جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

مبارزات ضدفاشیستی یهودیان برلین؛ داستان مقاومت اوا ماملک و همراهانش

مدت‌ها اطلاعات کمی در مورد اوا ماملک مبارز ضدفاشيست آلمانی و همراهانش وجود داشت. یک گروه پژوهشگران می کوشند جنبه های ناشناخته زندگی آن ها را روشن کنند، نمايشگاهی به اين مناسبت در برلين برپا شده است
تنها عکس دسترس از اوا ماملک

مدت‌ها اطلاعات کمی در مورد اوا ماملک مبارز ضدفاشیست آلمانی و همراهانش وجود داشت. یک گروه پژوهشگران می کوشند جنبه های ناشناخته زندگی آن ها را روشن کنند، نمایشگاهی به این مناسبت در برلین برپا شده است.

او هنوز ۱۴ سال نداشت که به طور پنهانی به پشت بام یکی از بزرگترین فروشگاه‌های برلین رفت. احتمالا در سال ۱۹۳۲ در آن زمان، چپ‌ها و نازی ها در نبردهای خونین خیابانی درگیر بودند. هیتلر برای انتخابات ریاست جمهوری رایش کاندیدا شده بود و یهودیان به طور فزاینده‌ای علناً مورد حمله قرار می‌گرفتند.

اوا ماملک با رنگ سفید شعار “مرگ بر هیتلر!” را بر روی سقف فروشگاه تیتز در مه‌رن‌دام کنونی در کرویتسبرگ، نزدیک خانه‌ای که با مادر و خواهرش زندگی می‌کرد، نوشت. او دستگیر، اما پس از چند روز آزاد شد، احتمالاً به دلیل اینکه هنوز به سن قانونی نرسیده بود.

داستان مبارز یهودی ضد فاشیست اوا ماملک را تنها به طور ناقص می‌توان تعریف کرد، زیرا تنها اسناد پراکنده‌ای از او باقی مانده است و تعداد کمی از اطرافیان او از هولوکاست جان سالم به در برده‌اند. اولین مقاومت شناخته شده او بر روی فروشگاه تیتز را تنها از دوست و همراهش اینگه برنر شنیده ایم. او در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۹۷ به یاد آورد: “او دو سال از من بزرگتر بود، اما انگار یک عمر زندگی و تجربه‌های بسیاری را از سر گذرانده بود..”

این دو در اوایل سال ۱۹۴۱ در کارخانه پیچ‌سازی بوتسکه در کرویتسبرگ که مجبور به انجام کار اجباری در آن بودند، با هم آشنا شدند. اینگه برنر می‌گوید: “من هرگز کسی مثل او ندیده‌ام. او بسیار زیبا و بسیار خوش‌اخلاق بود و همیشه آواز می‌خواند. او تمام اپرای سه‌پنی را از بر بود و هنگام کار بار دستگاه تراش آن را می‌خواند.”

اینگه برنر به گروه ضد فاشیست زنان یهودی که اوا ماملک آن را رهبری می‌کرد، پیوست. آن‌ها با هم اعلامیه‌ پخش می‌کردند و بر دیوارهای خانه‌ها شعار می‌نوشتند.

نمایشگاه “گروه اوا ماملک – داستان‌های مقاومت” در موزه «اف اچ ایکس بی» فریدرایشهاین-کرویتسبرگ برلین به زنان جوان این محله اختصاص دارد. سرپرست نمایشگاه الکساندرا ولتز-رامباخ در ابتدای ورود به نمایشگاه، صفحه‌ای از اپرای سه‌پنی برتولت برشت را میان بازدیدکنندگان پخش می‌کند. او توضیح می‌دهد: “این ضبط اصلی اولین اجرا در سال ۱۹۳۰ است، احتمالاً همان که که اوا ماملک و اینگه برنر آن زمان شنیده‌ بودند.” موسیقی در پس زمینه پخش می‌شود و او می‌گوید این نمایشگاه حاصل یک تحقیق طولانی است.

ولتز-رامباخ به همراه جوتا فهندریش، می‌ریام ویسازکی و میکلاس وبر، دو سال است به دنبال اطلاعاتی درباره زندگی اوا ماملک است. این گروه ابتدا از طریق شبکه‌های اجتماعی با هم آشنا شدند و سپس همکاری‌های خود را عمیق‌تر کردند. “ما مورخ هستیم، اما تحقیقات ما علمی نیست بلکه از یک موضع اجتماعی انجام می‌شود.”

نمایشگاه به زبان ساده تهیه شده است و برنامه‌ای با سخنرانی‌های عمیق‌تر نیز دارد. میان بلوک‌های متنی و عکس‌های موجود در نمایشگاه, همواره جاهای خالی وجود دارد که نشان‌دهنده نواقص اطلاعات در باره این گروه مقاومت است.

به احتمال زیاد هیچ گروهی با نام اوا ماملک وجود نداشته است. الکساندرا ولتز-رامباخ توضیح می‌دهد: “این نامی است که ما انتخاب کرده‌ایم. ما می‌دانیم که دایره‌ای از زنان جوان مقاوم پیرامون اوا ماملک وجود داشت. اما اینکه آیا آن‌ها خود را به عنوان یک گروه تعریف کرده‌اند و آیا نامی برای خود انتخاب کرده‌اند، هنوز مشخص نشده است.”

در حالی که مقاومت مسیحی-بورژوایی در حافظه آلمان جایگاه تثبیت شده‌ای دارد، مقاومت یهودیان هنوز کمتر شناخته شده است. الکساندرا ولتز-رامباخ می‌گوید: “اگر مصاحبه با اینگه برنر نبود، ممکن است ما از اقدامات اوا ماملک و همراهانش مطلع نمی‌شدیم. در دایره دوستان اینگه برنر نیز تلاقی‌هایی با گروه هربرت بام وجود داشت. اما اینکه آیا آن ها یک دایره دوستانه بزرگ بودند، را نمی‌دانیم.”

گفته می شود که اوا ماملک در نوامبر ۱۹۳۴، در سن ۱۶ سالگی، دوباره دستگیر شد. این بار هنگامی که بر مزار روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت در قبرستان سوسیالیست‌های برلین گل می گذاشت. او به مدت شش ماه در اردوگاه کار اجباری مورینگن در نیدرزاکسن زندانی شد. در پرونده‌های مفصل آن زمان، او به عنوان “دشمن دولت” توصیف شده است. از این پرونده ها مشخص است که اوا ماملک عضو جوانان کارگر سوسیالیست بوده است. او در برابر کارکنان زندان رفتار سرکشی داشته و در حیاط زندان در کنارکمونیست‌ها می ایستاده است. بنابراین مدت بازداشت او تمدید شد. الکساندرا ولتز-رامباخ می‌گوید: “به نظر می‌رسد که نتوانستند او را بشکنند.”

بعدتر، زمانی که مجبور به انجام کار اجباری شدند، اوا ماملک و اینگه برنر کتاب‌هایی را به طور پنهانی بین کارگران و از جمله به یک سرکارگر آلمانی علاقه‌مند پخش می کردند. وقتی این سرکارگر توسط یکی دیگر از کارکنان کارخانه پیچ‌سازی بوتسکه لو رفت، کتاب‌های ممنوعه پیدا شد. در آن‌ها هنوز کتاب‌خانه شخصی اینگه برنر وجود داشت. در سپتامبر ۱۹۴۱، اوا ماملک، اینگه برنر و اینگه لوینسون، یکی دیگر از کارگران اجباری بوتسکه، دستگیر شدند.

اوا ماملک در این زمان مادر شده بود. او مجبور شد از دختر نامشروع خود تانا خداحافظی کند و هرگز دوباره او را ندید. پس از چهار ماه حبس در برلین، اوا ماملک در ژانویه ۱۹۴۲ به همراه اینگه برنر به گتوی ریگا تبعید شد.

چند ماه قبل، بیشتر یهودیان لتونی در گتو در یک کشتار دسته‌جمعی به قتل رسیده بودند. تازه‌واردها مجبور شدند در خانه‌های آن‌ها ساکن شوند. اینگه برنر و اوا ماملک در یک اتاق با سه نفر از بستگان اینگه برنر ساکن شدند.

اینگه برنر (سمت راست) به همراه دوستش ماریان یواخیم که بخشی از گروه هربرت باوم بود در دهه ۱۹۳۰- عکس: موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده

بر اساس گفته برنر، این دو زن در گتو، علاوه بر کار سنگین اجباری، همچنان در جنبش مقاومت فعال بودند. از جمله، آن‌ها یک دوربین برای یک گروه زیرزمینی فراهم کردند که اوا ماملک با آن‌ها تماس گرفته بود.

الکساندرا ولتز-رامباخ توضیح می‌دهد که گروه پژوهشی به دنبال یافتن اطلاعات بیشتر درباره این موضوع است: “دوربین کوچک در یک کیک به گتو قاچاق شد. ما به دنبال تصاویری بوده‌ایم که ممکن است با آن گرفته شده باشد. اما تاکنون نتوانسته‌ایم چیزی را به طور قطعی شناسایی کنیم. دیگر نمی‌توانیم از اینگه برنر بپرسیم، زیرا او در سال ۲۰۱۲ درگذشت.”

تحقیقات گروه هنوز به پایان نرسیده است. “هر بار که فکر می‌کردیم یک سرنخ به بن‌بست رسیده، از جایی دوباره یک سرنخ جدید پیدا شد.”

اینگه برنر و اوا ماملک در پاییز ۱۹۴۴ از ریگا به اردوگاه کار اجباری اشتوتهوف تبعید و از یکدیگر جدا شدند. اینگه برنر به یاد می‌آورد: “اولین چیزی که دیدیم، یک تپه از کفش‌ها بود. این یک مخروط بزرگ بود، همه از کفش‌. ما فکر می‌کردیم ریگا و کایزر‌والد وحشتناک بودند، اما این بدتر از آن ها بود. ما در آنجا افرادی را ملاقات کردیم که در ریگا با هم بودیم، اما دیگر نمی توانستیم آن ها را بشناسیم.”

این دو دوست دیگر همدیگر را ندیدند. در ۲۳ دسامبر ۱۹۴۴، اوا ماملک در اردوگاه کار اجباری اشتوتهوف درگذشت. دختر چهار ساله او، تانا، دو سال پیش از آن به تنهایی از برلین به آشویتس-بیرکناو تبعید و به قتل رسیده بود.

اینگه برنر یک ماه بعد همراه با یکی از دوستانش از یک راهپیمایی مرگ فرار کرد. آن‌ها در جنگل پنهان شدند و در تابستان ۱۹۴۵ توانستند به برلین بازگردند. اینگه برنر در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۹۷ توضیح می‌دهد که وقتی برای اولین بار شهر ویران‌شده برلین را دید، چه احساسی داشت: “این احساس خوبی بود.”

منبع: تاتس – برگردان برای اخبار روز: لیلا افتخاری

https://akhbar-rooz.com/?p=247129 لينک کوتاه

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x