پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳

آمریکا کیست که برای ونزوئلا «دموکراسی» را موعظه می‌کند؟ – برگردان: مسعود امیدی

سخنرانی رئیس‌جمهور نیکلاس مادورو در ۳۱ ژوئیه در بیرون کاخ ریاست‌جمهوری میرافلورس[۱] در کاراکاس

یادداشت مترجم: (مانند هر ترجمه‌ی دیگری، این ترجمه نیز به معنای موافقت مترجم با مبانی نظری و همه‌ی آراء مطرح شده از سوی نویسنده یا نویسندگان آن نیست.

با این وجود، عمده متن آن حاوی داده‌ها و اشارات تاریخی با اهمیتی شامل موارد زیر است:

نقش متجاوز و مداخله‌گرانه‌ و جنایتکارانه‌ی امپریالیسم آمریکا در کشورهای آمریکای جنوبی (مانند بسیاری از نقاط دیگر جهان)

اراده‌ و برنامه‌ی آمریکا برای اعمال دکترین استعماری مونرو

اراده و برنامه و تخصیص منابع امپریالیسم آمریکا برای سرنگونی دولت ونزوئلا

حمایت امپریالیسم از نیروهای فاشیستی در ونزوئلا برای جایگزینی دولت قانونی از طریق زمینه‌سازی برای کودتا

تخریب گسترده مؤسسات و نهادهای عمومی از سوی معترضان

عزم امپریالیسم آمریکا برای اعمال سلطه بر منابع بسیار غنی منطقه به‌ویژه نفت سبک دریایی و نفت خام سنگین ونزوئلا

ایجاد «جَوّ کودتا» در کشور پیرو آموزه‌های کیسینجر در مورد شیلی زمان دکتر آلنده

اینکه بحران کنونی ونزوئلا بیش از هرچیز دیگر، محصول مداخله‌گری و تهاجم و تحریم امپریالیسم آمریکاست و

مجموعه‌ی این موارد تصویری درست از واقعیت چالش‌های موجود در جامعه‌ی کنونی ونزوئلا را ارائه می‌دهند که برای یک تحلیل‌گر مستقل و آگاه و پایبند به متدولوژی‌های علمی، می‌تواند بسیار راهگشا باشد. 

در واقع در این تحلیل گزاره‌های مقدماتی (صغری) درستی که به برخی از آن‌ها اشاره شد، مورد بحث قرار می‌گیرند. اما نتیجه‌گیری (کبری) متناسبی از آن‌ها به عمل نمی‌آید و به جای آن به طرح کلیاتی آرمانی و انتزاعی در باره‌ی جنبش طبقه‌ی کارگر جهانی و بنای سوسیالیسم و … به عنوان «وظیفه‌ی فوری امروز در ونزوئلا»  اشاره می‌شود که از یک سو  هیچ تناسبی با آن مقدمات (کبری) ندارد و از سوی دیگر هیج ارتباطی با رآل پالیتیک نیز ندارد و قادر نیست برای کنشگر سیاسی و اجتماعی در شرایط بحرانی امروز این کشور، خطوط راهنمای عملی و موضع سیاسی  درست و اثربخشی را تبیین کند! با نوعی تقلیل‌گرایی مفرط و طرح اینکه برنده شدن مادورو در انتخابات با گونزالس از نظر سرکوب اعتراضات تقاوتی ندارد، در عمل در خدمت پروژه‌ی امپریالیستی زمینه‌سازی جهت کودتا قرار می‌گیرد که در گزاره‌های مقدماتی خود به درستی به آن توجه داده است! امید است خوانندگان محترم بر مقدمات درست و مهم آن که مورد اشره قرار گرفتند و می‌تواند  به درک درست شرایط امروز ونزوئلا کمک کند، متمرکز شوند.- پایان یادداشت)

***

در شرایطی که واشنگتن و اسرائیل کل خاورمیانه را به آتش کشیده‌اند، دولت بایدن- هریس در حال سوء‌استفاده از انتخابات ریاست‌جمهوری روز یکشنبه در ونزوئلا برای تحریک به انجام یک کودتا علیه رئیس‌جمهور نیکلاس مادورو که دولتش روابط نزدیکی با چین، روسیه و ایران دارد، است.

امپریالیسم ایالات متحده در سرتاسر جهان بر اساس همان ضرورت اعمال هژمونی خود بر مناطق تولید انرژی و مواد معدنی استراتژیک سیاره زمین و فراتر از همه به‌دنبال طرد چین یعنی رقیب اصلی ژئوپالیتیکی شناخته‌شده‌ی خود از دسترسی به این منابع است.

کمیسیون انتخابات ونزوئلا بر اساس نتایج اولیه اعلام کرد که مادورو و حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا [۳](PSUV) دارای برتری «غیرقابل بازگشت» با ۵۱ درصد در برابر ۴۴ درصد برای ادموندو گونزالس[۴]، یک دیپلمات گمنام پیشین است که به‌عنوان مدافع ماریا کورینا ماچادو[۵]، رهبر پلتفرم واحد فاشیست‌ها که از سوی ایالات متحده تأمین مالی می‌شود، نامزد شده است.

ماچادو و گونزالس اصرار دارند که ائتلاف آن‌ها پیروز شده و خواستار تظاهرات برای دفاع از پیروزی فرضی خود شدند. اگرچه، هیچ‌یک از دو طرف هنوز شواهد کافی برای اثبات ادعاهای خود ارائه نکرده‌اند.

مادورو درخواستی از دیوان عالی برای حل و فصل اختلافات انتخاباتی صادر کرده و قول داده است که در آینده‌ی نزدیک همه‌ی اطلاعات انتخابات را ارائه کند.

واشنگتن که راضی نبود منتظر نتایج تایید شده یا احکام قضایی باشد، روز پنجشنبه حُکم خود را صادر کرد.

آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا در بیانیه‌ای اظهارکرد: «با توجه به شواهد فراوان، برای ایالات متحده و مهم‌تر از همه برای مردم ونزوئلا روشن است که در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا در ۲۸ ژوئیه ادموندو گونزالس اوروتیا بیشترین آرا را کسب کرده ‌است.»

مادورو در سخنرانی‌های تلویزیونی خود اعلام کرد که با یک «کودتای فاشیستی» که توسط ایالات متحده سازمان‌دهی شده، مواجه است و از ارتش خواست که «هوشیار و آماده برای هر چیزی باشد».

در حال حاضر، رئیس نیروهای مسلح و وزیر دفاع، ولادیمیر پادرینو[۶] بار دیگر بر «وفاداری مطلق و حمایت بی‌قید‌و‌شرط» از مادورو تأکید کرده است.

کل تشکیلات سیاسی واشنگتن از همان روز انتخابات، به تلاش برای ایجاد شرایط جهت کودتای مورد حمایت آمریکا پیوسته است.

کامالا هریس، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده در روز سه‌شنبه خواستار انتشار فوری داده‌های رای‌گیری در شبکه X شد. او سپس اظهار داشت: «خشونت، آزار و اذیت، و تهدید علیه معترضان مسالمت‌آمیز و بازیگران سیاسی غیرقابل قبول است. ایالات متحده در کنار مردم ونزوئلاست و باید به خواست مردم احترام گذاشته شود.»

[به‌راستی] او در مورد چه چیزی سخن می‌گوید؟

اپوزیسیون موجی از شورش، غارت، سوزاندن دفاتر حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا (PSUV)، ساختمان‌های دولتی، مدارس و مراکز بهداشتی را به‌راه‌انداخته است. هدفِ آشکار ماچادو، دامن‌زدن به تفرقه در نیروهای مسلح به منظور انجام یک کودتا، جنگ داخلی و مداخله‌ی نظامی خارجی پنهانی بوده است.

این چیز جدیدی نیست. برای بیش از دو دهه، واشنگتن و عوامل مزدور آن به صورت مکرر به روش‌های مشابه غیرمسئولانه و غیرقانونی در ونزوئلا متوسل شده‌اند.

امپریالیسم تلاش کرده است رهبری ونزوئلا را ربوده و ترور کند و یک رژیم تحریمی وحشیانه را تحمیل کرده است که اقتصاد را ویران کرده، میلیون‌ها نفر را به فقر و جلای وطن کشانده و جان‌های بی‌شماری را گرفته است. گزارش‌گر ویژه‌ی سازمان ملل، آلفرد دی زایاس[۷]، مرگ و میر بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر در نتیجه‌ی قطع مواد غذایی حیاتی و تجهیزات پزشکی را تا سال ۲۰۲۰ تخمین زده‌است.

واشنگتن از یک کودتای نظامی نافرجام حمایت کرد که برای مدت کوتاهی هوگو چاوز رئیس‌جمهور پیشین را در سال ۲۰۰۲ برکنار کرد. این کشور برای پرورش نیروهای راست افراطی مانند ماچادو و سازمان‌دهی کمپین‌های خشونت‌آمیز برای بی‌ثبات کردن دولت، میلیون‌ها دلار هزینه کرده است. واشنگتن در سال ۲۰۱۹، خوان گوایدو[۸] را که از حمایت مردمی برخوردار نبود، به‌عنوان «رئیس‌جمهور موقت» اعلام کرد و میلیاردها [دلار] دارایی دولتی از جمله شرکت گاز CITGO را به نوکرانش واگذار کرد. و عوامل سابق نیروهای ویژه‌ی ارتش و پیمانکاران نظامی ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ با شکست مفتضحانه‌ی تهاجمی که سازمان ‌داده ‌بودند و قرار بود دولت را سرنگون کرده و رهبران آن را ترور کند، مواجه شدند.

سرمقاله‌ی افشاگرانه‌ای که بلافاصله پس از انتخابات از سوی واشنگتن پُست منتشر شد، به این نتیجه رسید: «ایالات متحده و سایر دموکراسی‌ها، سرمایه‌گذاری زیادی را برای انتقال صلح‌آمیز دموکراتیک در ونزوئلا انجام داده‌اند. از این منظر، این انتخابات نیز از آن‌ها ربوده می‌شود.» به‌عبارت دیگر، تمام پولی که توسط سیا و آژانس کمک‌های توسعه‌ی بین‌المللی ایالات متحده[۹](USAID) برای تقویت اپوزیسیون دستِ‌راستی و دامن‌زدن به خشونت و تغییر رژیم ریخته می‌شود، باید [برای آن‌ها] نتایج مطلوبی را به همراه داشته باشد.

جان کِربی، سخنگوی شورای امنیت ملی در روز چهارشنبه، در حالی که انگشت تهدید خود را نشان می‌داد، اعلام کرد: «صبر ما و جامعه‌ی بین‌المللی رو به اتمام است، رو به اتمام است. من منتظرم تا [اعتبار] انتخابات ونزوئلا زدوده شود و اطلاعات کامل و دقیق در مورد این انتخابات منتشر شود.»

چه چیزی به دولت آمریکا این حق را می‌دهد که برگزاری انتخابات ونزوئلا را دیکته کند؟ این دولت [آمریکا] تحت سلطه‌ی دو حزبی است که توسط یک الیگارشی حاکمِ متشکل از میلیاردرها خریداری شده‌اند، و به‌طور سیستماتیک حقوق دموکراتیک را سرکوب می‌کند تا برای جنگ‌هایی با مخالفت اکثریت مردم آماده شود.

در حالی که مقامات ایالات متحده در مورد «پایان‌یافتن شکیبایی‌شان» و دفاع از «اراده‌ی مردم» صحبت می‌کنند، انتخابات ایالات متحده هم با رأی مردم تعیین نمی‌شود، بلکه توسط یک کالج انتخاباتی[۱۰] غیردموکراتیک تعیین می‌شود. دادگاه عالی ایالات متحده در سال ۲۰۰۰، بیش از یک ماه طول کشید تا به صدور حکم پیروزی به طرف بازنده اقدام‌کند، در سال ۲۰۲۰ هم ایالت‌ها برای هفته‌ها چالش‌ها را حل و فصل نکردند، چراکه حزب جمهوری‌خواه به دنبال معکوس‌کردن شکست آشکار خود در انتخابات بود.

حزب دموکرات پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری نوامبر، میلیون‌ها دلار هزینه می‌کند تا آنچه را که خود به‌عنوان یک «جنگ» همه‌جانبه علیه تلاش‌های احزاب ثالث و به‌ویژه حزب برابری سوسیالیستی[۱۱]و برای غلبه بر موانع شدیدی که پیش‌بینی می‌کند، به راه بیاندازد تا آرا را از آنِ خود کند.

در سطح بین‌المللی، واشنگتن و متحدانش در ناتو با سرمایه‌گذاری میلیاردها دلار برای راه‌انداختن یک جنگ نیابتی با روسیه از طریق تسلیح و حمایت از رژیمی در اوکراین هستند که انتخابات را به‌طور نامحدود به تعویق انداخته، حکومت نظامی را با کمک فاشیست‌های آشکار اداره می‌کند و مخالفان جناح چپ و ضدجنگ از جمله تروتسکیست برجسته، بوگدان سیروتیوک[۱۲].را تحت اتهامات ساختگی بازداشت کرده است.

در خاورمیانه، امپریالیسم ایالات متحده منافع ژئواستراتژیک خود را با کمک و تسلیحات بی‌حد‌و‌حصر به رژیم نژادپرست اسرائیل دنبال می‌کند تا بتواند جنگ نسل‌کشی خود را با هدف دستیابی به «راه‌حل نهایی» برای مشکل فلسطین با قتل، گرسنگی‌دادن و آواره‌کردن میلیون‌ها غیرنظامی بی‌گناه دنبال کند.

[آری]، چنین است اعتبار پیامبران «دموکراسی» و «حقوق بشر» که خطبه‌های خود را علیه ونزوئلا ایراد می‌کنند!

سیاست واشنگتن در قبال منطقه در‌حالی‌که مدعی دفاع از دموکراسی است، با دکترین مونرو[۱۳] که بر هژمونی افسارگسیخته‌ی امپریالیسم ایالات متحده بر «حیاط خلوت خود» متکی‌است، هویت یافته و همچنان ادامه دارد. [پیش‌تر نیز] هیتلر، ریبنتروپ[۱۴]، کارل اشمیت[۱۵] و دیگر رهبران نازی از این دکترین رسوا به‌عنوان الهام‌بخش مفاهیم خود در زمینه‌ی جنگ نسل‌کشی رایش سوم برای «فضای حیاتی»[۱۶] در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سابق یاد کردند.

 این دکترین برای پنتاگون اهمیت جدیدی پیدا کرده است، زیرا به دنبال استفاده از آمریکای لاتین به‌عنوان یک سکوی پرتاب برای جنگ جهانی است. آن‌گونه که در یک مجمع اخیر در واشنگتن با عنوان «چشم‌پوشی کردن از مونرو؟ از نیمکره و میهن خود محافظت کنیم.»[۱۷]، ژنرال لورا ریچاردسون[۱۸] رئیس فرمان‌دهی جنوب ایالات متحده، که بر عملیات پنتاگون در آمریکای جنوبی و مرکزی نظارت می کند، به‌عنوان یکی از اعضای اصلی میزگرد به نمایش گذاشته شد.

ژنرال ریچاردسون استدلال کرد که این دکترین را نمی‌توان دیگر در قفسه گذاشت. او گفت: «رقبای استراتژیک ما در تلاشند تا جایگزین ما در نیمکره‌ی خودمان شوند» و زمان آن فرا رسیده است که برای متوقف کردن نفوذ فزاینده‌ی چین و روسیه «پای خود را روی گاز بگذاریم».

او افزود: این منطقه از نظر منابع بسیار غنی است و لیتیوم، طلا، مس، سویا، شکر، گوشت گاو، ذرت، نفت سبک دریایی و نفت خام سنگین ونزوئلا را فهرست کرد.

برای بیش از یک قرن، روش‌های به‌کار‌گرفته‌ شده از سوی واشنگتن برای تسلط بر منطقه شامل تجاوزات بی‌پایان، از جمله تهاجمات نظامی بی‌شمار، کودتاهای نظامی و استقرار دیکتاتوری‌های فاشیستی بوده است. از سرنگونی دولت منتخب جاکوبو آربنز[۱۹] گواتمالا توسط سیا در سال ۱۹۵۴، تا ایجاد دیکتاتوری‌های نظامی فاشیستی در برزیل، شیلی، آرژانتین و بیشتر نیمکره‌ در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، تا حمایت از رژیم‌های جوخه‌ی مرگ در آمریکای مرکزی در دهه‌ی ۱۹۸۰ و حمایت اخیر از کودتاهای جناح راست در هندوراس در سال ۲۰۰۹، در بولیوی در سال ۲۰۱۹ و پرو در سال ۲۰۲۲، این امر بدون وقفه تداوم داشته است.

امروز، عملیات واشنگتن در ونزوئلا مستقیماً از کتاب بازی هِنری کیسینجر، وزیر امور خارجه‌ی اسبق درآمده است، که در تماس تلفنی با ریچارد نیکسون، نیاز به ایجاد «جَوّ کودتا» برای سرنگونی رئیس‌جمهور منتخب شیلی، سالوادور آلنده را توضیح داد. در آستانه کودتا، کیسینجر با رسوایی اظهار داشت: «من نمی‌دانم چرا باید کنار بایستیم و اجازه دهیم کشوری به دلیل بی‌مسئولیتی مردم خودش، کمونیست شود.»

با توجه به این تاریخ طولانی و خونین، نقش جنایت‌کارانه‌ی امپریالیسم ایالات متحده در انگیزه‌اش در ارتباط با جنگ جهانی سوم، و پوسیدگی آشکار همه‌ی نهادهای دموکراتیک در خودِ ایالات متحده، این سؤال روشن مطرح می‌شود که این واشنگتن لعنتی کیست که به ونزوئلایی‌ها یا هر کس دیگری موعظه‌ی «دموکراسی» کند؟

بحران در ونزوئلا، که بیشتر آن محصول تهاجم امپریالیستی از سوی ایالات متحده است، تنها توسط طبقه‌ی کارگر ونزوئلا در مبارزه‌ی مشترک با کارگران آمریکای لاتین، ایالات متحده و در سطح بین‌المللی قابل حل است.

انتخابات یکشنبه گذشته هیچ جایگزین واقعی ارائه نکرد. این از همان ابتدا نامشروع بود، محصول هیچ درخواستی از سوی مردم ونزوئلا نبود، بلکه محصول مذاکرات پشت درهای بسته بین کاراکاس و نوکران واشنگتن در باربادوس[۲۰] بود که به‌عنوان وسیله‌ای برای امپریالیسم آمریکا جهت پیشبرد دستور کار خود برای اعمال کنترل بر ذخایر نفت کشور آمریکای جنوبی، بزرگ‌ترین ذخایر روی کره‌ی زمین سازمان‌دهی شد.[۲۱]

دولت مادورو به دنبال بازگرداندن ونزوئلا به شرکت‌های نفتی تحت شرایط خود است تا به نفع جناح بورژوازی خود و تأمین امنیت رژیم خود باشد.[۲۲] همین هفته گذشته، وال استریت ژورنال گزارش داد که مادورو به‌ صورت مخفیانه به مدیران نفتی وعده «بازده سخاوتمندانه و کنترل عملیاتی بر سرمایه‌گذاری‌های مشترک» و «قراردادهای بدون مناقصه بدون نظارت بر محیط‌زیست» و همچنین «درآمدهای نفتی آینده و مذاکره مستقیم برای یک بازسازی ساختار در حدود ۶۰ میلیارد دلار تعهد مالی به دارندگان اوراق قرضه‌ی خارجی» را می‌دهد.[۲۳]

برنامه‌ی مادورو و رقیبش ماچادو که رسانه‌های غربی آن را «مارگارت تاچر ونزوئلایی» توصیف می‌کنند، به یک اندازه مستلزم سرکوب گسترده‌ی دولتی پلیس است. تنها تفاوت مهم این است که اپوزیسیون راست افراطی متعهد می‌شود که به منافع روسیه و چین پایان دهد که این امر برای امپریالیسم ایالات متحده اهمیت راهبردی و مبرم دارد.[۲۴]

تنها جنبش تروتسکیستی، که امروزه توسط کمیته‌ی بین‌المللی انترناسیونال چهارم رهبری می‌شود، درس کلیدی را از تجربیات غم‌انگیز انقلاب‌ها و جنگ‌های خیانت‌شده‌ی قرن بیستم گرفته است[۲۵]:

کارگران و توده‌های تحت ستم تنها درصورتی نیروهای خود را به صورت کامل و با موفقیت برای نابودی فاشیسم، ستم امپریالیستی و جنگ هدایت خواهند کرد که این امر به معنای مبارزه برای شرایط بهتر زندگی و کنترل کارخانه‌ها، منابع و فن‌آوری برای تأمین امنیت آن‌ها باشد، یعنی در مبارزه برای یک دولت کارگری و تحول سوسیالیستی جامعه.

این بدان معناست که وظیفه‌ی فوری امروز در ونزوئلا، ایالات متحده و در سطح بین‌الملل، ایجاد یک جنبش بین‌المللی طبقه‌ی کارگر، در مخالفت با تمامی نیروهای بورژوازی و ملی‌گرا، برای سرنگونی سرمایه‌داری و نظام دولت-ملت آن و ایجاد یک نظام جهانی مبتنی بر برابری اجتماعی واقعی است. [۲۶]

نویسنده: آندریا لوبو، بیل وِن آوْکِن


[۱] https://www.wsws.org/en/articles/2024/08/02/flhd-a02.html

[۲] Miraflores

[۳] United Socialist Party (PSUV)

[۴] Edmundo González Urrutia

[۵] María Corina Machado

[۶] Vladimir Padrino

[۷] Alfred de Zayas

[۸] Juan Guaidó

[۹] The U.S. Agency for International Development (USAID)

آژانس کمک به توسعه‌ی بین‌المللی ایالات متحده (USAID) اصلی ترین آژانس ایالات متحده است که ادعا می‌کنند این منابع برای گسترش کمک به کشورهای در حال توسعه از فاجعه، تلاش برای رهایی از فقر و مشارکت در اصلاحات دموکراتیک است! (م)

[۱۰] Electoral College

[۱۱] The Socialist Equality Party (SEP)

این یک حزب تروتسکیستی در آمریکاست و ویکی‌پدیا در مورد آن می‌گوید: «حزب برابری سوسیالیستی یک حزب سیاسی طبقه‌ی کارگر و برای طبقه‌ی کارگر است. SEP به دنبال اصلاح سرمایه‌داری نیست، بلکه به دنبال ایجاد یک جامعه‌ی سوسیالیستی، دموکراتیک و برابری طلب از طریق استقرار یک دولت کارگری و دگرگونی انقلابی اقتصاد جهانی است.» (م)

[۱۲] Bogdan Syrotiuk

بوگدان سیروتیوک، رهبر ۲۵ ساله گارد جوان بلشویک-لنینیست ها (YGBL)، یک سازمان سوسیالیست-تروتسکیست فعال در اوکراین، به دلیل نوشتن مقاله برای WSWS (وب سایت سوسیالیستی جهانی) توسط سازمان اطلاعات اوکراین (SBU) دستگیر شد. (م)

[۱۳] Monroe Doctrine

اصول دوگانه‌ی سیاست خارجه آمریکا در پیام مونرو ، رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۸۲۳ به کنگره اعلام شد. این دو اصل این است: ۱- تشکیل مستعمرات جدید  ۲ -دخالت سیاسی دولت‌های اروپایی در قاره آمریکا ممنوع است. اعلام دکترین به سبب دو مسأله بود، یکی آن‌که دولت روسیه کشتی‌های غیر روسی را از رفت وآمد در کرانه‌های شمال غربی آمریکای شمالی باز داشته بود (در آن زمان روسیه آلاسکا را در دست داشت)، و دیگری ترس از اتحاد دولت‌های اروپایی (پروس، اتریش و روسیه) که ممکن بود به کمک اسپانیا بشتابند و کشورهای تازه آزاد شده آمریکای لاتین را بار دیگر زیر فرمان خود درآورند….

حقوق بین‌المللی هرگز این دکترین را به رسمیت نشناخت؛ با این حال ایالات متحد آمریکا بارها (از جمله در مسأله نظارت بر کانال پاناما) به نام آن دست به کار شده است. بر اساس این دکترین، آمریکا نیز یک‌جانبه تا جنگ جهانی دوم از دخالت در امور اروپا خودداری می‌کرد و در جامعه ملل نیز شرکت نکرد. اما پیدایش گرایش‌های امپریالیستی در ایالات متحده آمریکا، دولت‌های آمریکای لاتین را نسبت به کاربست دکترین مونرو، به‌عنوان وسیله‌ای برای حفظ چیرگی آمریکا بدبین کرد. در سال ۱۹۰۲ آلمان، ایتالیا و انگلیس، ونزوئلا را محاصره کردند تا آن را وادار به پرداخت بدهی‌هایش کنند. در نتیجه تئودور روزولت (رئیس‌جمهور وقت آمریکا) تفسیر گسترده‌ای از دکترین مونرو ارائه داد و اعلام کرد که آمریکا در برابر دست‌یازی دولت‌های اروپایی به قاره‌ی آمریکا، حتی بر ضد یک دولت بدرفتار آمریکایی، می‌تواند از جانب خود دخالت کند. علاوه بر تئودور روزولت، جان اف. کندی (در جریان بحران موشکی کوبا) و رونالد ریگان (در جریان بحران گرانادا و مسأله نیکاراگوئه) نیز به دکترین مونرو استناد کرده‌اند.

آمریکا تاکنون در توجیه کارهای خود در دریای کارائیب (از جمله در مسأله کوبا)، از این دکترین یاد کرده است. جان فاستر دالس (وزیر خارجه‌ی ایالات متحده در سال ۱۹۵۴)، تشکیل یک دولت کمونیست را در آمریکای لاتین، اگر چه با رأی مردم انتخاب شده باشد، مخالف این دکترین اعلام کرد؛ زیرا به نظر او چنین دولتی «بنا به طبیعت خود، زیر نفوذ خارجی است.»

با این حال، به تدریج نفوذ خارجی آمریکا کم شد؛ به صورتی که اورتگا (رئیس‌جمهور نیکاراگوئه) در اجلاس سلاک، مرگ دکترین مونرو را اعلام کرد. در این نشست هوگو چاوز (رئیس‌جمهور وقت ونزوئلا) برگزاری این اجلاس را نقطه‌عطفی برای توسعه‌ی منطقه خواند و خواستار پایان دادن به سلطه‌گری آمریکا در منطقه شد.

 (م، نقل از : Monroe-doctorine//فصل-اول/انقلاب-آمریکاhttps://dorantv.net/)

[۱۴] Ribbentrop

اولریش فردریش-ویلهلم یواخیم فون ریبنتروپ )به آلمانی    : (Ulrich Friedrich Wilhelm Joachim von Ribbentrop)  🙁 (۳۰ آوریل ۱۸۹۳ – ۱۶ اکتبر ۱۹۴۶) مشهور به یواخیم فون ریبنتروپ، سیاست‌مدار و دیپلمات آلمانی و وزیر امور خارجه این کشور در دوره رایش سوم بین سال‌های ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۵ بود. (م، نقل از ویکی‌پدیا)

[۱۵] Carl Schmitt

کارل اشمیت به آلمانی) : (Carl Schmitt) زاده‌ی ۱۱ ژوئیه‌ی ۱۸۸۸ در پلتنبرگ آلمان — درگذشته‌ی ۷ آوریل ۱۹۸۵ در پلتنبرگ( حقوق‌دان، فیلسوف کاتولیک، نظریه‌پرداز سیاسی و استاد حقوق آلمانی بود. اشمیت در نظریه‌ی سیاسی و حقوقی قرن بیستم چهره‌ی مهمی بود و مکتوبات زیادی درباره‌ی استفاده از قدرت سیاسی دارد. کار او اثر عمده‌ای بر نظریه‌ی سیاسی، نظریه‌ی حقوقی، فلسفه‌ی قاره‌ای و الهیات سیاسی پس از وی در سده‌ی بیستم و بعدتر گذاشت. بیش‌تر آثار وی در توجیه فاشیسم و علیه دموکراسی لیبرال است. (م، نقل از ویکی‌پدیا)

[۱۶] “living space”

سیاست لبنسراوم در شرق  )به آلمانی) : (Lebensraum im Osten لبنسراوم به معنی لغوی «فضای حیاتی» یا «زیستگاه» است، اما اشاره به زمین و مواد اولیه دارد). یکی از ایده‌های سیاسی اصلی آدولف هیتلر، و بخش مهمی از ایدئولوژی نازی‌ها بود. این ایده در خدمت سیاست‌های گسترش‌طلبانه‌ی آلمان نازی و با هدف ارائه‌ی فضای اضافی برای رشد جمعیت آلمان (در سال ۱۹۳۹ آلمان با الحاق اتریش و سودِتِنْلَند در مجموع بیش از ۷۹٫۳ میلیون جمعیت داشت) مورد استفاده قرار می‌گرفت. هیتلر در کتاب نبرد من، باور خود را مبنی بر اینکه مردم آلمان نیاز به لبنسراوم (زمین و مواد اولیه) دارند و اینکه باید آن را از شرق (اروپای شرقی) تأمین کنند، را به تفصیل بیان می‌کند. (م، نقل از ویکی‌پدیا)

[۱۷] “Overlooking Monroe? Protecting our Hemisphere and Homeland.”

[۱۸] Laura Richardson

[۱۹] Jacobo Arbenz

[۲۰] Barbados

باربادوس کشوری جزیره‌ای است که میان دریای کارائیب و اقیانوس اطلس شمالی و شمال شرق ونزوئلا قرار گرفته است. پایتخت آن بریج‌تاون است. همه‌ی کشور باربادوس تنها از یک جزیره تشکیل شده …. باربادوس شرقی‌ترین خشکی در منطقه‌ی آنتیل است. زبان رسمی باربادوس انگلیسی و واحد پول آن دلار باربادوس است.  …. زبان تخصصی این مردمان در سال‌های استعمار بیشتر انگلیسی بوده است.

باربادوس بیرون از نوار اصلی توفان‌های اقیانوس اطلس واقع شده است. جمعیت باربادوس در حدود ۲۸۰ هزار نفر است که حدود ۱۱۰ هزار نفر از آنان در شهر بریج‌تاون یا پیرامون آن زندگی می‌کنند. نام این کشور در زبان انگلیسی « باربـِیدُس» تلفظ می‌شود. ۹۳ درصد مردم باربادوس سیاه‌پوست هستند و ۹۵ درصد از جمعیت کشور پیرو دین مسیحی می‌باشند. (م، نقل از ویکی‌پدیا)

[۲۱] نویسندگان چگونه می‌توانند توضیح دهند که اگر توافقی برای تأمین امکان کنترل آمریکا بر ذخائر نفت و … صورت گرفته‌است، پس چرا آمریکا باید در تدارک کودتا در ونزوئلا باشد؟ و اگر در مذاکره‌ی مذکور چنین توافقی صورت نگرفته است، چگونه است که پیش‌فرض چنین موضعی از سوی نویسندگان قرار می‌گیرد؟! (م)

[۲۲] مانند آن است که در مورد جنبش ملی‌شدن نفت در ایران گفته شود که مصدق قصد داشته تا نفت را در اختیار بورژوازی خودی قرار دهد و تفاوتی نمی‌کند که امپریالیسم آن را عارت کند یا بورژوازی داخلی از آن بهره‌مند شود و … و در نتیجه اهمیتی ندارد که مصدق بر سر کار باشد یا وابستگان و نوکران امپریالیسم!  (م)

[۲۳] به صورت طبیعی اگر نرخ رشد در صنعت بالا باشد که دولت ونزوئلا مانند هر دولت دیگری از آن استقبال می‌کند، نرخ بازده سرمایه‌گذاری نیز بالا خواهد بود و این انگیزه‌ای نیرومند برای جذب سرمایه‌ی خارجی است که البته از یک سو می‌تواند با افزایش اشتغال و رشد و از سوی دیگر با افزایش درجه‌ی استثمار همراه شود. اما اعمال کنترل عملیاتی بر سرمایه‌گذاری‌های مشترک که منطقاً چیز بدی نیست و در چارچوب مدیریت بر مبنای هدف، می تواند بسیار هم اثربخش باشد. با این وجود بی تردید قراردادهای بدون مناقصه و بدون نظارت محیط زیستی قابل نقد و اعتراض است. اما معلوم نیست چرا نویسندگان سندی در این مورد ارائه نمی‌کنند و تنها به نقل از وال‌استریت ژورنال بسنده می‌کنند! در مورد تعهد مالی جهت اوراق قرضه‌ی خارجی که ظاهراً مزیتی برای جذب سرمایه‌ی خارجی است، مسئله دارای ابعاد فنی مالی است و قضاوت در مورد آن، نیازمند اطلاعات بیشتر است. داده‌های این نقل قول به هیچ وجه برای قضاوت در این مورد از کفایت برخوردار نیست.  (م)

[۲۴] همسان‌پنداری و همسان‌نمایی تصویر سرکوب دولت قانونی با دولت فاشیستی و کودتایی در هر کشوری و تبیین اختلاف آن‌ها به اینکه دولت قانونی قصد دارد با چین و روسیه و … کار کند و دولت کودتایی قصد دارد دست آن‌ها را از ونزوئلا کوتاه کند، از نظر روش‌شناسی تحلیلی کاملاً نادرست و تقلیل‌گرایانه به نظر می‌رسد. بعلاوه، اگر درست این است که بیرون راندن روسیه و چین از ونزوئلا برای امپریالیسم آمریکا اهمیت حیاتی و مبرم دارد و اگر درست است که رهبران آمریکای جنوبی در جهت پایان بخشیسدن به دکترین مونرو تلاش‌ کرده‌اند و می‌کنند، چرا این تفاوت مهم در تحلیل و تبیین موضع از سوی نویسنده مورد توجه قرار نمی‌گیرد و با مطرح کردن بورژوازی داخلی و … ، تلاش می‌کند تا چنین نشان دهد که روی‌کارآمدن راست فاشیست یا تداوم دولت مادورور در ونزوئلا تفاوتی ندارد و …؟!

[۲۵] اگر در واقع چنین باشد، باید شاهد رشد نقش و وزن سیاسی چنین گرایشی در تحولات سیاسی و مبارزات طبقاتی در حوزه‌‌های داخلی کشورها و نیز در سطح جهانی می‌بودیم که عملاً نشانی از آن مشاهده نمی‌شود!

[۲۶] این رویکرد بیانگر پاسخی نظری و آرمانی و غیر رآل به یک مسئله‌ی مشخص سیاسی است که مستلزم تحلیل مشخص از وضعیت مشخص بوده و بیانگر ناتوانی نویسند‌گان تحلیل در تبیین سیاسی درست موضوع است. رویکردی امام‌ زمانی است که با مطرح کردن آرمان‌ها به جای موضع‌گیری سیاسی مشخص، در عمل در خدمت امپریالیسم و پایگاه فاشیستی آن برای اجرای دکترین مونرو و … قرار می‌گیرد! (م)

https://akhbar-rooz.com/?p=247145 لينک کوتاه

3.3 20 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرش ادیبان
آرش ادیبان
1 ماه قبل

با درود
بد نیست نظر حزب کمونیست ونزوئلا را هم در نظر بگیرید.
و نظرات آنها را هم ترجمه بفرمایید. تا یک طرفه پیش قاضی نبریمون .

....
....
1 ماه قبل

ادامه
کبری (کل): هر انسانی میراست

صغری(جزء): سقراط انسان است.
———————————–
نتیجه: پس سقراط میراست

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط ....
....
....
1 ماه قبل

ضمن پذیرش ایراد باران آذرمینا و تأیید نکته ای که F.Shrifi مطرح کرده اند، به نظر می رسد در مقدمه ی این نوشته از مفاهیم منطق هم به شکل مناسبی استفاده نشده است.در ابتدای این متن به غلط “صغری” به معنی مقدمات و “کبری” به معنی نتیجه در نظر گرفته شده است.روند استدلال استقرایی از “جزء به کل” است. به عبارت ساده تر اگر بتوان مصداق صحت حکمی را در ۱، ۲، ۳ و …k مورد نشان داد و در ادامه، اگر بتوان درستی آن حکم را در (k+1)امین مرحله هم ثابت نمود، آنگاه می توان گفت که این حکم در تمام موارد برقرار است.
اما روند استدلال استنتاجی برخلاف استدلال استقرائی از “کل به جزء” است. معنی اش این است که با استفاده از حقایقی که قبلا ثابت شده است،( اصول، تعاریف و قضایا) حکمی را به طور کلی اثبات می کنیم و آنگاه به این نتیجه می رسیم که این جکم درهرمورد جزئی هم برقرار است. حقایق مورد استفاده(کبری و صغری) را مقدمات می گوییم. حتما شنیده اید که می گویند، فلانی کبری_صغری می چیند تا موضوعی را اثبات کند.

باران اذرمینا
باران اذرمینا
1 ماه قبل

اگر این اصل را می پذیرید که هیچ کشور وابر قدرتی حق مداخله در امور داخلی کشور دیگری را ندارد وبه سادگی نمی توان هر مخالف رژیم را بدون مدرک و دلیل فاشیست خواند تا بهانه برای سرکوب داشت چرا از تجاوز روسیه به اکرایین دفاع جانانه فرمودید ؟ نکند متجاور خوب وبد ، امپریالیسم خوب وبد و سرمایه داری خوب وبد داریم ؟
نوشته است نظامیان از دولت مادورو پشتیبانی کرده اند نظامیان در دولت دمکراتیک باید بی طرف باشتد ودر سیاست دخالت نکنند . ناظران بی طرف در گزارش خود از نا مناسب بودن و نادرست بودن روند انتخابات در برخی حوزه ها گزارش داده اند . عدم انتشار بی درنگ جزییات رای گیری اشایعه ی تقلب را افزایش داده است و…

الف باران
الف باران
1 ماه قبل

“نکند متجاور خوب وبد ، امپریالیسم خوب وبد و سرمایه داری خوب وبد داریم ؟”

افکار شما تضاد کنونی جهانی را به ” کار و سرمایه ” مخطوم می‌کند که مربوط به قرن هیجده و نوزدهم در دوران مارکسیسم جلوه گر است نه لنینیسم در قرن کنونی . برای شما دولت سرمایه داری فرضا حماس با آلمان اسرائیل و یا آمریکا باید یکی باشد و وظیفه کارگری در غزه مورد تهاجم نظامی قرار گرفته ، باید تهیه تفنگ دولولی باشد که از یک لول آن به اسرائیل و از لوله دوم به حماس شلیک کند ! این افکار و سیاست نشان دادن چراغ سبزی است که مداخلات نظامی به هر کشوری را تایید و مبارزات آزادیبخش ملتها تحت ستم را محکوم می‌نماید.

F Sharifi
F Sharifi
1 ماه قبل

سوسیالیسم اگر دموکراتیک و اکولوژیک نباشد در بهترین حالت دیکتاتوری سرمایه داری دولتی است

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x