اسماعیل هینه زمانی از اعضای “اخوان المسلمین” و از سال ۲۰۱۷ تا زمان ترورش رئیس دفتر سیاس حماس بود. حماس یکی از سازمانهای تروریستی فعال در نوار غزه است که برپایه شواهد منابع بسیاری حمله ۷ اکتبر در اسرائیل را سازمان داد.
نیاز به تکرار صحنه های مشمئز کننده، در خیابانهای کیبوتص کیسوفیم در این نوشتار نیست. گرچه به نظر میرسد که از یادها رفته باشد.
حماس یک جریان مذهبی عمیقا ارتجاعی و تروریستی است، که در همکاری با رژیم ضدمردمی ایران، مجری سیاستهای نیابتی آن و سایر اینسایدرها در منطقه میباشد.
حماس و دولت هار اسرائیل و رژیم ضدمردمی در منطقه با همیاری ابرشرکتهای اروپایی و امریکایی بهمراه دولتهای امپریالیستی این دوقاره بانی اصلی جنگ ها و ویرانی در منطقه میباشند. امرمسلمی که انکار آن غیرممکن است.
حماس کمک های مالی هنگفتی سالانه از ایران و بسیاری از کشورهای عربی منطقه میگیرد، تا در راستای ایجاد اغتشاش، جنگ و ویرانی زندگی مردمان معمولی عرب و اسرائیلی هزینه کند.
اسماعیل هنیه در جایگاه ریاست دفتر سیاسی حماس این وظیفه را برعهده داشت، در انجامش کوتاهی نکرده است.
جمهوری اسلامی با حمایت بی دریغ از حماس و حزب الله و بسیاری جریانات دیگر در هماهنگی با دولت امریکا و حتی دولت اسرائیل در راستای برافروخته نگهداشتن این جنگ زرگری، به قیمت تباهی اقتصاد و زندگی مردم ایران و سایر باشندگان منطقه، سالانه ارقامی غیر قابل تصور را به جیب این جانیان زندگی انسانها میریزد، تا منقطه،که در چهل و اندی سال گذشته شاهد مرگ انسانهای فقیر بوده است، دمی ارامش به خود نبیند.
در چنین مهلکه ای در میان اتش و مرگ هستی، دولت هار صهیونیستی اسرائیل یکی از عوامل جنایت و جهل در کشوری که رژیم آن بشدت ضدمردمی است را ترور میکند، که سبب شادی مردم ایران و اسرائیل شده است.
ما به عنوان یک جریان کمونیستی نمی توانیم در این کارزار عمیقا امپریالیستی حامی و یا دلسوز یکی از طرفین باشیم. خویشکاری ما از پیش روشن است، از دیدگاه مارکسیستی و صرف طبقاتی باید نوک تیز حمله را به سمت دشمن طبقاتی بگیریم، گامی از اندیشه نجات مردم از سیاستهای ویرانگر و سوداورانه ابرشرکتها و ابزار های اجرایی ان غافل نمانیم. در راستای پیشبرد چنین سیاستی ناخداگاه حزب تودهٔ ایران “ترور جنایتکارانهٔ اسماعیل هنیه در تهران را بهشدت محکوم میکند”*.
پرشس ما این است که آیا اسماعیل هنیه قهرمان آزادی مردم فلسطین و سایر کشورهای عربی است؟. آیا این وجود پربلاهت پیکارگر طبقاتی در جهان فقر و ثروت بوده است؟. نقشی در سازمانهای پیکار طبقاتی توده های ستم دیده داشته است؟. آیا ایشان با تروریسم بین الملل پیکار کرده است، یا خود در جایگاه منحصر بفردش ابزاری برای ترور انسانها بوده است؟.
برپایه کدام منطق پیکار طبقاتی و دیالکتیک آن ترور یک جانی توسط یک حزب مارکسیستی محکوم می گردد؟
اگر ما با فراغ بال مرگ اسماعیل هنیه را محکوم می کنیم، جایی برای گذشته نمی گذاریم که دادگاه نورنبرگ و اعدام موسولینی … و مجازات بسیاری از جنایتکاران تاریخ را بازنگری کنم، متعاقبلا محکوم!؟.
چگونه یک حزب سیاسی مارکسیستی که طرفداران هم مسلک هنیه در ایران از هبران تا اعضای جزء آن رحم نکردند، زیر شکنجه بردند، دسته جمعی به قتل رساندند، امروز در چنان سراشیبی قرار گرفته است، که ترور او را محکوم کند.
آنچه که در اسرائیل و غزه و منطقه میگذرد، تنها محصول دولت صهیونیستی و امپریالیسم امریکا نیست، از حماس و حزب الله، تا رژیم ضدمردمی شریک جرم هستند. مرگ شرکای جنایتکار که تاریخ مصرفشان تمام شده است را نمی توان تا این سطح ناشیانه درک نکرد، بدنامی در تاریخ برای آن دسته از اعضای حزب توده گذاشت که چهل سال پیش توسط جنایتکارانی همانند هنیه از زندگی بی بهره شده اند. آیا هنیه نامی از انها برده است، هنگامی کوتاه به انها اندیشده است، مرگ بی دلیل آن عزیزان را محکوم کرده است؟.
این دیگر کمدی تاریخ حزب توده نیست، ژرفای تراژیک آن است، که رهبریت امروز دست به نوشتن آن زده است!.
*اعلاعیه حزب تودهٔ ایران ۱۰مردادماه ۱۴۰۳
به زعم بسیاری ظاهرا مردمانی وجود دارند که لایق برخورداری از حقوق انسانی نیستند و مشمول بهرهمندی از این حقوق نمیشوند و کسانی هم هستند که بربر و وحشی بوده و باید به آنها افسار زد و آنها را به قتل رسانید. این تفکر نژادپرستانه و شاید ضدعرب و ضد فلسطینی تمام آن ساختار مصنوعی ذهنی”انساندوستی” این جمعیت را فرو میپاشاند.از آن جمله اند کسانی که در غائله اسرائیلی “زن، زندگی، آزادی” برای سوریه ای کردن ایران فعال بودند ولی حضورشان در جنبش اعتراضی انسانی سراسری و میلیونی جهانی بر ضد جنایات ضدبشری صهیونیسم و امپریالیسم نه تنها غایب بود بلکه با آنها نمایشات تبلیغاتی مشترک به نفع جنایات اسرائیل برگذار نموده و عملا نه تنها در نمایشات اعتراضی شرکت نکردند و ایرانیان را بسیج ننمودند بلکه حتی با تئوریپردازی که گویا این جنگ به ما مربوط نیست و جنگی میان دو نیرو و قطب ارتجاعی است عملا به استحمار مردم پرداخته و در خدمت رسانههای انحصاری تبلیغاتی صهیونیست به ماشین دروغ پردازی آشکار آنها بدل شدند.
این بابا خیلی ملانقطی درس طبقات را خوانده است. کسی که در مقابل نسل کشی اسرائیل و اینکه قومی برای فرار از بزرگترین زندان روباز جهان جان بر لب قیام کرده است فکر مذهبی یا غیر مذهبی بودن پیش تازان این قیام باشد بهتر است برود و بمی…د.
با درود
حزب توده بعنوان قدیمی ترین حزب و مادر بسیاری از احزاب و گروه ها،همیشه دارای تحلیلی مشخص از شرایط مشخص بوده ، درست یا غلط ولی مواضع حزب واضح بوده . ولی بعد از سرکوب و انشعابات،دیگر مثل گذشته تحلیل مشخص از شرایط ندارد .
من فکر می کنم، یکی به نعل زدن و یکی به میخ زدن حزب توده با این تحلیل هاو مواضع، باید بخاطر منافع حزبی یعنی برای جلب خاطر گروه های انشعابی برای وحدت باشد .
من امیدوارم که حزب برای اینکه به یک حزب فراگیر و مردمی تبدیل شود باید منافع ایران و مردم را بالاتر از منافع حزب و ایدئولوژی خود قرار دهد.
آقای اردشیر قلندری همانند بسیاری از مارکسیستهای شرمگین، تاریخ را فقط از آنجایی به یاد می آورند که برای تایید مواضع کنونیشان مفید است. ایشان اشغال غیرقانونی و ضد انسانی سرزمین فلسطین توسط صهیونیستها را براحتی فراموش میکنند. چگونگی شکل گیری توطئه آمیز دولت اسرائیل را به فراموشی میسپارند و از دهها سال ستم خشن و غیر انسانی او در حق مردم فلسطین سخنی به میان نمی آورند. برای ایشان همانند بقیه هم مسلکانشان تاریخ فلسطین از ۷ اکتبر شروع میشود. با چنین خواستگاهی دم از مارکسیسم هم میزنند. جای تعجب نیست که ایشان ترور هنیه را امری مثبت تلقی کرده، به کسانی که این عمل تروریستی را محکوم میکنند حمله نمایند.
نیروهائی که ھر مبارزۀ انقلابی برای کسب قدرت سیاسی و دفع تجاوز امپریالیستی را با انقلابی نمائی تخطئه می کنند، در عمل وطن فروش اند و خائن به خلق ھاى عراق ، افغانستان ، لبنان، سوریه ، فلسطین و ایران . آنها میخواهند با البسۀ “مارکسیستی” خود را آرایش دهند.برای این ضد انقلابیها مردم فلسطین در صورت ادامۀ اشغال و بمباران وحشیانه و ضد بشری و تجاوز اسرائیل باید در درجۀ نخست حکومت حماس را سرنگون کنند . شعار آنها این است : ” نه به حماس و نه به اسرائیل”. این شعار سراپا ارتجاعی و در خدمت ادامۀ حضور و سلطۀ اسرائیل در فلسطین است . این شعار در تائید صهیونیسم و نقض حق ملت فلسطین در تعیین سرنوشت خویش میباشد . این شعار در پس پردۀ انقلابی نمائی و خائنانه که گویا ھم ضد امپریالیسم ، ضد صهیونیسم و ھم ضد ارتجاع است تبلیغ شده مینمایند ؟!
افراط و تفریط طبیعی نیست، نیاز به درمان دارد. نویسنده بیش از آنکه از مواضع حزب توده آزرده باشد، از به بازی گرفته نشدن توسط آن حزب آزرده است.
من بعنوان یک غیر توده ای و یک فرد غیر تشکیلاتی این بیانیه حزب توده را یکی از بهترین بیانیه هایش در طی سالهای اخیر میدانم. همچون برخی احزاب چپ دیگر که آنها نیز کم و بیش موضع مشابهی گرفتند.
چپ اگر ملی (میهن دوست) نباشد، چپ نیست.
اگر میهنی نباشد دیگر مبارزه بی معناست.
نویسنده اول جبهه خود را مشخص کند! در جبهه دشمنان کشور ایران است یا خیر.
مواضع ایشان بسیار ضد ایرانی است.شاید بهتر باشد از کشور متبوعش در همسایگی ایران تقاضای تابعیت کند!
در واقعه ای به این مهمی یک حزب یا سازمان سیاسی مارکسیست میتواند ساکت و بی تفاوت بماند؟
اگر محکومیت ترور هنیه خود زنی تعبیر میشود ، لابد برخورد درست ، تایید و حمایت از اسراییل و عمل تروریستی این کشور است !
تحلیل این ترور را اگر صرفا به فرد کشته شدهمحدود کنیم ، به بیراهه رفته ایم !
اصولا دعوت از رهبران حماس و جهاد اسلامی و شرکت آنان در مراسم تشریفاتی تحلیف ، تدابیر امنیتی لازم برای حفاظت از مهمانان به تناسب خطری که متوجه هریک میتوانست باشد ، میزان نفوذ اطلاعاتی اسراییل در نهادهای جمهوری اسلامی، احتمال این ترور و نقص حاکمیت ایران توسط اسراییل آیا نباید در تحلیل این ترور مورد توجه قرار گیرند،؟
نگارنده بجز شخص ترور شده جوانب دیگر این رویداد را نادیده گرفته است .نگارنده اصولاً به ترور چگونه نگاه میکند؟ آنرا بعنوان یک روش مبارزه میپذیرد؟
مقاله حاوی حقایقی است که غیر قابل تفسیر هستند از جمله “بدنامی در تاریخ برای آن دسته از اعضای حزب توده گذاشت که چهل سال پیش توسط جنایتکارانی همانند هنیه از زندگی بی بهره شده اند.” البته این ژرفای تراژیک که آقای قلندری از آن صحبت میکند شامل سکوت این به اصطلاح مارکسیستها از جمله حزب توده و اکثریت در مقابل ترور اپوزیسیون خارج از کشور بعد از پایان جنگ ایران و عراق نیز میشود. مقصود اعتراض به ترور هنیه توسط اسرائیل اما سکوت در مقابل ترور اپوزیسیون خارج از کشور توسط ایران! گرچه به اصطلاح مارکسیستهای دیگری از جمله پیک نت و ده مهر از برخورد نظامی با این مخالفین رژیم ایران به
وجد آمدند.
“چگونه یک حزب سیاسی مارکسیستی که طرفداران هم مسلک هنیه در ایران از رهبران تا اعضای جزء آن رحم نکردند، زیر شکنجه بردند، دسته جمعی به قتل رساندند، امروز در چنان سراشیبی قرار گرفته است، که ترور او را محکوم کند. “