سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

پسا «انتخابات» مهندسی شده حاکمیت ولایت فقیه – حسن نادری

بعد از سقوط هلیکوپتر ابراهیم رئیسی  و خلاء اجرای منویات سید علی خامنه ای، حاکمیت(کانون قدرت) به سرعت سیاست جایگزینی رئیسی را با دو هدف به اجرا درآورد:

الف ـ روزنه گشایی در بن بست خود ساخته خالص سازی ،

ب ـ  راه گشایی در جذب نیروهای  «اصلاح طلبان و اعتدال گرا» که پیش از این مغضوب دستگاه نظام بودند.

پیامد این طرح با امید به شرکت بیشتر مردم در مقابل تحریم های رو به گسترش جامعه مدنی ،به ویژه در سه انتخابات پیشین  و«پایان دادن به رفتار سیاسی مخالفین حاکمیت در شعار «اصلاح طلب ،اصول گرا دیگه تمومه ماجرا» بود. با این حال، جمعیت تحریم در این دوره نه تنها کاهش نیافت، بلکه روند افزایش هم داشت. برای پیشگیری از روند بیشتر تحریم، همه دستگاههای ذینفع دست به بسیج عمومی زدند. شواهد و اظهارات دست اندر کاران رژیم و اعتراضات بخشی از حاکمیت به نحوه ورود گماشتگان وزارت کشور و طلاب و آخوندهای مزد بگیر در بسیج مردم شهر و روستا در «انتخابات» بود. با همه تمهیدات جنبش تحریم برنده انتخابات شد.

گرچه بخشی از«پوزیسیون» و «اپوزیسیون» همیشه در صحنه به بهانه شکست دادن جناح های بدتر و باندهای رانتخوار به قدرت، پرچم سرخ را به اهتزاز درآوردند و اراده غیر نافذ خود را برای برآمد پزشکیان سرمایه گذاری کردند. پزشکیان هم صادقانه اعلام نمود مجری منویات رهبر است و گفت اگر اراده رهبر نبود او نمی توانست به این مرحله برسد.

اکنون بعد از پایان « نبرد» انتخاباتی و اعلام نتایج مورد انتظار دستگاه رهبری،باید دید برای طرفداران شرکت به هر قیمت و در همه حال و نیز تحریم کنندگان چه دستاوردی در پی خواهد داشت. تذکر این نکته ضروریست که پرخاشگری و فحاشی و عربده کشی علیه رای دهندگان ،و بویژه درخارج از کشور به دور از منش دموکراتیک است و چه بسا اجازه نفوذی های رژیم در صفوف برخی از «اپوزیسیون» را می دهد و این هم به نوبه خود می تواند بر تفرقه و تشتت بیشتر در صفوف مخالفین نظام حاکم دامن بزند.

آیا می توان بر این نظر تاکید کرد که این جماعت عربده کش و بی پرنسیپ از همان قماش های عربده کش دیروزی دوران شعبان بی مخ ها هستند یا پرورش یافته دستورات جدید امروزی با شعار مرگ بر «سه فاسد،چپی ،ملا ،مجاهد» است که می خواهند در فردای جایگزینی حاکمیت ولایت فقیه همه را به قتل برسانند و حاکمیت اقتدارگرایانه را بر کشور تحمیل کنند؟ قضاوت با نواندیشان و دمو کرات هااست.

پرسش اینست که برای دستیابی به آزادی، دموکراسی و جامعه دموکراتیک چه باید کرد؟ آیا تلاش های جنبش های سیاسی در درازای تاریخ ایران ازانقلاب  مشروطیت تا کنون بیهوده بود و از این پس هم بی ثمر؟

به باور من، همه تلاش های تحول خواهی فداکارانه، همراه با اشتباهات و خطاهای تاکتیکی و راهبردی و کمبود فرهنگ سیاسی مدرن، قابل تقدیر هستند. اما باید دید که آیا رهبران و مبارزان با طیف های فکری و عقیدتی متضاد درک درستی از دموکراسی و آزادی و جامعه دموکراتیک داشتند و دارند؟

تا مقطع انقلاب ۱۳۵۷،جامعه ایران با اکثریت بی سواد و اقلیت تحصیلکرده و اقلیتی از اقلیت تحصیلکرده میل به تحول در جامعه داشت. در این راه از شعار متداول به حرکت درآوردن موتور بزرگ با کمک موتور کوچک تا به طرح تئوری رد بقا رسید.غافل از اینکه موتور کوچک در زیر چرخه سخافت موتور بزرگ  لِه و نابود می شود.

بنابراین،نمی توان بدون داشتن طرح فرهنگی و اقتصادی، بدون ارزیابی از سطح آمادگی فکری و ذهنی جامعه تحولی در قدرت سیاسی ایجاد کرد. این هم به نوبه خود منوط به قدرت تأمل و تعامل در راستای عمومی ساماندهی قدرت سیاسی و تشریح و توضیح و توزیع در ایجاب قدرت سیاسی و مشارکت دادن مردم در تعیین سرنوشت خودشان است.

قدرت سیاسی باید بگوید وضعیت بحرانی فضای اقتصادی،فرهنگی و سیاسی را چگونه و با چه ابزار قانونمندی می خواهد حل کند. فراتر ازاین ،باید بگوید پس از پایین کشیدن نیروهای مسئول وضعیت کنونی چگونه با آنها برخوردی خواهد کرد؟ با عوامل اقتصاد رانتخوار و فاسد چه برخوردی خواهد داشت؟ با سازمان های بزرگ مالکان اوقاف و بنیاد مستضعفان و صنایع صولتی شده چه برخوردی خواهد شد؟  فرهنگ سیاسی بیگانه بر گرفته از ۱۴۰۰ سال پیش را چگونه حل خواهد کرد؟ … .

داشتن یک برنامه روشن و متوازن موجب جلب اعتماد مردم در راستای گذار از نظام جهل و جنایت خواهد بود. در غیر اینصورت با توجه به ۴۵ سال تزویر و ریا روحانیت و ناکارآمدی کانون قدرت، مشکل بتوان از سد سوء ظن عبور کرد. ترجیح بر وضعیت کنونی بر فردای نامعلوم. ترس از فروپاشی تمامیت ارضی و تبدیل ایران بزرگ به نمونه های سوریه و عراق..  .

داشتن استعداد و کاردانی و مدیریت نیروهای دگرگون طلب از شروط لازم در قدرت ایجابی است.

پس چه نیرو یا نیروهایی قادر به حل اوضاع بحران متعدد کنونی داخلی و خارجی هستند؟

ـ قدرمسلم نیروی حاکم کنونی با عوامل و قدرت نظامی و مالی و سیاست های راهبری خود که هم تولید کننده بحران است و  هم بحرانهای مزمن جامعه را عمده نمی داند،بلکه مسئولیت بحران و بحران ها را ناشی از عملکرد و تحریم «دشمنان » نظام اسلامی می داند. بلوک قدرت با راه اندازی «انتخابات» نیروهای چرخشی وفادار به نظام ولایت فقیه را برای تصدی قوه مجریه و مقننه مدعی مهار بحران از جمله از طریق سرکوب جنبش های اجتماعی اعتراضی، زنان و جوانان، کارگران، بازنشستگان و روشنفکران.. است. این در حالیست که وزش باد خلاف جهت بیش از پیش بر چهره حاکمیت می وزد. این نظام  با بحران های داخلی و خارجی و به ویژه منطقه ای مواجه است و خودش در مرکز تولید بحران قرار دارد. استعداد حل بحران ها را ندارد زیرا حامل فرهنگی است که در مواجه با جهان قرن ۲۱ همسو نیست و منافع ملی را فدای منافع عقیدتی خود کرده است. ادامه نظام حاکم خطر فروپاشی کشور را بیش از پیش تشدید می کند. اینک برای اکثریت جامعه ثابت شد که نظام دین سالار ناکارآمد و مانع اصلی پیشرفت و همبستگی ملی است.

ـ دومین نیروی مدعی جانشینی نظام حاکم را می توان از نیروی در اعتزال مجاهدین خلق نام برد. این نیروی نسبتأ وسیع رقیبت روحانیت با پیشینه مذهبی و ساختار اقتدارگرایانه به مرور به نیرویی در درون خود تبدیل شد. جای تاسف است که به این درجه از کیش شخصیت و تکروی و فرقه گرایی رسید. گرچه برخی ازحامیان خارجی دیروزی این جریان یا از بین رفتند و یا اینکه تاریخ سوء استفاده ابزاری از این جریان را پایان یافته ارزیابی می کنند. سرنوشت اعضاء و هوادارانش رو به ناکامی می رود.

ـ نیروی سوم سلطنت «طلبان» هستند. این نیرو(ها) از یک سو خود را میراث دار رژیم سقوط شده پهلوی می داند، از سوی دیگر تاکنون نتوانست راهبرد خود را در قرن ۲۱  به طور روشن ترسیم کند. آیا منش و روش دموکراتیک را در سر دارد یا سیاست بند و بست با نیروهای فاشیستی و قدرت های خارجی را. مشخصات و مختصات نظام اش را چگونه ترسیم می کند. آیا به تنهایی قادر به بسیج و فراخوان به اعتراضات را دارد یا در بزنگاه اعتراضات وارد میدان میشود و با استفاده از شبکه ها و دالان قدرت های خارجی خود را تنها نیروی جانشین حاکمیت کنونی می داند. اگر آری آیا دستیابی به قدرت با کمک کسانی خواهد بود که از هم اکنون در خارج از کشور عربده می کشند و خواهان بازسازی ساختار نظام خود هستند؟ واقعیات در وضعیت کنونی ملی و بین المللی به ما نشان می دهند که عصر نظام های موروثی و به ویژه در خاورمیانه رو به افول است. و مردم بیش از پیش از کوچک شمردن خود نسبت به قدرت های سیاسی اقتدارگرا فاصله می گیرند و خواهان تعیین سرنوشت خود هستند. عصر کیش شخصیت به پایان رسید. هرچند مشتری پروری و خود خوارپنداشتن طیفی از مردم بعلت کمبود فرهنگ و درماندگی در وضعیت می تواند «کارساز» باشد.

در این سه جریان عامل کیش شخصیت به شدت در امر سیاسی عمل میکند. رهبران این جریانات بمثابه شخصیت کلیدی به درجه ای از تقدیس می رسند که ابراز نظرسیاسی و شخصیتی مریدان به تبعیت بی پون و چرا از رهبری تقلیل می یابد.

ـ نیروی چهارم اشکالی از جمهویخواهان لیبرال و ملی گرا وتمرکزگرا تا چپ (ها) میانه رو از نوع سوسیال دموکرات های اروپایی تا سوسیالیستهای خواهان سوسیالیسم دموکراتیک، ونیز  طرفداران دیکتاتوری پرولتاریا و حکومت شورایی را در برمی گیرد. این نیروها ضمن تلاش چندین ساله برای همسویی و اثرگذاری مثبت بر جامعه، هنوز نتوانستند به وحدت و ائتلاف های پایدار دستیابند و با کوچک ترین اختلاف در درک مضامین نظری و تاکتیکی از هم فاصله می گیرند. غافل از اینکه تنها مقوله ای که میتواند در شرایط کنونی همه این طیف ها را در یک صف قرار دهد موضوع  ساماندهی دموکراسی و ایجاد جامعه دموکراتیک است. یعنی ایجاد ظرفیتی که همه این نیروها بتوانند از طریق بحث و اقناع  و تفاهم حداقلی در برنامه های اقتصادی و نوع ساماندهی ساختاری کشور را به افکار عمومی عرضه کنند. در غیر اینصورت ادامه چرخش درب به روی بک پاشنه و درجا زدن است.

با ارزیابی از فضای سیاسی کشور و اعتلای جنبش های گوناگون و به ویژه از سال ۱۳۹۶ به این سو، می توان و باید تاکید کرد که وزن نیروهای جمهوریخواه و تحول طلب در شعار مرگ بر «ستمگر» چه شاه باشه چه رهبر و نیز در قالب زن،زندگی آزادی بسیار گویا و روشن هستند. اکثریت مردم ستم و کیش شخصیت را نمی خواهند، و احکام تبعیض آمیز دینی علیه زنان را به زباله تاریخ می فرستند، خواهان زندگی شرافتمندانه و رهایی از هرگونه ظلم و ستم فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی هستند.

گرچه جامعه کارگری ایران از پیش تا کنون از بی عدالتی اقتصادی رنج می برد و آرمان و آرزوی عدالت اجتماعی را در سر دارد،اما هنوز در قالب و شکل سازمانی با احزاب چپ فاصله دارد. تفرقه و تشتت بین مدعیان چپ چند نفره تا حداکثر صد نفره و همه مدعیان پیشگامان دارنده تنها «اصول و یقین به حقیقت با زبان نامفهوم برای «موکلین» خود درجا می زنند.

بنابراین، نخستین اقدام این مدعیان بیرون آمدن از فرقه گرایی و شکستن پوسته و حصار دور خود و اقدام شجاعانه اتحاد و ائتلاف در راستای ایجاد بلوک جمهوریخواهان تحول طلب و عدالت خواه است.از این گذار این جریان می تواند بخشی از نیروی تغییربنیادین جامعه باشد. تلاش برخی از جمهوریخواهان در تزدیک شدن با جریان آقای رضا پهلوی عبث و اختلاط گریست. 

اینک در پسا«انتخابات» ولی فقیه و انتخاب پزشکیان برای تشکیل کابینه مورد نظر سید علی خامنه ای، حداقل می توان سه گرایش را برای موفقیت یا به شکست نشاندن کابینه پزشکیان در نظر گرفت. گرایش نخست متعلق به اصول گرایان و جبهه پایداری و همه کسانی که به جلیلی متحجر رای دادند و خواهان شکست پزشکیان هستند. اگر به «آمار رای» اعلام شده توجه کنیم مشاهده می شود که اختلاف رای برنده و بازنده ۲ میلیون ۸۰۰ هزار نفر است. یعنی گرچه  پزشکیان برنده شد،اما باید بداند که حدود «۱۳» میلیون حزب اللهی متعصب و گوش به فرمان رهبر حضور دارند و با کارت زرد به پزشکیان اخطار می دهند که در صورت کوچکترین تخطی از خطوط قرمز رهبری، کارت قرمز را در«مجلس» بالا خواهند برد. و جامعه را علیه پزشکیان به حرکت خواهند آورد.

گرایش دوم متعلق  به همه کسانی است که به فراخوان رای به پزشکیان لبیک گفتند و آرزوی موفقیت و راه گشایی را دارند. آرزو در دنیای سیاست ننگ نیست. اما با اتکاء بر شواهد تاریخی چندین «انتخابات» مهندسی شده  امکان موفقیت حتی به مفهوم نسبی آن به دوراز انتظار است. اما همین موفقیت نسبی هم می تواند شکاف بین حاکمیت و ملت را برجسته تر کند.

گرایش سوم را جمعیت بیش از ۶۰ درصد عدم شرکت کنندگان تشکیل می دهد. در درون این گرایش،گرایشات گوناگون در یک نقطه با هم مشترکند. بی فایده بودن شرکت در نظامی که ساختار عمومی اش غیر دموکراتیک و همواره حکم حکومتی فصل الخطاب است. در بین عدم شرکت کنندگان رسمی دو گرایش در حال افزایش است که یکی نامشروع بودن حاکمیت را دلیل تحریم می داند و دیگری براندازی و استفاده از اهرم های خارجی را در دخالت دادن به سرنوشت کشور گره زده و خواهان شکست کامل  پزشکیان هستند.

اما گرایش دیگر ضمن امکان موفقیت جزیی پزشکیان،بر آنست تا از گشایش روزنه ناخواسته نظام در مسیر انحلال نظام جهل قدم بگذارد. اما نه خوشبینانه. بویژه باید دید مشکل اساسی و عمده در ناکارآمدی نظام را در دکترینی دید که بیت خامنه ای با مشاورین فسیل شده در خلاف جهت منافع ملی عمل می کند. همانطوری که  کمال خرازی مشاور عالی خامنه ای در روابط بین الملی پس از دیدار با مسعود پزشکیان اظهار داشت: «در دیدار با رئیس جمهور منتخب، شورای راهبردی روابط خارجی و نقشی که این شورا در تدوین راهبردهای مختلف در زمینه روابط خارجی دارد را معرفی کردم.  امیدوارم که هرچه سریع‌تر دولت ایشان استقرار پیدا کند، ماهم در پیشبرد اهداف ایشان در کنارشان هستیم». رئیس جمهور منتخب هم گفتند انشالله از این مجموعه استفاده خواهند کرد». خرازی در خصوص راهبرد وزارت خارجه با بیان این‌که «مقام معظم رهبری، راهبردهای سیاست خارجی را تعیین می‌کنند، یادآور شد که دولت‌های مختلف با رویکردهای خاص خود باید راهبردها را پیاده کنند. افزون بر این، رویکردهای سیاست خارجی از نظر اجرایی بسیار حائز اهمیت هستند، چگونگی رسیدن به این اهداف راهبردی هم مهم است. خرازی درخصوص نگاه پزشکیان به سیاست خارجی، گفت: «نگاه رئیس‌جمهور منتخب اینگونه است که با تمام کشورها از جمله آنهایی که امروز با آنها مشکل داریم ارتباط برقرار و حتی با آنها باید گفت‌وگو و زمینه‌های توسعه روابط را ایجاد کنیم واین نگاه بطور کلی نگاه مثبتی است».خرازی گفت: «وظیفه همه است که در این راه به دولت کمک کنیم تا انشالله موفق شوند و بتواند روابط خارجی فعال همراه با احترام و توام با گفتگوهای سازنده برقرار کند و این مسئله در روابط ایران با کشورهای دیگر و مشکلات منطقه خیلی موثر خواهد بود».

اما به قول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست. بهاری که خزان آن از چهره فرتوت رویکردهای تاکنونی خامنه ای بر حیات کشور سایه افکنده است.

در راستای کاهش احتمال شکست کامل بلوک قدرت و عقب نشینی تاکتیکی، سید علی خامنه ای رئیس و نمایندگان مجلس دوازدهم را در نزد خود فراخواند و گفت: «توصیه موکد من تعامل سازنده مجلس با دولت جدید است. موفقیت رئیس جمهور و دولت جدید، موفقیت همه ما است. همه کمک کنند که رئیس‌جمهور بتواند وظایفی را که در قبال کشور دارد انجام بدهد. اگر ما توانستیم جوری رفتار کنیم که رئیس‌جمهور موفق بشود این موفقیت همه ماست. اگر اودر اداره کشور،در پیشبرد اقتصادی کشور،در مسائل بین‌المللی و فرهنگی کشور، موفقیت کسب کند، همه ما موفقیت کسب کردیم. پیروزی او، پیروزی همه ماست. این را باید از بن دندان باور کرد.  باید در مسائل مهم صدای واحد از کشور شنیده شود. یک جاهایی هست که بایستی دولت و مجلس و مسئولان گوناگون یک حرف بزنند. آن کسانی که در دنیا گوش تیز کردند تا نشانه‌های اختلاف و دوگانگی را پیدا کنند، آنها مایوس شوند؛ یک صدا باید شنیده شود».

خامنه ای و نظام ناکارآدمدش براین شکست احتمالی اشراف دارد زیرا موفقیت کشور در گرو وفاق ملی و احترام به آرای آزاد همه ساکنان کشور است. آیا چنین عواملی وجود دارند یا آنکه رویکردهای ارتجاعی و انحصارگرایانه همانند سال ۱۳۵۳ خورشیدی که میگوید کشور متعلق به حزب الله است و ناراضیان می توانند کشور را ترک کنند!!.

انحلال باد نظام جهل و جنایت.

برقرار باد نظام جمهوری دموکرات سکولار برای دموکراسی،آزادی و عدالت اجتماعی.

https://akhbar-rooz.com/?p=246482 لينک کوتاه

3.7 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
توجه!
توجه!
1 ماه قبل

تلاشی خوب برای یک تحلیل از جریانات داخلی و تصور جهت و توازن نیروها و پایه ای برای چه باید کرد .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x