز تاریخی-اجتماعیِ یک دولت خودگردان کُرد تحت هر رژیمی-چه فدراتیو چه مستقل- باید از اول دیاربکر می‌بود.

اگر دوباره به ایران برگردیم، می‌توان‌‌ به این نتیجه رسید که اگر در مراحل گفت‌گوی نیروهای اپوزیسیون، در یک قدم فرضی، روشنفکر ایرانی لااقل به اندازه‌ای که برای فهمیدن اندیشه‌ورزان غربی و ترجمه‌ی آخرین کتاب‌ها و نوشته‌های آنان بی آنکه معلوم باشد ربط و پیوندش با شرایط ایران چیست تلاش می‌کند، تاریخ و جغرافیای منطقه‌ای را نیز که در آن محکوم به زیست است، بیاموزد، به هدف خود نزدیک‌تر می‌شویم.

 اگر در نظر بگیریم که امروز در ایالات متحده نمی‌توان بیرون از قطبیت ظاهری دو حزب حاکم برای رسیدن به جامعه‌ای انسانی‌تر، سیاست‌های خارجی را از داخلی جدا کرد، همین قاعده برای همه‌ی ممالک دنیا نیز صادق است. یک مثال می‌تواند روشن کننده  باشد: بودجه نظامی امریکا در سال ۲۰۲۵ بناست ۸۵۰ میلیارد دلار باشد و این فارغ از آن است که کدام حزب برنده‌ی انتخابات شود. و این در حالی‌ست که طبق محاسبات سازمان ملل فقط  ۴۰ میلیارد دلار کافی است تا با گرسنگی در سطح جهان بتوان‌ مبارزه کرد. این مثال به خوبی نشان می‌دهد سیاست‌های داخلی و خارجی چگونه از دل یکدیگر می‌گذرند.

یک ایران آزاد تا وقتی آزاد خواهد بود که منطقه‌ای که در آن زیست می‌کند، آزاد باشد. این یکی از درس‌های کمون پاریس نبود؟

شرط رسیدن به آزادی، رسیدن به صلح عادلانه و نه تحمیلی‌ برای مردمان منطقه  است.

https://akhbar-rooz.com/?p=249266 لينک کوتاه

3.6 10 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیک
نیک
13 روز قبل

جناب کوبان انقلاب ها احتیاجی به ارسال ندارند.پیام انقلاب های مردمی خود بخود مرز های ملی را درمینوردند و الهامبخش دیگر ملل میگردند. آنچه مهم است اولا پرهیز از اختلافاتیست که جنبه ثانویه در امر اتحاد دارند و دومی پرهیز ازنگرانی و واکنش و دخالت دولت های ارتجاعی منطقه و جهان بر علیه انقلاب است. اتفاقا علت جنگ عراق همین تفکر مانند شما در بین سران جمهوری اسلامی بود که صدام و سران عرب را از صدور انقلاب ایران نگران کرده بود. بهمین دلیل پیام انقلابیون میباید صلح و دوستی با همه کشورهابر اساس سیاست مستقل و ملی بر پایه منافع متقابل, احترام و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر باشد.     

آرش ادیبان
آرش ادیبان
14 روز قبل

با درود
آقای کوبان نصف بیشتر اپوزیسون را از دم تیغ گذرانده و حل مشکل روسیه با اوکراین و اسرائیل و غزه ، را پیش شرط حل رسیدن مردم ایران به عدالت و دمکراسی می داند ،
نسخه هایی که شما تجویز می کنید
برای چپ ایرانی “روسوفیل ” بودن
برای مبارزان کرد سوریه ” دیاربکر” بودن
برای ایران آزاد ” آزاد بودن منطقه ای ”
برای مردم فلسطین مخالفت با ایده ” دو کشور ”
واقعن ایده آلیستی و از یک ماتریالیست بعید است.

مهرداد ۱
مهرداد ۱
14 روز قبل

نیمه اول مقاله صرف تدارک تئوریک است تا هوشنگ کوبان بتواند سر بزنگاه از اپوزیسیون برای آزادی ایران شرط مسئله فلسطین را مطرح کند!! در اپوزیسیونی که بخشی از آن مجاهد است و بخشی دیگر سلطنت مرتجع طرفدار حمله ترامپ به ایران و از طرفی بخش عظیم آن جوانان ایرانی هستند، چه کسی قادر است هجو های تئوریک پیشا ۵۷ را در مورد آزادی و استقلال ایران مشروط به فلسطین هضم کند؟ با تکرار ابتذالی دیگر از جمله مسئله ناتو و اوکراین به عنوان یک پیش شرط برای آزادی ایران مقاله نویس خود را در رده فالوورهای پیک نت و دیگر مقاومتی‌ها قرار میدهد.  

هوشنگ کوبان که دیگر چپ‌ها را در مقاله بالا به “ضعف تئوری و بی‌خبری از تاریخ منطقه” متهم می‌کند به خود اجازه می‌دهد در مورد اقتصاد و سیاست آمریکا به اشاعه کذب و افسانه بپردازد. ادعای بدهی ۵۰ تریلیون دلاری فقط یکی از آن افتضاحات است.

نیک
نیک
14 روز قبل

جناب کوبان میفرمایید بحث بر سر هر کدام از این مفاهیم یعنی دموکراسی، برابری و‌عدالت اجتماعی، تبعیض‌های مختلف اجتماعی و‌جنسیتی و‌قومی کاری است کارستان و بسیار دشوار و از طرف دیگر توافق رسیدن بر سر مسائل منطقه‌ای بسیار بیشتر از مسائل داخلی نیرو می‌برد، زیرا پراکندگی آرا آنجا بسیار بیشتر است. آیا بر اساس همین واقعیت ها منطق حکم نمیکند که مسائل منطقه و جهانی را در این مرحله کنار گذاشت و آنرا به عهده مجلسی از نمایندگان واقعی مردم در فردای انقلاب نهاد و همان مشکلات عدیده داخلی را جهت وسیع ترین اتحاد ممکن از جلوی راه برداشت؟    

هوشنگ کوبان
هوشنگ کوبان
14 روز قبل
پاسخ به  نیک

با این پیشنهاد شما دایره‌ی تخیل آن جمعی را که می‌خواهند «انقلاب» کنند، تنگ می‌کنید. لطفا تاریخ انقلاب‌های بزرگ جهان را بخوانید: انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر و حتی انقلاب ۵۷. تمام انقلاب‌های بزرگ با تخیلی بسیار فراتر از مرزهای ملی متحقق شده‌اند.اگر در ایران امروز هنوز آن شور بزرگ پدید نیامده، علتش این است که آن فضای خیال فراملی حاصل نشده است. نیروی انقلاب به‌خصوص علیه این آدم‌خواران نیازمند دربرداشتن فضای خیال بزرگ‌تری از انقلاب ۵۷ است. از همین لحاظ باید مرزشکن باشد: در همه‌ی زمینه‌ها. موتور انقلابْ قدرت و وسعت جهان خیال شماست. ولتر و روسو فقط برای فرانسویان نمی‌نوشتند. لنین ‌تروتسکی همیشه به اروپا می‌اندیشیدند. اگر انقلاب فرضی ما در آینده پیام رهایی‌بخش برای همسایگان‌مان نداشته باشد، مطمئن باشید نمی‌گذارند برببالد. علت جنگ عراق را به خاطر داشته باشید.

سیامک ش.
سیامک ش.
14 روز قبل

جناب هوشنگ کوبان، شما با وارونه جلوه دادن واقعیت یا حقیقت راه دوری نمیتوانید بروید، اولا که میگوئید جنگ ناتو علیه روسیه درحالیکه جهان دید که روسیه اول به اوکراین تجاوز جنگی کرد ولی گویا در سیاره دیگری بسر میبردید نه روی کره زمین. درضمن این رژیم شیعه فاشیستی ملاهاست که جنگ طلب بوده و هست و میخواهد اسلام سیاسی اش زیر لوای صدور انقلاب اسلامی را حتی شده با تروریسم و جنگ به دیگر کشورهای منطقه صادر کند که شما فورا آمریکا و اسرائیل را متهم کردید یا میکنید. باور کنید بحث آزادی ایران برای شما بهانه است و از دیدگاه اکثریت مردم ایران هم خبر ندارید که آمریکا دوستند و میگویند دشمنی با اسرائیل هم ندارند و یکی از شعارهایشان در اعتراضات خیابانی گذشته: دروغ میگن دشمن ما آمریکاست، دشمن ما همینجاست( یعنی رژیم ملائی). فهمیدیم که چه میخواهید ولی ما آنرا نمیخواهیم که شما در مد نظرتان است. مردم ایران آگاه تر از شما هستند!

امیر ایرانی
امیر ایرانی
14 روز قبل
پاسخ به  سیامک ش.

میهن پرستان ایرانی امریکا دوست نیستند
بل می گویند بر اساس منافع ملی باید با تمام کشور ارتباط و داد وستد آنهم برپایه برد برد داشته باشیم.
کینه نسبت به شرق( روس و چین) داشتن و شیفته غرب( امریکا و اروپا) بودن می تواند رفتار
ضد منافع ملی را بنمایش بگذارد
کینه نسبت به غرب ( امریکا و اروپا) داشتن وشیفته شرق ( روس و چین) بودن می تواند رفتار ضد منافع ملی را بنمایش بگذارد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x